پدیده جان‌سخت مردسالاری و جامعه ایران گفت‌وگو با کیوان جاوید

انترناسیونال: تعریف شما از پدیده مردسالاری چیست؟

کیوان جاوید: مردسالاری فقط کتک‌زدن زن، شکنجه جسمی و روحی زنان و کم‌اهمیت کردن شخصیت و منزلت زنان توسط مردان نیست. اینها که ذکر شد تنها بخشی از آن چیزی است که در مردسالاری مستتر است. مردسالاری تاریخی عمیق‌تر، طولانی‌تر و ریشه‌دارتر دارد که به مالکیت و جامعه طبقاتی بر می‌گردد. از آن وقت که قرار شد ثروت مرد در خانواده بماند و به غیر نرسد، باید معلوم می‌شد فرزندان به دنیا آمده توسط زنِ خانه، متعلق به همان مردی است که با او زیر یک سقف زندگی می‌کرد. داستان زندگی زن و مرد پیش از جوامع طبقاتی، در عصر زندگی اشتراکی اولیه، کاملاً متفاوت و درس‌آموز و شنیدنی است که امیدوارم در فرصت دیگر بتوانیم این سیر و تغییر تدریجی و پیوسته زندگی زنان را بررسی کنیم. مردسالاری یعنی اینکه زن ابزار تولیدمثل برای مردان است و تا جایی از ابزار تولید مراقبت می‌شود که قابل‌بهره‌برداری باشد. زن برای جامعه مردسالار “ابزار” نظافت خانه، آشپزی‌کردن و نگهداری از فرزندان مرد خانه است. دکمه خاموش و روشن‌شدن این ابزار که در فرهنگ مردسالار، زن خانه نامیده می‌شود باید در دست مرد باشد. این ابزار مستقل نیست، برای زندگی شخصی خودش تصمیم نمی‌گیرد، حق انتخاب ندارد، نمی‌تواند بر خلاف میل خودش با مرد دیگری غیر از مرد رسمی و قانونی‌ای که به پایش امضا زده است رابطه جنسی و عاطفی برقرار کند. حرکت مستقل زن باعث آبروریزی مردِ مردسالار می‌شود.

زن در جوامع مردسالار و در فرهنگ مردسالاری نمی‌تواند فرد متفکری باشد. حتی در پیشرفته‌ترین کشورهایی که با انقلاب صنعتی نظام پیشین فئودالی را در هم کوبیدند و طبقه کارگر صنعتی پا به عرصه تولیدی گذاشت، در همین دوران به‌عنوان‌مثال در کشور انگلیس، زن حق انتشار کتاب به نام خودش را نداشت. حق رأی زنان در سوئیس به سال ۱۹۷۲ بر می‌گردد و زنان در آلمان صنعتی در سال ۱۹۷۰ تنها حق داشتند با اجازه شوهرانشان شغل داشته باشند. مبارزات متشکل و اجتماعی زنان در انگلیس در اوایل قرن بیستم تحت نام “سافروجت” (Suffragette) تنها یکی از آن لحظات پر هیجانی است که زنان برای استقلال شخصی و حق رأی مبارزه کردند. زنان بریتانیایی بالای ۳۰ سال در سال ۱۹۱۸ برای اولین‌بار به حق رأی رسیدند و در سال ۱۹۲۸ این حق شامل حال همه زنان بالای ۲۱ سال شد.

پیروزی انقلاب اکتبر در سال ۱۹۱۷ یکی دیگر از آن لحظات پر شکوه تاریخی است که طی آن برابری کامل بین زن و مرد اعلام شد و زنان از حق رأی برخوردار شدند اتفاقی که در تاریخ مبارزات زنان کم‌نظیر و در نوع خود بی‌همتا است. اعلام روز جهانی زن توسط کلارا زتکین سوسیالیست در سال ۱۹۱۰ بُعد جهانی به مبارزه زنان برای آزادی داد. جا دارد که تاریخ مبارزه زنان مبارز و نقش احزاب سوسیالیست در اروپا، مستقلاً بازگو شود. خلاصه کلام! مردسالاری یعنی یک مرد که زن جزو املاک او قلمداد می‌شود. به قول همه مذاهب زن موجودی است که از دنده چپ مرد توسط خدا به وجود آمده است. تصور کنید این زن در این فرهنگ مذهبی و مردسالار چه موقعیتی می‌تواند داشته باشد.

انترناسیونال: اما همه دنیا به این سیاهی که شما می‌گوئید نیست. زنان در کشورهای زیادی حق رأی دارند، سرِ کار می‌روند، حق طلاق دارند، کتاب می‌نویسند، دانشمندند و نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور می‌شوند و وسیعاً به دانشگاه می‌روند و… آیا این در تناقض با صحبت‌های شما نیست؟

کیوان جاوید: بله همه اینها را که گفتید واقعی است. کسی منکر نقش زنان در جهان امروز نیست و تازه می‌شود به این لیست شما افزود. اما همه اینها جاده صاف و همواری نبود و نیست که زنان در آن پیش رفته باشند. در هر قدم از پیروزی که به نفع زندگی اجتماعی و فردی زنان مشاهده می‌شود یک‌دنیا مبارزه فردی و متشکل قابل‌مشاهده است که با مقاومت سیستم حاکم روبرو شده است. هنوز در همین جوامع موجود دستمزد برابر در برابر کار برابر زن و مرد به رسمیت شناخته نشده است. شما اگر در یک هواپیما نشسته باشید و اعلام شود خلبان یک زن است هنوز دلهره‌آور یا جالب‌توجه است. هنوز در آمریکای امروز بخش قابل‌توجهی از جامعه ‌پذیرش این را ندارد که یک زن رئیس‌جمهور باشد. اگر هم روزی این اتفاق بیفتد یقین داشته باشید که یک نیاز عمیق اجتماعی و یک خواست و مبارزه عمیق‌تر باعث عقب راندن طبقه حاکم شده است. به همین ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی نگاه کنیم. وجود اجتماعی زنان به این دلیل نیست که جمهوری اسلامی برای زنان و هویت مستقل زنان کمترین ارزشی قائل است. این مبارزه تا پای جان زنان است که توانسته است حضور فردی و اجتماعی خودش را به رژیم تحمیل کند. در ایران بیشتر از نیمی از دانشجویان و فارغ تحصیلان دانشگاه‌ها زن هستند، اما بازار کار در انحصار مردان است و شغل رسمی زنان که در قانون جاری است خانه‌داری و بچه‌داری و تلاش برای برآورده‌کردن نیازهای عاطفی و جنسی مردان است. بااین‌وجود این زنان در ایران کاری کردند که خبر یک انقلاب به نام “انقلاب زنانه” و انقلاب زن زندگی آزادی به دنیا مخابره شده است. این‌طور بگویم: لغو برده‌داری به این معنا نبود که برده‌داران به برابری انسانی رسیده بودند. نیاز و ضرورت جامعه به جلوتر رفتن و مبارزه بی‌امان برای لغو برده‌داری در مقابل تلاش برای حفظ برده‌داری نشان می‌دهد بشر برای رهایی چه تلاش‌هایی کرده است.

انترناسیونال: آیا فرقی بین مذهب‌زدگی در جامعه و مردسالاری وجود دارد؟

کیوان جاوید: این دو پدیده هم‌زاد هم هستند. با اولین قدم‌ها برای حفظ مالکیت، مذهب نیز در خدمت طبقات دارا قرار گرفت تا از ازلی و ابدی بودن قدرت برده‌داران و فئودال‌ها و سرمایه‌داران پاسداری کند. همانطور که در ابتدا نیز اشاره شد ثروت و دارایی مرد خانواده از پدر به فرزندان مشروع و قانونی‌اش می‌رسد و به این دلیل چند هزار پیامبر و فرستاده ویژه خدا باید بر این امر تأکید می‌کردند که مرد ولی‌نعمت و زن کنیز مرد است. این دو پدیده مردسالاری و مذهب در خدمت هم برای درهم‌کوبیدن مقاومت و مبارزه فردی و جمعی زنان شدیداً به هم نیاز دارند. این دو پدیده باید زنان را خرد و حقیر و بی‌قدرت جلو دهند تا به خود و آزادی و هویت مستقل خود بی‌باور شوند. مذهب و مردسالاری روبنایی برای حفظ زیربنای اقتصاد حاکم در همه تاریخ تا کنونی انسان بوده است و هرگز تماماً از بین نمی‌رود مگر اینکه جامعه تماماً به پایان بردگی مزدی و لغو مالکیت خصوصی برسد. هر درجه پیشرفت برای موقعیت بهتر اجتماعی زنان به مبارزه متشکل و متحد زنان و مردان برای تغییر قوانین و سنت‌های متعلق به مذهب و مردسالاری ربط مستقیم دارد.

انترناسیونال: به ایران برگردیم. آیا جامعه ایران مردسالار است؟

کیوان جاوید: بگذارید پیش از جواب آری یا نه اول توضیحاتی بدهم. شما کنار یک رودخانه را تصور کنید که پُر از آشغال است. پلاستیک و غذاهای نیم‌خورده و… باقی قضایا. چهره زشتی از این طبیعت که می‌توانست زیبا باشد را شاهد خواهیم بود. برداشت اول از دیدن این ناهنجاری و زشتی این است که مردم فرهنگ لازم را ندارند که آشغال را در ظرف زباله بریزند. اولین سؤال این است آیا مقامات مسئول به‌اندازه کافی ظرف زباله در محل گذاشتند که فرد آشغال را در آن بریزد؟ سؤال بعدی این است که همین مسئولین حاکم برای جمع‌آوری علمی و مدرن و ازبین‌بردن آشغال‌های تولیدی، فکری کرده‌اند و منابع کافی اختصاص داده‌اند؟ آیا به شهروندان از سنین کودکی آموزش فرهنگی لازم داده‌اند؟ مثال‌ها زیاد است. همین مثال را دررابطه‌با مردسالاری هم می‌تواند زد، بنابراین با مشاهده هر جلوه‌ای از مردسالاری در هر جامعه‌ای و از جمله در ایران انگشت اتهام به‌سوی سیستم حاکم و حکومت نشانه می‌رود. این در حالی است که حاکمیت نه فقط قصد پایان‌دادن به مردسالاری را ندارد که بازتولیدکننده قانونی و فرهنگی این آشغالی است که به‌وفور کنار رودخانه زندگی اجتماعی قابل‌مشاهده است. وقتی حتی برای کودک به دنیا نیامده نیز لالایی مردسالاری، عقب‌ماندگی فرهنگی و مذهب زدگی تولید و عرضه می‌شود، طبیعتاً بخش قابل‌ملاحظه‌ای از جامعه با این ویروس ضد زندگی پا به دنیا می‌گذارد و جامعه برای دورشدن از این ویروس باید دست به نبردی نابرابر در مقابل سیستم حاکم بزند.

به‌عنوان نمونه آمار تعرض فیزیکی به زنان در مراکز اورژانس پزشکی در ایران واقعاً وحشتناک است و این آمار ثبت‌شدهٔ تعرض فیزیکی به زنان بسیار کمتر از آن است که واقعاً اتفاق می‌افتد. به این دلیل که کتک‌زدن زن در خانه توسط مرد باید با دو شاهد ثابت شود که چنین امکانی عموماً وجود ندارد تا زن در خلوتِ خانه خود شاهدی داشته باشد. اگر مرد ادعا کند که زن با حرکات و رفتار و عملش غیرت مرد را جریحه‌دار کرده است طبعاً مدعی از نظر قانونی نه‌تنها جرمی مرتکب نشده است، بلکه از ارزش‌های اسلامی نیز پاسداری کرده است. به یاد داشته باشیم وقتی از تعرض صحبت می‌کنیم این تعرض شامل تعرض جنسی مرد به همسرش نمی‌شود، زیرا در اسلام و قوانین اسلامی و مذهبی این وظیفه تخطی‌ناپذیر زن است که هر زمان که مرد اراده کند همسرش باید در خدمت رفع نیاز جنسی شوهر آماده‌به‌خدمت باشد. همین شرایط قانونی و عرفی و فرهنگی حاکم که مداوما توسط حکومت بازتولید می‌شود به مردان عقب‌ماندهٔ مردسالار امکان تعرض بیشتر می‌دهد. در قوانین جمهوری اسلامی ازدواج دختربچه ۹ساله قانوناً به رسمیت شناخته شده و یک مرد بالغ می‌تواند با این کودک رابطه جنسی برقرار کند. در توضیح‌المسائل خمینی حتی نوع رابطه جنسی مرد با دختربچه شیرخواره هم قید شده است. در قوانین اسلامی پدر در مورد ازدواج دختر حق تصمیم بی‌چون‌وچرا دارد و در صورت در قید حیات نبودن پدر، افراد ذکور خانواده قانوناً حق دخالت مستقیم و تصمیم‌گیری در زندگی خصوصی زنان خانواده را دارند. قتل‌های ناموسی نیز زیر سایه قوانین و تبلیغات اسلامی عملاً مورد تشویق و تأیید قرار می‌گیرد و در مواقع زیادی قاتلین یا بازداشت نمی‌شوند یا احکام بسیار سبکی دریافت می‌کنند. مثال‌ها علیه ستم‌کشی قانونی زیر سایه شوم حکومت اسلامی بسیار فراوان است و نیاز به تحقیق و تفحص فراوانی ندارد.

اما آنچه که حقیقت دارد این است که علی‌رغم این باتلاقی که رژیم اسلامی تولید می‌کند جامعه در مقیاس قابل‌ملاحظه‌ای خواهان زندگی انسانی و برابر برای همه زنان و مردان است. نگاه مردان بسیاری به زنان، برابری‌طلبانه و پیشرو و مدرن است. این را هم گفته باشم که جنبش‌های مدرن و برابری‌طلبانه و طرف‌دار آزادی و رهایی زن نقش مهمی در مقابله با مذهب و مردسالاری در ایران ایفا کرده است. پیروی از حقوق زن و به‌رسمیت‌شناختن هویت و کرامت زن در میان بخش قابل‌ملاحظه‌ای از مردان جامعه نشانه مبارزه آگاهانه با حکومت اسلامی و فرهنگ مردسالار است. آن مخالفین خارج از حکومت – از جمله سلطنت‌طلب‌ها – که رفع ستم تاریخی و فرهنگی و رهایی زن از همه اشکال بی حقوقی فردی و اجتماعی دردشان نیست طبعاً غیر از چسبیدن به بی‌حجابی در دوران حکومت گذشته حرفی برای گفتن ندارند. این جماعت نیز هر زمان که با مخالف سیاسی خود روبرو شوند، اگر طرف زن باشد فحش ناموسی نثار خودش می‌شود و اگر مخالف مرد باشد چنین فحش‌های مشمئزکننده و چندش‌آور ناموسی نثار مادر و خواهر و عمه مخالف موردنظر می‌شود. خلاصه کنم مردسالاری در جامعه بیداد می‌کند، اما روندی که طی می‌شود با شتاب به‌سوی تسویه‌حساب جدی اجتماعی با مردسالاری و مذهب زدگی است. بااین‌وجود تصور کنید که بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی این روند مقابله و مبارزه با مردسالاری در چه ابعاد سیاسی و فرهنگی و اقتصادی گسترش پیدا می‌کند. وقتی زنان قانوناً به همه حقوق انسانی خود دست پیدا کنند و همچنین از نظر اقتصادی وابسته به مردان خانواده نباشد و از استقلال اقتصادی برخوردار باشند و در برابر تعرض جسمی و جنسی مورد حفاظ دولت و سیستم حاکم مصون باشد و برای کسانی که در معرض خطر قرار دارند به فور مراکز و خانه‌های امن نیز وجود داشته باشد و صدها اقدام رفاهی ازاین‌دست، و از “گهواره تا گور” برابری‌طلبی بین زن و مرد تدریس، و در اجتماع پراتیک شود، آنگاه باید گفت که جامعه قدم‌های جدی در جهت زدودن ستم بر زن و تضعیف مردسالاری برداشته و به‌پیش می‌رود. این روند دوری‌جستن فردی و اجتماعی از مردسالاری و مذهب در ایران با شتاب در حال پیشروی است و زنان البته در رأس این پیشروی تاریخی قرار دارند.

انترناسیونال: با این حساب آیا باید منتظر سرنگونی جمهوری اسلامی شد تا مردسالاری و خشونت بر زنان در خانه وستم جنسیتی از بین برود؟ از همین حالا چه می‌شود کرد؟

کیوان جاوید: از همین حالا باید نگاه خودمان را عمیقاً عوض کنیم. مرد و زن برابرند. این را کاملاً درونی کنیم. بگذاریم بخشی از هویت انسانی ما باشد. در همه امور فردی و اجتماعی برابری حقیقی و انسانی را با زنان عملی کنیم. اینجا منظور فقط مردان نیستند که باید این‌طور یا آن‌طور عمل کنند. زنان نیز باید هویت مستقل خود را به رسمیت بشناسند و تحت‌تأثیر مردسالاری نباشند. هر چند زنان با جان و همه وجودشان این تبعیض جنسیتی را می‌بینند و درک می‌کنند، اما نباید انتظارشان از مردان محدود به یک حامی خوب و مهربان یا یک سرپرست یا رئیس خوب خانواده باشد. اینها ربطی به رهایی زن ندارد. مرد و زن دو گونه از یک انسان واحد هستند. این دو گونه باید برابر باشند. این را از همین امروز باید پراتیک کرد. همین امروز برای حفاظت از زنانی که مورد تعرض مذهب و اسلام و مردسالاری حاکم قرار دارند باید فعالیت متشکل سازمان داد. باید برای حقوق رفاهی زنان مبارزه کرد و آپارتاید جنسیتی حکومت اسلامی را شدیداً به چالش کشید و شکست داد. همین قانون حجاب را نگاه کنیم تا ببینم مبارزه عمومی و اجتماعی ما مردم چه به‌روز رژیم آورده است. هر دانه‌ای که امروز بکاریم و در برابر همه بلایای طبیعی و اجتماعی از آن حفاظت کنیم فردا محصول آن را به‌وفور خواهیم چید. این محصول چیزی به‌جز رهایی و آزادی زنان و رسیدن به یک جامعه انسانی نیست. من عمیقاً باور دارم که چنین جامعه‌ای فقط می‌تواند یک جامعه سوسیالیستی باشد. جامعه‌ای که نیازی به این ندارد که بین زن و مرد تفاوت باشد تا از این تفاوت اسکناسِ جیب حاکمین بیشتر شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *