منصور حکمت عزيز
براى اولين بار پلنوم حزب ما بدون حضور تو تشکيل شد. پلنومى که بغضش را فرو ميخورد تا بتواند در چشم اين واقعيت تلخ نگاه کند و آنرا به خود و به حزب بفهماند. چه بايد کرد؟ کدام قطعنامه و طرح و نقشه عمل تو را به ما باز ميگرداند؟
رفيق نازنين! ما با تو و بزير پرچم تو سرمايه و دنياى ضد انسانيش را به نقد کشيديم، در دوره سياه پس از فروپاشى شوروى، در دوره اى که ارتجاع راست سرمستانه به هر طرف ميتازيد، تو پرچم کمونيسم کارگرى و يک دنياى بهتر را برافراشتى و زمانى که همه عقب مينشستند ما را به پيش بردى. ما با تو در برابر نظم نوين جهانى ايستاديم، دموکراسى بازار آزاد را نقد و افشا کرديم، و مذهب و ناسيوناليسم و قومپرستى افسار گسيخته پس از جنگ سرد را کوبيديم. ما بدنبال تو در دنياى پس از ١١ سپتامبر پرچم جهان متمدن را در برابر تروريسم اسلامى و تروريسم دولتى هردو برافراشتيم و با دو ارتجاع در دو جبهه جنگيديم. ما بيست و دو سال است با تو و در کنار تو جنگ بى امانى را با کليت نظام سياه جمهورى اسلامى و متحدين و حاميانش به پيش برده ايم.
رفيق عزيز! تو در تمام اين نبردها رهبر و پيشرو ما بوده اى، در اين نبرد ناخواسته تلخ نابرابر با سرطان نيز ما با تو و در کنار توايم. ميدانيم، بيمارى سخت ودرمان دردناکى را از سر ميگذرانى، اما از تو ميخواهيم چون هميشه استوار و سرسخت بايستى و براى زندگى، زندگى خودت و همه کسانى که ميخواهند در يک دنياى بهتر زندگى کنند بجنگى.
رفيق عزيز! جاى خالى تو در پلنوم، جايگاه واقعى تو در حزب و جنبش و جامعه را با روشنى و برجستگى اى بيش از گذشته در برابر چشمان ما قرار داد. امروز از کوچه هاى سنندج تا خيابانهاى استکهلم اين حزب و جنبش ماست که در برابر ارتجاع و سياهى و عقب ماندگى ايستاده است، دنياى بهتر را نويد ميدهد، و زندگى را نقد و باز تعريف ميکند. اين حزب و جنبش ماندنى است. رفيق عزيز، تو نبض و قلب و مغز اين جنبشى!
در آغوشت ميگيريم، ميبوسيمت و بهبوديت را آرزو ميکنيم.
کميته مرکزى حزب کمونيست کارگرى ايران