علی جوادی:
جبهه ملی ایران هیچگاه از سیاست کثیف دفاع از بخشی از جناح های حکومت اسلامی دست برنداشته است. هر چند که در هر دوره ای و در اثر سیاستهای فوق ارتجاعی جناح راست حکومت اسلامی و موقعیت این جناح در کل حاکمیت ناچار شده است رنگ و لعاب “اپوزیسیونی” به سیاستهایش بزند. اما جوهر سیاستهایش دفاع از بنیان های حاکمیت ارتجاعی رژیم اسلامی و اعلام وفاداری به بالاترین مقامات و نهادهای رهبری آن در عین داشتن برخی مواضعی انتقادی به جنبه هایی از حکومت بوده است. در عین حال باید اضافه کرد که موقعیت “اپوزیسیونی” جبهه ملی نه ناشی از نقد عمیق و همه جانبه حکومت اسلامی و تفاوتهای عمیق میان این نیرو و حکومت اسلامی بلکه ناشی از آنچه که خود “انحصار طلبی” جناحهای حاکم رژیم اسلامی می نامند٬ است.
جبهه ملی به طیف راست جنبش ملی – اسلامی تعلق دارد و سیاستهایش اساسا از موقعیت جنبشی اش نشئت میگیرد. اما بعضا در این سیاست همیشگی خود تحت تاثیر توازن قوای درون رژیم دچار رکود و رخوت شده اند و با هر تغییر ترکیب درون حاکمیت اسلامی به ضرر جناح راست و به نفع جناح مطلوبشان نوری در سیاهچاله حکومت اسلامی دیده اند و به فعالیتهای خود در دفاع از جناحی از رژیم اسلامی رونق داده اند. تاریخا این جریان مانند سلف خود یعنی نهضت آزادی در شکل گیری و پایه ریزی حکومت اسلامی سهیم بوده است. سنجابی با خمینی به قول خودشان “بیعت” کرد و از ائتلافش در اوان شکل گیری حکومت اسلامی و در تلاش برای حقنه کردن آن به جامعه قاطعانه دفاع کردند. در حقیقت یکی از پایه های مشروعیت دادن به این حکومت فوق ارتجاعی در کنار سایر جریانات مانند حزب توده و خیل روشنفکران شرق زده در جامعه بودند.
این جریان در دوران خاتمی تمامی “درسهای” ناگرفته دوران پیش از آن را فراموش کرد و پس از یک دوره رخوت چند ساله مجددا به فعالیت خود در دفاع از رژیم اسلامی تحت پرچم دفاع از خاتمی پروبال داد و به تعرض به کمونیستها و نفس مبارزه علیه کلیت رژیم اسلامی پرداخت. در دوران احمدی نژاد مجددا دچار سستی در دفاع از حاکمیت اسلامی شد. اما با سر بر آوردن روحانی از مضحکه انتخاباتی رژیم اسلامی مجددا به تکرار سیاست سخیف همیشگی خود روی آورد و هنوز و تا اطلاع ثانوی نیز در این فاز طی طریق میکند.
اخیرا آقای کورش زعیم “هموند شورای مرکزی جبهه ملی ایران” نامه و طرحی برای “بهبود کشاورزی در ایران به حسن روحانی” نوشته است. این نامه و طرح توسط “دفتر مردمداری جبهه ملی ایران – تهران٬ ایران” منتشر و پخش شده و برای من نیز ارسال شده است. تا اینجای قضیه میتوان استنتاج کرد که مضمون این نامه و همچنین سیاستهای مطرح شده در آن بازتاب سیاستهای جبهه ملی ایران است.
نامه اینطور آغاز میشود: “جناب آقای حسن روحانی٬ ریاست گرامی جمهوری اسلامی در ایران”؟! دیدنی است پس از آنکه دولت روحانی رکوددار اعدام در دوره اخیر در ایران شد٬ پس از آنکه تعرضی بزرگ به معیشت و نان مردم را سازمان داد٬ پس از آنکه رژیم اسلامی دستجات اوباش اسید پاش را به جان مردم برای تحمیل حجاب و پیشبرد سیاست نهی از منکر انداخت٬ جبهه ملی ایران به این سرکرده حکومت جنایتکار اسلامی با لقب “ریاست گرامی جمهوری اسلامی ایران” برخورد میکند. واقعا معلوم نیست که حکومت اسلامی چه تعداد از شریفترین انسانها را باید به جوخه های تیرباران و چوبه های دار بسپارد٬ چه تعداد را باید شکنجه و سنگسار کند٬ چه تعداد از زنان را باید کفن پوش کند٬ چه بخش دیگری از جامعه را باید فقر و فلاکت مطلق بکشاند٬ چه تعداد را به بی خانمانی محکوم کند٬ چه تعداد کودک را به کار خیابانی روانه کند٬ چه تعداد باید کلیه خود را برای تامین معاش بفروش برسانند و چه تعداد باید به فحشا و مواد مخدر کشیده شوند تا این جریان برای “حفظ ظاهر” در قبال مردم آزادیخواه و سرنگونی طلب هم که شده تلاش کند از کاربرد چنین القابی برای این بالاترین مقام اجرایی حکومت اسلامی خود داری کند؟! اما نه! مساله “حفظ ظاهر” نیست. بر عکس باید متشکر بود که جبهه ملی جوهر سیاستش در دفاع از رژیم اسلامی را بدون لکنت زبان مطرح میکند.
موضوع نامه نیز خود جالب توجه است: “الویت کشاورزی در تامین امنیت ملی”؟! در بحثهای دیگر به جوهر فوق دست راستی جبهه ملی در برخورد به این بخش از تولید در جامعه و مناسبات ناظر بر آن خواهم پرداخت٬ اما رابطه این مساله در “تامین امنیت ملی” از اهمیت بیشتری برخوردار است.
تاکنون ما جبهه ملی را بارها در مقام مشاور اقتصادی و سیاسی رژیم اسلامی دیده بودیم٬ اما کمتر این جریان را در مقام مشاور امنیتی رژیم اسلامی مشاهده کرده بودیم. در اوائل “انقلاب ۵۷” به این راضی بودند که پست وزارتخانه کار و چند پست مدیر کلی در سایر وزارتخانه ها را داشته باشد و به زندگی سیاسی حقیر خود در حاشیه با کمی هم غرولند ادامه دهند. اما اکنون گویی در تلاش دیگری هستند٬ به فکر “تامین امنیت ملی” رژیم اسلامی هم افتاده اند.
“تامین امنیت ملی” علی العموم تعریف شغلی وزارت اطلاعات٬ سپاه پاسداران٬ بسیج و لباس شخصی ها و سایر نیروهای سرکوبگر رژیم اسلامی است. علی خامنه ای و سایر سران عناصر رژیم اسلامی هدف شب و روزشان پیشبرد این سیاست در مواجهه با جامعه و مردمی است که میخواهند سر به تن این رژیم اسلامی نباشد. قاضی مرتضوی ها و لاریجانی ها و لاجوردی ها و حاج داوود ها و کچویی ها تعریف شغلی شان “تامین امنیت ملی” بوده است. اینکه جبهه ملی این مشغله را به وظایف سیاسی خود اضافه کرده است نشانه عمق کراهت سیاست جبهه ملی است.
اما چرا “تامین امنیت ملی”؟ چرا در این زمان؟ امنیت ملی به هر تعبیری که بکار برده شود به لحاظ سیاسی در نظامهای موجود معنایی جز دفاع از امنیت سیاسی نظام حاکم بر جامعه ندارد. در آمریکا به این معنا است٬ در چین به این معناست و در کلا در هر جامعه سرمایه داری جهان معاصر چنین است. و واقعیت این است که جبهه ملی هم نگران همین مساله است. دل نگران آینده سیاسی حکومت اسلامی است. همانطور که بارها بیان کرده اند نگران آن هستند که جناح راست رژیم با سیاستهایش موقعیت سیاسی جامعه را به نقطه بحرانی غیر قابل برگشت برساند. میدانند که در چنان شرایطی پرونده سیاسی شان بسته خواهد شد. میدانند که اگر رژیم اسلامی سرنگونی شود پرونده اصلاحات رژیم اسلامی هم به همراهش بسته خواهد شد. میدانند که جامعه در کنار سرنگونی رژیم اسلامی دست ردی بر تمامی کسانی خواهد زد که نه تنها در مشروعیت بخشیدن به حکومت اسلامی نقش ایفا کردند بلکه کل پروژه شان اصلاح رژیم اسلامی و تامین شرایط حفظ و بقای آن در رو در رویی با خواست پایه ای جامعه برای سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی و دست یابی به آزادی و برابری و رفاه بوده است.
در ادامه به نقد رئوس “سیاست کشاورزی” جبهه ملی نیز پرداخته خواهد شد.