جدید ترین
Hamid-t3

حزب، مردم و حکومت

Hamid-t3
مصاحبه تلویزیون کانال جدید با حمید تقوائی
سیما بهاری: حزب در سیاست عملی اش روی دو نکته تاکید دارد. اول رد صلاحیت حکومت در هر زمینه ای و دوم اینکه حزب باید بعنوان بدیل سیاسی حکومت ظاهر بشود. در این مورد برای بینندگان ما بیشتر توضیح بدهید.

حمید تقوائی: نکته اول یعنی رد صلاحیت جمهوری اسلامی یک اصل و خط همیشگی فعالیتهای حزب بوده است. توضیح این سیاست اینستکه اساسا مسئول مسائل مبتلابه جامعه ایران جمهوری اسلامی است: از مساله فقر و بیکاری و گرانی تا موقعیت فرودست و باید گفت تحقیر شده زنان تا اعدامها و تا بیحقوقیها و سرکوبگریها و تا مسائل جوانان که از یک زندگی امروزی و مدرن و شاد محرومند و تا آلودگی محیط زیست که امروز به یک مساله حاد و مبرم برای مردم تبدیل شده. از هر نظر که نگاه کنید به حکومتی میرسید که مسئول مستقیم تمام این مصائب هست. یک وظیفه حزب اینست که همین حقیقت را بطور روشن و واضح جلوی چشم مردم و چشم جامعه بگذارد و به همه نشان بدهد که مثلا مساله محیط زیست در ایران به این خاطر نیست که گویا صنعت خیلی پیشرفت کرده و دود کارخانه ها زیاد شده و یا ترافیک خیلی سنگین است و غیره. اینها اساس مساله نیست. مساله اصلی اینست که در ایران حتی از پائین ترین استانداردهای حفظ محیط زیست که در همه جوامعی که بوئی از تمدن برده اند رعایت میشود، خبری نیست. و این مساله مستقیما بر میگردد به بی توجهی و بی مسئولیتی و اهمیت ندادن به جان انسانها از طرف حکومت جمهوری اسلامی. میخواهم بگویم حتی از سر محیط زیست هم که شروع کنید مساله به حکومت مربوط میشود تا چه برسد به بیحقوقی مطلق زنان که کاملا نتیجه مستقیم سیاستهای حکومتی هست که زن را یک شهروند حتی درجه دوم هم نمیشود گفت بلکه درجه چندم در جامعه بحساب می آورد. بعنوان یک کالای جنسی به زن نگاه میکند و انواعی بیحقوقیها و مشقات را به زنان تحمیل کرده است. و یا مثلا فقرو بیکاری و گرانی. تلاشی و بن بست و بحران اقتصادی که جمهوری اسلامی با آن درگیر است در زندگی مردم به معنی بیکاری، به معنی فقر و بی تامینی اقتصادی و بدنبال آن رشد اعتیاد و انواع و اقسام مصائب دیگر هست که مسئول این وضعیت هم مستقیما جمهوری اسلامی است. بنابرین این یک خط اساسی حزب است که ریشه و علت مسائل سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی جامعه یعنی حکومت جمهوری اسلامی را برجسته کند و نشان بدهد که جمهوری اسلامی در هیچ زمینه ای صلاحیت ندارد. و نباید بعنوان حکومت در ایران برسمیت شناخته شود. و این را باید بخصوص خطاب به نهادهای بین المللی و به دولتها و خطاب به افکار عمومی و مردم آزادیخواه دنیا مدام تاکید کرد که رژیم جمهوری اسلامی نه تنها منتخب مردم نیست و هیچ بخش جامعه را نمایندگی نمیکند بلکه قاتل مردم است. این رژیمی است که انواع بیحقوقیها و فقر و مصیبتها را به مردم ایران تحمیل کرده است.
نکته دوم که نتیجه سیاست رد صلاحیت حکومت است اینستکه حزب بعنوان سخنگوی مردم و بعنوان نماینده مردم در عرصه مبارزه بر سر قدرت سیاسی ظاهر میشود. یعنی حزب ادعا میکند و این را درعمل نشان میدهد که حرف دل مردم را میزند. و آن آینده ای را ترسیم میکند و آن خواستها و آن شعارها و آن برنامه ای را در برابر جامعه میگذارد که اکثریت قریب باتفاق مردم خواهان آن هستند. یعنی یک جامعه کاملا آزاد، برابر، مرفه.
باید مبارزات و اعتراضات مردم در نهایت در عرصه مبارزه بر سر قدرت سیاسی نمایندگی شود و حزب کمونیست کارگری تشکیل شده است برای همین امر. این یک هدف پایه ای و یک خصلت هویتی حزب ما هست که توده کارگران و مردم زحمتکش و زنان ایران و تمام کسانیکه زیر خط فقر زندگی میکنند و تمام مردمی که از ۳۵ سال حاکمیت اسلامی و سلطه سیاه قوانین مذهبی بر زندگیشان به ستوه امده اند و میخواهند از این وضعیت خلاص بشوند، همه را در مبارزه برای بزیر کشیدن جمهوری اسلامی نمایندگی میکند و به این عنوان بدیل و آلترناتیوی هست که طبقه کارگر و زحمتکشان و زنان و جوانان، اکثریت نود و نه درصدی مردم جامعه، در برابر جمهوری اسلامی قرار میدهند. به این معنی حزب بعنوان آلترناتیو سیاسی حکومت، بدیلی که پرچم خواستها مردم را در دست دارد و آنها را نمایندگی میکند در جامعه ظاهر میشود و رژیم را در هر سطحی به چالش میکشد.

سیما بهاری: فکر میکنید که با چه نوع فعالیتهائی میشود این بچالش کشیدن را تصویر کرد، بمردم نشان داد و به این هدف رسید؟

حمید تقوائی: اولین نکته طبعا اینست که این چالش به حرف و ادعا نیست. در عمل و در میدان مبارزه حزب در عرصه های مختلفی فعال و درگیر است. حزب ما از بدو تشکیلش این خصوصیت را داشته است. از عرصه مبارزه برای حقوق پناهندگان که الان ثمره اش نزدیک به سی سال فعالیت مستمر فدراسیون پناهندگی است که تا کنون صدها نفر را از دیپورت شدن به ایران نجات داده و به هزاران نفر کمک کرده است که از جهنم جمهوری اسلامی فرار کنند – کسانی که میخواسته اند زندگی نسبتا امن تر و راحت تری در خارج کشور داشته باشند- و از حقوق پناهندگان در کشورهای اروپایی و غربی فعالانه حمایت کرده است و غیره و غیره. این یک عرصه است که حزب پیگیر و فعال درگیر آنست.
عرصه دیگر مبارزه علیه اعدام هست که اینجا هم می بینید حزب پرچمدار بوده است و توانسته است تعداد زیادی را از اعدام نجات بدهد و توانسته است اعتراض به مجازات اعدام را به یک امر عمومی در جامعه و در میان گروههای مختلف اپوزیسیون تبدیل کند. عرصه دیگر مبارزه علیه سنگسار هست که فعالیتهای حزب یک فاکتور تعیین کننده در توقف عملی و دوفاکتو سنگسار در ایران بوده است. جمهوری اسلامی سنگسار را رسما لغو نکرده است ولی عملا جرات ندارد کسی را سنگسار کند.
در عرصه جنبش کارگری در مبارزه برای دستمزدها و مبارزه برای پرداخت دستمزدها عقب افتاده و امروز برای افزایش حداقل دستمزد به دو میلیون تومان و در هر عرصه دیگر که جنبش کارگری اعتراض میکند حزب فعالانه حضور دارد و تلاش میکند آن مبارزه را به پیش ببرد. حزب در شکل گرفتن نهادهای کارگری و قدم بجلو گذاشتن فعالین جنبش کارگری نقش ایفا کرده است و یک مدافع پیگیر این نهادها و چهره ها بوده است.
مثال دیگر مبازه برای حقوق کودک است که با نهاد کودکان مقدمند حزب فعالانه در این عرصه حضور دارد. مثال دیگر مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی که باعث شده است حزب بتواند با زندانیان در ایران مستقیما تماس داشته باشد. زندانیان مستقیما با چهره های حزبی فعال در این عرصه تماس میگیرند و خواستار آن میشوند که از آنها حمایت بشود و افکار عمومی مردم دنیا را متوجه بیگناهی آنها بکنیم و روی جمهوری اسلامی فشار بگذاریم و غیره.
مثالها زیاد است و من اینجا نمیخواهم وارد تک تک آنها بشوم. حزب مدام درگیر این مبارزات هست و بنابرین این اصل که باید صلاحیت جمهوری اسلامی را در هر عرصه ای بزیر سئوال برد تنها یک ادعا نیست. حزب در عمل در مبارزه و در پراتیک مبارزاتی در عرصه های مختلف حضور دارد و تلاش میکند تا مردم تحت فشار در هر کدام از این عرصه ها را در مبارزات هر روزه نمایندگی کند و جمهوری اسلامی را هر چه بیشتر و هر جا ممکن است به عقب نشینی وادار کند که این فشارها بر دوش مردم کمتر بشود.
این یک جنبه از پیشبرد عملی سیاست نمایندگی کردن مردم است. جنبه دیگر البته اینست که باید در سطح توضیح حقایق برای مردم، در سطح توضیح رویدادهای سیاسی و موضعگیری در مقابل آن بسیار فعال و پیگیر بود. مثلا باید شناخت و درک درستی از دولت روحانی بمردم داد. عده ای هستند که حتی خودشان را اپوزیسیون میدانند اما به این توهم دامن میزنند که گویا روحانی آمده است که مشکلی از مردم حل کند. میگویند وضع بهتر خواهد شد و مردم را به صبر و انتظار دعوت میکنند. میگویند به این دولت “تدبیر و امید” و یا اعتدال و یا هر اسم بی مسمای دیگری که رویش گذاشته اند فرصت بدهید که کارش را بکند. حزب با تمام قوا در برابر این توهم پراکنیها می ایستد و اجازه نمیدهد که به اسم اپوزیسیون دولت “چهار اعدام در روز” را تقویت کنند. حزب حقایق را جلوی چشم مردم میگذارد و نشان میدهد که چطور همه این تلاشها در خدمت حفظ جمهوری اسلامی است. در برخورد به جریان دو خرداد و خاتمی هم عینا حزب همین سیاست را داشت. خط حزب همیشه این بوده است که کل نظام را باید نشانه گرفت و قرار نیست از این جناحها آبی برای مردم گرم بشود. بنابر این یک معنی دیگر رد صلاحیت حکومت این هست که جمهوری اسلامی را با همه جناحهایش و با ادعاهائی که دارند، نظیر اصلاح طلبی و اسلام ملایم و اسلام منهای ولی فقیه و با همه نیروهای ظاهرا اپوزیسیون که خواسته یا ناخواسته آب به آسیاب این یا آن جناح حکومت میریزند، حزب پیگیرانه به نقد و به چالش بکشد و خواست واقعی مردم را که خلاصی از شر کل این حکومت هست نمایندگی کند. این هم یک جنبه دیگر از سیاست عملی ما است.
و بالاخره جنبه سوم اینست که مردم باید در سطح هر چه وسیعتری در این مبارزه دخیل شوند. سازماندهی مردم و کمک به اینکه فعالین بتوانند حتی بصورت علنی در جنبش کارگری در جنبش دفاع از حقوق کودک و امروز در مبارزه علیه آلودگی محیط زیست، علیه اعدام، برای آزادی زندانیان سیاسی، جلو بیایند یک امر همیشگی ما بوده است. باید خود مردم و افراد دست اندرکار این مبارزات چهره اجتماعی پیدا کنند. ما در حزبمان اصطلاح تعین بخشی را به کار میبریم. باید این مبارزات متعین بشوند و چهره ها و سایتها و نهادها و کمیته های مختلف قد علم کنند برای اینکه به این مبارزات شکل بدهند و جمهوری اسلامی را از هر طرف تحت فشار قرار بدهند. این هم مولفه دیگری از خط عملی حزب هست که تا امروز دنبال کرده است و موفقیتهائی هم در همه این زمینه ها داشته است. حزب باید با تمام توان و امکاناتش در همه این عرصه مبارزه را به پیش ببرد تا بتوانیم جامعه ایران را از شر جمهوری اسلامی خلاص کنیم.

سیما بهاری: حزب در نوشته هایش و مواضعی که دارد و در همین نظراتی که الان طرح کردید روی رابطه اش با مردم و با جامعه – در مقایسه با رابطه ای که حزب با رژیم تعریف میکند- تاکیدات ویژه ای دارد. ممکن است توضیح بیشتری بدهید که علت این امر چیست؟

حمید تقوائی: اگر فرض کنید که از نطر سیاسی یک مثلثی در ایران داریم که یک راس آن جمهوری اسلامی است و یک راسش مردم و راس دیگرش حزب، در این صورت از آنجا که حزب همانطور که گفتم مردم را در برابر جمهوری اسلامی نمایندگی میکند، آنچه برای ما اهمیت دارد ضلع حزب – مردم در این مثلث و یا رابطه حزب با مردم است. این که حزب از همان بدو تشکیلش با تمام قوا در برابر جمهوری اسلامی ایستاده است و خواهان سرنگونی نه تنها جمهوری اسلامی بلکه کل نظام سرمایه داری است که جمهوری اسلامی آنرا نمایندگی میکند، اینکه حزب میخواهد کل این نظام کنار زده شود و مردم مستقیما در سرنوشت سیاسی خودشان دخیل باشند، این فکر کنم از برنامه حزب، سیاستهای حزب، موضعگیریهای حزب و مبارزات حزب کاملا روشن است و همه دارند این را می بینند که حزب ما یک حزب رادیکال و انقلابی است علیه کل سیستم موجود. بنابرین تا آنجا که به رابطه ما با رژیم مربوط میشود موضوع کاملا شفاف و روشن است و باید این رابطه را داده شده فرض کرد.
مساله اینست که حزب بتواند با مردم رابطه اش را گسترش بدهد و عمیق تر کند بنحوی که به طور واقعی توده های مردم و بخشهای هر چه بیشتری از جامعه به حزب بعنوان پرچمدار آمال و آرزوهای خودشان و بعنوان نماینده و بعنوان سخنگوی خودشان نگاه کنند و بتوانند به حزب اعتماد و اتکا کنند، به حزب روی بیاورند و حول برنامه و سیاستها و شعارهای حزب برای رسیدن به آزدای و رفاه و برابری و جارو کردن جمهوری اسلامی مبارزه کنند. این حلقه اساسی هست. تاکید ما به رابطه حزب با مردم به این دلیل است. این رابطه هر اندازه هم که وسیع و عمیق باشد میتواند و باید وسیعتر و عمیق تر و قوی تر و همه جانبه تر بشود. این مطلقا نقشی تعیین کننده دارد در مبارزات حزب و اصلا تعریفی که حزب از خودش بدست داه است.
حزب ما تشکیل نشده است که از بالا سیاستی را تعقیب کند، دولتی را بیاورد و دولتی را ببرد و یا به دولتها دخیل ببندد و وارد سیاستهای دولتسازی نوع غربی بشود یا روی تحریمها و رژیم چنج و غیره حساب باز کند. نیروهای راست روی این فاکتورها خیلی حساب میکنند. احزاب پارلمانی و نیروهائی که قبلا در حکومت بوده اند و از تخت افتاده اند و حالا میخواهند دوباره بقدرت برگردند معمولا روی این فاکتور بالائی ها – دولتها و ارتشها و کمکهای غرب و غیره – حساب میکنند. اما حزب ما یک حزب انقلابی است که میخواهد خود مردم را سازمان بدهد و بسیج کند و به حرکت در بیاورد برای آنکه مردم جمهوری اسلامی را بیاندازند و در سرنوشت سیاسی خودشان مستقیما دخالت کنند. از این نظر هم نگاه کنید، یعنی از نظر استراتژیک و تعریف هویتی حزب، آنچه که برای حزب تعیین کننده است رابطه با مردم است. رابطه با جامعه هست. رابطه با توده طبقه کارگر و توده مردم محروم و زنان معترض و جوانان معترض و بخش وسیعی از جامعه هست که این شرایط را نمیخواهد و نمی پذیرد و میخواهد رها و آزاد بشود. این توده عظیم مردم همانطور که گفتم باید حزب را بعنوان نماینده و سخنگو و پرچمدار خودش ببیند و ما باید فعالانه در این جهت مبارزه کنیم و به پیش برویم. به همین خاطر ما همیشه بر رابطه حزب با مردم و با جامعه تاکید داریم.

سیما بهاری: شما بحث و نوشته ای دارید تحت عنوان قدرت دوگانه که به همین موضوعاتی که اشاره کردید میپردازد. رابطه حزب با مردم و با حکومت. منظور از این قدرت دوگانه چیست؟ آیا منظور اینست که یک دوقطبی بین دولت و مردم و یا دولت و حزب وجود دارد؟

حمید تقوائی: منظور از قدرت دوگانه از یک طرف حزب و مردم است و از طرف دیگر دولت و همه نیروهائی که میخواهند به نحوی دولت را نگهدارند. این دوقطبی یک امر ذهنی نیست بلکه بطور واقعی در جامعه این را می بینید. مثلا از نظر سیاسی معمولا اینطور به این دوقطبی رجوع میشود که یک خط سرنگونی طلب هست و یک خطی که میخواهد به نحوی و بقول خودشان با استحاله و یا تغییراتی و ” اصلاحاتی” همین نظام و حکومت را نگهدارند. و اصلا نگرانیشان از بین رفتن نظام است و خودشان هم مدام میگویند که بصلاح نظام هست که چنین کند و چنان کند. خطی که بخودش میگوید دو خرداد یا جنبش سبز و غیره. حزب همیشه مقابل این خط بوده است. بحث ما همیشه این بوده که باید کل جمهوری اسلامی برود و به به این معنی مردم را بهیچوجه ذینفع در این نمیدانیم که هیچ بخشی از این حکومت باقی بماند. این دوقطبی واقعی و عینی است. مردمی که الان ۳۵ سال است که جهنم جمهوری اسلامی را تحمل کرده اند بروشنی این حقیقت را می بینند که به هیچ جای این حکومت نمیشود دخیل بست. به هیچ بخش آن نمیشود امید داشت. این حکومت باید کلا جارو بشود تا جامعه بتواند نفس بکشد. تا جامعه بتواند آزاد بشود. بنایرین اگر دوباره به مثلثی که توضیح دادم برگردیم در رابطه بین مردم و رژیم این دوقطبی فی الحال شکل گرفته است. این یک واقعیت عینی است و اگر بخشی از توده مردم اینطور فکر نمیکند حقیقت را هنوز ندیده است و توهم دارد. و این توهم آفرینی بخشی از تبلیغات خود حکومت و جناح باصطلاح اصلاح طلب حکومت است. ما باید این توهمات را از بین ببریم. حقیقت و واقعیتی در این توهم نیست. بطور حقیقی و واقعی دوقطبی بین مردم و رژیم یک امر داده شده و عینی در جامعه ایران است. این توده عظیم مردم، ۹۹ درصد جامعه در برابر حکومت و آن بخش ناچیزی از جامعه قرار دارد که از یک درصد هم کمترند و از صدقه سر این حکومت به نان و نوائی رسیده اند و دارند میخورند و می چاپند. این دوقطبی واقعی است. بحث قدرت دوگانه بر سر این است که حزب باید نماینده این قطب مردم باشد نماینده این جامعه زجر کشده و محروم باشد در برابر کل بالائیها؛ در درجه اول در برابر حکومت و همچنین در برابر همه نیروهائی که به نحوی میخواهند حکومت را نگهدارند. در برابر دولتهای خارجی که با این حکومت وارد رابطه میشوند و میخواهند حفظش کنند و آنها هم بطریقی جمهوری اسلامی را استحاله کنند و نگهش دارند. بهمین خاطر ما پرچم منزوی کردن جهوری اسلامی را مدتهاست بلند کرده ایم. ما هر جا و در هر کشوری فعالیت میکنیم میگوئیم باید با جمهوری اسلامی همانطور برخورد کرد که با آفریقای جنوبی در مقطع جنبش علیه آپارتاید جهان عمل کرد. باید جمهوری اسلامی از نظر سیاسی کاملا منزوی بشود و تحریم و بایکوت بشود.
این به نظر من حرف دل مردم ایران است. این راهی است که میتواند مردم را به آزدی و رهائی برساند. بنابرین بحث قدرت دوگانه ناظر بر این اینست که حزب بعنوان نماد و مظهر قدرت مردم در برابر حکومت بایستد و انرا بچالش بکشد. مردم باید در هر اعتراض و مبارزه و در هر مقطعی حزب را بعنوانی قدرتی در برابر رژیم، بعنوان قدرتی که میتوان با اتکا به آن جمهوری اسلامی را سرنگون کرد ببینند و بشناسند. این در واقع شکل بیان دیگری از حضور و عروج حزب بعنوان نماینده مردم در برابر قدرت حاکمه است. همانطور که گفتم این دوقطبی خواسته ذهن ما یا یک فرمول و مقوله نیست. این واقعیت سیاسی جامعه ایران هست و بحث قدرت دوگانه صرفا تبیین سیاسی این واقعیت است.

سیما بهاری: آخرین سوال اینست که با توجه به همه این صحبتها چه باید کرد؟ مردم در معمولا این سئوال را در برابر ما میگذارند که برای خلاصی از شر جمهوری اسلامی چه باید بکنیم؟

حمید تقوائی: من پاسخ سر راست و ساده ای به این سئوال دارم: به حزب بپیوندید. این سئوال را من و امثال من داشتیم و به این حزب پیوستیم. حزب تشکیل شده است برای اینکه روشن کند چه باید کرد و آنرا عملی کند. ببینید چه باید کرد نمیتواند یک تصمیم و اقدام انفرادی باشد. شرط اول اینستکه متحد بشویم و نیروهایمان را متمرکز کنیم. نیروهایمان را همجهت و همبسته کنیم. با قدرت جمعیت به خیابان بیائیم. جمعی مباره کنیم. برای این کار اول باید متشکل شد و حزب تشکیل شده است برای همین. این اولین رهنمود من است. به حزب بپیوندید.
نکته دوم اینست که بعد از پیوستن به حزب چه باید کرد. آیا پیوستن به حزب همه آن کاری است که باید انجام داد؟ روشن است که اینطور نیست. پیوستن به حزب یعنی دخیل و شریک شدن در مجموعه مبارزات و اعتراضاتی که حزب همیشه در حال انجام آنست و من شمه ای از آنرا در این مصاحبه معرفی کردم. فراخوان من اینست که به این مبارزات بپیوندید و فعال و اکتیویست آنها بشوید. برای افزایش دستمزد مبارزه کنید، علیه گرانی وبیکاری بجنگید، علیه آلودگی هوا مبارزه کنید، برای لغو مجازات اعدام مبارزه کنید، در دفاع از حقوق کودکان مبارزه کنید، برای حقوق پناهندگان مبارزه کنید، در دفاع از حقوق زنان و برابری کامل و بی قید شرط زن و مرد مبارزه کنید، برای خلاصی فرهنگی جوانان مبارزه کنید و غیره و غیره. در همه این عرصه ها حزب برنامه دارد، سیاست دارد، کمپین و نهاد و سازمان دارد، امکانات دارد، سازمان میدهد و مبارزه را به پیش میبرد. با توجه به توازن قوائی که امروز هست در ایران و در خارج ایران هزار و یک کار میشود انجام داد. به حزب بپیوندید برای آنکه عملا در همه جبهه ها بجنگ جمهوری اسلامی برویم و آنرا سرنگون کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *