همه چیز این جهان جنون آساست

یاشار سهندی:
یکی از جلوه های این جنون، جمع شدن “نخبگان جهان” در شهر داووس سویس برای شرکت در “مجمع جهانی اقصاد” در هفته گذشته بود. به قولی “شمار زیادی ازکسانی که اسم و رسمی دارند، حضور در این مکان بلند و برفی را فرصتی میدانند برای نشان دادن خود، شناخت دیگران، و قرار گرفتن در برابر دوربین رسانه های پر قدرت بین المللی به منظور تقویت نفوذ و انتشار مواضعشان در جهان.”(رادیو فردا” نشست «داووس»؛ از خاتمی تا روحانی- فریدون خاوند)
نمونه دیگر این جنون، “کنفرانس امنیتی مونیخ” بود. کسانی که در کشتار و پشتیبانی از کشتار مردم بی دفاع در چهار گوشه دنیا دستی دارند و اسم و رسمی بهم زده اند، در مونیخ گرد آمده بودند که از امنیت جهان صحبت کنند! نمونه کامل این امنیت ادعایی کشتار توده مردم سوریه است که جلادان و حامیان جلادان مردم سوریه در کنفرانس مونیخ بر سر اوکراین دعوا میکردند و تهدید میکردند که اوکراین نیز سوریه دیگر خواهد شد؛ عجب امنیتی! بهمین خاطر است که با وجود سندهای آشکار از دخالت مستقیم سپاه در سوریه، جواد ظریف وزیر امور خارجه روحانی، با زمختی بسیار به دوربین نگاه میکند و میگوید جمهوری اسلامی در سوریه نیروی نظامی ندارد! بهرحال تمرکز بحث ما “نشست داووس” است که سیاستمداران بورژوازی در مورد اقتصاد حرف زدند و نشان دادند همه شعارها و گفته های بورژوازی پوچ است که بازارقوانین خودش را دارد و این قوانین کور است و راه خود را میرود. دو جلاد منطقه، روحانی و ناتانیاهو در کنفرانس حضور داشتند که اطمینان دهند در منظقه خاورمیانه در بر پاشنه سود سرمایه میچرخد و دولتهای ایشان یکسره در خدمت هدف مقدس سرمایه داری هستند و هر جنایتی لازم باشد انجام خواهند داد تا سود سرمایه محقق شود.
حسن کلید ساز در آخرین حرکت ثابت کرد ایشان نخبه ای دیگر در فریب کاری است. توزیع “سبد کالای رایگان در میان محرومان”، قولی بود که ایشان در شبی که گزارش صد روزه دولتش را میداد، داد که تا پایان سال در دو نوبت توزیع میشود و ظاهرا سر قولش ماند. اما با یک فرمان ناگهانی هشت میلیون از ١٢ میلیون از این “بذل و بخشش دولت تدبیر وامید” محروم شدند ( گویا محرومان در ایران دو میلیون نفرند و آنها که ٥٠٠ هزار تومان دریافت میکنند جز مرفهین بی درد هستند!) و آنها هم که قرار است بگیرند باید در صفهای طولانی در این سرمای کشنده چند روز اخیر، ساعتها به انتظار بمانند و در تحقیر آمیز ترین شکل ممکن یک سبد منت دولت اسلامی را دریافت کنند. در همین دو روز اول، ژورنالیستهای بورژوازی به ما مردم ثابت کردند که ما فرهنگ اش را نداریم و حریص و طماع هستیم! و شیخ بنفش که گفته میشود “اقتصاددان ترین رئیس جمهوری اسلامی” است نشان داد که در کلک زدن به مردم از هیچکدام از کاربدستان حکومت اسلامی کم ندارد. ایشان در اجلاس داووس خطاب به کسانی که “اسم و رسمی” دارند، خودمانی گفته باشیم، دستی در استثمار دارند، گفت به ایران بیایند، چرا که دولت ایشان تضمین میکند که بساط استثمار فراهم باشد. و ما شاهد هستیم که یک هئیت صد نفره از “کارآفرینان فرانسوی”( تعبیر سیمای جمهوری اسلامی) به ایران آمدند تا از نزدیک وضعیت را مطالعه کنند و ضمنا آمادگی شان را به حکومت اسلامی سرمایه برای استثمار کارگران ایران اعلام کنند. لازم به ذکر است سفیر پیشین فرانسه درگفتگو با بی بی سی اعلام کرد که “کارآفرینان” امریکایی هم مشغول همین کار هستند تا از قافله عقب نیفتند، منتها از طریق شرکتهای ثبت شده در دوبی بی سرو صدا در رفت و آمد هستند.
٤٤ سال از عمر اجلاس داووس سوئیس میگذرد، یک نگاه به لیست مدعوین این اجلاس در همه این سالها نشان میدهد که همه دعوت شدگان یک چیز مسئله شان است و آن راه حل پیدا کردن برای استثمار بیشتر و بیشتر است. در این اجلاسهایی که بورژوازی ترتیب آن را میدهد هیچگاه قرار نبوده که راه حلی بیابند که توده مردم در جهان از گرسنگی نجات یابند. کسانی که اسم و رسمی دارند در برنامه اشان هیچگاه این نبوده که چنین کاری را بکنند بلکه برعکس، در صدد چاره جویی بودند که جلو “مخاطرات” را بگیرند و “تهدیدها را تبدیل به فرصت کنند!”؛ “آهنگ پر شتاب دگرگونی های جهان … زیر تاثیر تحولات اقتصادی، پیشرفت های شگفت آور علمی و تکنولوژیک، تغییرات دایمی در تقسیم بین المللی کار، عضویت کشور های تازه در جرگه قدرت های نوظهور و دیگر متغیر ها، فرصت ها و در همان حال تهدید ها و حتی مخاطرات مرگباری سر بر میآورند که باید آنها را با افکار عمومی و تصمیم گیران در سطوح ملی و بین المللی در میان گذاشت.” (همانجا) براستی باید پرسید که چرا “پیشرفتهای شگفت آور علمی و تکنولوژیک” باید منجر به مخاطرات مرگباری گردد؟ چرا آهنگ پرشتاب دگرگونی جهان برای توده مردم فقط مخاطرات مرگبار دارد؟ آیا جز این است که اساس جهان کنونی بر جنون سود و نفع شخصی اقلیت یک درصدی جهان استوار است و زندگی ٩٩ در صد مردم را مخاطرات مرگبار تهدیدی میکند؟ چون این یک درصد فقط و فقط به فکر ضخامت کیف پولشان هستند و این “تصمیم گیران” حاضرند دنیا نابود شود اما سود ایشان نیفتد.
دراین آخرین نشست داووس به قول گزارشگر بی بی سی، حسن روحانی به زبانی حرف زد که دیگران هم بفهمند. و انصافا او به زبان بورژوازی سعی کرد به همکارانشان حالی کند که سرمایه داری در ایران در خطر است، اگر میخواهند نجات پیدا کند و طبعا خطری متوجه سرمایه داری جهانی نشود باید به جمهوری اسلامی کمک کنند. اما سوال این است مگر این به عقل بورژوازی جهانی نمی رسد که چه خطری در فردای سقوط جمهوری اسلامی نظام سرمایه داری را تهدید میکند؟ چرا، میدانند؛ اما مشکل این است که این حکومت الگوی مناسب بورژوازی نبوده، یعنی این حکومت کارش را کرد اما اکنون خود به یک مشکل بزرگ تبدیل شده که هیچ راه حلی هم جز نابودی کامل این حکومت وجود ندارد. اگر این حکومت قابل اصلاح شدن بود تا حالا “استحاله” شده بود. این را رضا پهلوی در گفتگوی دوشنبه شب به تاریخ ١٤ بهمن به صراحت گفت: “که من هم مانند روحانی میگویم ایران آماده شکوفا شدن است(!) اما جمهوری اسلامی حکومت متعارف (سرمایه) نیست.”
برخلاف آنچه از رژیم اسلامی سرمایه انتظار میرفت که جنبش های اجتماعی را سرکوب کند، با وجود همه ددمنشی های این حکومت، جنبشهای وسیع اجتماعی نه تنها نابود نشدند بلکه وسعت بیشتری گرفته اند و هیچ سرکوتاه آمدن هم ندارند، بخصوص جنبش کارگری که روز بروز آگاه تر بر منافع خود میشود. این مخاطره ای است که بورژوازی سی و پنج سال است از کابوس آن بر خود لرزیده است. پذیرفتن روحانی و میکروفن در اختیار او قرار دادن هم گره ای از کار بورژوازی باز نخواهد کرد. “با رییس جمهوری که «جهانی شدن» اقتصاد را به عنوان یک واقعیت می پذیرد، به تعامل با جهان باور دارد و در نشست داووس، یکی از مهم ترین اندیشکده های لیبرالیسم، شرکت میکند، آیا می توان به پایان این ناهنجاری ها ( آنچه که جمهوری اسلامی مسبب آن است و نمی تواند از آن خلاصی یابد تا راه بر متعارف شدن این حکومت باز شود) امیدوار بود؟ کسانی حتی طرح این پرسش را ساده انگارانه میدانند. عاجزانه از آنها می خواهیم در برخورد با بازی های طرفه ای که روزگار در چنته دارد، فروتنی بیشتری از خود نشان دهند.”(همانجا) یکی از “بازیهای روزگار” سقوط جمهوری اسلامی است که با وجود یک جنبش کارگری نیرومند در ایران خطر عظیمی بورژوازی را تهدید میکند و این را هیچ اجلاس بورژواها نمی تواند جلوش را بگیرد هر چقدر هم از نخبگان جهان و عقل کل باشند.

کارآفرینان جنون
یکی از نخبگان سرمایه در گفتگو با رادیو فردا میگوید:” … کارآفرینان خطر می کنند منابع مالی لازم را برای سرمایه گذاری در صنعت، کشاورزی و خدمات فراهم می کنند. منظور از کارآفرینی الزاما ایجاد کارخانه بزرگ نیست. راه انداختن یک کسب و کار کوچک هم ایجاد ثروت می کند.”،” کلمه کارآفرین در ادبیات اقتصادی ایران، ترجمه کلمه ای است که یک اقتصاددان لیبرال فرانسوی در قرن نوزدهم، در مورد گروهی از بازیگران اقتصادی استفاده کرد. نقش اصلی این بازیگران ایجاد زمینه مناسب برای ترکیب کار و سرمایه برای ایجاد ثروت است” این نخبه اقتصاددان همان استاد اقتصاد در پاریس، یعنی “دکتر فریدون خاوند” است. یکی دیگر از جلوه های جنون این جهان همین کاریست که این “اساتید محترم” باید انجام دهند و یک عمر راست و دروغ را بهم ببافند تا شاید یک جورهایی سرمایه داری را مظلوم جلوه دهند. “خطر سرمایه گذاری کارآفرینان”، “ترکیب کار و سرمایه برای ایجاد ثروت”؛ انصافا در دانشگاهها معتبر از پاریس تا فیضیه قم درس رندی را خوب می آموزند.
در مرام این نخبگان هیچ وقت مخاطراتی که زندگی کارگران که جنون سرمایه آنرا تهدید میکند، جایی ندارد، بلکه برعکس این را دیگر اجتناب ناپذیر میدانند. “کارآفرینان خطر میکنند” و سرمایه شان را می آورند و آنکس که کارش را عرضه میکند “تا از ترکیب این دو ثروت پدید آید” همیشه خدا از این ثروت محروم بوده و هست. اما سهم کارآفرینان باید تضمین شده باشد اگر کسی چپ به این ثروت نگاه کرد باید سرجایش نشانده شود. اگر یک کسی مثل ما کمونیستها بگوییم یک جای کار بدجوری میلنگد و این دنیا وارونه است، اول پلیس به سراغمان می آید و بعد با آخرین متد علم روانشناسی به ما ثابت میکنند که ما دچار اسکیزوفرنی هستیم، بخصوص مارکس از این بیماری بشدت رنج میبرده که توانسته قوانین اقتصادی بورزژوازی را به نقد بکشد! و اگر همه اینها کارساز نشد محکوم به فقر و آواره گی هستیم و اگر هیچکدام کارساز نشد طناب دار آماده حل مشکلات است. یک کارآفرین هزار جوره تشویق میشود و به عنوان “یک مرد” موفق معرفی میشود و همه جا از کنفرانس داووس تا کنفرانس امنیتی مونیخ تا کرویدرهای سازمان ملل برایش نگران میشوند که مبادا سرمایه اش به خطر بیفتد. اگر همه اینها نشان جنون نیست پس چیست؟ وقتی یک قاتل که دست به قتلهای زنجیره ای میزند و چند نفر را به قتل میرساند، همه دم و دستگاههای تبلیغات بورژوازی به کار میفتند تا ثابت کنند که طرف دچار جنون بوده، اما جنونی که سرمایه دارد و زندگی میلیاردها انسان را به تباهی میکشد عین کارآفرینی (با تمام بار مثبت این واژه) معرفی میشود. آیا این دنیا وارونه نیست؟
اما اگر بورژوازی میتواند هر چند وقت یکبار نخبگانش (جلادان) را یکجا جمع کنند، از ترسی است که از طبقه کارگردارد. همه کنفرانسهای بین اللملی بورژوازی برای این است که آگاه است که نباید بگذارد این طبقه یکبار دیگر انترناسیونال خودش را سازمان دهد. بورژوازی سه سال پیش شاهد بود که جنبش ٩٩ درصدیها در کمترین زمان ممکن جهانی شد و توده مردم در میادین شهرها تصمیم گیری میکردند و اینها نوید یک جنبش نوین انترناسیونالیستی دیگر است. با وجود کمونیستهای کارگری در ایران این ممکن و شدنی است. این نه یک آرزو، بلکه یک واقعیت است که با وجود حزبی آگاه به منافع کارگران تحقق خواهد یافت. و دراولین قدم سرنگونی جمهوری اسلامی با یک انقلاب شاهد آغاز یک دگرگونی عظیم تاریخی خواهیم بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *