باراک اوباما یکسال پس از ظهور داعش اعلام کرد “ما هنوز استراتژی مشخصی برای مقابله با داعش نداریم!”
دولت آمریکا در قبال داعش مواضع و عملکرد ضد و نقیضی داشته است. زمینه سیاسی و اجتماعی ظهور داعش را خودشان فراهم کردند، در برابر اسد و حتی دولت مالکی به آن میدان دادند، و بعد که داعش نفوذ خود را در عراق و سوریه گسترش داد علیه اش ائتلاف تشکیل دادند گاه حمله هوائی کردند و گاه اجازه دادند پیشروی کند، و تا امروز در برابر او کجدار و مریز عمل میکنند! نیازی به اعتراف اوباما نبود، نه تنها استراتژی بلکه تاکتیک مشخصی هم در قبال داعش ندارند. اما مساله فقط به داعش محدود نیست، دولت آمریکا در رابطه با کل خاورمیانه استراتژی روشنی ندارد. در رابطه با دولت اسد، وضعیت یمن و حتی دولت عبادی در عراق نیز ضد و نقیض عمل میکنند و سیاست منسجمی را دنبال نمیکنند. چرا اینطور است؟ علت چیست؟
آقای اوباما و حتی مخالفین جمهوریخواه او نمیخواهند و نمیتوانند علت اصلی این بن بست استراتژیک را بیان کنند. مساله اصلی نافرجام ماندن استراتژی تثبیت قدر قدرتی آمریکا در دنیای بعد از جنگ سرد است. سیاست استراتژیکی ای که بعد از فروپاشی شوروی بوسیله بوش پدر و با جنگ خلیج آغاز شد، و بعد با حمله به افغانستان و عراق پی گرفته شد، با به گل نشستن ماشین جنگی آمریکا و افسار گسیختگی نیروهای اسلامی در کشورهای عراق و سوریه و افغانستان و پااکستان و حتی کشورهای شمال افریقا- پدیده ای که نتیجه بلافصل همین استراتژی هژمونی طلبی جنگی دولت آمریکا بود – نافرجام ماند و به شکست کشیده شد. مساله دولت آمریکا نداشتن استراتژی نیست، شکست استراتژی پسا جنگ سردی او است. این ورشکستگی استراتژیک تنها به خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا محدود نمیشود. اوجگیری بحران اقتصادی درزمستان ٢۰۰۸ و بی اعتبار شدن مکتب شیکاگو و فریدمنیسم نشاندهنده بعد دیگری از این ورشکستگی استراتژیک نه تنها دولت آمریکا بلکه کل کمپ سرمایه داری “پیروز” در جنگ سرد است. نفس ظهور و یکه تازی داعش، نشانه نه تنها استیصال بلکه پوسیدگی و توحشی است که سرمایه داری بازار آزاد به زعامت دولت آمریکا برای دنیا به ارمغان آورده است.
انترناسیونال ۶۱۳
یادداشتهای هفته
حمید تقوایی