چپ، راست و جنبش سرنگونی- حمید تقوایی

تدوین شده بر مبنای مصاحبه با کانال جدید

خلیل کیوان:جامعه به دنبال راه کاری برای سرنگونی جمهوری اسلامی است. شنیده میشود که مردم به هر نیرویی اعم از چپ و یا راست که قادر باشد جنبش سرنگونی را متحد کند و رهبری کند، اقبال نشان میدهند. ببینیم که چپ و راست در چه موقعیتی در جنبش سرنگونی قرار دارند، چطور میشود جنبش سرنگونی را متحد کرد، موانع اتحاد صفوف جنبش سرنگونی چیست؟ روش ها، شعارها و ساز و کار نیروهای چپ و همچنین راستبرای سرنگونی جمهوری اسلامی چه هست؟ سیاست کمونیستها در قبال احزاب، سازمانها و شخصیتهای نیروهای راستچه باید باشد؟ چرا رویکرد نیروهای چپ چه در برخورد به جنبش سرنگونی و چه در برخورد به نیروهای اپوزیسیون راست با یکدیگر متفاوت است. این پرسش ها را با حمید تقوایی در میان میگذاریم.

حمید تقوایی جنبش سرنگونی در چه موقعیتی قرار دارد، همین امروز که این برنامه را اجرا میکنیم هزاران بازنشسته در اهواز مارشی داشتند با شعارهای تند علیه حکومت و مقامات آن. ارزیابی شما از موقعیت چپ و راست در جنبشی که یک گوشه ای از آن همین اعتراضات پیگیر بازنشستگان استچه هست؟

حمید تقوایی: تا آنجایی که به جنبش سرنگونی مربوط میشود بنظر من الان دیگر همه دنیا، حتی خود حکومتی ها هم فهمیده اند که بخش اعظم جامعه جمهوری اسلامی را نمیخواهد. نه تنها نمیخواهد بلکه به خیابانها آمده تا حکومت را بزیر بکشد. درست است که ریشه اعتراضات  گرانی و فقر و تورم شرایط فلاکتبار معیشتی است ولی بهیچوجه اعتراضات مردم به این محدود نیست.مردم  در خیزش های شهری،  تا مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر رئیسی و آخوند برو گمشو و غیره پیش رفته اند. در مبارزات معلمان، کارگران و بازنشستگان و تظاهرات و تجمعات هم دارند علیه رئیسی شعار میدهند، علیه مسئولین شعار میدهند و به این معنا یک اعتراض گسترده ای شکل گرفته است  که حکومت را هدف قرار داده است.

جنبش سرنگونی چیزی جز این نیست. ما همیشه بر این واقعیت تاکید کرده ایم که گرایش به سرنگونی و تنفر از حکومت در بخش اعظم مردم گرایش قوی است و بارها دیده ایم که این گرایش به شکل اعتراضات صریحا ضد حکومتی بروز پیدا کرده است. در شرایط حاضر  همانطور که شما اشاره کردید فقط در تجمعاتی که به فراخوان بازنشستگان شکل گرفته هزاران نفر به خیابانها میآیند و این حرکت مداوم و پیگیر است. یکشنبه بعدی هم باز فراخوان اعتراضی هست و مساله فقط به بازنشستگان محدود نیست، خانواده هایشان و بخشهای دیگری از جامعه به آنها میپیوندند. شعارهایشان هم محدود به بازنشستگان نیست، مساله فقر است، مساله فلاکت است، مساله دزدی و فساد جمهوری اسلامی است، و شعار مرگ بر رئیسی و شعار آخوند برو گمشو و غیره. این وضعیت بی سابقه جنبش سرنگونی است در یک سطح گسترده ای به پیش میرود.

 تا آنجایی که به چپ و راست مربوط میشود، همین خصوصیات جنبش جاری نشان میدهد که جامعه در جهتی حرکت کرده است که چپ ها و مشخصا حزب کمونیست کارگری همیشه پرچم اش را در دست داشته است. یعنی بطرف به چالش کشیده شدن کل حکومت و نظام موجود بقدرت خیابان. بقدرت مردمی که دست به تظاهرات، اعتصاب، تجمعات و اعتراض میزنند و این اولین باری نیست که این اتفاق میافتد.اگر بخواهیم تنها دوره اخیر را مورد توجه قرار بدهیم و خیزش های قبلی را کنار بگذاریم، از ۹۶مشخصا جامعه اعلام کرد اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمامه ماجرا و در دیماه ۹۸ دانشجویان با شعار جمهوری اسلامی نابود باید گردد به خیابان آمدند. علیرغم همه بگیرو ببندها و کشتاری که حکومت در آبان ۹۸   بعد از معرکه قاسم سلیمانی و فاجعه شلیک به هواپیما براه انداخته بود دانشجو آمد به خیابان و فریاد زد”جمهوری اسلامی نابود باید گردد”. این تحولات از ٩٦ تا امروز  نشاندهنده حرکت جامعه و روند عینی اوضاع در جهتی استکه همیشه چپ و حزب ما در برابر جامعه قرار داده و برای تحقق آن تلاش کرده است.  این چشم انداز که راه حل این استکه مردم به خیابان بیایند، بقدرت خودشان متکی بشوند، متحد بشوند، همزمان و سازمانیافته اعتراض کنند.ما  از اعتصابات سراسری صحبت کردیم،از سازمانیابی مردم در محلات و حتی ضرورت دست به اسلحه بردن و اینکه نهایتا باید تکلیف حکومت را با قیام مسلحانه روشن کرد.همه اینها جزء گفتمان ها و استراتژی و پراتیک مبارزاتی ما بوده است.

ازینرو باید گفت سیر تحولات جامعه و مشخصا اعتراضات و جنبش توده ای که از اردیبهشت آغاز شد نشان میدهد که بطور عینی چپ جامعه را با خودش دارد. منظورم این نیست که همه مردم در ایران چپ  و یا کمونیست و یا طرفدار حزب کمونیست کارگری هستند. بلکه منظور این واقعیت است که مردم بپاخاسته و جنبشهای اجتماعی در حرکتهایشان، اعتراضاتشان، شعارهایشان، بیانیه هایشان، فراخوانهایشان نشان میدهند که جامعه به چپچرخیده است.

تا آنجا که به جنبش راست مربوط میشود آنها هم سناریوهای خودشان را دارند. اما جامعه در جهت عکس این سناریوها حرکت کرده است. نیروهای اپوزیسیون راست، سلطنت طلبان و جمهوریخواهان و جمهوری-سلطنت طلبان، خواهان رژیم چنجهستند، میخواهند تغییراتی از بالا صورت بگیرد، نافرمانی مدنی، رفراندوم، تغییر قانون اساسی، دخیل بستن به جنبش سبز و بنفش، دلجوئی از روحانیت خوب و سران “لشکری و کشوری”  اینها گفتمانهای راست است. من این سیاستها و  جهتگیری ها را جزیی از جنبش سرنگونی نمیدانم. درست استکه امروز نیروهای راست تحت فشار خیابان ناگزیر شده اند به جمهوری اسلامی نه بگویند  ولی همین هم عاریه ای است. اینها جزیی از جنبش سرنگونی نیستند بلکه مانعی بر سر راه آن هستند به این دلیل ساده که میخواهند با حداقل تغییرات اوضاع را از سر بگذرانند. به همین خاطر شورای گذار و غیره درست میکنند، به همین خاطر میگویند که نیروهای انتظامی باید حفظ بشوند و حتی بسیج و سپاه باید حفظ بشوند. خواستار بازگشت به دوران گذشته هستند،  انقلاب را هرج و مرج مینامند و به “سران لشکری و کشوری” پیام میدهند که برای جلوگیری از هرج و مرج به آنها بپیوندند. قاسم سلیمانی هنوز برایشان سردار ملی است و غیره. این هانه تنها ربطی به جنبش سرنگونی ندارد بلکه تمامادر مقابل خواستهای توده مردم معترض است.  در واقع نیروهای اپوزیسیون راست  تحت فشار جامعه که کل این وضعیت را نمیخواهد، تلاش میکنند با حداقل تغییرات ممکن از جمهوری اسلامی گذر کنند. میخواهند با حفظ بورکراسی، با حفظ دستگاه سرکوب، با حفظ نیروهای انتظامی، اوضاع را از سر بگذرانند.

خلاصه حرف من اینست که جنبش سرنگونی در جهت و مضمون و با شعارهایی پیش میرود که چپ مبلغ آن و پرچمدارش بوده است در حالی که راستتمام تلاشش این استکه با حداقل تغییرات هر چه بیشتر از نظام موجود را حفظ کند و این وضعیت را از سر بگذراند.

خلیل کیوان: در صحبت هایتان اشاره کردید که راست خودش مانعی است بر سر سرنگونی حکومت.ادعای خودشان برخلاف این است آنها مدعی هستند که توان و امکان رهبری جنبش سرنگونی را دارند و دائما به اعتراضات خیابانی پیام میدهند. اخیرا هم دیدیم که یک تلاش گسترده ای با اتکا به رسانه های فارسی زبان داشتند که رضا پهلوی را مطرح کنند اما توفیق چندانی در این کار نداشتند. میخواهم بدانم که ادعای آنها دال براینکه توان رهبری جنبش سرنگونی را دارند با واقعیت چقدر خوانایی دارد؟

حمید تقوایی: رهبری با ادعا بدست نمیآید. حتی با جارو جنجال تلویزیونها و رسانه هایی که معلوم است خط و سیاستهای دولتهای متبوع خودشان را دنبال میکنند، هم رهبری ساخته نمیشود. امروز دیگر دوره، دوره ۵۷ نیست که یکنفر را لانسه کنند و عکس اش را در ماه بیاندازند و تریبون بگذارند جلویش و رهبرش کنند. این اتفاق نمیافتد و همانطور که گفتید تلاشهای اخیرشان هم با اقبال زیادی هم مواجه نشد و فقط جارو جنجالی حولش راه افتاد . حتی از خود جمهوریخواهان در جنبش راست در برابر رضا پهلوی موضع گرفتندو جوابش را دادند. این نوع تلاشها به جایی نمیرسد.

 اگر بحث از رهبری است حداقل خصوصیتی که رهبری باید داشته باشد این استکه دو قدم جلوتر از مردم حرکت کند و خواستها و شعارهایشان را هر چه عمیقتر و رادیکالتر و شفاف تر کند؛که بخواهد تیشه به ریشه اوضاع بزند و اعتراضات مردم رادر جهت زیرو رو کردن کل نظام موجود هدایت کند. بعنوان نمونه مردم تنها سکولار نیستند بلکه از اسلام کلا متنفر هستند. میخواهند بساط اسلام از حکومت، از آموزش و پرورش از قوانین، و از زندگی اجتماعی شان حذف بشود. میخواهند  اسلام تبدیل شود به مساله خصوصی که یکی قبول دارد یکی قبول ندارد و کلا بی مذهبی برسمیت شناخته بشود. مردم نمیخواهند هویت مذهبی برایشان تراشیده شود، آن جامعه مذهب رسمی نمیخواهد، آن جامعه امام جمعه نمیخواهد، چه امام جمعه درباری چه غیر درباری، آن جامعه هیچ نوع آخوندی را نمیخواهد چه آخوند بد، چه آخوند “خوش خیم”و چه بد خیم. آن جامعه میخواهد از شر سلطه اسلام یکبار برای همیشه رها بشود. کدام یکی از این نیروهای راست حتی آنهایی که به خودشان میگویند سکولار این تصویر را به جامعه منتقل میکنند و این خواست عمیق جامعه را نمایندگی میکنند؟ نکته دیگر اینکه  جامعه علیه فقر و شرایط فلاکتبار معیشتی است؛ علیه فاصله و شکاف طبقاتی بین فقر و ثروت که مردم در شعارهای حقوق های نجومی فلاکت عمومی آنرا فریاد میزنند؛ معلمان بنر بالا میبرند علیه بی عدالتی و علیه تبعیض طبقاتی؛ جامعه میخواهد از شر مفتخورها رها بشود، جامعه میخواهد اداره شورایی را بدست بگیرد.  پارلمان و دموکراسی پارلمای دغدغه مردم نیست. مردم خواهان آزادی به معنای دخالت در سرنوشت خودشان هستند. همانطوری که در اوایل سال ۵۸ بعد از قیام بهمن مردم همه آزادی را با شوراها تداعی میکردند. امروز هم کارگر هفت تپه دارد میگوید اداره شورایی و با استقبال جامعه روبرو میشود. من میخواهم بدانم که کدام یک از نیروهای راست این خواستها و گرایشات توده مردم را نمایندگی میکنند؟ جامعه علیه دیکتاتوری در هر شکلی است. الان نزدیک به صد سال دیکتاتوری، که نزدیک به شصت سالش دیکتاتوری خانواده پهلوی بوده و چهل سالش دیکتاتوری اسلامی، جامعه را ذله کرده است. مردمهیچ نوع دیکتاتوری را نمیخواهند، نمیشود که بازگشت به دیکتاتوری سلطنتی را  بعنوان  دموکراسی به جامعه وعده داد. آیا نیروهای راستخواستهائی که همین امروز معلمان و بازنشستگان و توده های بپاخاسته فریاد می زنند را نمایندگی میکنند؟”رضاشاه روحت شاد که میخواهند به اعتراضات مردم تزریق کنند” تنها نشان دهنده بی ربطی نیروهای راست به درد و خواست توده مردم است و بس.

اساس بحث اینست که  جنبش سرنگونی مضمون مشخصی دارد،خواستهایصریحی  دارد، آرمان و مرامو آرزوها و توقعاتی دارد که جنبش راست علیه همه آنها حرکت میکند.  سیستم ارزشی اش، آرمانش،مجموعه تبلیغاتش، مجموعه مواضعش، علیه خواستهایی استکه همین امروز درخیابان فریاد زده میشود. به این معنا جنبش راست چه جمهوریخواه اش و چه سلطنت طلب و چه سازمانهای بینابینی از نظر هویت سیاسی و از نظر استراتژیک، از نظر سیستم ارزشی وصله ناجوری بر تن جامعه به پا خاسته ایران در مقابل اسلامیون است و به همین دلیل جایگاهی در جنبش سرنگونی طلبانه مردم ایران نمیتواند داشته باشد.

در ضمن اینرا هم بگویم من ندیدم که اصطلاح جنبش سرنگونی را  هیچ نیروی راستی بکار ببرد. حداکثر از  براندازی و گذار صحبت میکنند آنهم مشروط بر آنکه مسالمت آمیز باشد و  هرج و مرج ایجاد نکند و  به در هم کوبیده شدن نیروهای انتظامی و دستگاه و صنعت مذهب و بوروکراسی مافوق مردم منجر نشود! بویژه کلمه انقلاب در قاموس اپوزیسیون راست جزو محرمات است.  حتی در لفظ هم نیروهای اپوزیسیون راست به جنبش توده مردم برای زیرو و رو کردن اوضاع ربطی ندارند.

خلیل کیوان: بالاخره برای اینکه کار یکسره بشود و حکومت سرنگون بشود، این جنبش سرنگونی باید متحد بشود و برای اینکه متحد بشود، اهداف، خواستها شعارها و راهکارهای واحدی را باید داشته باشد. از نظر شما کدام اهداف، خواسته ها و شعارها و راهکارها متحد کننده است؟

حمید تقوایی: تا آنجایی که به شعارها و اهداف و خواستها مربوط میشود، شعارها و خواستهایی میتواند مردم را متحد کند که جهانشمول باشد و به آمال و خواستهای انسانی مردم رجوع کند؛  که محورش رهایی انسان باشد، محورش رفع هر نوع تبعیض باشد، از تبعیض مذهبی و ملی و قومی گرفته تا تبعیض طبقاتی تا شکاف عظیم بین فقر و ثروت.شعارها و آمالی که  برابری را بمعنای عمیق کلمه مطرح کند، که منظورش از آزادی به پارلمان و حقوق بشر محدودنباشد، بلکه دخالت مستقیم مردم در سرنوشت خودشان را بخواهد، که  لغو مجازات اعدامرا  بخواهد که در اعلامیه جهانی حقوق بشر وجود خارجی ندارد، جدایی مذهب از دولت را بخواهد که در اعلامیه جهانی حقوق بشر چنین چیزی نیست. حقوق بشر خیلی از وضعیت جمهوری اسلامی بهتر است ولی نه در حکومت شاه همین حقوق بشر الکن رعایت میشد و نه در جمهوری اسلامی. مردم بین بد و بدتر نمیخواهند انتخاب کنند. مردم میخواهند آن چیزی که واقعا آزادشان میکند، واقعا رفاه و برابری و آزادی را برایشان میآورد را انتخاب کنند. مردم همه آزادی را میخواهند، همه برابری را میخواهند،همه انسانیت را میخواهند، همه رفاه را میخواهند و با این شعارها و خواستها و پرچمی که راست بلند کرده است نه تنها اینها متحقق نمیشود بلکه علیه آنهاست. اگر سوال بر سر وحدت مردم است وحدت مردم فقط میتواند طبق تعریف حول خواستهای مشترک همه مردم انجام بشود، و این یعنی خواستهای انسانی و نه ملی و مذهبی و قومی و اتنیکی. امر مردم آزادی، رفع همه تبعیضات، برابری، دخالت در سرنوشت خود، زدن زیر هر نوع قدرت مافوق و خواستهای انسانی از این قبیل است.  در مقابل جنبش راست دارد بر ایرانیت میکوبد، بر تمامیت ارضی میکوبد، پرچم ناسیونالیسم فارس را بلند کرده است، کورش کبیر را تبدیل کرده به آیکون و مظهر خودش. اینها اسباب تفرقه است و نه وحدت. مردمی که خود را اقلیتهای ملی میدانند، کردها و آذری ها و بلوچها و عرب زبانان، و  کارگران مهاجر افغان که حتی ایرانی بحساب نمی آیند از دایره ارزشها و آمال ناسیونالیسم فارس بیرون می افتند.

 از سوی دیگر ناسیونالیسم فارس ناسیونالیسمهای دیگر را در جامعه تقویت میکند.  ناسیونالیسم کرد و آذری و غیره نیز بر طبل تاریخ و نیاکان ارزشهای ملی خود میکوبند و با این سناریو جامعه به سمتی سوق پیدا میکند که در جنگ همسایه کشی و فروپاشی یوگسلاوی دیدیم. وقتی نیروهای اپوزیسیون راست بر تمامیت ارضی تاکید میکنند در واقع بر آتش فروپاشی جامعه میدمند. تمامیت ارضی، تاریخ نیاکان، ناسیونالیسم، میهن پرستی، خاک پرستی، پرچم  پرستی، اینها همه نسخه تفرقه افکنی و زمینه سازی  جنگهای همسایه کشی است. همانطور که اشاره کردم  وحدت مردم حول شعارها، خواستها، آرمانها، انتظارات و توقعات جهانشمول انسانی ممکن است و نه حول دیدگاهها و آرمانهای ناسیونالیستی، قومی، مذهبی.

خلیل کیوان: به چپ بپردازیم، چپ هم طیف متنوعی است. در برخورد به نیروهای راست دیدگاههای متنوعی در بین چپ ها وجود دارد. حزب کمونیست کارگری ایران در عین حال که دائما به نقد نیروهای راست میپردازد اما در عین حال تاکید دارد که جدال چپ و راست را نباید به خیابانها کشاند، اصطلاحی که خود شما بکار بردید که اپوزیسیون اپوزیسیون نشوید. اما همین اصطلاح شما و همین سیاست از جانب نیروهای چپ مورد انتقاد قرار میگیرد و به سازش با راست تعبیر میشود. چه توضیحی در مورد این مساله دارید؟

حمید تقوایی: من فکر میکنم کسی که  این نقد را دارد عملا  و مستقل از هر نیتی که دارد عملا دارد به راست خدمت میکند. در مورد اصطلاح اپوزیسیون اپوزیسیون نشوید که شما مطرح کردید روشن استکه ما اپوزیسیون جمهوری اسلامی هستیم. ما میخواهیم جمهوری اسلامی را سرنگون کنیم.اپوزیسیون راست را نمیتوان سرنگون کرد. اگر کمونیستی در جایی از دنیا میخواهد سیاسی باشد و مربوط به دنیا باشد اول باید تکلیف را با قدرت سیاسی در کشور خودش تعیین کند و آنرا بزیر بکشد. ما اپوزیسیون اپوزیسیون راست نیستیم بلکه  منتقد پیگیر راست هستیم. ما خیلی بیشتر از این دوستانی که به عبارت اپوزیسیون اپوزیسون نشوید انتقاد دارند نیروهای اپوزیسون راست را همه جانبه زیر انتقاد گرفته ایمولی این به آن معنا نیست که ما اپوزیسیون راست هستیم. ما اپوزیسیون جمهوری اسلامی هستیم. یعنی اپوزیسیون راست در قدرت. آن جناح، آن بخش، آن گرایشی از طبقه سرمایه دار که قدرت را در دست دارد اسلامیون هستند. گرایش دیگری از طبقه سرمایه دار ایران در اپوزیسیون است ما مخالف و منتقد آن هم هستیم ولی مبارزه ما علیه حکومت موجود است. 

 ما معتقد نیستیم که باید رفت به خیابانها و علیه راست شعار داد. این فقط میتواند عملا بنفع جمهوری اسلامی تمام شود. ما در خیابانها علیه جمهوری اسلامی مبارزه میکنیم. تزهایی هست که گویا تکلیف رهبری انقلاب را جنگ آلترناتیوها تعیین میکند. این پوچ است. تنها در جنگ با جمهوری اسلامی میتوان رهبر مردم شد.  ریشه درد مردم همین امروز سلطنت نیست، ریشه درد مردم امروز جمهوری اسلامی است. حال در مبارزه علیه حکومت  هر جا هر نیرویی از اپوزیسیون راست، چه سلطنت طلب، چه جمهوریخواه و غیرهبخواهد حرکت مردم را به سازش بکشاند، بخواهد مردم را به عقب بکشد، بخواهد مانع ایجاد کند و حتی یک میلیمتر اعتراض مردم را منحرف کندما مقابلش میایستیم و ایستاده ایم.   ادبیاتی که حزب ما در نقد راست دارد چندین برابر نوشته مدعیان ما است.  نه فقط ادبیات تئوری و تحلیلی در نقد عقاید و دیدگاهها و سیستم ارزشی راست بلکه در مقابل سیاستها و مواضع و تاکتیکهای مشخص نیروهای راست هر جا در برابر حرکت انقلابی مردم قرار میگیرند. وقتی که مثلا رضا پهلوی در برابر مرگ قاسم سلیمانی سکوت میکند و یا نیروهایی از راست بعنوان سردار ملی از او یاد میکنند، وقتی از رفراندم صحبت میکنند، در نقد رفراندم، مساله نافرمانی مدنی، مساله راست ایران و ترامپیسم، مساله ناسیونالیسم کرد و آذری و غیره، در نقد اوجلان، در نقد سناریو های رژیم چنجی، در نقد مالتی کالچرالیسم و نافرمانی مدنی و فریدمنیسم که استراتژی راست است. اساس نقد ما به راست حتی در سطح ایدئولوژیک و استراتژی و سیستم ارزشی، نقد حفظ نظام موجود با حداقل تغییرات ممکن است.اساس نقد ما به راست این استکه میخواهد نظام موجود را با حداقل تغییرات حفظ کند.  فوقش ولی فقیه را ببرد شاه را بجایش بنشاند ولی بوروکراسی، مذهب رسمی و اسلام درباری،  زندانها  و کل سیستم و ماشین دولتی حفظ بشود. حتی صریحا میگوید نیروهای انتظامی، بسیج و سپاه برای حفظ انتظامات باید باقی بمانند. ازینرو نقد ما به اپوزیسیون راست مستقیما در خدمت تقویت جنبش سرنگونی قرار میگیرد. 

 ما بعنوان نیروئی که پرچم بزیر کشیدن جمهوری اسلامی را بلند کرده ایم راست را نقد میکنیم. تنهادر این حرکت است که میشود راست را واقعا زد و منزوی کرد.برعکس آن بخشی از چپ که اینرا نمی بیند تصور میکند در مبارزه با راست، در جنگ آلترناتیوها، میتوان جمهوری اسلامی را سرنگون کرد. این نگرش جنبش سرنگونی را حاصل جنبشهای راست و چپ میداند. گویا مردم بخاطر سیاستهای احزاب، بخاطر تعلقاتشان به نیروهای اپوزیسیون راست و یا چپ به خیابان میریزند. به همین دلیل این نوع چپها جنبش ٨٨ را تماما به کیسه موسوی ریختند. گویا مردمی که با فریاد مرگ بر خامنه ای به خیابانها ریخته بودند دردشان تقلب در انتخابات بود! در حالی که مردمخودشان شعار دادند موسوی بهانه است کل رژیم نشانه است.

 امروز هم وقتی بخش کوچکی از مردم شعار میدهند رضا شاه روحت شاد  و تلویزیونهای پرو راست این را بزرگ میکنند به نحوی که گوئیاین شعار اصلی مردم است، برخی از نیروهای چپ پنیک میکنند که راست دارد دست بالا را پیدا میکند و رهبر میشود و غیره.  در حالی که مبارزات جاری به شهادت ٩٩ در صد شعارها و مطالباتی که صریحا در خیابانها اعلام کرده است چپ است  و  اساسا همانطور که توضیح دادم اپوزیسیون راست اصلا ربطی به جنبش سرنگونی ندارد. بله باید راست را در سیاستها و در استراتژیش بخاطر اینکه مانعی بر سر سرنگونی جمهوری اسلامی است نقد و افشا کرد اما جنگ خیابانی آلترناتیوها خود در خدمت  جمهوری اسلامی است. رژیم خود اتش بیار چنین جنگی است. به نظر من به احتمال زیاد در  طرح شعار رضا شاه روحت شاد دست جمهوری اسلامی در کار است. اما حتی اگر اینطور هم نباشد این شعارآب به آسیاب حکومت میریزد.  

در آخر باز تاکید میکنم که هدف ما مبارزه برای خلع ید سیاسی از بورژوازی یعنی بزیر کشیدن جمهوری اسلامی است و نقد راست و مقابله با اپوزیسیون راست هر کجا در این حرکت مانع ایجاد کند. این خط و سیاستی است که ما توصیه میکنیم و فکر میکنیم که همه نیروهای مدعی کمونیست باید همین سیاست را داشته باشند.

١٦ ژوئن ٢٠٢٢

با تشکر از امیر توکلی برای پیاده کردن متن اولیه این مصاحبه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *