عبدل گلپریان
حامیان خارجی و داخلی مرسی بویزه رسانه های حلقه بگوش و نان به نرخ روز خور از یک کودتای نظامی در برکناری مرسی صحبت می کنند. گفته می شود مرسی از طریق یک انتخابات بقدرت رسیده است و دستگیری او نقص موازین “دمکراسی” است و نتیجه می گیرند که کودتا شده است. علت گیج سری آنها نیست که گویا نمی دانند کودتا یعنی چه و چگونه صورت می گیرد بلکه علت آن نهایت شیادی در مهندسی افکار عمومی است که به یمن شبکه ها و میدیای اجتماعی این خوش رقصی ها دیگر دورانش به سر رسیده است.
تعریف کلاسیک کودتا یعنی نظامی شدن تمام مراکز کار و زندگی مردم، اشغال نهادها و مراکز دولتی، حضور گسترده تانکها در خیابانها، منع عبور و مرو شبانه، خانه گردی، دستگیری و بازداشت انقلابیون، پر کردن زندانها، برقراری جوخه های مرگ در میان انقلابیون و الاآخر. که متعلق به دوره ای از تاریخ در اوایل و اواسط قرن بیست بود. امروز دیگر دوره این لگد پرانی ها به یمن میدیای اجتماعی به آخر خط خود رسیده است.
اما روز سوم ژوئیه از این اتفاقات خبری نبود. برخلاف این گفته ها که نوعی عزاداری برای آبروباختگی اسلام رام شده و مطلوب دول غربی و بی اعتبار شدن دمکراسی بورژوایی است، در حقیقت باید گفت ارتش سریعا جنبید و پیش دستی کرد که مرسی، مشاورینش و رادیو تلویزیون مصر را از دسترس مردم خشمگین از وضع موجود محافظت کند.
ارتشی که سالها در رکاب مبارک سرکوب میکرد و ارتشی که بمدت یکسال گوش بفرمان مرسی و حکومتش بود خود نیز آماج تعرض انقلاب بوده است. بدون به میدان آمدن قاطع میلیونها نفر در میادین و خیابانها، ارتش همچنان این ظرفیت را داشت که با فرمان همین مرسی دست به کشتار مخالفین در میدان التحریر و در دیگر میادین شهرهای مصر بزند. ارتش برای عقب نماندن از قافله و برای اینکه بتواند سوار موج انقلاب مردم شود به چنین اقدامی دست زد. اما مردمی که ظرف دو سال دو حکومت را انداختند به این راحتی به خانه نخواهند رفت.
رسانه های نان به نرخ روز خور بی بی سی و آمریکا و طیفهای نگران از حکومت های مادام العمر حق دارند برای دفاع از مرسی و جریان اسلامی “میانه ” و دمکراسی پارلمانی اش آنرا کودتا بنامند. ارتش می داند که حرکت میلیونی و انقلابی مردم با کنترل رسانه ای چون تلویزیون و رادیو می توانست روند اوضاع را به سمت خود تغییر دهد و تمام نهادهای سرکوب و قانون اساسی را ملغی و با فرمان انقلاب مردم حاکمیت توده ای خود را برقرار کند. ارتش می دانست که موج میلیونی مردم انقلابی دارد در مسیری گام برمی دارد که مرسی و مشاورانش را به پای میز محاکمه بکشاند اما بداد یاران دیروز خود رسید.
می گویند “دمکراسی ” زیر پا گذاشته شده چون مرسی منتخب اکثریت و حکومتش مشروع بوده. این تعریف دول سرمایه داری و دمکراسی طلبانی است که هر 4 سال یکبار بر سر مردم شیره می مالند. نگرانی آنها برای این است که میلیونها مردم با زدن دست رد به سینه حکومت اسلامی آنرا از صحنه کنار زده و دمکراسی پارلمانی را بعنوان ساختاری عوامفریبانه و با وعده های سر خرمن پته اش را روی آب انداخته اند. حتی اگر مرسی با 99 درصد رای مردم هم رئیس جمهور میشد باز هم و بعد از شش ماه در صورت عدم لیاقت و عدم پاسخگویی به مطالبات و خواستهای جامعه با قدرت تصمیم و اراده همان مردم، خود و دولتش می بایست برکنار میشد. این یعنی اعمال اراده حاکمیت توده ای که هر مقام ومسئولی ولو با 99 درصد آرا هم انتخاب شده باشد در صورت عدم لیاقت در تامین و پاسخگویی به خواستهای انتخاب کنندگان، همان مردم می توانند آن مقام را عزل کنند. مرسی در حالی به رئیس جمهوری رسید که بیش از یک سوم از واجدین شرایط در انتخابات شرکت نکرده بودند و تنها 13 میلیون رای داشت.
مردم مصر برای تامین نان، آزادی و کرامت انسانی دست به انقلاب زدند و مبارک را انداختند. جریان اخوان المسلمین و مرسی که تا روزهای آخر برکناری مبارک در حاشیه وقایع انقلاب مصر بودند کوشیدند انقلاب مردم مصر را مصادره کنند. در این تلاش قدرتهای غربی و حامیان “اسلام خوش خیم و میانه” برای ممانعت از رادیکالیسم انقلاب مصر مبنی بر تحقق نان، آزادی و کرامت انسانی، به لنگرگاه جریان اسلامی اخوان و مرسی تبدیل شدند. دولتهای غربی و مدافعین دمکراسی های پارلمانی سالهاست در تلاشند که حکومتهای نوع مرسی و اردغان را بعنوان الگوهای اسلام رام شده به افکار عمومی قالب کنند اما اقدام روز چهارشنبه مردم انقلابی مصر همه این ترفندها را نقش بر آب کرد. مرحله دوم انقلاب مصر ضربه ای کوبنده بر حکومت اسلامی مصر بود. این اتفاق بر انقلابات کشورهای منطقه و درگیر برای سرنگونی دیکتاتورها و جریانات اسلامی تاثیر مستقیم خواهد داشت و تنها مختص به مصر نخواهد بود.
در طول یک سال گذشته مردمی که مبارک را انداخته بودند همچنان شعار انقلابشان را مبنی بر تحقق “نان، آزادی و عدالت اجتماعی” را تکرار کردند. اما مرسی بجای پاسخ به خواستهای انقلاب مردم مصر در تلاش برای اسلامی کردن جامعه و جاری نمودن قوانین شرعی قدرت را در دست خود قبضه کرده بود.
در سالگرد بقدرت رسیدن مرسی مردم با حضور میلیونی خود بطور قاطع خواهان رفتن او شدند و این خواسته را متحقق کردند.
از آنجا که انقلاب مردم مصر قبل و بعد از سرنگونی مبارک از وجود یک حزب رادیکال و رهبری سیاسی جدی چپ و روشن بین که بتواند این انقلاب را هدایت کند محروم بوده است، لذا جریان اسلامی اخوان و مهره ای چون مرسی را با حمایت ارتش و دولتهای غربی سوار انقلاب مردم مصر کردند. مردم انقلابی مصر باید در تلاش برای سازماندهی خود باشند. نباید کوچکترین توهمی به ارتش داشت. جای یک حزب سیاسی و جای رهبران و شخصیتهایی که نماینده و سخنگوی خواست ، نان، آزادی و عدالت اجتماعی باشند در تحولات مصر خالی است. انقلاب مردم مصر نیاز به پر کردن این خلاء دارد.
علیرغم این کمبود مردم انقلابی و هوشیار مصر بر تداوم انقلاب خود پای فشردند و با برکناری مرسی از انقلاب خود اعاده حیثیت کردند و این تازه شروع کار انقلاب مردم مصر و نشان دادن راه برای انقلاب در کشورهای منطقه است.
5 ژوئیه 2013