در میان مردمی خسته از سیاستمدارانی دروغپرداز که شبانه روز در مورد مهمترین موضوعات زندگی دروغ تحویلشان میدهند قاعدتا جایی برای شخصیتها و نیروهایی پیدا میشود که خود را متفاوت از دست اندرکاران قدرت حاکم و بویژه اپوزیسیون آنها نشان میدهند. بی اعتمادی به نهادهای سیاسی و احزاب طبقه حاکم در کشورهای سرمایه داری از جمله در دموکراسیهای غرب موج میزند. در متن این بی اعتمادی است که چهره هایی مثل دونالد ترامپ با ملغمه ای از اظهارات و اداهای پوپولیستی در میدان سیاست مطرح میشوند و به امید – اگر چه واهی – بخشهایی از جامعه تبدیل میشوند.
ترامپ عضوی میلیاردر از طبقه سرمایه دار است که خود در حاکمیت طبقه اش نقش مستقیم نداشته است. این یک امتیاز سیاسی برای او در مقابل کاندیداهایی محسوب میشود که در گوشه ای از ساختار سیاسی حاکم کاره ای هستند. جدا از جاه طلبی فردی، آن انگیزه ای که امثال ترامپ را به صحنه سیاسی میکشد موقعیت اقصادی بحران زده و به تبع آن خطر سیاسی است که کل آن نظمی را تهدید میکند که فرجه برای مولتی میلیاردر شدن امثال ترامپ فراهم کرده است.
این یک احساس غریزی طبقاتی است که افرادی از طبقه سرمایه دار را به تحرک سیاسی وامیدارد. بدون موقعیت امن طبقه، بدون نظم و قانونی که امنیت طبقه از لحاظ اقتصادی حاکم را تامین کند آینده خود افراد طبقه سرمایه دار بشدت تیره است.
بی دلیل نیست که ترامپ در سخنرانی پذیرش کاندیداتوری حزب جمهوریخواه خود را کاندیدای “نظم و قانون و امنیت” معرفی کرد. البته در این ادعا هیچ چیز تازه ای نیست. شغل همه کاندیدهای همه احزاب رسمی راست و “چپ” تحکیم نظم و قانون برای پاسداری از امنیت مالکیت خصوصی و یا اعاده نظم و قانون است در صورتی که به خطر افتاده باشد.
دونالد ترامپ در کنار “نظم و قانون و امنیت” لیست دیگری از “برمیگردانیم” ها دارد که وعده میدهد وقتی سکان ریاست جمهوری را بدست گرفت آنها را به آمریکا بازخواهد گرداند. “رویای آمریکایی” و “عظمت آمریکا” دو قلم مهم در این لیست هستند که مختصر به آنها می پردازیم:
“رویای آمریکایی”
“رویای آمریکایی” یک دروغ تاریخی طبقاتی است که وجه واقعی اش همان رویایی بودنش است. میتوان عمری با کابوس فقر دست و پنجه نرم کرد اما در عین حال درعین حال و همیشه با رویای پولدار شدن سرگرم ماند. رویای آمریکایی روی دروغ بزرگتری بنا شده است: اینکه “فرصت طلایی” پولدار شدن در مقابل همه شهروندان به طور مساوی باز است. کافی است همه چیز بدست پرتوان بازار و رقابت آزاد سپرده شود و آنگاه فقط کسانی بصف طبقات دارا وارد نخواهند شد که تنبل و بی عرضه هستند. کارگران و بخشهای محروم مردم آمریکا گوشه ای از معجزات دستان پرتوان بازار آزاد را در بحران مسکن 2008 بوضوح دیدند. دیدند که چگونه خانه و زندگی و شغل و درآمد میلیوها شهروند را قماربازان حرفه ای بورس و وال استریت با کمک مستقیم هیئت حاکمه آمریکا بالا کشیدند.
طنز گزنده این است که میلیاردی شارلاتان از میان یک درصدیها مدعی است که میخواهد “رویای آمریکایی” را مجددا به جامعه آمریکا، به میان 99 در صد بازگرداند! گردن کلفتی از میان قدرتمندان و ثروتمندان ادعا میکند “صدای بی صدایان است.”!
“عظمت را دوباره به آمریکا برمیگردانیم”!
این ترجیع بند اغلب لفاظیها و رجزخوانیهای میهن پرستانه دونالد ترامپ است.
در دنیایی که نظم کهنه دو ابرقدرتی پایان یافته و نظم نوینی که قرار بود جایش بنشیند به گل نشسته است دونالد ترامپ مدعی اعاده عظمت از دست رفته است.
رفتار روسیه در اوکراین و سوریه و رفتار عربستان و ترکیه و ایران تحت حاکمیت مرتجعین شناسنامه دار اسلامی در خاورمیانه را نگاه کنید و کل ماجرا بدستتان میاید. در منطقه خاورمیانه به جای خاورمیانه بزرگ که در آن قرار بود اقتصاد و سیاست توسط آمریکا و غرب مهندسی شود هر دولتی ساز خودش را میزند. او میخواهد شاخ همه این نیروها را که از شکاف میلیتاریسم شکست خورده آمریکا در پایان جهان دوقطبی در منطقه سربلند کرده اند یکشبه بشکند.
چین در حال بلعیدن اقتصاد آمریکاست. ترامپ وعده میدهد با اتکاء به مهارتش در معامله و مذاکره در دنیای کلاهبرداران بساز بفروش درس محکمی به چین بدهد! چون در رقابت میان بساز بفروشها حقه بازتر و در نتیجه موفقتر بوده است پس میتواند بزودی چین را زیر خدمت سرمایه آمریکایی به صف بکشد!
تروریسم اسلامی، هیولایی که هر دو نوع شیعی و سنی اش توسط خود دولتهای وقت آمریکا در ایران و پاکستان سزارین شده است دستان خونیش را حتی به خاک خود آمریکا دراز کرده است. ترامپ راه حل ساده ای برای حفظ امنیت آمریکاییها از دست ترویسم اسلامی دارد: برپا کردن دیوار مهاجرت در مقابل ورود “مسلمانان” به خاک آمریکا. یعنی با نشانه رفتن به سوی قربانیان تروریسم اسلامی میخواهد مردم آمریکا را در مقابل تروریسم اسلامی دنبال نخود سیاه بفرستد!
ترامپ با وقاحتی در خور صاحب قمارخانه ها ی بزرگ کارگران مهاجر مکزیکی را قاچاقچی، جنایتکار و تجاوزگر خطاب میکند. او در نمایش خیره کننده ای به نام انتخابات آمریکا به هر دری زده است تا خود را همچون یک سیاسمدار قاطع و سرسخت و راهگشا به بازار عرضه کند. یکی از این درها وعده برپا کردن دیواری بلند – به قول خود دیواری زیبا! – در مرزی به طول بیش از 3000 کیلومتر است. دیواری که هزینه اش را هم دولت مکزیک (لابد از جیب کارگران مکزیک) خواهد پرداخت. او ابلهانه تصور میکند چون بر دوش کارگران مهاجر برجهای بلندی ساخته است پس میتواند دیوار بلندی در مقابل همان کارگران هم بسازد!
باز گرداندن عظمت از دست رفته آنهم یکشبه آنهم با لفاظیها و رجزخوانیهای راسیستی براستی “مردی بزرگ” میخواهد. مردی که حتی اگر بزرگ هم نباشد بتواند ادای مردان بزرگ را در بیاورد. همه ادعاهای توخالی ترامپ و محافل دور و برش در حزب جمهوریخواه تلاش مذبوحانه ای برای نقاشی چنین مرد قدرتمند از شومن میلیاردری به نام ترامپ است.
ترامپ در در گردهم آیی سراسری حزب جمهوریخواه گفت: “برای همه شما پیامی دارم: جنایت و خشونتی که امروز کشور ما را مبتلا کرده به زودی پایان خواهد یافت. از ژانویه ۲۰۱۷ امنیت باز خواهد گشت.” دقت کنید. روزی که این دلقک سیاسی از جبهه ارتجاع و راسیسم به کاخ سفید قدم بگذارد همه مشکلات خلق الله حل خواهد شد. آیا همین به اندازه کافی توخالی بودن و محتوای بی پایه این رتوریک سیاسی را نشان نمیدهد؟
تصاویر دروغین از مشکلات و ریشه هایشان، راه حلهای کاریکاتوری برای رفع این مشکلات فقط از عهده میلیاردر خودشیفته ای برمیاید که خود به نحوی تجسم فردی و شخصی عظمتی از دست رفته است. او آینه تمام نمایی از بحرانها و تناقضات و معضلات بنیادی اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک سرمایه داری در بحران است. او پرسوناژ نوستالژیک سرمایه داری در بحران، سیاستهای به گل نشسته، ایدئولوژی نظم نوینی شکست خورده است. او نماینده آمریکای سفید، مرد، ماچو، سکسیست و راسیست در دنیایی است که هنوز فریاد اشغال میدانها در فضایش طنین انداز است.
او میخواهد در دنیای که مشتهای گره کرده جرج بوش با مشتهای باز اوباما جایگزین شده است، مجددا نقش مشت گره کرده را بازی کند. او تصور میکند میتواند نزول اقتصادی آمریکا را با جینگویسم سیاسی حل کند. او آب در هاون میکوبد چون میخواهد قهرمان یک جینگوئیسم نابهنگام شود!
اما رقابتها و کشمشکهای قدرتهای ارتجاعی که همین الان دنیا را به لجن کشیده اند فقط وجهی در معادلات و تقابلها و کشمکشهای سیاسی است. بنیاد اصلی همه این تنازعات، کشمکش های پایه ای تر میان همه نیروهای کمپ ارتجاع – از غرب گرفته تا شرق – از یکطرف و جنبشی است که در آمریکا با اشغال وال استریت مشهور شده است. قهرمان قلابی نجات نظم نوین شکست خورده، حتی اگر به کاخ سفید راه یابد بی تردید در گام اول باید با این جنبش در بیافتد. به این در بخش بعدی این سلسله مقالات خواهیم پرداخت.
ادامه دارد ….