فستیوال گلاستونبری یک فستیوال موزیک بسیار شناخته شده در انگلستان است که هرسال برگزار میشود. اما امسال ویژگی این فستیوال که همه از آن حرف میزدند اجرای موزیکهای ویژه نبود. بلکه حضور جرمی کوربین رهبر حزب کارگر در گلاستونبری به این فستیوال حال و هوای دیگری داده بود. امسال اسم جرمی کوربین رهبر چپگرای حزب لیبر همه جا به چشم میخورد. تی شرت کوربین، دستبند کوربین، دکمه کوربین، و پرچم بزرگ کوربین همه جا به چشم میخورد و سرود کوربین همه جا شنیده میشد. گویی کوربین یک هنرپیشه مشهور و محبوب است که دهها هزار جوان با پرداخت پول بلیط سنگین به دیدن او آمده اند. روزنامه گاردین در تیتر خود نوشته بود: “در گلاستونبری از کوربین چون یک قهرمان استقبال شد”. چرا قهرمان؟ کوربین نماینده چیست؟
هرکسی میداند که استقبال از کوربین به چه معناست. کوربین خودرا بعنوان مارکسیست و سوسیالیست معرفی میکند. جامعه دارد از این جنبه استقبال میکند. اگر در تفکر کوربین دقیق شویم ایرادات اساسی ای میتوان به او گرفت که او را در گرایش چپ سنتی که ما بارها آنرا بعنوان یک گرایش چپ غیر کارگری نقد کرده ایم قرار میدهد. این چپ بجای مخالفت با کلیت سیستم سرمایه داری خود را “ضد امپریالیست” معرفی میکند و در نتیجه بخش مهمی از سرمایه از زیر ضرب آن خارج میشود. چپ نوع کوربین به همین دلیل به جریانات اسلامی نقد جدی ای ندارد و در نتیجه در مواردی با آنها شانه به شانه قرار میگیرد. و این نقطه ضعف مهمی است. اما نکته اصلی ای که در انگلستان شاهد آن هستیم این جنبه ها نیست. مساله اینست که جامعه کوربین را به عنوان چپ و سوسیالیست و مارکسیست میشناسد و وسیعا از او استقبال میکند. جامعه دارد نشان میدهد که دیگر یک ذره برای تبلیغات جنگ سردی و ضد کمونیستی ارزش قائل نیست و برعکس تشنه چپ و سوسیالیسم است. به همین دلیل به شخصیت های چپ و سوسیالیست عمیقا سمپاتی دارد. و وقتی که رهبری با گرایش چپ و مارکسیستی را می بیند او را بردوش مینهد و از او استقبال میکند.
طی این مدت کوتاه کوربین خودزا بعنوان یک رهبر چپ و سوسیالیست و مارکسیست معرفی کرده است که ضد ریاضت کشی اقتصادی است. او در تمام عمر خود با سیاستهای رسمی دولتها حتی آنجا که به حزب خودش متعلق بوده مخالفت کرده است. او علیرغم ضعفهایی که جنبه هایی را اشاره کردم خودرا بعنوان نماینده اعتراض جامعه معرفی کرده است. همینهاست که مورد استقبال جامعه است و به او چهره یک قهرمان میدهد.
کوربین از سال ٢٠١٥ یعنی دو سال پیش در اوج ناباوری جریانات راست به رهبری حزب لیبر انتخاب شد. این اتفاق فضای جامعه انگلیس را تکان داد. در واقع باید گفت که فضای چپ و رادیکال جامعه انگلستان کوربین را به رهبری حزب لیبر پرتاب کرد و این اتفاق تاثیر فوری ای بر چرخش به چپ بیشتر فضای سیاسی انگلستان گذاشت. در عرض یک سال گذشته جناح راست حزب که تونی بلریستها در آن بیش از همه فعالند به اشکال مختلف تلاش کردند با فلج کردن حزب لیبر کوربین را به استعفا بکشانند. در مقاطی بنظر میرسید که دارند موفق میشوند. اما این ظاهر قضیه بود. حزب لیبر بتدریج داشت با هجوم اعضای جدید به سمت کوربین میچرخید و جناح راست و تونی بلری پایگاه خودرا از دست میداد. طی یک سالی که کوربین به رهبری حزب لیبر رسیده چند صد هزار نفر که اکثرا جوانان هستند به عضویت حزب لیبر پیوسته اند. حزب لیبر اکنون بزرگترین حزب سیاسی در اروپا را تشکیل میدهد که بیش از یک میلیون نفر عضو دارد. اکثر این ها جوانان چپگرایی هستند که طی این مدت کوتاه به حزب پیوسته اند. سیمای حزب لیبر که قبلا تحت رهبری تونی بلر و شرکا به شدت به راست چرخیده بود یک مرتبه عمیقا عوض شده است. جریان راست ایزوله شده و به حاشیه رانده شده است.
اشتباه محاسبه محافظه کاران
در هشتم ژوئن ( ١٨ خرداد) امسال یعنی حدودا یک ماه پیش ترزا می نخست وزیر محافظه کار انگلستان تصمیم گرفت یک انتخابات زودرس برگزار کند. او اعلام کرد که برای اینکه در مذاکرات مربوط به برگزیت (خروج از اتحادیه اروپا) دست بازتری داشته باشد و رای مردم را با خود داشته باشد، لازم است انتخابات پیش از موعد برگزار شود. اما همه کس میداند که دلیل اصلی این انتخابات چیز دیگری بود. او و هم حزبیهایش بارها به نحوی گفته بودند که حزب لیبر برهبری کوربین در بحران است و میتوان آنرا کلا از صحنه سیاسی حذف کرد. این انتخابات قرار بود نه فقط حزب لیبر بلکه چپ را از صحنه سیاسی انگلیس حذف کند. اما با انتشار مانیفست انتخاباتی کوربین که یک مانیفست با اصلاحات وسیع و چپ بود و اقدامات جدی ای را به نفع کارگران و مردم عادی و به زیان یک اقلیت کوچک از سرمایه داران بزرگ مطرح میکرد، فضا سریعا چرخید. در عرض دو هفته تا برگزاری انتخابات نظر سنجی ها پی در پی از رشد محبوبیت کوربین و افول نخست وزیر خبر میداد. در نهایت وقتی انتخابات برگزار شد بازهم حزب محافظه کار بعنوان بزرگترین حزب رای آورد. اما اکثریت خودرا در پارلمان از دست داد. این یک زلزله سیاسی در فضای سیاسی انگلستان بود. مردم خوشحال شدند و راستها وحشت کردند. زیرا میدیدند که چپ دارد می آید. با این انتخابات ترزا می به یک نخست وزیر لرزان که هر روز انتظار میرود سقوط کند تبدیل شده است. و کوربین به شخصیتی که میتواند جامعه را نجات دهد خود را معرفی کرده است.
فستیوال چپ
در این فضاست که دو هفته پیش فستیوال گلاستونبری برگزار شد. برگزار کنندگان فستیوال با مشاهده محبوبیت گسترده کوربین در میان جوانان از او دعوت کردند که در فستیوال حضور یابد و سخنرانی کند. کل فضای گلاستونبری امسال سیاسی شده بود و سالهای پرشور اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد میلادی و جنبش ضد جنگ ویتنام و بیتلها و هیپی ها را بیاد می آورد. با این تفاوت که این بار جوانان مستقیما نه فقط ضد جنگ بلکه ضد سرمایه و سرمایه داران و برای یک جامعه بهتر فریاد میزدند. جوانان از شورش علیه ترزا می و محافظه کاران سخن میگفتند. از پایان دادن به دزدی های بالایی ها و به شکست کشاندن سیاست ریاضت اقتصادی و پایان دادن به تبعیضات طبقاتی. بحثها بر سر چگونه کنار زدن حزب راستگرای محافظه کار از قدرت بود. کل خشم جامعه از محافظه کاران در گلاستونبری بازتاب خودرا پیدا کرده بود. کوربین در فضای بسیار پرشوری از حمایت و شعار دادن و سرود خواندن، یک سخنرانی بیست دقیقه ای کرد که با استقبال عظیمی مواجه شد. او علیه محافظه کاران، علیه ترامپ و علیه راسیسم و فاشیسم و علیه سیاست ریاضت اقتصادی سخن گفت و همه حاضرین با شور و حرارت از او پشتیبانی کردند. این فضا اکنون بر جامعه انگلستان حاکم است و شور و امید بسیاری را ایجاد کرده است. در تظاهراتی که در همین روزهای اوایل ژوئیه یعنی سه روز پیش در لندن برگزار شد بیش از صد هزار نفر شرکت کرده بودند. این تظاهرات نیز به یک نمایش قدرت عظیم چپ علیه محافظه کاران تبدیل شد و در آن کوربین فراخوان به زیر کشیدن دولت محافظه کار ترزا می و به شکست کشاندن ریاضت اقتصادی و پایان دادن به تبعیضات اقتصادی را داد.
همانگونه که اشاره کردم اینجا بحث بر سر نظرات و گرایش سیاسی مشخص کوربین نیست. بلکه تصویری که جامعه از او دارد مورد بحث است. این یک رویداد مهم است که با اتفاقاتی نظیر روی کار آمدن سریزا در یونان و یا پیشرویهای حزب پودموس در اسپانیا قابل مقایسه است. بویژه امروز عروج کوربین پاسخ جامعه به ترامپ و فاشیسم و راست و ریاضت اقتصادی و تروریسم و جنگ افروزی دولتهای سرمایه داری است. بدون تردید در این فضا دولت محافظه کار دوام چندانی نخواهد آورد و به احتمال بسیار دولتی چپگرا سرکار خواهد آمد.
لازم است این را هم تاکید کنم که شخصا چندان به این دولتها حتی آنجا که خودرا چپ و سوسیالیست معرفی میکنند امید ندارم. وقتی که قرار است در همان سیستم موجود سیاستهای چپ پیاده شود، عملا راهی جز شکست پیش روی چنین دولتی نیست. جریان سوسیالیستی بدون نقد انقلابی و رادیکال اساس سیستم ناعادلانه سرمایه و کار مزدی و بوروکراسی معنی ندارد. دولتهای چپگرایی که در انتخابات پارلمانی به قدرت میرسند هرچند هم شخصیتهای معتقد و مردمی ای در راس آنها باشند، نهایتا میتوانند غیر ممکن بودن تحولی مثبت در چارچوب این سیستم را به جامعه نشان دهند. این روندی است که جامعه غرب دارد به سرعت به سمت آن حرکت میکند.
رشد و عروج چپ در انگلستان به دلیل جایگاه مهم این کشور در غرب، اما بازتاب وسیعی در سطح جهان خواهد داشت و تحولات زنجیره ای دیگری را بدنبال خواهد آورد که کل سیستم حاکم را به چالش جدی خواهد کشید. دهها هزار جوانی که در گلاستونبری کوربین را فریاد میزدند، و صدها هزار نفری که به بخاطر کوربین به حزب لیبر پیوسته اند به سرمایه و سرمایه داری اعتراض دارند و جامعه ای بهتر و دنیای بهتری میخواهند و این آن جنبه ای است که این روزها بوضوح دارد خودرا نشان میدهد و بدون تردید تحولات اساسی تری را در آینده ای نزدیک در اروپای غربی در پی خواهد داشت.