اخیرا مصاحبهای از محسن حکیمی با سایتی به نام “پروبلماتیکا” منتشر شده است که جدا از محتوای “سیاسی” نادرست، فاکتهای غلط و سطح نازل اطلاعات تاریخی، که باید در جای دیگری به آنها پرداخت، نکاتی را در همان ابتدای این مصاحبه ابراز کرده که در واقع افشاگری علیه نیروهای سیاسی و احزاب چپ است که به درد پلیس میخورد. اودر این بخش به “دو سطح” از تشکلهای کارگری در ایران – سطح اول “تشکلهای فعالان کارگری” و سطح دوم سندیکاهای واحد و نیشکر هفت تپه – اشاره میکند و میگوید: “اشکال سطح اول این بود که تشکلهایی که شکل گرفتند مستقل نبودند و در واقع شاخههای کارگری احزاب و گروههای سیاسی بودند. … من خود یکی از بنیانگذاران “کمیتهی هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری” بودم. مشکل این کمیته آن بود که اعضای تشکیل دهندهی آن بیش از آن که از منافع تودهی کارگران حرکت کنند از منافع حزب و گروه و دسته ی متبوع خود عزیمت می کردند.” او در ادامه از یکی از اعضای “کمیته هماهنگی” نقل قول میآورد که گفته بود: “آخر ما نمیتوانیم در کردستان به نام حزبی که به آن متعهد هستیم فعالیت کنیم. به همین دلیل، ناچاریم این فعالیت را در قالب تشکلهای علنی همچون “کمیتهی هماهنگی” انجام دهیم.”
تا بحال هیچیک از کسانی که زیر تیغ جمهوری اسلامی هستند و حکیمی آنها را به احزاب و گروههای سیاسی میچسباند، چنین اعترافی درباره خود نکردهاند. این اظهارات حکیمی در باره رفقای دیروز خودش، که بسیاری از آنها در اداره اطلاعات رژیم پرونده دارند و در تمام این پروندهها هم وابستگی به احزاب سرنگونی طلب یکی از موارد اتهامات بوده ، خدمتی است که او به دشمنان قسم خورده کارگران میکند. حکیمی می توانست با آن دوستانش دیگر فعالیت نکند، اما علنی کردن مسائلی که دیگران، براساس اعتمادی که به او داشته اند، با او در میان گذاشته اند، این سئوال را در میان فعالین کارگری و سیاسی بوجود می آورد که، طرح این نوع مسایل به چه هدفی خدمت میکند ؟ حکیمی بدون اینکه زیر فشار کسی باشد رسما و علنا به صدورحکم زندان، شکنجه و اعدام رفقای تا دیروز خود کمک میکند.