بیانیه کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری ایران در مورد کشمکش میان دولت آمریکا و متحدینش با جمهوری اسلامی

مصوب پلنوم ٢٥  –  آوريل ٢٠٠٦

کشاکشي که ميان دولت آمريکا و متحدينش با جمهوري اسلامي در گرفته است يکبار ديگر جهان را در آستانه يک فاجعه انساني و سياسي قرار داده است. اين برآمد ديگري از مقابله تروريسم دولتي آمريکا و متحدينش با تروريسم اسلامي است. هيج يک از دو سوي اين تخاصم تروريستي مردم متمدن جهان و خواستها و منافع آنان را نمايندگي نميکنند. اهداف و سياستهاي واقعي که موجب اين بحران شده و از مجراى اين بحران به پيش برده ميشوند تماما ضد انساني و ارتجاعي است و “راه حلهاي” دول غربي نظير تحريم اقتصادي و يا حمله نظامي نيز چيزي جز جنايت عليه بشريت نيست. تروريسم دولتي و تروريسم اسلامي براي اهداف و منافع ارتجاعي خود ميجنگند اما قربانيان اين جدال تروريستى مردم بيگناهي هستند که هيچ منفعتي در اين جدال ندارند.

در يکسوي اين جدال ارتجاعى دولت آمريکا و متحدينش قرار دارند. اين دولتها نه تمدن غرب بلکه ارتجاع سرمايه داري هار و افسارگسيخته دنياى بعد از جنگ سرد را نمايندگي ميکنند. دولت آمريکا تحت عنوان “مقابله با تروريسم”، اهداف سلطه جويانه و هژموني طلبانه اش در دنياي پس از جنگ سرد را دنبال ميکند و استراتژي “حمله پيشگيرانه” و سياستهاي ميليتاريستي و قلدري سياسي ابزاري براي رسيدن به اين هدف است. اين استراتژي عمومي امروز در قالب مقابله با جمهوري اسلامي بر سر مساله سلاحهاي هسته اي دنبال ميشود. در اين مناقشه مشخص دولت آمريکا هدف جلوگيري از نفوذ جمهوري اسلامي در عراق و فلسطين و کلا منطقه خاورميانه و وادار کردن آن به تبعيت از سياستهاي منطقه اي خود را دنبال ميکند. از نظر استراتژيستهاي آمريکائي حمله نظامي به ايران همچنين ميتواند زمينه ساز تغيير حکومت و پياده کردن سناريوي “رژيم چنج” باشد. اين در واقع نوعي دخالت مستقيم دولت آمريکا و متحدينش براي حل مساله قدرت سياسي در ايران در چارچوب نظم نوين جهاني سرمايه است. اما طرح و اهداف آمريکا و دولتهاي غربي هر چه باشد، حاصل اين سياست، در صورتيکه با مقاومت و تعرض مردم آزاده در ايران و در جهان روبرو نشود، چيزي بجز تلاشي جامعه و مدنيت در ايران و تقويت تروريسم اسلامي در منطقه و در سطح جهاني نخواهد بود.

در طرف مقابل، جمهوري اسلامي، يکي از وحشيانه ترين و جنايتکارترين حکومتهاي عصر حاضر قرار دارد. ۲۷ سال جنايت و سرکوب و تحميل فقر و محروميت و بيحقوقي به مردم ايران، و سازماندهى و حمايت از جريانات تروريستي در منطقه و در سطح جهاني، گوشه اي از کارنامه اين رژيم ضد بشري است. جمهوري اسلامي ستون فقرات جنبش ارتجاعي اسلام سياسي است. اين جنبش که در متن جنگ سرد با حمايت و دخالت مستقيم دولت آمريکا و ساير دول غربي، براي مقابله با گسترش نفوذ شوروي و در اساس براى مقابله با قدرتگيرى کارگر و کمونيسم در جوامع خاورميانه شکل گرفت، با بقدرت رسيدن رژيم اسلامى در ايران و پايان جنگ سرد افسار گسيخت و براي سهم خواهي سياسي و اقتصادي بيشتر در نظم جهاني سرمايه و دست يافتن بقدرت سياسي در کشورهاي اسلامزده به کشکمش و مقابله با آمريکا و کلا جهان غرب پرداخت. دستيابي جمهوري اسلامي به سلاحهاي اتمي اين جنبش ضد بشري را در منطقه و در سطح جهاني تقويت خواهد کرد. مشخصا براي جمهوري اسلامي پروژه هسته اي و دستيابي به سلاح هسته اي راهي براي ارعاب جامعه و بقا و حفظ خود در مقابل جنبش انقلابي مردم در عرصه سياست داخلي و تحميل خود به دولتهاي غربي بعنوان يک قدرت منطقه اي است.

تروريسم دولتي غرب و اسلام سياسي اجزائي از ارتجاع سرمايه داري عصر حاضرند که به يکديگر زمينه وجودي ميدهند و يکديگر را توجيه و تقويت ميکنند. شاخه اي از اسلام سياسي امروز در عراق و افغانستان در کنار آمريکا قرار گرفته و مستقيما بعنوان نيروئي در دولتهاي فوق ارتجاعي دست ساز آمريکا و متحدينش بکار گرفته ميشود، و بخش ديگر نيز که در مقابل آمريکاست هويت سياسي و علت وجودي خود را از جنايات و مصائبي ميگيرد که سياستهاي ميليتاريستي آمريکا و متحدينش در عراق و فلسطين و کل منطقه خاورميانه ايجاد کرده است. اسلام سياسي در کليت خود جنبشي ضد بشري و مافوق ارتجاعي است که بر زمينه سياستهاي ارتجاعي آمريکا و دولتهاي غربي و در چهارچوب نظم نوين جهاني سرمايه زمينه و ضرورت وجودي پيدا کرده است.

مبارزه عليه هر يک از اين دوقطب تروريستي از مبارزه با ديگري جدائي ناپذيرست. بايد در مقابل هر دو سوي اين جنگ تروريستي ايستاد. بايد به سياستهاي ميليتاريستي آمريکا و دولتهاي غربي از يکسو و اسلام سياسي و جمهوري اسلامي از سوي ديگر تعرض کرد، آنان را به عقب راند و سياستهاي جنايتکارانه شان را به شکست کشانيد. نيروها و جريانات سياسي که در ايران و در خارج کشور به بهانه مبارزه با سياستهاي ميليتاريستي و حمله نظامي دولتهاي غربي مبارزه با نيروهاي اسلاميستي و مبارزه عليه جمهوري اسلامي را کمرنگ ميکنند، و از سوي ديگر نيروهائي که مقابله با تروريسم دولتي آمريکا و متحدينش را تحت الشعاع مقابله با اسلام سياسي قرار ميدهند، در واقع در جبهه تروريستها و بعنوان نيروي ذخيره آنها عمل ميکنند و در برابر مردم قرار ميگيرند. جبهه مردم متمدن جهان، جبهه سوم، جبهه دفاع از آزادي و سکولاريسم، مدنيت و حقوق مدني مردم، برابري و سوسياليسم، و انسانيت و ارزشهاي جهانشول انساني در مقابل هر دو قطب تروريستي است.

امروز با قرار گرفتن جمهوري اسلامي در کانون “بحران اتمي”، مردم ايران و مبارزه آنان براي سرنگوني جمهوري اسلامي مکان برجسته و تعيين کننده اي در جبهه سوم و صف مردم متمدن جهان پيدا ميکند.

جمهوري اسلامي خود با يک بحران عميق سياسي واقتصادي و اجتماعي روبروست که راه حلي براي آن ندارد و اين بحران زمينه ساز يک جنبش انقلابي و سرنگوني طلبانه وسيع در جامعه است. امروز مساله عاجل جمهوري اسلامي بقا و حفظ خود در برابر موج اعتراضات و مبارزات کارگران و زنان و جوانان و اکثريت قريب به اتفاق جامعه است و تلاش او براي دستيابي به سلاحهاي اتمي و کشمکش با آمريکا و دول غربي بر سر اين مساله نيز اساسا با هدف تقويت خود در منطقه، ارعاب جامعه و تثبيت خود در برابر امواج اعتراضي مردم انجام ميشود. پاسخ مردم ايران به بحران سياسي-اقتصادي-اجتماعي جمهوري اسلامي سرنگوني اين حکومت است و اين راه حل واقعي و انساني و متمدنانه مساله اتمي و تروريسم اسلامي و کلا آنچه “بحران اتمي” خوانده ميشود نيز خواهد بود.

آمريکا و دولتهاي غربي که خود بزرگترين زرادخانه اتمي را در اختيار دارند مراجع ذيصلاحي براي حکميت درمورد قدرت اتمي ديگر کشورها نيستند. راه حل هاي جنايتکارانه آنان از نظر انساني يک فاجعه خواهد بود و از لحاظ سياسي جمهوري اسلامي و کل جنبش اسلام سياسي در منطقه را تقويت خواهد کرد. تنها مبارزه مردم ايران ميتواند به حيات ننگين جمهوري اسلامي و تهديدات اتمي اش پايان دهد. اين مبارزه جزء مهمي از جنبش عمومي مردم جهان براي خلع سلاح اتمي همه کشورها و خلاصي از کابوس اتمي در سراسر جهان است. سرنگوني جمهوري اسلامي بقدرت مردم انقلابي همچنين ضربه اساسي اي بر جنبش ارتجاعي اسلام سياسي، هر دو شاخه آمريکائي و ضدآمريکائي آن، در منطقه و در سراسر دنيا وارد خواهد کرد. انقلاب پيروزمند مردم ايران ميتواند نقطه عطفي در مبارزه جهان متمدن عليه هر دو قطب تروريستي و گام بلندي در جنبش کارگري جهاني و صف سکولاريسم و مدنيت و آزاديخواهي و برابري طلبي و سوسياليسم در برابر نظم نوين سرمايه داري جهاني باشد.

حزب کمونيست کارگري ايران سخنگو و نماينده جنبش انقلابي مردم ايران و پرچمدار جبهه سوم، جبهه مردم متمدن جهان عليه جنگ تروريستهاست. اين حزب منتقد و افشا کننده سياستهاي ميليتاريستي بورژوازي غرب و توحش نظم نوين جهاني سرمايه از مقطع جنگ اول خليج، حزب مقابله پيگير و همه جانبه با طاعون اسلام سياسي در ايران و در سراسر جهان، و حزب مقابله با تروريسم ميليتاريستي و تروريسم اسلاميستي در دنياي پس از يازده سپتامبر است. امروز ما به نمايندگي از مردم ايران و جنبش انقلابي آنان با تمام قوا در برابر کشمکش تازه اي که ميان دو قطب تروريستي آغاز شده است مي ايستيم و اجازه نميدهيم تجربه عراق را در ايران تکرار کنند. ما رو به جهانيان اعلام ميکنيم مبارزه انقلابي کارگران و مردم آزاده ايران صف مقدم جبهه عليه دو قطب تروريستي است، به اين صف بپيونديد.

حزب کمونيست کارگري همه احزاب و نيروهاي سياسي مترقي، اتحاديه هاي کارگري، سازمانهاي مدافع حقوق زن و همه شخصيتها و نهادهاي سکولار و آزاديخواه، ضد تروريسم اسلامي و ضد سياستهاي ميليتاريستي آمريکا را به حمايت فعال از مبارزه مردم ايران براى سرنگونى جمهورى اسلامى فرا ميخواند.

۱۷ آوريل ۲۰۰۶، ۲۸ فروردين ۱۳۸۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *