طی هفته ای که گذشت و باید گفت اساسا بعد از فاجعه “متروپل” آبادان، که به فروریزی نماد اختلاسگران و دزدان حکومت اسلامی معروف شد، مبارزات اجتماعی مردم ایران و اعتصابات کارگران، معلمان و بازنشستگان و حتی بازاریان وارد فاز جدیدی گشت. معلمان و بازنشستگان و کارگران با شعارها و مطالبات رادیکال و انسانی خود بمیدان آمدند و اعلام کردند حکومت دزد و اختلاسگری را که در روز روشن دار و ندار و حاصل یک عمر رنج و تلاش شان را دزدیده است، نمی خواهند. حکومت اسلامی و دخالت مذهب در امورات اقتصادی و اجتماعی شان را نمی خواهند. حکومتی را که جوانان و فعالین مبارزشان را اسیر سیاهچالها و شکنجه گاه هایش کرده است، نمی خواهند و به این معنا، باید اذعان داشت و امیدوار بود که از این پس، این مبارزات روند صعودی تری را طی کرده و جمهوری اسلامی را هر چه بیشتر به سرنگونی نزدیک نماید. مردم، کارگران، معلمان و بازنشستگان و جوانان ایران، طی ماهها و هفته های اخیر، بیش از پیش به این واقعیت آگاهی یافتند که با یک ساختار سیاسی مخرب و ناکارآمد و فاسد و درمانده و به بن بست رسیده مواجه اند. و به همین دلیل، ضربه هایی که از این پس بر پیکره فرتوت و در حال احتضار حکومت وارد خواهند کرد، هرچه بیشتر کاری تر، عمیق تر و غیرقابل بازگشت تر خواهد بود!
تمام مقامات آن نظام های سیاسی که ماهیت وجودی شان را از دیکتاتوری سازمان یافته بر علیه مردم می گیرند، در آخرین روزها و ماه های قبل از سرنگونی حکومت شان به هذیان گویی و دیوانگی فکری روی می آورند. “معمر قذافی” رهبر خودکامه لیبی، دو ماه قبل از سرنگونی و دستگیری ذلیلانه و خفت بارش توسط مردم، معترضان و مردم بپاخاسته لیبی را “سوسک های صحرایی” نامید و اضافه کرد که “من این سوسک ها را در هر کجا که باشند، یک به یک پیدا کرده زیر پا له می کنم”! و همگان حتما چهره ذلیل و حقارت بار او را در زمان دستگیری اش توسط مردم به یاد دارند که کارش حتی به محاکمه هم نرسید. خامنه ای، رهبر وامانده و مستآصل رژیم اسلامی هم به چنین وضعیتی نزدیک شده است. او حدود دو هفته پیش در یک سخنرانی، از “اعتراضات مردمی”سخن گفت و معترضان را بار دیگر جیره خوار و مواجب بگیر دشمن نامید و در واقع، پس از سخنرانی خامنه ای و راه نشان دادن به دستگاه های اجرایی تحت امرش بود که مجلس اسلامی قانون مجاز بودن استفاده از سلاح برای هر نیروی امنیتی که سلاح در اختیار دارد را تصویب نمود!
بیشتر از چهار دهه است که “دشمن خارجی و خیالی” دستاویز حکومت اسلامی برای سرکوب و کشتار مردم بوده و جمهوری اسلامی تمام ناکارآمدی ها و بحران های اقتصادی و اجتماعی خود را براساس آن توجیه کرده و حکومت ننگین اش را تداوم بخشیده است. و هم اکنون، زمان اعلام جنگ علنی و رو در رو با مردم فرا رسیده است! باصطلاح مقامات و قانونگزارانی که که بنا به تعریف و عرف، می بایست هم و غم شان، دفاع از حرمت و جان و منزلت و آسایش مردم باشد، دور هم جمع شده اند تا طرح و نقشه بریزند که چطور می توانند سرکوب و کشتار و سلاخی مردم بجان آمده و همه چیز از دست داده را، هرچه بهتر سازماندهی کنند. و با اینحال، باید گفت کور خوانده اند. اینها همه، بروزات آخرین نفس های نظام منحوس و آدمکش و دزد اسلامی است. اینها همه، هذیان گویی باصطلاح مقاماتی است که خودشان بخوبی می دانند در طول بیشتر از چهل سال گذشته، با سیاست های مذهبی و شرعی و ضدانسانی شان، شیرازه اجتماعی و اقتصادی آن مملکت را از هم پاشانده اند و جز یک جامعه ویران شده و فقر زده و گرفتار شده در چنگال این خون آشامان تاریخ، چیزی بر جای نگذاشته اند. و بااینحال، باید اضافه کرد که چنین سازو کاری با توسل به دزدی و فساد و قاچاق و تحمیل فقر و بی حقوقی مطلق به مردم و از آنطرف هم باز گذاردن دست نیروهای امنیتی و نظامی خود برای کشتار معترضین و فعالین جنبش های اجتماعی، در واقع، آخرین روزهای حیات ننگین و نکبت بارش را به تجربه نشسته است. و از اینروست این همه هذیان گویی و پریشان حالی و متوسل شدن به سیاست باصطلاح جراحی اقتصادی و “از این ستون به آن ستون فرج است”!
تمام این تقلاها و تناقض گویی ها و سردرگمی ها، بطور واقعی ناشی از ترس و وحشت این باطصلاح مقامات است از تغییر و تحول بنیادینی که در شرف تکوین است. آ انقلاب زیر و رو کننده ای که قرار است یکبار برای همیشه این حکمرانان اسلامی و آدمکش و چپاولگر را به زباله دان تاریخ بسپارد و سرنوشت جامعه و زندگی مردم را به دست خود آنها بسپارد. و باید اضافه کرد؛ وقتی ذهنیت حاکمان به احساس خطر و نابودی نزدیک می شود، ذهنیت رنج دیدگان و محنت زدگان قبل از آن به احساس و درک سرنگونی و انقلاب تغییر یافته است. وزن نیروهای اجتماعی معترض به لحاظ سیاسی و اجتماعی هر روز افزایش می یابد و برای حکومت رانان چاره ای جز هذیان گویی و متوسل شدن به آخرین حربه ها برای تداوم حکمرانی شان باقی نمی ماند.
جمهوری اسلامی با اعمال باصطلاح سیاست “جراحی اقتصادی” دولت ابراهیم رییسی و تحمیل فقر و سیه روزی هرچه بیشتر به مردم و بالا کشیدن حاصل یک عمر رنج و تلاش بازنشستگان و معلمان و کارگران و از آنطرف هم، تلاش برای افزایش اختیارات نیروهای مزدور و سرکوبگر و آتش به اختیار خود برای شلیک آزادانه و کشتار مردم معترض و بجان آمده، در واقع، فقط و فقط استیصال و درماندگی و وحشت عمیق خود را از آن انفجار بزرگ و تعیین تکلیف کننده، به نمایش گذاشته و جنگ علنی و رو در روی خود را با توده مردم، کارگران، معلمان و بازنشستگان اعلام کرده است. چنین ساز و کار ورشکسته و به بن بست رسیده ای به آخر خط رسیده و به سیم آخر زده است. این تکاپوها دم دست ترین انتخاب های حکومتی دزد و آدمکش است با این هدف که سرنگونی محتوم خود را چند صباحی عقب بیاندازند. وحشت و رجزخوانیها و دستگیریها و پرونده سازیهای جاسوسی برای فعالین کارگر و معلم و امثال این توطئه های کثیف از اینجا ناشی میشود که می دانند آتشی که زیر خاکستر است، به تمامی حکومت دزدان و جنایتکاران سرمایه مدار مذهبی و غیرمذهبی در ایران خاتمه خواهد داد. این مهم چندان دور نیست!