عبدل گلپریان:
روز یازدهم شهریور ۱۳۵۸ و در ادامه فرمان حمله خمینی به کردستان، فاجعه قتل عام مردم قارنا توسط سپاهیان اسلامی خمینی روی داد. ملاحسنی یکی از مرتجعین محلی همراه تعداد زیادی از پاسداران و با استفاده از دو دستگاه تانک جهت ایجاد رعب و وحشت به روستای قارنا در محور نقده به پیرانشهر یورش بردند. روستای قارنا که بیخبر از تمام جنگ ودرگیریها بود توسط این ستون اشغال شد و پاسداران رژیم همه مردم روستا از کوچک و بزرگ را به رگبار بستند که در نتیجه این تهاجم ضد بشری ۶۸ انسان از کودک، پیر و جوان را قتل عام کردند. آنزمان دستگاه تبلیغاتی خمینی برای سرپوش گذاشتن بر این جنایت خبر آنرا بعد از ۲۰ روز منتشر کرد.
در روزهای نزدیک به سالگرد این جنایت ضد بشری، باندهای اسلامگرای النصر وابسته به القاعده در هفته گذشته با یورش به تلحاصل و تلعرن ۷۰ انسان بی دفاع از زن و کودک پیر و جوان را قتل عام کردند. این جنایت ضد انسانی می توانست تنها از عهده مشتی اجیر شده اسلامی برآید که فقط مختص به باورهای جریانات اسلامگرا از جنس جمهوری اسلامی است. این دارو دسته اسلامی به این کشتار دسته جمعی قناعت نکرده و صدها نفر از مردم آنجا را بگروگان گرفتند که تا کنون ۷۵ نفر از آنان آزاد شده اند و هنوز از سرنوشت بقیه دستگیر شده گان اطلاعی در دست نیست. کشتار و قتل عام در تلحاصل و تلعرن از نوع همان کشتار و قتل عامی است که باندهای اسلامی خمینی در قارنا بوجود آوردند. جوهر، ماهیت و ضرورت وجودی این شبکه های کشتار انسان بر اساس آیه های قرآن، قوانین و سنتهای اسلامی و همچنین برگرفته از دستورات و فرامین سران این دارودسته های اوباش اسلامی در هزارو چهارصد سال قبل است که سران جمهوری اسلامی از فاجعه قارنا تا به امروز و دستجات اسلامگرای دیگرسالهاست آنرا علیه انسان بکار می بندند.
آنچه که امروز در کردستان سوریه توسط این جریانات صورت می گیرد، همان سنت و میراثی است که خمینی و جمهوری اسلامی بعد از بقدرت رسیدنشان با خود به ارمغان آوردند. وجه تشابه جنایتی که در تلحاصل و تلعرن با آنچه که در قارنا روی داد در این است که در هر دو جنایت و کشتارهای اینچنینی از سوی جریانات اسلامی صورت گرفته است.
حکومت سیاه خاندان بشاراسد که از همدستان جمهوری اسلامی بشمار میرود، در طول دوران زمامداریشان بر مردم کردستان سوریه آنان را از ابتدایی ترین حقوق شهروندی خود محروم کرده بودند. ستم و نابرابری علیه آنان تا آندرجه غیر انسانی بود که حتی شهروندان کرد سوریه از داشتن شناسنامه برخوردار نبودند. بعد از شروع انقلاب مردم سوریه علیه حکومت بشار اسد، مردم کردستان سوریه خود را از دایره حاکمیت دولت و حکومت بشار اسد خارج ساختند و اکنون احزاب ناسیونالیست کرد اوضاع این مناطق را تحت کنترل خود دارند. تمکین مردم به قدر قدرتی این احزاب در مقابل بی حقوقی هایشان که حکومت اسد بر آنان اعمال کرده بود و از طرفی بخاطر وحشی گری جریانات اسلامی که فجایعی از نوع تلحاصل و تلعرن را خلق کردند، شاید فعلا بعنوان موهبتی بنظر آید. با ضرباتی که اسلام سیاسی از انقلابات منطقه خورد و همچنین بعد از رفتن اسد که یکی از متحدین رژیم اسلامی است بیگمان دارو دسته های اسلامی ضعیف تر و بشدت حاشیه ای خواهند شد و مردم کردستان سوریه درخواهند یافت که احزاب ناسیونالیست کرد نیز تنها برای سهم خواهی از قدرت بر زخم ده ها ساله آنان سوار شده اند.
شاید از خوش شانسی مردم کردستان سوریه باشد که رژیم اسد بخاطر تمرکز نیروی نظامی در جنگ با ارتش آزاد و دیگر جریانات درگیر در این جنگ و برای سرپا نگه داشتن قدرت و حکومت خود، اولویت قدرت نظامی و کشتار را به مناطق مرکزی و جنوبی کشور اختصاص داده است و به همین دلیل قادر نبوده است که در شمال سوریه بطور مستقیم جبهه جنگی نظیر آنچه که در ابعاد سراسری در حال انجام است علیه مردم کردستان سوریه بگشاید.
مردم کردستان سوریه از زیر تسلط و جنایات دهها ساله خاندان اسد فعلا خارج شده اند اما از سویی با توحش و بربریت نیروهای اسلامگرا در قتل عام مردم و رواج قوانین شریعه روبرو هستند و از سوی دیگر تحت سیطره احزاب و جریانات ناسیونالیست کرد که تلاش می کنند مدل بارزانی و طالبانی را در آنجا احیا کنند در آمده اند. اخیرا سران دو حزب ناسیونالیست کرد در کردستان سوریه، مسلم صالح و عبدالحکیم بشار در مسافرتهای جداگانه خود به تهران و آنکارا نشان داده اند که با امید بستن به دولتهای مخالف و موافق حکومت اسد یعنی جمهوری اسلامی و ترکیه می توانند موقعیت خود را در این منطقه تحکیم ببخشند. علاوه بر این پای دیگر احزاب ناسیونالیست کرد سوریه در کنگره ملی کرد که بارزانی تدارک آن را دیده است قرار دارد. با مشاهده این اوضاع از هم اکنون معلوم است که چه سرنوشت غم انگیزی زندگی مردم این منطقه را دارد رقم می زند. هر کدام از جریانات و نیروهای دخیل در اوضاع کردستان سوریه از دولتهای ایران، ترکیه و حکومت اقلیم بارزانی گرفته تا جریانات اسلامگرا و احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان سوریه همگی بر روی جنازه های لت و پار شده مردم محروم و ستمدیده آنجا، سرگرم سرمایه گذاری برای حال و آینده خود هستند.
متاسفانه جریان یا نیرویی که بتواند تمامی این بساط را کنار بزند و از موضع خواست و مطالبات انسانی و طبقاتی مردم و کارگر کرد درکردستان سوریه ابراز وجود کند و سخنگوی خواستهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه آنان باشد هنوزدرمیدان حضور ندارد. عدم حضور چنین گرایش و نیرویی سبب شده است که سرنوشت آنان در دستان جریانات ناسونالیست و اسلامگرا از یک سو و از سوی دیگر دولتهای مرتجع منطقه مورد معامله قرار گیرد. کردستان سوریه نیازمند نیرویی چپ و کمونیست است که در دفاع از خواستهای کارگران و مردم ستمدیده بساط بازیگران کنونی را برهم بزند.
۱۳ اوت ۲۰۱۳