تدوین شده بر مبنای مصاحبه با برنامه پاسخ کانال جدید
حسن صالحی: خامنهای در صحبتهای امروز خود (چهارشنبه ۲۱ آذر) سقوط اسد را نتیجه توطئه اسرائیل و آمریکا دانست و در قسمت دیگری از صحبتهایش تلاش کرد که مشارکت مستقیم و فعال حکومتش را در سرکوب و کشتار مردم سوریه تحت عنوان مبارزه با داعش توجیه و لاپوشانی بکند. نظر شما در مورد این صحبتهای خامنهای و کلاشان نزول سخنرانی او چیست؟
حمید تقوایی: این سخنان در واقع تلاش ناموفق و از پیش شکست خوردهای بود برای اینکه به نحوی گفتههای ضدونقیض و بعضاً از سر ناامیدی و یاس و عصبانیت و عصبیت مقامات دیگر حکومتش را به نحوی رفعورجوع کند و به همه نشان بدهد که روی این خط باید صحبت کنند. میدانید که بعد از سقوط اسد بعضی نمایندگان مجلس اسلامی از این که ۳۰ میلیارد دلار کمکشان به رژیم اسد دود شد و به نتیجهای نرسید شکایت داشتند، گفتند اشکال اسد این بود که با مردم و نیروهای مخالفش تعامل نکرد. بعضی گفتند به اسد خیانت شد، ارتش سوریه را سرزنش کردند، برخی از انفعال و عدم دخالت سپاه انتقاد کردند و شکایتها و غرولندهایی ازاینقبیل. خامنهای خواست بهنوعی توضیح و توجیه بهتری از این شکست آشکار سیاستهای حکومتش ارائه بدهد اما حتی از این لحاظ هم حرفهایش مسخرهتر از نظرات همپالگیهایش بود.
اولاً این ادعا که سقوط اسد در اثر توطئه اسرائیل و آمریکا رخداده کاملاً قابلانتظار بود. خامنهای و حکومتش هر اتفاقی علیه نظامشان را به اسرائیل و آمریکا منتسب میکنند. حتی مبارزات مردم ایران و خیزشهای ۹۶ و ۹۸ و انقلاب زن زندگی آزادی و جنبش علیه حجاب را کار “دشمنان” و “شیطان بزرگ” و “رژیم اشغالگر قدس” میدانند. مثل هر دیکتاتوری دیگری نیاز به یک دشمن خارجی دارند تا اعتراضات مردم و انزوا و ضعف و شکستهای خود را به آن نسبت بدهند.
خامنهای حتی جرئت نمیکند اسم ترکیه را بیاورد. در موقعیتی نیست که با دولت ترکیه هم شاخبهشاخ بشود. میگوید یک دولت منطقهای نقش داشت ولی توطئه اصلی کار آمریکا و اسرائیل بود! معلوم نیست دولت ترکیه که در جنگ اخیر خاورمیانه قاطعانه از حماس حمایت کرده است چطور ناگهان عامل اجرای توطئه اسرائیل و آمریکا شده است! خامنهای هم میداند ترکیه را نمیتواند به اسرائیل بچسباند با اینهمه از سر ناچاری به روال همیشه به تئوری توطئه “دشمنان اسلام” متوسل میشود تا شکستها و درماندگی و انزوای حکومتش را به نحوی توجیه کند.
روشن است که نهتنها ترکیه بلکه آمریکا و اسرائیل و دولتهای منطقه هم از این تحول در جهت منافع خودشان استفاده میکنند. هر یک از آنها در پی کسب گسترش نفوذ خود در سوریه بعد از اسد است اما این شرایط به معنای این نیست که بر اساس توطئه و نقشه از پیشی این دولتها اسد سقوط کرده است. اگر دولت اسد پوشالی و مورد نفرت توده مردم خود سوریه نبود و اگر برای حفظ خودش در قدرت به جمهوری اسلامی و روسیه و حزبالله و امثالهم متکی نبود، دسیسه و نقشه از پیشی هیچ دولتی نمیتوانست دهروزه سرنگونش کند.
نکته دیگر اینکه با تلاش ترکیه و یا هر دولت دیگری هم حکومت اسد سقوط کرده باشد نتیجهاش این است که یک دیکتاتور جنایتکار که با مدد کمکهای بیدریغ رژیم جنایتکار دیگری یعنی جمهوری اسلامی بیش از نیممیلیون نفر از مردم سوریه را کشته است و بیش از ۱۰ میلیون را آواره و بیخانمان کرده است از صحنه حذف میشود. مردم با شادی و پایکوبی و پایین کشیدن مجسمههای حافظ اسد و پوسترها و بیلبوردهای حسن نصرالله و قاسم سلیمانی از این اتفاق استقبال میکنند، هزاران زندانی که در بدترین شرایط در سیاهچالهای اسد داشتند میپوسیدند آزاد میشوند، و میلیونها آواره و پناهنده به کشورهای دیگر این امکان را پیدا میکنند که به کشور خود بازگردند. بهاینترتیب در سوریه بعد از اسد شرایط مساعدتری برای متشکل شدن و به میدان آمدن نیروهای پیشرو و سکولار علیه سلطه مجدد جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتیاش و یا هر شکل دیکتاتوری دیگری به وجود آمده است. و این یک مشکل لاینحل دیگر خامنهای و حکومت او و شأن نزول خزعبلات او است.
ثانیاً ادعای خامنهای در مورد مقابله با داعش نیز تماماً پوچ است. خامنهای تلاش میکند جنایات حکومتش در سوریه را تحت عنوان مقابله با داعش توجیه و لاپوشانی کند اما همه میدانند که حکومت خامنهای جلاد سوریه بود. کشتار جمهوری اسلامی از مردم سوریه حتی داعش را روسفید میکند. خامنهای و حکومتش سالها قبل از سر بلندکردن داعش، در کشتار مردم بهپاخاسته سوریه در سال ۲۰۱۱ نقش جلاد مردم سوریه را ایفا کردند و از آن زمان تا امروز به این نقش جنایتکارانه خود ادامه دادهاند. سقوط اسد به معنی قطع این روند سرکوب و جنایت، پایان اعمالنفوذ جمهوری اسلامی در سوریه و تضعیف هرچه بیشتر او در کل منطقه است. خشم و ناراحتی خامنهای و حکومتش از سقوط اسد نیز دقیقاً به همین دلیل است.
اما داستان نخنمای توطئه اسرائیل و آمریکا و یا کشتار مردم سوریه را بهحساب مقابله با داعش گذاشتن حتی خود مقامات حکومتی را که این روزها از به هدررفتن سرمایهگذاریهای مالیشان و مجاهدتهای قاسم سلیمانی و سپاه قدس در حمایت از رژیم اسد شکایت میکنند را نمیتواند قانع کند.
حسن صالحی: تحولاتی که در سوریه اتفاق افتاد خیلی سرعت داشت و کسی انتظار نداشت حکومت بشار اسد به این سرعت سقوط کند. علت این مسئله شما به نظر شما چیست؟
حمید تقوایی: علت اساسی این است که نیرویی که بشار اسد را در قدرت نگه داشت بود نه مردم سوریه بودند و نه حتی ارتش سوریه. نیروی نگهدارنده رژیم اسد جمهوری اسلامی و دولت روسیه و بخصوص کمکهای بیدریغ سیاسی مالی و نظامی و تسلیحاتی جمهوری اسلامی بود. اگر این کمکها نبود در همان سال ۲۰۱۱ مردم بهپاخاسته سوریه میتوانستند رژیم اسد را سرنگون کنند.
از آن زمان تا امروز تمام اتکای رژیم سوریه به حمایت بیدریغ جمهوری اسلامی بوده است. همانطور که اشاره کردم خود مقامات حکومت خامنهای از کمک ۳۰ میلیارددلاری به رژیم اسد صحبت میکنند. در ویکیپدیا این مبلغ بالغ بر ۵۰ میلیارد دلار تخمین زده شده. همچنین گفته شده که علاوه بر این مبلغ، جمهوری اسلامی بیش از ۲۰ هزار دلار کمکهای تسلیحاتی و نظامی در اختیار ارتش و نیروهای سرکوب رژیم اسد قرار داده است. یعنی از ۲۰۱۱ تا امروز بیش از ۷۰ میلیارد دلار از جیب مردم ایران برای حفظ دیکتاتوری اسد هزینه شده است. این کمک نجومی همراه بوده است با اعزام نیروی سپاه قدس و حزبالله و دیگر نیروهای نیابتی رژیم مانند فاطمیون از پاکستان و افغانستان و غیره به سوریه علیه مردم و نیروهای اپوزیسیون در آن کشور. همچنین خود حکومت از اعزام مشاور و کمکهای مشورتی صحبت میکند. مشورت در کشتار و سرکوب مردم و انتقال تجربه سرکوب در ایران علیه مردم سوریه. در واقع میتوان گفت کل دستگاه سرکوب رژیم اسد و اساساً سلطه و بقای آن با هزینه و کمک مستقیم نیروهای مسلح وابسته به جمهوری اسلامی امکانپذیر شده بود.
با درگیری روسیه در جنگ اوکراین و بخصوص تضعیف شدید نیروهای محور مقاومت در جنگ جاری خاورمیانه و ورشکستگی مالی حکومت و درماندگیاش در مقابله با خیزش مردم ایران این نیروها امکان حمایت فعال حکومت اسد را از دست دادند و در نتیجه رژیم پوشالی اسد مثل یک خانه کاغذی فروریخت. عاملی که در این فروریزی نقش فعالی داشت دولت ترکیه بود که از مدتها قبل با هدف بسط نفوذ خود در سوریه و مقابله با نیروهای مسلح کرد در شمال آن کشور آموزش و تجهیز نیروهای ارتش ملی سوریه (جیش الوطنی) را دنبال میکرد.
مجموعه این شرایط ، یعنی از یکسو مجهز و آمادهبودن نیروهای مسلح مخالف بشار اسد به کمک ترکیه و از سوی دیگر ضعف و ناتوانی بیشازپیش جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتیاش باعث شد دولت اسد کاملاً بیدفاع بماند و در برابر حمله نیروهای مخالفش بهسرعت سقوط کند.
حسن صالحی: جریان اسلامی هیئت تحریر شام نقش مهمی در فتح دمشق داشت و الان عملاً حکمفرمایی میکند. آیا این آغاز سلطه نوع دیگری از نیروهای اسلامی در سوریه نیست؟
حمید تقوایی: هیئت تحریر شام متعلق به شاخه سنی اسلام سیاسی است که سابقهاش به القاعده میرسد. اما فرق اساسی این گره با امثال القاعده و داعش این است که عرصه فعالیت خود را به سوریه محدود کرده است و ادعای توسعه حکومت اسلامی به کشورهای دیگر را ندارد. به همین دلیل اینها از مقطعی رابطه خود با القاعده را قطع کردند.
جنبه مهم دیگر مخالفت و دشمنی این نیرو با حزبالله و خواست خروج آن از سوریه بوده است. ازاینرو اسرائیلستیزی و آمریکاییستیزی هم لااقل در گفتمانها و تبلیغاتشان خیلی کمرنگ است. بخصوص بعد از سقوط اسد این نیرو تلاش کرده است تصویری امروز و مدرنتر از سایر نیروهای اسلامی از خود به دست بدهد. از جمله اعلام کردهاند امرشان دخالتدادن همه نیروهای مخالف اسد در دولت آتی سوریه از طریق انتخابات است. و یا اعلام کردهاند هیچکس حق ندارد در نوع لباس زنان دخالت کند. تا کنون هم با اعدامها و کشتارهایی که معمولاً نیروهای اسلامی مسلط بر یک منطقه، مثل طالبان در افغانستان و داعش در شهر موصل، مرتکب میشوند مواجه نیستیم. ساختمان دولتی سوریه را حفظ کردهاند و با نخستوزیرش وارد تعامل و گفتگو در مورد چگونگی گذار و انتقال قدرت شدهاند و غیره.
اینها همه نشان میدهد که این شاخه اسلامی که روی کار آمده هر سابقه و اهداف ارتجاعی ای نمیتواند از نظر سیاسی جهتگیری نوع داعش و القاعده و جمهوری اسلامی را اتخاذ کند. علت اصلی علاوه بر جنبههایی که گفتم این است که رژیم اسد جزئی از کمپ اسلام سیاسی نوع جمهوری اسلامی، یعنی غربستیزی و تخاصم با شیطان بزرگ و رژیم اشغالگر قدس بود، و هیئت تحریر شام و نیروهای دیگر در مقابله با چنین خط و جهتی و بهعنوان اپوزیسیون آن به قدرت رسیدهاند؛ بنابراین نمیتوانند همان سیاست را ادامه بدهند. چون میدانند ادامه خط اسد و بلوکش هیچ اعتبار و وجاهتی در جامعه سوریه و حتی در نزد دولت ترکیه برایشان باقی نمیگذارد، دولتهای جهانی علیهشان بسیج میشوند و غیره. همه این ملاحظات باعث میشود تا اینها در اسلامیزه کردن جامعه سوریه دستشان بسته باشد.
بااینحال این امر ممکن است. در تحلیل نهایی نیروی اصلی که میتواند جلوی اسلامیزه شدن جامعه سوریه را بگیرد نیروی مردم سوریه و متشکل شدن آنان حول پرچم خواستهای انسانی است. خواستهایی مدرن مترقی و سکولار. تحقق آزادیهای سیاسی و مدنی و غیره و غیره. مثلاً باز شدن در زندانها و آزادی زندانیان سیاسی باید تبدیل شود به خواست توقف هر نوع زندان و جرم سیاسی – عقیدتی در سوریه. رژیم اسد عیناً مانند حامی خود رکورد بالایی در اعدام مخالفان خود داشت. این را استادش جمهوری اسلامی به او آموخته بود که چطور میتوان با اعدام سرکوب و مرعوب کرد. باید با خواست ممنوعیت مجازات اعدام به میدان آمد و اجازه نداد نیروهای تازه بهقدرترسیده دوباره به اسلحه اعدام، حتی علیه بازماندگان رژیم اسد متوسل بشوند. اینها جهتگیری و ایشیوها و مضامینی است که هر چه گستردهتر و فعالتر نیروهای مترقی و توده مردم حولش متشکل شوند و به خودشان سازمان بدهند، با قدرت بیشتری خواهند توانست از هر نوع اسلامگرایی در حکومت جدید جلوگیری کنند.
این را هم بگویم که نیروهای دیگری هم با عنوان “قسد” یا نیروهای دموکراتیک سوریه، که نیروهای کرد رهبریاش را در دست دارند، در میان براندازان رژیم اسد هستند که سکولارند و در مقایسه با نیروهای دیگر مترقی و مدرن هستند. مثلاً در مبارزه موفقشان علیه داعش در کوبانی و یا موقعیتی که زنان در میان نیروهای کرد در فعالیت نظامی و اداره امور دارند این جنبههای مدرن و مترقی را میبینیم. باید امیدوار بود و تلاش کرد که این نیروها هم موقعیتشان در جامعه و حکومت طوری باشد که اجازه ندهد گروهی مثل تحریر شام فیلش یاد هندوستان کند و به فکر پیادهکردن قوانین اسلامی بیفتد. اینها شرایطی هست که میتواند آینده سوریه را امیدبخش کند.
حسن صالحی: بعضیها میگویند خب خمینی هم قبل از رسیدن به قدرت خیلی وعده وعید میداد. مثال در مورد حجاب زنان چیزی نمیگفت و یا ضدآمریکاییگریاش هم زیاد برجسته نبود. آیا مواضع امروزی هیئت تحریر شام هم نمیتواند چنین حالتی داشته باشد؟
حمید تقوایی: خمینی نقطه شروع جنبش اسلام سیاسی بود. جنبشی که هنوز عمق جنایات و توحشش را کسی ندیده بود. وقتی خمینی روی کار آمد هنوز اعدامهای فلهای و ترورها و قتلهای زنجیرهای و اسیدپاشی بهصورت زنان و شلیک موشک به هواپیمای مسافربری و مسمومسازی دختران دانشآموز و شلیک به چشمها و هزار و یک فاجعه دیگر رخ نداده بود. و در برابر این توحش خیزش زنان علیه حجاب اجباری در همان اسفند ۵۷ وقتی هنوز یک ماه هم از عمر رژیم اسلامی نگذشته بود، اتفاق نیفتاده بود و خیزشهای ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ و انقلاب زن زندگی آزادی شکل نگرفته بود. هنوز تروریسم اسلامی سرپنجههای خونینش به پایتختهای اروپایی نرسیده بود و هنوز جمهوری اسلامی و حزبالله و حماس دیگر نیروهای نیاتیاش اینچنین در دنیا رسوا و بیاعتبار نشده بودند. و هنوز نفرت عمومی حتی در عراق و لبنان و دیگر کشورهای اسلامزده علیه اسلامیون وجود نداشت.
هیچیک از این حوادث وقتی خمینی به قدرت رسید هنوز رخ نداده بود. دنیا نمیدانست حکومت اسلامی یعنی چه. البته اندیشمندان و صاحبنظران و نیروهای چپ میدانستند حکومت مذهبی به چه معناست. ولی در سطح افکار عمومی جامعه این امر روشن نبود.
امروز باد از سوی دیگری میوزد. امروز کاملاً جهت افکار عمومی عوض شده و جنبش اسلامی سیاسی در ضعیفترین و رسواترین و منزویترین موقعیت قرار گرفته است.
به همین دلیل نیرویی مثل تحریر شام برای تثبیت قدرت خود ناگزیر است از القاعده و داعش و جمهوری اسلامی فاصله بگیرد.
حسن صالحی: در پاسخ سؤالات قبلی شما اشاره کردید مردم سوریه میتوانند جلوی رشد نیروهای اسلامی را بگیرند. ولی بالاخره الان خطر جنگ داخلی وجود دارد، خطر قدرتگرفتن نیروهای اسلامی وجود دارد. مردم سوریه در عین خوشحالی و استقبال از سقوط اسد نگران هستند و نمیدانند آینده چه خواهد شد. سؤال من این است که مردم چه باید بکنند تا از قدرتیابی جریانات ارتجاعی جلوگیری بکنند؟
حمید تقوایی: این خطر را به نظر من فقط توده مردم سوریه میتوانند خنثی کنند اساساً با اتکا به حمایت جهانی و جنبش جهانی ای که علیه جمهوری اسلامی و نیروهای اسلامی وجود دارد؛ با اتکا به حتی مقابله بعضی دولتها، سازمانهای بینالمللی مثل عفو بینالملل و نهادهای حقوق بشری و غیره با جریانات ارتجاعی اسلامی و حکومت اسلامی در ایران؛ و بهویژه با اتکا به جنبشهایی مثل انقلاب زن زندگی آزادی و یا خیزشهای اعتراضی علیه اسلامیون در عراق با شعار نه شیعه نه سنی جامعه مدنی و یا در لبنان علیه حزبالله.
با ارتباط و جلب حمایت این نیروها مردم سوریه میتوانند با پرچم سکولاریسم حمایت جهانی کسب کنند. میدانید که منشأ شعار ژن ژیان آزادی نیروهای کرد سوریه بودند که الان یک پای حکومت جدید سوریه هستند. اینها فاکتورهایی است که میتواند زمینهساز مقابله با سر بلندکردن احتمالی نیروهای اسلامی در سوریه باشد. مردم سوریه و نیروهای مترقی و چپ و انسانی در سوریه میتوانند و باید حول سکولاریسم، حول آزادیهای بیقیدوشرط، حول ممنوعیت اعدام، حول برابری بیقیدوشرط زن و مرد، و خواستهای انسانی و پیشرویی ازاینقبیل نیروی خود را سازمان بدهند و بهعنوان سدی در برابر احیای نیروهای اسلامی و یا تقابل دارودستههای مذهبی و فرقهای با یکدیگر عمل کنند. بخصوص سکولاریسم و حقوق زن بسیار تعیینکننده است. حول اینها باید انواع شبکهها، تشکلها، نهادها شکل بگیرد. الان که هنوز دولت جدید آنطور تثبیت نشده و یک نوع آزادیهای دوفاکتو وجود دارد وقت آن است که بتوانند این نیروها فعال شوند و به میدان بیایند. شبکههایی با اتکا به مدیای اجتماعی سازمان بدهند، با نیروی های مترقی در ایران در ارتباط قرار بگیرند، حمایت شوند، کمک بگیرند، انظار جهانی را به خود جلب کنند و بهاینترتیب اجازه ندهند دوباره نوع دیگری از نیروهای اسلامی در سوریه میداندار شوند. این امکان هست و حزب ما و نیروهای مترقی سیاسی در ایران وظیفه دارند با تمام توان به این روند کمک کنند.
حسن صالحی: مردم در ایران مثل مردم سوریه از سقوط حکومت اسد خیلی خوشحال شدند. چون رژیم اسد یک پایگاه مهم نیروهای اسلامی و نیابتی حکومت در منطقه بود و طبعاً مردم فروپاشی آن را نشانه ضعف جمهوری اسلامی و عامل تضعیف بیشتر او میدانند. این تحول در فضای سیاسی ایران تأثیر زیادی دارد. امروز حتی خامنهای گفت توی دل مردم ایران را نباید خالی بکنید که منظورش خالیشدن دل نیروهای حکومتی بود، گفت صحبت از ضعف محور مقاومت جرم محسوب میشود و غیره.
ارزیابی شما از تأثیرات تحولات سوریه در فضای سیاسی ایران چیست؟ چگونه مردم میتوانند از این فرصت برای پیشبرد مبارزات خودشان استفاده کنند؟
حمید تقوایی: به نظر من این شرایط یک فرصت بسیار مغتنم و طلایی برای مردم ایران است. قبلاً هم در نوشتههای دیگری در این مورد گفتهام که سقوط اسد در واقع سقوط جمهوری اسلامی در سوریه بود. منظورم این است که جمهوری اسلامی بخش مهمی از دستگاه سرکوب اسد بود؛ محور و ستون خیمه حکومت اسد بود و با سقوط اسد این ستون نیز در هم شکست.
همانطور که خیلی از تحلیلگران و ناظرین سیاسی هم معتقدند بعد از خیزش مردم سوریه در سال ۲۰۱۱ رژیم اسد بدون حمایت فعال و همهجانبه جمهوری اسلامی نمیتوانست در قدرت بماند. بازوی سرکوب خیزش ۲۰۱۱ مردم سوریه و نیروهای مخالف حکومت اسد، کمکهای تسلیحاتی و مالی دهها میلیارددلاری جمهوری اسلامی و نیروی نظامی سپاه قدس و حزبالله و نیروهای اسلامی نظیر فاطمیون بود که جمهوری اسلامی از پاکستان و افغانستان به سوریه گسیل میکرد. وقتی اسد سقوط کرد این ماشین کشتار و سرکوب جمهوری اسلامی در یک کشور دیگر هم فروریخت. آوار این ریزش بر سر حکومت در خود ایران نیز فرود میآید.
کشتار مردم، اعدامها، ارعاب، بازداشتهای فلهای و شکنجه و سرکوب وحشیانه، همان شیوه و سیاست همیشگی جمهوری اسلامی علیه مردم ایران که در سوریه و با هدف حفظ قدرت بشار اسد اعمال شد، بخش قطوری از پرونده جنایات مشترک اسد – خامنهای است. به همین خاطر است که مردم سوریه در کنار پایین کشیدن مجسمههای حافظ اسد، بیلبوردهای عکس قاسم سلیمانی و حسن نصرالله را هم پایین کشیدند و به سفارت جمهوری اسلامی حمله کردند. حتی به این معنی سمبلیک هم این حرکت به معنی سرنگونی جمهوری اسلامی در سوریه بود. اتفاقی که فردا در خود ایران رخ خواهد داد.
تأثیر این تحول در ایران این است که اولاً مردم را بسیار با روحیه تر و معترضتر و امیدوارتر میکند. مردم از تجربه سوریه نیرو میگیرند و عزم جزم میکنند که بهزودی حکومت اسلامی سرنگون شده در سوریه را اینجا نیز، به قدرت انقلاب خودشان، سرنگون کنند، در زندانها را بشکنند، عکسها و بیلبوردهای حکومتی را پایین بکشند و خواهان بازگرداندن و محاکمه سران فراری جمهوری اسلامی بشوند.
ثانیاً پیامدهای سقوط اسد مثل باز کردن پرونده جنایات دیکتاتوری او و تحت تعقیب و محاکمه قراردادن او و سران حکومتش که در سطح جهانی مطرح شده – همین دیروز دولت تازه بهقدرترسیده سوریه اعلام کرد این جنایتکاران را نمیبخشیم و تحت تعقیب قرار میدهیم – گریبان جمهوری اسلامی را هم میگیرد. جزئی از جنایتکاران سوریه الان در ایران در قدرت هستند. یکی از کسانی که دستش تا آرنج به خون مردم سوریه آلوده است و باید بهخاطر جنایتش در سوریه نیز مورد تعقیب قرار بگیرد خامنهای است.
این شرایط فضا و عرصه تازهای را برای مبارزه و برای انقلاب زن زندگی آزادی باز میکند. باید به دنیا و همه نیروهای مترقی و پیشرو که میخواهند پرونده جنایات حکومت اسد را روی میز بگذارند و جنایات آن حکومت را بررسی کنند، جلوی چشم مردم افشا کنند، و محاکمهشان کنند اعلام کرد که بخش قطوری از این پرونده متعلق به خامنهای و سران سپاه و حکومت جمهوری اسلامی است.
این عرصهای است که میتواند به نظر من جبهه تازهای در مبارزه علیه جمهوری اسلامی باشد. مردم ایران میتوانند سقوط جمهوری اسلامی در سوریه را تبدیل کنند به تعرض تازه و قدرتمندی برای سرنگونی جمهوری اسلامی در خود ایران. این امر بسیار تسهیل میشود. در فضای بعد از سقوط اسد مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی به طور بسیار فعالتر و تعرضیتر و گستردهتری میتواند بهپیش برود.
در این میان نقش نیروهایی مثل حزب ما این است که در داخل کشور و در خارج کشور هر چه بیشتر مبارزات مردم را در این جهت تقویت و تعمیق کنیم. فیالحال جامعه گامهایی در این جهت بهپیش برداشته است.
ببینید جمهوری اسلامی بیش از ۷۰ میلیارد دلار خرج کشتار در کشوری کرده است که حکومتش ساقط شده است. این مبلغ نجومی از جیب مردم ایران هزینه شده. تعرض به این بودجه نجومی جنگ و جنایت حکومت نیز میتواند و باید گستردهتر شود.
این حرکت فیالحال شروع شده است. مردم در پاسخ به موشکپرانیهای خامنهای به اسرائیل شعار دادند که جنگافروزی کافیه سفره ما خالیه. گفتند موشکهای خامنهای بر سفره ما فرود میآید. الان معلوم میشود که در چه ابعاد نجومی ای از سفره مردم ایران دزدیده شده و صرف چه جنایات وحشتناکی در سوریه شده است.
از سوی دیگر وضع اقتصادی ایران در حالت انفجاری است. حکومت مدام دارد به بازنشستگان و پرستاران و کارگران و در توجیه قطع برق و یارانهها و گرانی نان و بنزین و غیره میگوید پول نداریم، بودجه نداریم، صرفهجویی کنید و بعد معلوم میشود ۷۰ میلیارد دلار، یعنی ٤٩٧٠٠٠ میلیارد تومان، از بودجه دولتی صرف دفاع از یک حکومت ارتجاعی و آدمکش شده است.
تأثیر این شرایط بر صفوف داخلی حکومت به زیر سؤال رفتن سیاست غربستیزی و محور مقاومت و اتوریته خامنهای در میان دار و دستههای حکومتی، حتی از جانب اصولگرایان و طرفداران سنتی خامنهای است. علناً از بینتیجه بودن میلیاردها دلاری که بپای رژیم اسد ریختهاند انتقاد میکنند و از ضرورت تعامل با غرب و حتی با ترامپ و از به سررسیدن “پارادایم کهنه” غربستیزی سخن میگویند. صفوف حکومت هیچگاه چنین بههمریخته و نگران و نومید از آینده نبوده است. این یک بحران مقطعی و گذرا نیست. یک بحران هویتی و استراتژیک برای حکومتی است که بندنافش با مرگ بر شیطان بزرگ بریده شده است.
اینها همه مضامین و مسائلی هست که میتواند به شکل چاشنی تازهای برای گسترش انقلاب و شعلهورشدن اعتراضات خیابانی و اعتصابات عمل کند. بخصوص در خارج کشور باید بیشازپیش بر انزوای جهانی و بایکوت جهانی و محکومیت مقامات جمهوری اسلامی بهعنوان جنایتکاران علیه بشریت، نهتنها در ایران بلکه هم چنین در سوریه و در دیگر کشورهای منطقه، متمرکز بشویم. فیالحال پرونده جنایت حکومت اسلامی روی میز نهادهای مدافع حقوق بشر و عفو بینالملل و حتی برخی از احزاب حکومتی و پارلمانها در اروپا باز شده است. اکنون مطرح و افشاشدن جنایتهای حکومت اسد که یک شریک جرم مهمش جمهوری اسلامی است این پرونده را قطورتر میکند. جنایتی که قرار بود به حفظ حکومت جمهوری اسلامی کمک کند، اکنون به پاشنه آشیل حکومت تبدیل شده است.
حزب ما تمام امکانات خود را به کار میگیرد که بر متن شرایطی که سقوط اسد ایجاد کرده در داخل و در خارج کشور تعرض به جمهوری اسلامی گستردهتر شود، فضا و عرصه هر چه بیشتر بر جمهوری اسلامی تنگتر گردد و شرایطی فراهم شود تا انقلاب زن زندگی آزادی بتواند ضربه نهایی را به جمهوری اسلامی فرود بیاورد.
۲۳ آذر ۱۴۰۳، ۱۳ دسامبر ۲۰۲۴