Nasser-Asghari

ناصر اصغری

nasser_asgary@yahoo.com

آدرس دادن عوضی سندیكالیسم ایرانی به كارگران درباره بیكاری

Nasser-Asghari
ناصر اصغری:
ایلنا روز ١٧ خرداد ٩٣، گوشه هایی از صحبتهای حسین اكبری، یكی از خط دهندگان سندیكالیسم ایرانی كه سخنگوی “هیأت مؤسس سندیكاهای كارگری” نیز است را، درباره بیكاری در ایران منعكس كرده است. در جائی به نقل از حسین اكبری آمده است: “تجار گرد آمده در اتاق بازرگانی به عنوان اتاق فكر سرمایه داری با پیروی از اصل سود بیشتر با هزینه كمتر در زمان كوتاه تر، با واردات بی رویه كالا از كشورهای دیگر به خصوص چین، چوب حراج را به تولیدات داخلی نواختند، به گونه ای كه كارخانه ها یكی پس از دیگری یا تعطیل و یا به انبار كالاهای وارداتی چینی، تركیه ای و سایر كشورها بدل شدند.” “اصل سود بیشتر با هزینه كمتر در زمان كوتاه تر” فقط اصل تاجر و سرمایه دار بدصفت نیست؛ اصل سیستم سرمایه داری است و خوب و بد هم نمی شناسد. اعتراض كارگری فشار بیاورد و گوش سرمایه داران و دولتشان را بكشد، عقب می نشینند و سر كیسه را برای یك دوره ای شل می كنند. اما اصل مهم و پایه ای این سیستم آدمكش بر همان سود بیشتر با هزینه كمتر و در زمان كوتاه تر است. اگر حسین اكبری در بین این جماعت زالوصفت كه زندگی كودكان ما كارگران را گرو گرفته و به تباهی كشانده و خون ما را در شیشه كرده اند، یك سرمایه دار خوب می شناسد كه اصل برایش چیز دیگری است به ما هم معرفی كند كه بدانیم چگونه موجودی مورد نظرشان است.

نكته دیگر در بحث حسین اكبری معرفی واردات و صادرات بعنوان ریشه بیكاری و تعطیلی كارخانجات است. این البته همان گله و غرولند همیشگی خانه كارگریها و عوامل شورای اسلامی كار است كه حسین اكبری و دیگر رفقایش ارادت خاصی به آنها دارند. در ایران امروزه تعداد كسانی كه از بیكاری رنج می برند و بار زندگی كردن بدون حداقل بیمه و تأمین اقتصادی و اجتماعی آنها هم بر عهده بخش كاركن آن افتاده است، بیشتر از تعداد كسانی است كه هم اكنون شاغلند. بخشی از كسانی كه به اصطلاح شاغلند ماهها پرداخت دستمزدهایشان به تعویق می افتد. اكثریت كسانی كه شاغلند دستمزدشان زیر خط فقر است. كار و شغلشان هیچ بیمه ای ندارد. در معرض دائم ناامنی شغلی و بیكاری قرار دارند. این موقعیت وحشتناكی كه بر این جامعه تحمیل شده است، حاصل سیاستهای یك دولت خاصی از جمهوری اسلامی نبوده است. حاصل سیاستهای كل رژیم جمهوری اسلامی است. اگر در كشورهای دیگر آمار بیكاری بین ١٠ تا ٢٠ درصد است، رقم مربوطه در ایران بسیار بالاتر از این است! سیاستهای جنگ طلبانه و شاخ به شاخ شدن با غرب و صدور كثافات تروریسم اسلام طی ٣ دهه و نیم عمر جمهوری اسلامی، سرمایه داری ایران را از ادغام در چرخه عادی سرمایه داری جهانی دور نگه داشته، طوری كه سرمایه داران داخلی و خارجی را از سرمایه گذاری در این كشور با شك و دودلی روبرو كرده است. بحث اصلی همه كارشناسان مسائل اقتصادی در ایران این است كه این وضعیت سیاسی، اقتصاد هم اكنون داغان ایران را با فروپاشی كامل روبرو كرده است.

كسی كه به فكر كارگر و معیشت كارگران است و دلش برای بیكاران می سوزد، اگر نمی خواهد شریك تلاش كارگر برای خلاصی از این وضعیت باشد، حداقل باید از خاك پاشیدن به چشم كارگران و آدرس غلط دادن بپرهیزد. منتها این انتظار بیجائی از سندیكالیسم ایرانی است كه در تمام این ٣ دهه و نیم عمر جمهوری اسلامی، عصای دست این رژیم كارگركش بوده است. سندیكالیسمی كه نگرانی اش از رادیكالیزه شدن جنبش كارگری بسیار بیشتر از نگرانی از موقعیت معیشتی كارگران است.
٢١ ژوئن ٢٩١٤

یادداشتی درباره مجامع عمومی كارگری

ناصر اصغری:
مجمع عمومی كارگری اكنون به یك پدیده شناخته شده در جنبش كارگری تبدیل شده است. در ایران زیر سیطره سركوبگری جمهوری اسلامی، كارگران ابزار دیگری جز تصمیم گیری از طریق مجامع عمومی خود ندارند. اما بحث مجمع عمومی كه توسط فعالین گرایش چپ جنبش كارگری مطرح می شود، با مجامع عمومی غیرمنظم و اتفاقی متفاوت است. این را ما بارها و به مناسبتهای مختلف مطرح كرده ایم. بحث فعالین گرایش چپ جنبش كارگری از مجمع عمومی، مجامع عمومی منظمی است كه كارگران برایش برنامه می ریزند و در هفته یا ماه و یا هر دوره ای، دور هم جمع می شوند و در آنجا تصمیمات مهمی در ارتباط با موضوعات مختلفی می گیرند كه در ادامه به ایجاد شوراهای كارگری منجر میشود. فرق مجمع عمومی و شوراهای كارگری با سندیكا و اتحادیه كه هر كدام ابزار گرایشی از جنبش كارگری برای متشكل كردن كارگران هستند، اولا این است كه كارگر را حداقل هر روزه در زندگی روزمره تشكل و مسائل مربوط به كار و زندگی و سیاست دخالت می دهد.

حكمت و دلیل نوشتن این یادداشت بحثی بود كه چندی پیش یك نفر در یك مناظره رادیوئی مطرح می كرد كه “مجمع عمومی تشكلی نیست كه مختص به كارگران باشد. بلكه همه كس و حتی سرمایه داران و ریش سفیدان افغانی و آخوندها در مجلس خبرگان هم مجمع عمومی برپا می كنند.” این كه نشد جواب و منطق سیاسی! “انجمن صفنی كارفرمایان”، “اتحادیه كارفرمایان” و حتی “اتحادیه” را در گوگول تایپ كنید كه دهها نوع اتحادیه كارفرمائی و سندیكای نخودفروشان و اتحادیه پارچه فروشان و غیره و غیره را ببینید. بحث هر آدم منصفی، جدا از بهانه گیریهای غیرسیاسی كودكانه و كدورتهای نالازم باید این باشد كه كسی كه “مجمع عمومی” را در تقابل با “سندیكا” مطرح می كند، چه می خواهد بگوید! پشت منطقش چه فلسفه ای خوابیده است. اگر با مجمع عمومی مخالفتی دارد، باید حداقل بتواند این چهار استدلال گرایش چپ را رد كند كه ١) مجمع عمومی كارگری كارگر را در سرنوشتش دخالت می دهد، ٢) برگزاری آن در شرایطی مثل ایران عملی و امكانش بیشر است، ٣) امنیت و ادامه كاری رهبران و فعالین كارگری را بسیار بیشتر از سندیكا و اتحادیه تضمین می كند، و ٤) امكان زد و بند پشت پرده با كارفرمایان و همچنین ارعاب نمایندگان كارگران را از كارفرمایان و دولتشان سلب می كند.

بالاخره برای فعالین گرایش چپ جنبش كارگری كه اكنون شورا و مجمع عمومی بحث آنها در جنبش كارگری است، مسئله اصلی این است كه كدام تشكل كارگری می تواند گره ای از معضل بی تشكلی كارگران در این برهه از تاریخ را بگشاید!؟ قرار بود بحث حول “سندیكا” و “شورا” و “مجمع عمومی” بتواند راهی نشان بدهد كه چگونه كارگران دست در دست هم بگذارند و متحدتر ابراز وجود بكنند.
٢٢ ژوئن ٢٠١٤

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *