hamid

چند سئوال از حمید تقوائی در مورد نقش کمونیستها و اسلامیون در انقلاب ٥۷

hamid
انترناسیونال: به سی و ششمین سالگرد انقلاب ٥۷ نزدیک میشویم. نیروهای هوادار جمهوری اسلامی ادعا می کنند که اسلام خواهی مردم موجب پدید آمدن انقلاب شد. از سوی دیگر بسیاری از دولتها و صاحبنظران غربی نیز جامعه ایران را یک جامعه اسلامی و انقلاب ٥۷ را یک انقلاب اسلامی میدانند. آیا واقعا مردم حکومت اسلامی می خواستند؟

حمید تقوائی: انقلاب ٥۷ مانند همه انقلابهای تاریخ حول آنچه مردم نمیخواستند شکل گرفت. مردم ایران حکومت شاه را نمیخواستند و اساس و مبنای انقلاب ٥۷ نفی و رد حکومت شاه و نظام سلطنتی از جانب توده های مردم بود. سرکوب و خفقان هر اعتراض و تحرک سیاسی و اجتماعی و له شدن جامعه زیر سایه سیاه و سنگین ساواک، گسترش محرومیت و فقر کارگرانی که در اثر اصلاحات ارضی از روستاها به حاشیه شهرها رانده شده بودند ولی از کمترین امکانات رفاهی برخوردار نبودند – واقعیتی که در شکل اعتراض خارج از محدوده نشینان به تخریب آلونک هایشان بروز پیدا میکرد و یکی از جرقه های شروع انقلاب بود-، محرومیت کارگران از کمترین حق متشکل شدن و اعتراض و اعتصاب، و بالاخره نارضائی عمیق و سابقه داری که درمیان اقشار مختلف مردم و بخصوص دانشجویان و نویسندگان و هنرمندان و الیت فکری جامعه از زمان کودتای آمریکائی ٢۸ مرداد شکل گرفته بود، از جمله مهمترین عوامل شکل دهنده انقلاب بود. خمینی و نیروهای اسلامی هیچیک از این روندها و بخشهای جامعه را نمایندگی نمیکردند، بلکه نماینده اپوزیسیون ارتجاعی حکومت شاه بودند. مشخصا خمینی با اعتراض به اصلاحات ارضی و مخالفت با قوانین وسیاستهائی که با قوانین شرعی تناقض داشت، نظیر اعطای حق رای به زنان و قانون حمایت خانواده، در خرداد ٤٢ به صحنه سیاسی ایران وارد شد و تا آخر عمرش نیز همین خط و سیاست ارتجاعی را نمایندگی میکرد. آنچه اسلامی بود و هنوز هست ضد انقلاب بود و نه انقلاب. ضد انقلاب اسلامی به رهبری خمینی توانست بر انقلاب مسلط شود و در نهایت با حمله رو در رو به انقلاب و نیروهای انقلابی در خرداد سال شصت انقلاب ٥۷ را به شکست بکشاند.

واقعیات فوق به بخش دوم سئوال شما یعنی این ادعا که جامعه ایران اسلامی است و گویا جمهوری اسلامی بخاطر گرایش توده مردم به اسلام روی کار آمده است نیز پاسخ میدهد. جامعه ایران نه تنها امروز که به نظر من یکی از ضد مذهبی ترین جوامع دنیا است، بلکه در زمان رژیم شاه نیز یک جامعه اسلامی نبود. اصولا تعریف جوامع برحسب مذهب مردم آن – یا بعبارت صحیح تر مذهبی که با آن بدنیا آمده و به ارث برده اند- امری پوچ و بی پایه است. مذهب اهالی یک کشور – مذهب منتسب به آنان- امر خصوصی و عقیدتی افراد است و به خصوصیات و ویژگیهای اجتماعی و سیاسی جامعه و یا نوع حکومت و قوانین آن ربطی ندارد. تا دهه های آخر قرن گدشته این امر یک بدیهیت پذیرفته شده حتی در بین راست ترین نیروهای سیاسی در ایران و در همه جای دنیا بود اما امروز در قهقرائی که دنیا بعد از جنگ سرد در آن فرو رفت تئوریهای ارتجاعی پست مدرنیستی و نسبیت فرهنگی و تقسمیندی جوامع به موزائیکهای مذهبی و قومی و نژادی دست بالا را پیدا کرده است. ازلحاظ نظری تز جامعه ایران اسلامی است و یا مردم ایران خود خواستار حکومت و قوانین اسلامی هستند، حاصل این تئوریها و نطریات است. از لحاظ سیاسی نیز اسلامی خواندن جامعه ایران نوعی توجیه و حقانیت بخشیدن به جمهوری اسلامی است. مردم ایران مانند مردم همه جای دیگر دنیا با هر مرام و مذهبی خواستار آزادی و برابری و رفاه هستند. به این دلیل رژیم شاه را بزیر کشیدند و بهمین دلیل بیش از سه دهه است که علیه رژیم اسلامی در عرصه های مختلف مبارزه میکنند. نیروهائی که جامعه و انقلاب ایران را اسلامی قلمداد میکنند در کنار جمهوری اسلامی و در برابر جامعه ایران و مبارزات مردم ایران قرار میگیرند.

انترناسیونال: چرا خمینی و اسلامی ها توانستند در انقلاب ٥۷ دست بالا پیدا کنند؟ چه شرایط و عوامل سیاسی اجتماعی ای این امر را ممکن کرد؟

حمید تقوائی: جنبش ملی- اسلامی یک جنبش گسترده در اپوزیسیون حکومت شاه بود. خمینی و طرفدارانش شاخه راست این جنبش و مجاهدین شاخه چپ آن را تشکیل میدادند. نیروهائی نظیر نهضت آزادی نیز خط میانه این جنبش را نمایندگی میکردند. اساس این جنبش عبارت بود از غربستیزی از یک زاویه ارتجاعی – یعنی ضدیت با تمدن امروزی و فرهنگ پیشروئی که غرب نمایندگی میکرد- و اعتراض به غیر اسلامی و ضد اسلامی بودن برخی قوانین و سیاستهای حکومت شاه. نیروهای چپ سنتی در دوره شاه نیز نقد و تقابلی با این جنبش نداشتند. با شاخه چپ آن نزدیک بودند و خود را متعلق به یک جبهه مشترک – جبهه خلق- میدانستند و در برابر شاخه راست آن سکوت میکردند.

از سوی دیگر بورژوازی جهانی در مقابل “خطر” به چپ چرخیدن انقلاب ٥۷ که بخصوص با توجه به همسایگی ایران با شوروی مساله فوق العاده حساس و استراتژیکی برای دولت آمریکا و سایر دول اروپائی بود، وقتی تشخیص داد که دیگر حفظ شاه در قدرت ممکن نیست تمام امکانات خود را برای بجلو راندن و لانسه کردن خمینی و نیروهای اسلامی طرفدار او بکار گرفت. خمینی را به پاریس بردند، عکسش را در ماه دیدند و رسانه هائی نظیر بی بی سی و رادیو اسرائیل و صدای آمریکا که در آن دوره ابزار اصلی اطلاع رسانی و ارتباطاتی میان مردم بود، بعنوان رهبر انقلاب و “انقلابی ترین مرد جهان” و غیره توی بوقش کردند. خمینی با کمک رسانه ها و دولتهای غربی و با شعار شاه باید برود به راس انقلاب رانده شد. اما در همین سطح هم نه تنها اسلام و اسلامیت در بجلو رانده شدن او نقشی نداشت بلکه برعکس تلاش کردند که چهره ای مدرن از او بدست بدهند. شایعه هائی نظیراین که خانم خمینی پیانو میزند و خودش موافق آزادی و برابری زن و مرد است از عوامل موثر در قدرتگیری خمینی و اسلامیون طرفدار او بود.

با این همه اسلامیون تازه بقدرت رسیده نتوانستند امواج انقلاب را متوقف کنند. مبارزات توده مردم در قالب مبارزه کارگران برای حفظ شوراهایشان و بدست گرفتن کنترل کارخانه ها، مبارزه زنان علیه حجاب اجباری، گسترش نفوذ چپ در دانشگاهها، و مبارزات مردم در کردستان و ترکمن صحرا علیه تبعیضات و نابرابریهای تاریخی که بر آنها تحمیل شده بود، و کلا تحرک و جوش و خروش مردمی که دیکتاتوری شاه را بزیر کشیده بودند و انتظار داشتند که خواستها و شعارهای انقلابیشان جامه عمل بپوشد، بعد از قیام بهمن همچنان ادامه یافت. جمهوری اسلامی ناگزیر شد عاقبت شمشیر را از رو ببندد و با سرکوب خونین و تهاجم وسیع به انقلاب و نیروهای انقلابی در ۳۰خرداد شصت انقلاب را در هم بکوبد. آنچه حکومت شاه و دولتهای ازهاری و شریف امامی نتوانستند انجام دهند حکومت نوپای جمهوری اسلامی به فرجام رساند. بطور واقعی خمینی و اسلام بقدرت رسیده در ادامه ضد انقلاب سلطنتی قرار میگیرند و نه در مقابل آن.

انترناسیونال: نقش چپ در انقلاب ٥۷ چه بود؟ سلطنت طلبان و نیروهای اپوزیسیون راست کمونیستها را حامی و همدست خمینی میدانند. نظر شما در این مورد چیست؟

حمید تقوائی: چپ به معنی اجتماعی کلمه نقش مهمی در انقلاب ٥۷ ایفا کرد. در دانشگاهها، در جنبش کارگری، در اعتراضات هنرمندان و نویسندگان که با تشکیل شب های شعر در اوایل شکلگیری انقلاب در سال ٥٦ نقش مهمی در شکستن جو اختناق ایفا کردند، و بالاخره اعتراضات خارج از محدوده نشینان همه از نظر مضمون و شعارها و خواستهای خود حرکتهائی چپ و مترقی و رادیکال بودند. این روند با ادامه انقلاب با شکلگیری شوراها در کارخانجات و ادارات و دانشگاهها با باز شدن در زندانها به قدرت انقلاب و آزادی زندانیان سیاسی که بخش عمده آنرا کمونیستها تشکیل میداند، و با گسترش نفوذ نیروهای کمونیست نظیر کومه له در کردستان، ادامه پیدا کرد و گسترش یافت. روند و حرکتی که با اعتصاب قدرتمند کارگران نفت که کمر حکومت شاه را شکست به اوج خود رسید. انقلاب ٥۷ بطور واقعی انقلابی چپ بود و مضمون و خواست و نیروی محرکه آن، برخلاف نامی که خود جمهوری اسلامی و کل دولتها و نیروهای راست به آن الصاق کرده اند ربطی به اسلام و اسلامیت نداشت. همانطور که در سئوال قبلی توضیح دادم در تحولات ٥۷ ضد انقلاب اسلامی بود و نه انقلاب.

تا آنجا که به نیروهای سیاسی چپ یعنی چپ متشکل و متحزب برمیگردد گرچه همانطور که بالاتر اشاره کردم بخشی از این نیروها خود را متحد جناح چپ جنبش ملی اسلامی میدانستند اما برخلاف ادعای اپوزیسیون راست در بقدرت رسیدن خمینی نقشی نداشتند. بجز حزب توده – که بخش عمده نیروهای کمونیست در دوره شاه و در طی انقلاب مخالف و منتقد آن بودند- و سازمان اکثریت ـ که بعد از بقدرت رسیدن خمینی به راست چرخید و به زائده جمهوری اسلامی تبدیل شد- دیگر سازمانها و نیروهای سنتی چپ که حتی در طی انقلاب نقد و مرزبندی روشنی با اسلامیون نداشتند بعد از قیام بهمن در صف مخالفین حکومت تازه قرار گرفتند. جریانی نظیر اتحاد مبارزان کمونیست که در روند انقلاب ٥۷ شکل گرفت و سابقه حزب کمونیست کارگری به آن میرسد از همان آغاز فعالیت خود نقد و سیاست رادیکال و پیگیری را علیه نیروهای اسلامی نمایندگی میکرد. برچسب دفاع از خمینی که بوسیله نیروهای سلطنت طلب عنوان میشود در واقع بیان مخالفت و اعتراض آنان به نقش فعال چپ در سرنگونی حکومت شاه است. بعنوان نمونه قیام بهمن با شرکت فعال نیروهای چپ انقلابی شکل گرفت – اسلامیون و نیروهای طرفدار خمینی بخاطر توافقاتی که با دول غربی و سران ارتش شاه برای دست بدست شدن آرام قدرت کرده بودند با قیام بهمن مخالف بودند و تمام تلاششان را بکار بردند که قیام را متوقف کنند. تا همین امروز نیز مقامات و رسانه های جمهوری اسلامی حتی از ذکر نام قیام بهمن خودداری میکنند. بنابر این ادعای حمایت کمونیستها از خمینی نه تنها واقعیت ندارد بلکه در موارد متعددی – نظیر قیام بهمن و جنبش مسلحانه در کردستان و جنبش شورائی در کارخانه ها و دانشگاهها- میتوان نشان داد که چپ کاملا در مقابل خمینی و حکومت اش قرار میگیرد.

انترناسیونال: چه شرایط اجتماعی – سیاسی باعث شد انقلاب ٥۷ خصلت و مضونی چپ و رادیکال داشته باشد؟ این شرایط چه تاثیری بر شکل گیری کمونیسم کارگری داشت؟

حمید تقوائی: انقلاب ٥۷ اولین تحول انقلابی در جامعه ایران بعد از اصلاحات ارضی و سلطه و تثبیت کامل نظام سرمایه داری بود. در تحولات گذشته مانند انقلاب مشروطه و یا جنبش صنعتی شدن نفت در دهه سی شمسی نیروهای انقلابی که خواستار تغییر وضع موجود بودند، حتی نیروهائی که خود را چپ و کمونیست میدانستند، خواستار امحای مناسبات فئوادالی و رفع موانع رشد صنعت و سرمایه در جامعه بودند. این دیدگاه تا مقطع انقلاب ٥۷ بر جنبش چپ سنتی در ایران غالب بود.

اما آمال و توقعات توده کارگران و مردم زحمتکشی که نیروی محرکه انقلاب را میساختند اهداف و ارزشهای ضدفئودالی- پرو سرمایه داری نبود. چرا که برخلاف دوران قبل از اصلاحات ارضی بسیاری از مسائل و مصائب گریبانگیر توده مردم از مناسبات فئودالی و عدم رشد صنعت و سرمایه در جامعه ایران ناشی نمیشد بلکه برعکس نتیجه مستقیم رشد و سلطه نظام سرمایه داری بود. توده کارگر و خارج از محدوده نشینان که به خیابان آمده بودند دیگر با چشم انداز و ایده آل “رشد صنایع مادر” و “قطع وابستگی” و “ضدیت با صنایع مونتاژ” و همراهی و همبستگی با “بورژوازی ملی و مترقی” نمایندگی نمیشدند. رشد و گسترش جنبش شورائی و تبیین و تلقی عمومی از دموکراسی بر مبنای نقش شوراها در اداره امور کارخانه ها و ادارات و مدارس و غیره یک بازتاب مستقیم این نقد چپ رادیکال و توده مردم به وضعیت موجود بود. یک شاخص دیگر، رنگ باختن و از صحنه خارج شدن ایده ها و تزهائی نظیر جبهه خلق و مترقی و دمکرات بودن بخشی از بورژوازی و یا استراتژی مبارزه مسلحانه چریکی و محاصره شهرها از طریق دهات و غیره بود که خط غالب بر شاخه های مختلف جنبش چپ در آن دوره را تشکیل میداد. مائوئیسم و چریکیسم و پوپولیسم و خلق گرائی به سرعت حاشیه ای شد و جای خود را به لنینیسم، درسها و تجربیات انقلاب اکتبر و نقد رادیکال وضع موجود داد. اتحاد مبارزان کمونیست نیروئی بود که این خصلت و مضمون ضد کاپیتالیستی انقلاب را تئوریزه و فرموله میکرد. آثار و نوشته های منصور حکمت بویژه اسطوره بورژوازی ملی و مترقی و “سه منبع سه جزء سوسیالیسم خلقی”، و “جنبش دهقانی پس از حل امپریالیستی مساله ارضی” از جمله آثار ارزشمند و ماندگار در جنبش کمونیستی ایران است که مضمون و خصلت ضد کاپیتالیستی انقالب ٥۷ را بروشنی تئوریزه و بیان میکند. این خط در ادامه خود به حزب کمونیست کارگری منجر شد. از این نقطه نظر میتوان گفت که حزب ما محصول و نماینده انقلاب ٥۷ و اهداف و آمال توده مردم شریف و آزاده ای است که به انقلاب ٥۷ شکل دادند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *