محمد آسنگران:
ـ میلیونها نفر علیه تروریسم اسلامی در فرانسه به خیابان آمدند!
ـ مناطق وسیعی در شنگال و زومار از داعش پاک شد و کوبانی هم گورستان داعش شد!
ـ چپها در یونان پیروز انتخابات شدند!
اگر کسی فضای سیاسی دنیا را نگاه کند این اخبار از میان دیگر اخبار جهان جایگاه ویژه ای دارند. جایگاهی که مردم آزادیخواه را خوشحال و حاکمان و اسلامیستها را نگران کرده است.
اجازه بدهید از آخرین خبر ماه ژانویه آغاز کنم که خبر بیرون راندن داعش از کوبانی بود.
کوبانی بیش از چهار ماه در خطر سقوط به دست داعش بود. روز دوشنبه ٢٦ ژانویه خبر بیرون راندن داعش از این شهر منتشر شد. این خبر بسیار خوشحال کننده ای برای مردم آواره این مناطق و همه مردم آزاده دنیا بود. زیرا تروریستهای اسلامی داعش نه تنها از تصرف این شهر بازماندند، بلکه بطور کلی از شهر بیرون رانده شده و آغاز عقب نشینی آنها در دیگر مناطق کوبانی میتواند برای دهها هزار مردم آواره، نوید بخش بازگشتن به سر کار و زندگی خود باشد. در عین حال این خبر هنگامی اتفاق افتاد که قبلا داعش با تلفات بسیار بیشتری مناطق قابل توجهی از شنگال و زومار را از دست داده بود.
بیرون راندن داعش از زومار و مناطق بسیار وسیعی از شنگال که طبق اخبار فقط در یک روز جنازه ٢٠٠ نفر تروریست در میدان جنگ بجاماندند، نشاندهنده فاز دیگری از جنگ با تروریستهای اسلامی بود. دوره ای که داعش در حال عقب نشینی و تدافعی قرار گرفته و نیروهای مخالف در حال بازپس گیری مناطق تحت اشغال اسلامیها هستند.
هنگامیکه در میدان جنگ در جبهه های کردستان عراق و بعدا کردستان سوریه داعش دچار تلفات شد و مناطق وسیعی را از دست داد، پیروزی علیه تروریستهای اسلامی فقط محدود به میدانهای جنگ نماند، بلکه در فرانسه و دیگر کشورهای جهان با محوریت پاریس تعرض به این جنبش اسلامی ابعاد تازه ای به خود گرفت.
با به خیابان آمدن میلیونها انسان آزاده علیه تروریستهای اسلامی از نظر سیاسی و استراتژیک جامعه بشری وارد فاز تازه ای در مقابله با این جنبش شد. مهم این است که همه جریانات چپ و آزادیخواه اهمیت و جایگاه این تعرض و فاز تازه را متوجه بشوند. این فاز دوره ای را به ما نشان میدهد که تروریسم اسلامی افسار زده میشود و در حال عقب نشینی در همه جبهه ها خواهد بود. این عقب نشینی در جبهه های کردستان فقط گوشه کوچکی از شکست اسلام سیاسی و نیروی خونریز این جنبش به اسم داعش است. اما ابعاد و عمق و وسعت مقابله و آغاز شکست اسلام سیاسی را مردم پاریس کلید زدند.
ناقوس آغاز خرد شدن استخوانهای جنبش اسلام سیاسی ابتدا در پاریس شنیده شد. امروز اگر در شنگال و کوبانی ما شاهد شکست نظامی تروریستهای اسلامی از گور برخاسته هستیم، باید متوجه این حقیقت باشیم که حرکت میلیونی مردم آزاده فرانسه پیشقراولان این پیروزی هستند.
اما همزمان با آغاز تعرض مردم متمدن دنیا علیه اسلام سیاسی و آغاز شکستهای نظامی داعش در جبهه های کردستان عراق و سوریه، ما شاهد عقب نشینی و زبونی بخش دیگری از همین جنبش در ایران هستیم.
اما همزمان با این جدال وسیع علیه اسلام سیاسی که ابعادی جهانی بخود گرفته است، ما در اروپا شاهد سنگر بندی از نوع دیگر و آغاز دور تازه دیگری هستیم. که این دوره را دوران بازگشت چپها نامیده اند.
سنگر بندی تازه ای که از یونان آغاز شده است، تاثیرات و ابعاد بسیار وسیع و تحول بخشی را نوید میدهد. اگرجدال اولی مردم آزادیخواه علیه جنبشی از گور برخواسته اسلامی و خونریز است و وصله ناجوری بر تن بشر قرن بیست و یکم است و با پیشتازی پاریس در حال پیشروی است، این آخرین مورد در یونان با پیروزی چپها و تشکیل دولت به رهبری آنها، تعرضی بسیار مهمتر و جدی تر از اولی است. این یکی تعرض به جبهه بورژوازی نیولیبرال است که با پرچم دمکراسی و بازار آزاد مردم جهان را با کابوس فقر و جنگ و نا امنی مواجه کرده است. تعرض به جنبش و آلترناتیوی است که خود را آخر خط پیشرفت جامعه بشری معرفی کرده بود.
پیروزی چپها و شکست بورژوازی مدافع بازار آزاد و دمکراسی در انتخابات یونان فقط شکست بورژوازی یونان در یک انتخابات نیست. این شکست الگوی کل سیستم دمکراسی متکی بر بازار آزاد است که به جهان مخابره شده است. اینکه چپ یونان چکار خواهد کرد و آیا این پیروزی را میتواند تعمیق ببخشد یا نه بحث ماهها و احتمالا سالهای بعد است. باید امیدوار بود چپ اسپانیا هم به همین روند وصل بشود و این جبهه را تقویت کند.
اما در قدم اول و برای اولین بار در قرن بیست و یکم پیروز این انتخابات در یونان هنگامیکه با دسته گل بر مزار کمونیستهای یونان که در جنگ با فاشیسم جان باخته بودند حضور پیدا کرد، اسم کمونیسم و احترام به کمونیستها وارد فضای دیگری شد. در همین اولین قدم یکی از تابوهای بورژوازی بازار آزاد و دمکراسی دروغین بورژوازی لیبرال ترک خورد. این آغاز دوره ای است که کمونیستها میتوانند هم امیدوارتر و هم بازیگران مطرحی در سیاست دنیای امروز باشند.
کمونیستی که این تحولات فوق را نبیند و خود را برای جنگ در میدانهای سیاست مبارزه طبقاتی این دوره آماده نکند و دستبکار نشود، راهی بجز در حاشیه ماندن و به خیل فسیلهای سنتی قبلی وصل شدن نخواهد داشت.
اما چپهای قدیمی و تاکنونی هر سیاست و جهتی را در پیش بگیرند، یک امر واضح و قطعی به نظر میرسد و آن اینکه: این پیروزیها و جدالهای نامبرده فوق محورهایی هستند که نسل تازه چپ و کمونیستهای امیدوار و پر انرژی را به میدان جدال مبارزه طبقاتی خواهد کشاند و کادر و سیاستمدار و سخنگو و رهبر و فعال خود را میسازد و به جلو سوق میدهد. جامعه بشری با پیشتازی این نسل و این دسته از کمونیستها، روزنه های رهایی را به روی کل بشریت میگشاید و این نیاز زمانه ما است و نباید در آن شک کرد.
٢٧ ژانویه ٢٠١٥