متن گفتگوی تلویزیون کانال جدید با شهلا دانشفر و اصغر کریمی
کیوان جاوید: جنبش کارگری طی سالهای گذشته جنبش کارگری پیشروی قابل توجهی داشته است که در اعتراضات و اعتصابات بوضوح دیده میشود. اینکه علیرغم همه مشکلات و موانعی که مقابل کارگران قرار دارد تاثیر مبارزه آنها بر زندگی و معیشت آنها چه بوده،در این برنامه مورد بحث قرار میگیرد.
اگر بخواهید یک تصویر عمومی از جنبش کارگری به بینندگان بدهید چه میگویید؟
شهلا دانشفر: وقتی به جنبش کارگری نگاه می کنید، اعتراضات وسیع و گسترده است. وقتی به جنبش کارگری نگاه می کنید، می بینید که رهبران این جنبش و چهره های این جنبش هر روز شناخته شده تر و اجتماعی تر جلوی صحنه می آیند. وقتی به جنبش کارگری نگاه می کنید می بینید که چطور کارگران هر روز بیشتر روی خواسته هایی که خواست های سراسری جامعه است، از جمله بر روی خواستها و موضوعات مهمی چون افزایش دستمزدها، اعتراض علیه ریاضت اقتصادی، اعتراض علیه امنییتی کردن مبارزات و لغو تمامی احکامی صادر شده تحت عناوین امنیتی ای چون “اخلال در نظم و امنیت ملی” دست گذاشته و به جلو می آیند. وقتی به جنبش کارگری، بخصوص اتفاقاتی که در این چند سال اخیر افتاده است، نگاه میکنید، کارگر و معلم را در کنار هم می بینید. و نه تنها این بلکه کارگران، بازنشسته ها، معلمان، پرستاران را کنار هم می بینید که یک همبستگی طبقاتی را در مبارزات واقعی به نمایش میگذارد. همبستگی ای که مضمونش را خواست های مشترک تشکیل می دهد. می بینید که جنبش کارگری با شعارهایی مثل اصلاح قانون کار، به نفع سرمایه دار، معیشت منزلت، حق مسلم ماست، قرار داد موقت لغو باید گردد، کارگر زندانی آزاد باید گردد، مسکن مناسب حق مسلم ماست، درمان رایگان حق مسلم ماست، تحصیل رایگان حق مسلم جامعه است، دارد خواستهای کل جامعه را نمایندگی میکند و با این تپش دارد به جلو می آید. این از یک کیفیت جدید در جنبش کارگری حکایت دارد. دراین جنبش شما خانواده ها را می بینید، اعتراضاتی مثل کارگران آلومینیوم المهدی که کارگران به همراه خانواده هایشان دست به اعتراض زدند. مردم شهر را خبر کردند و اعتراض آنان در کل فضای شهر انعکاس پیدا کرد. همچنین دیدیم که در همین هفته تجمع صدها کارگر از تشکلهای کارگری مختلف چون سندیکای واحد، اتحادیه آزاد کارگران ایران و جمع هایی از معلمان و دانشجویان در اعتراض به لایحه ضدکارگری “اصلاح قانون کار” مقابل مجلس جمع شدند و با شعار حاصل لایحه قانون کار بردگی امروز کارگر است، اعتراض خود را به کل این بردگی اعلام کردند و شعار کارگر زندانی آزاد باید گردد سر دادند. و یا در شرکت قالبهای سایپا را می بینید که با شعار افزایش دستمزد ها حق مسلم ماست، در کارخانه مارش رفتند. و قبل از همه اینها اعتصاب با شکوه بیش از دو هفته ای چهار هزار کارگر در ایران ترانسفو را داشتیم و هفته پیش کارگران هپکو در وسط شهر اراک راهپیمایی کردند. همان طور که اشاره کردم، اینها همه یک فضا و کیفیت جدیدی از جنبش کارگری را به ما نشان می دهد.
خلاصه کلام اینکه جنبش کارگری با شعارها و با اشکال اعتراضی اش قدم بزرگی به جلو برداشته است. جلوی خواست های جامعه قرار گرفته است. نقش سیاسی بارزتری پیدا کرده است. رهبرانش به لحاظ اجتماعی و سیاسی شناخته شده تر شده اند و اینها همه وزن مهمی به جنبش اعتراضی کارگری به عنوان یک عرصه دائم چالش رژیم داده است.
کیوان جاوید: تناقضی اینجا دیده میشود. اعتراضات امنیتی تر شده، سفره کارگران خالی شده، فقر عمومی تر شده، رهبران کارگری دستگیر میشوند ولی شهلا دانشفر از پیشروی جنبش کارگری صحبت میکند. اینها با هم متناقض بنظر میرسند. شما اینرا چگونه توضیح میدهید؟
اصغر کریمی: تناقض مربوط به جامعه است اما از نظر اعتراض کارگران و اینکه میگوییم پیشروی داشته اند و مبارزات کیفیت تازه تری پیدا کرده تناقضی در کار نیست. تا جمهوری اسلامی هست اعتراض کارگران ممکن است ده برابر هم بشود اما سفره شان خالی تر شود، رهبرانشان را بگیرند، مبارزاتشان امنیتی تر شود، این یک جدال و کشمکش طبقاتی بزرگی است که دارد صورت میگیرد و هر چه کارگران بیشتر مبارزه کنند طرف مقابل یعنی قشر مفتخور حاکم و دولت اسلامی شان هم برای حفظ موجودیت خودش در مقابل آنها می ایستد. بحث این نیست که اعتراض که زیاد میشود حتما وضع اقتصادی کارگران هم خیلی بهتر میشود، مرفه میشوند و بعد انقلاب میکنند. معمولا به این شکل اتفاق نمی افتد. توازن قوا اینطور نیست که کارگران بتوانند قبل از سرنگونی حکومت اسلامی به عدالت و رفاه و برابری و خوشبختی برسند. اینها موقعی است که جمهوری اسلامی را سرنگون کرده باشند. مساله این است که در همه این عرصه ها جدال وسیعی وجود دارد و اگر این جدال نبود وضع کارگر به مراتب بدتر بود، تعداد بیشتری از رهبران آنها در زندان بودند، رهبران شناخته شده ای نداشتند، مطالبات روشن و آشکاری که الان دارند نداشتند. این یک جدال است کارگر پیشروی میکند طرف مقابل هم او را میزند. اگر رهبران شناخته شده ای از معلمان و کارگران اخراج یا بازداشت میشوند، حکم برایشان صادر میکنند، تحت تعقیب قرار میگیرند، نشان دهنده این است که دهها و صدها چهره کارگری جلو آمده اند که جمهوری اسلامی تعدادی از آنها را میگیرد و در عین حال در همان زندان هم با چنگ و دندان اعتراض میکنند برای آزادی شان.
کیوان جاوید: اگر ممکن است مطالبات ویژه طبقه ی کارگر را که می شود با آن معیار و پیش روی شان را حتا در نظر گرفت را توضیح بدهید.
شهلا دانشفر: اول اجازه بدهید در مورد سوالی که از اصغر کریمی کردید نکته ای بگویم. در مورد اینکه آیا تناقضی وجود دارد که از یکسو به پیشروی های جنبش کارگری اشاره میکنیم و از سوی دیگر اعتراضات کارگری امنیتی تر و فقر عمومی تر شده است، همانطور که اصغر کریمی توضیح داد، تناقضی نیست. من در صحبت هایم تصویری از جنبش کارگری و پیشروی هایش دادم. نه از جهنمی که جمهوری اسلامی برای جامعه ساخته است. مساله اینست که علیه این جهنم جنبش کارگری دارد می جنگد. و اتفاقا یک عرصه مهم مبارزه است که فضای سیاسی جامعه را عوض کرده است. این اعتراضات توانسته است بر فضای اعتراض و سیاسی شهرها تاثیر بگذارد. خود جمهوری اسلامی در مورد این مبارزات دارد از کانون های داغ اعتراضات صحبت میکند. به آنها کانون های بحران میگوید و برای برخورد به آن جلسات بحران تشکیل میدهد. مانور ضد اغتشاش کارگری تشکیل میدهد. و همین اخیرا دیدید که در تاکستان مانوری برگزار کردند. و در این مانور نیروهای “همراهان حریم ولایت” هدف حمله شان چند نفر بسیجی ای بودند که پلاکاردهایی نمایشی با شعار هایی چون “حقوق کارگری ما کجاست” ، “ما کار میکنیم زندگی کنیم، زندگی نمیکنیم که کار کنیم ” در دست داشتند. و معلوم شد دشمن، کارگرانی هستند که از حقوق کارگری خود سخن میگویند. اینها مانور وحشت از جنبش کارگری است.
اما در رابطه با سوال شما، یکی از این مطالبات همین اعتراض علیه امنیتی کردن مبارزه با خواست لغو تمامی احکام زندان با اتهامات امنیتی چون ” اقدام علیه امنیت ملی و نظم کشور” است. بنظر من این خواست و این اعتراض، یعنی اعتراض علیه سرکوب. یعنی خواست حق تشکل و حق اعتصاب. و خواستی فراگیر است که دیگر به جنبش کارگری محدود نمی ماند. این کارزار وقتی ا علام شد، شما دیدید رهبران جنبش های اجتماعی دیگر آمدند و با آن اعلام حمایت و همبستگی کردند و این موقعیت جنبش کارگری را در جایگاه دیگری قرار داد. یک نمونه دیگر اعتراض علیه ریاضت اقتصادی و اینکه کارگر میگوید فقر را قبول نمی کنیم. دستمزد های زیر خط فقر را قبول نمی کنیم. شورای عالی کار را قبول نمی کنیم. خودمان دستمزد ها را تعیین می کنیم و باید بالای خط فقر باشد. کارگران رقم سه میلیون و پانصد هزار تومان را اعلام کردند، معلم و بازنشسته و کارگر و بازنشسته و همه برای همین خواست کوبیدند. یکی دیگر مسئله ی درمان رایگان است. در تجمعات مشترک مشخصا و به ویژه تجمع مشترکی که کارگران صنایع فولاد و معلمان بازنشسته در مقابل مجلس داشتند، این شعار روی پلاکاردها نوشته شد. مثال دیگر شعار مسکن مناسب حق مسلم ماست که در آن کارگران دارند یک توقعی را بیان میکند. همینطور شعار تحصیل رایگان حق همه است که یکی از شعارهای مهم اعتراضات گسترده معلمان بود. خوب این ها شعارهایی هستند که کیفیت دیگری به جنبش اعتراضی کارگران داده اند و خصلت مهم آنها سراسری بودن آنهاست و این یک پیشروی مهم است. مثال مهم دیگر خواستهاییست که کارگران در برابر تعرضی که به نام اصلاح قانون کار در دستور دولت است، به پیش کشیده اند. در این اعتراض کارگردر واقع کلیت قانون کار را مورد حمله قرار داده و میگوید حق تشکل می خواهم، قراردادهای دسته جمعی می خواهم. افزایش فوری دستمزد ها را می خواهم وبه این شکل با خواست های فراتری به جلوی صحنه آمده است.
اصغر کریمی: خواست های دیگری را میخواستم اضافه کنم. یک خواست دیگر که امروز خیلی سراسری است مقابله با اخراج است. کارگران میگویند یا بیمه بیکاری کافی بدهید که بتوانیم زندگی کنیم و یا حق ندارید اخراج کنید و با توجه به بحران و ورشکستگی اقتصادی که جمهوری اسلامی دارد مدام دارند کارگران را اخراج میکنند و مقابله با آن یک عرصه وسیع اعتراض کارگران است. یک خواست دیگر علیه قرارداد موقت است. بخش عظیمی از کارگران امنیتی شغلی ندارند و معلوم نیست یک ماه دوماه دیگر هم کار داشته باشند. با این اصلاحیه هایی هم که دارند میاورند دست کارفرما بازتر میشود که مثل برده از کارگر کار بکشد و هر وقت نخواست اخراجش کند. کارگران میگویند قرارداد مستقیم میخواهیم و اینرا در دوره احمدی نژاد به جمهوری اسلامی تحمیل کردند هرچند اجرایی نشد و الان در دوره روحانی دوباره دارند میاورند. یا خواست آزادی کارگران زندانی و لغو پرونده ها که شهلا دانشفر به آن اشاره کرد. این خواست ها در مبارزات خیابانی و اعتصابات در مراکز کارگری دیده میشود ولی علاوه بر این تشکل های کارگری خواست های دیگری هم دارند که میتوان گفت شناسنامه جنبش کارگری است. میگویند مجازات اعدام باید لغو شود، برابری زن و مرد میخواهیم، حقوق کودک باید رعایت شود، تحصیل رایگان حق همه مردم است، آزادی تشکل و بیان و اعتصاب و اعتراض و آزادی سیاسی میخواهند، و اینها خواستهایی است که عموم جامعه را نمایندگی میکند. به این معنی تشکل های کارگری و فعالین کارگری بعنوان رهبران بخش های مختلف جامعه شناخته میشوند.
کیوان جاوید: اجازه بدهید روی مساله امنیتی کردن اعتراضات بیشتر مکث کنیم. برای اینکه امنییتی کردن اعتراضات و مبارزات کارگران ضربه اساسی به تشکل یابی کارگران میزند. شما این امنیتی کردن محیط کار را که به ویژه با بیانیه عظیم زاده- عبدی اوج تازه ای گرفت چطور ارزیابی میکنید؟
اصغر کریمی: ببینید این خواست به اشکال مختلف از بدو روی کار آمدن جمهوری اسلامی مطرح بوده. کارگران دائما اعتراض کرده اند و جمهوری اسلامی عده ای را گرفته زندانی کرده و کارگران میگویند حق مان است اعتراض کنیم. حق مان است اعتصاب کنیم یا متشکل شویم علیه این وضعیت. در همین چند سال گذشته ٩ کارگر بافق را محاکمه کردند که البته کارگران و خانواده هایشان علیه این مساله مبارزه باشکوهی داشتند، برای کارگران چادرملو، سیمان، پتروشیمی ها و در نقاط مختلف کشور برای پنج نفر و ده نفر و پانزده نفر پرونده تشکیل میدهند و کارگران همیشه علیه این اعتراض کرده اند. اما همینطور که شما گفتید عبدی که سخنگوی معلمان بود و عظیم زاده که سخنگو یا دبیر اتحادیه آزاد کارگران ایران بود یعنی دو بخش مهم جامعه که به یک اردوی معین، به طبقه کارگر تعلق دارند با بیانیه شان شکل مشخص تری به این خواست دادند. گفتند چرا اعتراضات را امنیتی میکنید؟ اعتراض حق مان است و این خواست اوج تازه ای گرفت. هم در ایران خیلی ها از آن حمایت کردند هم در سطح بین المللی و این خواست یه جور گوشت و پوست بیشتری پیدا کرد. ربطش دادند به اعتراضات جاری کارگران و معلمان و این خواست خیلی توده ای تر شد.
کیوان جاوید: از چهره های کارگری، چهره های مبارز، آنهایی که رهبران و معلمان… می خواهم بگویم چه تاثیری در جنبش کارگری داشت و دارد و چطور می شود ابعادش را گسترده کرد؟
شهلا دانشفر: این خودش یکی از پیروزهای بزرگ جنبش کارگری است، امروز وقتی شما نگاه می کنید، مثلا جعفر عظیم زاده و اسماعیل عبدی دیگر صرفا یک چهره جنبش کارگری نیستند، بلکه به چهره هایی اجتماعی تبدیل شده اند. و یا وقتی به چهره های شناخته شده دیگری چون محمود صالحی، بهنام ابراهیم زاده، پروین محمدی، و چهره هایی دیگری از جنبش کارگری و معلمان نگاه می کنید، می بینید که اینها فقط در چهار چوپ جنبش کارگری نمانده اند، بلکه یک قدم فراتر رفته اند. به عبارت روشنتر به همان درجه که جنبش کارگری به لحاظ خواست ها جامعه را نمایندگی کرده است، به همان درجه که جنبش کارگری در عرصه ی مبارزه سیاسی قد علم کرده است، علیه اعدام، برای آزادی زندانی سیاسی قد علم کرده است، رهبرانش هم سیاسی تر و اجتماعی تر شده اند و این اتفاق مهمی است. امروز دیگر وقتی از رهبران سیاسی جامعه صحبت می کنید، فقط اسامی ای چون گنجی و امیر انتظام و چهره های سیاسی دیگری از جریانات ملی اسلامی و حافظ نظام موجود نیست که برای شما ردیف کنند. بلکه از رهبران کارگری و چهره های جنبش های اعتراضی جامعه است که بعنوان رهبران سیاسی جامعه جلو می آیند. از جمله فعالین کارگری ای هستند که دارند از معیشت، منزلت، حق مسلم ماست صحبت می کنند. این نشان دهنده رشد رادیکالیسم در کل جامعه و نشاندهنده اینست که نودونه درصدی های جامعه در واقع دارد رهبران خودش را به جلوی صحنه سیاسی جامعه میبرد. طبعا به درجه ای که جامعه رادیکال تر می شود، مبارزه رادیکال تر می شود، باز هم صف بیشتری از رهبران جلو می آیند و چهره هایی در راس جامعه قرار می گیرند که حرف دل مردم را می زنند. چهره هایی که رادیکال هستند و به لحاظ سیاسی آن نود و نه درصد و جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی را نمایندگی می کنند. به این اعتبار این یک اتفاق سیاسی مهمی است. یعنی در همان روندی که جامعه به ریشه های ستم و تبعیض و نابرابری دست میبرد، می رود که خود را از دست این جهنم و وضعیت خلاص کند، رهبران خودش را هم بیرون می دهد. و این روندی است که نه فقط در جنبش کارگری، بلکه در جنبش های دیگر نیز دیده میشود.
کیوان جاوید: آیا این سطح از شناخته شدن رهبران کارگری کافی است؟ همین تعداد هستند که میبینیم؟
اصغر کریمی: اگر اجازه بدهید دو سه نکته را اشاره کنم. اولا دوست دارم از تعدادی از فعالین کارگری اسم ببرم علی نجاتی از هفت تپه، پروین محمدی از چهره های سرشناس جنبش کارگری، محمد جراحی که بعد از چند سال زندان تازه از زندان آزاد شد، شاهرخ زمانی که در زندان های جمهوری اسلامی جانش را از دست داد، تعداد قابل توجهی از رهبران معلمان، تعدادی از کارگران سندیکای واحد، و دهها کارگر دیگر در در چادرملو و بافق و شهرهای کردستان، رسول بداغی و بهنام ابراهیم زاده و خیلی های دیگر را میتوان اسم برد. دائم اینها میروند زندان و باز برمیگردند اعتراض میکنند. این لیست وسیع است اما قطعا کافی نیست. بیست سال پیش ولی هیچکدام از اینها را نداشتیم. حتی در سال ٥٧ با اینکه شرایط آزادی بوجود آمد پنج نفر چهره شناخته شده کارگری نداشتیم. چون زمان شاه چنان سرکوبی بود که این سنت شکل نگرفت. ولی امروز این سنت بسرعت جلو میرود. کارگران در همه مراکز کارگری رهبرانی دارند که اعتصاب و اعتراض را هدایت میکنند. بدون رهبران کارگری چنین مبارزاتی شکل نمیگیرد. عده ای میروند مذاکره میکنند، سینه سپر میکنند، جلو اعتراضات قرار میگیرند، ولی اینها همه گمنام بودند و امروز هم بخش اعظمشان گمنام هستند متاسفانه و یا حداکثر در سطح همان کارخانه شناخته شده هستند. باید اینها هرچه بیشتر جلو صحنه باشند و این اتفاقا پوشش امنیتی میدهد و فشار امنیتی را روی آنها کم میکند. موقعی که کارگر شناخته شده ای را دستگیر میکنند از اتحادیه کارگری در استرالیا و کانادا و … اعتراض میکنند، چهره اش را همه میبینند، به آن توجه میکنند، با آن همبستگی نشان میدهند، مردم شهر او را میشناسند، و اینها اهرم های بزرگ اتحاد و اعتراض میشوند و فردا به رهبران انقلاب مردم تبدیل میشوند. به این معنی این مساله فوق العاده مهم است و صدها و شاید هزاران نفر از این رهبران در کارخانه های مختلف در میان معلمان و پرستاران باید بتدریج به جلو صحنه بیایند که مردم آنها را بشناسند.
کیوان جاوید: شما سالهای گذشته مقالات زیادی داشتد درمورد حضور خانواده های کارگری در اعتراضات جاری. شما چرا اینقدر به این مساله اهمیت دادید و الان از این نظر در چه موقعیتی قرار داریم؟
اصغر کریمی: خیلی روشن است. وقتی جمهوری اسلامی و سرمایه داران همه نیرویشان از امام جمعه تا دادستانشان، زندانشان، قانونشان، دادگاهشان، نیروی انتظامی و حراست داخل کارخانه ها، عوامل خود کارفرما، همه این نیرو را در مقابل کارگر قرار میدهند، کارگر هم طبیعی است که همه نیرویش را به میدان بیاورد. اینطور نیست که کارفرما یک نفره یا هیئت مدیره چهار نفره در مقابل دو هزار کارگر می ایستند، اگر اینطور بود که حریف کارگر نمیشدند،. کارگران قدرت عظیمی دارند که باید نیروی خود را بشناسند و به میدان بیاورند. نزدیک ترین نیرو به کارگران و معلمان و بازنشستگان خانواده هایشان هستند، همسران و فرزندانشان و خواهر و برادرهایشان هستند، و هرچه بیشتر کارگر اینطور به خودش نگاه کند نشان میدهد که دارد آن پوسته محدود صنفی درون مراکز کارگری را میشکند و جلو میاید. در این سالها خانواده های کارگران دهها مرکز کارگری، از کارگران معادن، کارگران برق فشار قوی، کارگران پتروشیمی ها، کارگران شرکت واحد، کارگران معدن بافق که خانواده هایشان تحصن باشکوهی را چندین روز در مرکز شهر داشتند و همینطور معلمان، بازنشستگان دارند خانواده هایشان میایند و این به دستاورد تثبیت شده ای تبدیل شده است. ممکن است یک روز جلو یک اعتصاب یا تجمعی را بگیرند ولی این سنت شده. سه چهار چیز امروز بنظر من سنت شده، خواست های کارگران، که با سرکوب از بین نمیرود که مثلا کارگر بگوید حالا سرکوب کردید من دیگه حق تشکل نمیخواهم حق اعتصاب نمیخواهم یا افزایش دستمزد نمیخواهم. حضور خانواده های کارگری جا افتاده و تثبیت شده، کارگر را عقب هم برانند میداند که اینبار باید بیشتر خانواده اش را در اعتراض شریک کند. چهره های کارگری هم که شهلا دانشفر اشاره کرد اینها به سنت های با ثبات و پایداری در جنبش کارگری تبدیل شده و به این معنی کارگر در ایران قدم های مهمی پیشروی کرده.
شهلا دانشفر: در ادامه صحبت های اصغر کریمی می خواهم نکته ای را اضافه کنم. ببینید این طور نیست که کارگران در کارخانه هستند و خانواده ها کمک کارگران هستند. خانواده ی کارگری، وقتی دستمزد کارگری پایین است یعنی خانواده در فقر است. وقتی کارگر اخراج می شود یعنی خانواده کارگر با مشکل اقتصادی و بی تامینی روبرو میشود. و وقتی دستمزد کارگر را نمی دهند یعنی خانواده کارگر زندگی اش به تلاطم می افتد. بنابراین این مبارزات، مبارزه خانواده های کارگری نیز هست. متاسفانه در سیستم سرمایه داری همیشه کارگران مرد تصویر می شوند و فرض اینست که زنان در خانه کار می کنند. به این معنی که با کار زن در خانه نیروی کارگر ترمیم می شود برای اینکه فردا روزش برود سر کار. با این تصویر نقش خانواده در مبارزه و اعتراضات کارگری خط زده میشود. اما به درجه ای که در جامعه استثمار عیان تر می شود، جنگ طبقاتی عیان تر می شود، به همان درجه نقش و حضور خانواده ی کارگران در خواستها و مبارزات کارگری بارزتر می شود. در مبارزه ی کارگران معدن زغال سنگ در انگلیس، شما دیدید که خانواده ی کارگران چه نقشی داشتند و بطور واقعی در آن مبارزات تاریخی جامعه ی انگلیس را تکان دادند. از جمله در هر محله ای کارگران معدن پاتوق اعتراضی داشتند و حلقه اتصال اعتراض کارگران و کل جامعه بودند. در مبارزات کارگران شیلی نیز همین را می بینید. در ایران هم شاهد چنین پیشروی ای هستیم. از این زاویه باید به این موضوع نگاه کرد و به نظرم هنوز ما مشکل داریم و هنوز به آن درجه که ظرفیت هست، خانواده ها به اعتراضات وارد نشده اند و باید بیشتر و بیشتر بر روی آن تاکید گذاشت.
کیوان جاوید: وقت مان کافی نیست و سوالاتمان زیاد است. سطح بین المللی همیشه یکی از نقاط قوت جنبش های اعتراضی و جبنش کارگری در ایران بوده است. شما انعکاس جنبش های کارگری را در سطح بین المللی چطور می بینید؟
شهلا دانشفر: ببینید یک تصویر بسیار روشنی از پیشروی جنبش کارگری اتفاقا انعکاس آن در همین سطح بین المللی است. تصادفی نیست که صدای اعتراض کارگران ایران در ILO انعکاس پیدا می کند. از جمله وقتی که اجلاس آی ال او برگزار میشد، جعفر عظیم زاده، محمود صالحی، بهنام ابراهیم زاده و تشکل های مختلف کارگری یکی بعد از دیگری به سازمان جهانی کار نامه داند و در نامه هایشان با اشاره به احکام شلاق و زندان و سرکوبگری های حکومت و فقر و فلاکت حاکم بر جامعه اعلام کردند که این هیئتی که آنجا است، کارگران را نمایندگی نمیکنند. به نقض حق و حقوق پایه ای خود اشاره کرده و به حضور ایران در سازمان جهانی کار اعتراض کردند.
یا میبینیم که همسران کارگران دستگیر شده به سازمان جهانی کار نامه داده و میگویند چرا مماشات میکنید و چرا ساکت هستید. و وقتی شاهرخ زمانی در زندان جان باخت، و در واقع به قتل رسید، باز دیدیم که نامه های اعتراضی بسیاری از از ایران به طرف سازمان جهانی کار سرازیر شد. وقتی هم که احکام جنایتکارانه و قرون وسطی شلاق را دادند و در نمونه ای مثل شلاق زدن به کارگران معدن آق دره دیدیم که چه ولوله ای به راه افتاد، از جمله حکومتیان مجبور شدند مدیر کل اداره کار را کنار بگذارند و بگویند اصلا ا ز موضوع بی اطلاع بوده است. این ها نشان دهنده ی موقعیت امروز جنبش کارگری در ایران است. در نتیجه می بینید که مبارزات گسترده کارگران در ایران در برابر بیحقوقی ها و سرکوبگیری های حکومت اسلامی و اساسا پدیده ی کارگر معترض در ایران، پدیده ی شناخته شده ای است. من خودم کمپین آزادی کارگران زندانی را پیش می برم. وقتی که با این اتحادیه ها تماس میگیریم و نامه میفرستیم، فورا استقبال می کنند. اعتراض می کنند و ما پیام های بسیار دلگرم کننده و پر شوری از این نهادها داشته ایم. تا آنجا که در نمونه های قابل توجهی حتی خواهان اخراج جمهوری اسلامی از سازمان جهانی کارو نهاد های بین المللی شده اند. این هم یکی دیگر از پیش روی های جنبش کارگری است.
اصغر کریمی: هرچند وقت نیست ولی من دوست دارم خیلی کوتاه نکته ای را اضافه کنم. این پدیده حدود بیست سال پیش در جریان کمپین عظیمی که در دفاع از کارگران نفت بود شروع شد. تمام اتحادیه های کارگری در دنیا از این کمپین حمایت کردند و این نقطه عطفی بود در جنبش کارگری ایران. کارگران ایران را در سطح بین المللی شناختند و تصویر رسانه های غربی که میگفتند ایران یک جامعه عقب افتاده است و احتمالا هنوز شتر سواری میکنند و طبقه کارگر چی، شکست و طبقه کارگر به این معنی یک هویت بین المللی و یک همبستگی بین المللی پیدا کرد.
کیوان جاوید: با همه شور و هیجان وعظمتی که طبقه کارگر از خودش نشان داده ولی هنوز مبارزات کارگری پراکنده است. اینرا شما چطور توضیح میدهید؟
اصغر کریمی: بنظر من سیاه و سفید نیست. خیلی ها، برخی فعالین کارگری و خیلی از جریانات چپ میگویند مبارزات کارگری پراکنده است. ولی بنظر من در زمینه هایی پیشروی کرده که مواردی را توضیح دادیم. هنوز هم جنبش کارگری میتوان گفت بر پراکندگی غلبه نکرده. علت اصلی اش این است که آزادی نییست نمیتواند متشکل شود مثل اتحادیه های کارگری در کشورهای دیگر. مثلا آلمان کارگران فلز فراخوان میدهند دو میلیون سه میلیون کارگر همزمان دست به اعتصاب میزنند یا در انگلستان و غیره. در ایران حق تشکل وجود ندارد و در نتیجه کارگر به سادگی نمیتواند متحد شود. ولی در عین حال نمیتوان فقط گفت پراکنده است. کارگران معادن تجمعات همزمان دارند یا کارگران هفت هشت پتروشیمی ماهشهر که همزمان دست به اعتصاب زدند، همین دو ماه قبل معلمان بازنشسته در مراکز تمام استانها دست به تجمع همزمان زدند، معلمان به عنوان یک رکن طبقه کارگر، همزمان در پنجاه شصت شهر دست به تظاهرات میزنند، کارگران برق فشار قوی و بسیاری از مراکز دیگر هم که دارد سنت میشود که کارگران از نقاط مختلف کشور از یک رشته اقتصادی در تهران جمع میشوند، چهل هزار پنجاه هزار طومار برای افزایش دستمزد جمع شده، یا خواست های سراسری که در تشکل های کارگری مطرح میشود وجهی دیگر از اتحاد و نزدیک شدن هست. به این معنی کارگران قدم های مهمی بطرف متحد شدن برداشته اند، و اگر همین گام ها را نبینیم نمیتوانیم مسیر آینده را که کارگر بطرف متحد شدن و اعتصاب سراسری پیش میرود ببینیم. این گامها بسیار مهم است پیشروی های خوبی بوده و نویدبخش اتحادهای بسیار بزرگتر هست.
کیوان جاوید: جنبش کارگری موانعی را در سطح سراسری ماکرو ( میکرو) دیده به آنها غلبه کرده، سوال بعدی ام است و در واقع می خواهم این طوری معرفی کنم. از جمله اینکه رهبران و شخصیت هایش را جلوی صحنه بگذارد. اینکه خانواده ها را در عرصه سیاست بیاورد. برای اینکه بخواهیم به موانع بعدی غلبه بکنیم، چه پیشروی هایی لازم است؟
شهلا دانشفر: ببینید من در ادامه ی صحبت های اصغر کریمی میخواهم به نکته کوتاهی اشاره کنم. به نظر من کسانیکه علیرغم همه این پیشروی ها، بر پراکندگی جنبش کارگری تاکید دارند، به نادرست توازن قوای سیاسی را به حساب پراکندگی می گذارند. در حالی که من می گویم بگذارید کمی فضا تکان بخورد، آنوقت خواهید دید که کارگران متشکل ترین و اجتماعی ترین بخش جامعه هستند. آنوقت میلیونها خانواده کارگری و معلمان و بازنشسته ها پدر نظام را درمیاورند. باید موضوع را سیاسی دید و تبیین درستی از موقعیت امروز کارگران داشت. بروید جلوی مجلس و ببینید هر روزه چه خبر است. آنوقت ببینید کارگر پراکنده است یا نه؟ مقابل مجلس دارد به محل تجمعات اعتراضی کارگران از شهرهای مختلف و اعتراضات سراسری تبدیل میشود. همچنین در مدیای اجتماعی کارگران دارند جمع می شوند. فراخوان های معلمان را نگاه کنید. معلمان اعتراضات سراسری خود را به ابتکار همین مدیای اجتماعی شکل داده اند. بنابراین همانطور که شما هم اشاره کردید، جامعه دارد موانع را کنار می زند. تکنولوژی مدیای اجتماعی یک ابزار مهم سازمان یابی در دوره ی امروزاست. تشکیل گروههای مبارزاتی در تلگرام از دستاوردهای آنست و اینها همه جواب های خوبی برای پاسخ به سوال شما و به متحد کردن بیشتر صف اعتراضات کارگری است.
فعالین اجتماعی برای اینکه بتوانند در سطح سراسری ارتباط بگیرند، اطلاع رسانی کنند، صدای خود را جهانی کنند، و در عین های در همین بستر ملزومات متشکل شدن خود را ایجاد میکنند، به استفاده وسیع از همین ابزار دارند روی می آورند. و معلمان از این لحاط یک الگو هستند و دیدیم که از این طریق چگونه توانستند گروههای مبارزاتی خود را در تلگرام شکل دادند و بعد هم مجامع عمومی کانون های صنفی شان را به پا کردند و با قدرت مبارزات سراسری شان تشکل خود را عملا به دولت تحمیل کردند. بنظرم مهم است که ببینیم در چه دوره ای و درچه شرایطی و با چه امکاناتی و به لحاظ سیاسی در چه موقعییتی قرار داریم و دستاوردها و پیش روی های خودمان را ببینیم،و قدرت خودمان را ببینیم و با اتکا به همه اینها به جلو قدم برداریم.