توافق اخیر دو حزب گوران (تغییر) و اتحادیه میهنی در کردستان عراق مباحث زیادی را به دنبال داشته است. من سعی میکنم دلایل و ضرورت این توافق برای دو حزب مورد نظر و پیامدهای آنرا مختصر توضیح بدهم. همچنین تلاش میکنم که راه حل درست و چپ برای عبور دادن این جامعه به شرایط بهتر را در خطوط کلی یک بار دیگر تاکید کنم.
۱ ـ گوران به عنوان جریانی که از اتحادیه میهنی جدا شده بود و اساسا خود را آلترناتیو اتحادیه میهنی میدانست، چرا به این نتیجه رسید که دوباره با این حزب در زیر یک چطر قرار بگیرد؟
گوران با جدائیش از اتحادیه میهنی و نقد سیاستهای حاکم در کردستان عراق و سیاستهای اتحادیه میهنی سمپاتی زیادی را به سوی خود جلب کرد زیرا خود را منتقد و آلترناتیو احزابی میدانست که مردم از آن ناراضی بودند. به همین دلیل توانست سواراعتراضات سال ۲۰۱۱ کردستان عراق بشود. متعاقب این تحولات در آخرین انتخابات پارلمانی بعنوان حزب دوم کردستان عراق بعد از پارتی یا حزب بارزانی قرار گرفت.
همین درجه از تحول، پارتی به رهبری بارزانی را به این قناعت رساند که دولت محلی را با توافق گوران تشکیل بدهد. گوران که قرار بود آلترناتیو اوضاع نابسامان کردستان عراق بشود در توافق با پارتی به بخشی از همان سیستم و حاکمیت تبدیل شد. این توافق و ائتلاف تا هنگامی ادامه داشت که مدت پست رهبری بارزانی بر منطقه کردستان عراق پایان یافت. در این مقطع نه بارزانی حاضر به ترک این پست بود و نه گوران آماده سازش و تحویل این پست به پارتی بود. این اختلافات و جدال قدرت باعث شد پارلمان محلی کردستان که رئیس آن در دست گوران بود تصمیم بگیرد که پست رهبری اقلیم کردستان را به رای بگذارد. نمایندگان پارلمانی پارتی بشدت با آن مخالفت کردند و سالن پارلمان را ترک کردند.
بعداز مدتی رایزنی احزاب سیاسی، گوران تصمیم گرفت یک بار دیگر جلسه پارلمان را به همین منظور و در توافق با اتحادیه میهنی و احزاب اسلامی کردستان برگزار کند و این بار رای گیری با یا بدون حضور پارتی برای تعیین تکلیف پست رهبری اقلیم که بارزانی حاضر به ترک آن نبود برگزار شود.
این جنگ قدرت همزمان بود با شرایطی که حکومت اقلیم کردستان حقوق کارمندان دولت را نمیتوانست پرداخت کند. زیرا به گفته حکومت هم قیمت نفت در بازار جهانی ارزان شده بود و هم سهم بودجه اقلیم از جانب دولت مرکزی پرداخت نمیشد. نپرداختن حقوقها اعتراضات وسیعی به دنبال داشت که معلمان نیروی محرک اصلی آن بودند. در جریان این اعتراضات چند مقر حزب بارزانی در مناطق تحت حاکمیت اتحادیه میهنی و گوران مورد تعرض قرار گرفت و به آتش کشیده شد.
۲ ـ بنابر این دو علت داخلی فوق یعنی هم جدال بر سر پست رهبری اقلیم و هم اعتراضات مردم و تعرض به مراکز حزب بارزانی که مردم بارزانی را تصمیم گیرنده اصلی نپرداختن حقوقها میدانستند، حزب بارزانی را را به این قناعت رساند که توافق و ائتلاف با گوران را ملغی کند. زیرا از منظر پارتی ائتلاف با گوران قرار بود به این امر خدمت کند که هم اعتراضات را ساکت کند و هم مدافع بارزانی برای حفظ پست رهبری اقلیم باشد. وقتیکه بارزانی متوجه شد از راه ائتلاف و پارلمان و تقسیم قدرت پستهای کم اهمیت، گوران را نمیتواند ساکت کند و سهم خواهی گوران فراتر از چیزی است که بارزانی با آن توافق کرده بود، در یک روز آفتابی هم وزرای گوران و هم اعضای پارلمان گوران را از اربیل به سلیمانیه پس فرستاد و اجازه ورود به ادامه پستهای قبلی آنها به دستور پارتی ممنوع اعلام شد.
۳ـ با ملغی شدن ائتلاف بارتی و گوران و ممنوع شدن حضور رئیس پارلمان در ساختمان پارلمان به دستور بارزانی، عملا پارلمان تعطیل شد و حکومت ائتلافی پایان یافت و بارزانی حکومت اقلیم کردستان عراق را با دادن سهم کوچکی (چند وزیر) به اتحادیه میهنی در دست گرفت.
۴ ـ این تصمیم بارزانی که وزاری گوران و اعضای پارلمان گوران را به خانه فرستاد و ورودشان به محل پستهای خود را ممنوع اعلام کرد و این سیاست را به اجرا گذاشت، بسیاری را از جمله حزب گوران را به این قناعت رساند که رای و پارلمان و تقسیم حکومت و…. بدون حمایت قدرت اسلحه و نیروی نظامی در کردستان عراق بی معنی است. اینجا بود که توهمات دمکراسی و بازی بر اساس کرسیهای پارلمان و غیره کم کم رنگ باخت و گوران را به سمتی سوق داد که برای شریک شدن در قدرت راهی بجز اتکا به اتحادیه میهنی که دارای قدرت نظامی است و میتواند در توافق با گوران تعادل تازه ای را در مقابل پارتی بوجود آورد ندارد.
۵ ـ اتحادیه میهنی از مدتها قبل برای این توافق تلاش میکرد. زیرا موقعیت اش به دو دلیل در مقابل پارتی تضعیف شده بود. یکی اینکه بخشی به اسم گوران از این حزب جدا شده بودند و کرسیهای پارلمان آنها از اتحادیه میهنی بیشتر بود، دیگری اینکه با کنار رفتن جلال طلبانی از ایفای نقش محوری، بدنه باقی مانده از اتحادیه میهنی بعد از جدا شدن گوران به دو گروه اصلی دیگر تقسیم شده بود. توافق با گوران و طی کردن مسیر اتحاد پایدار با این حزب نیاز فوری اتحادیه میهنی بود که بتواند هم بحران داخلیش را حل و فصل کند و هم تعادل قوای جدیدی را برای تقسیم قدرت و ثروت به حزب بارزانی تحمیل کند. حزب بارزانی با تشخیص این سیاست مخالفت شدید خود را با توافق گوران و اتحادیه میهنی اعلام کرد. اما اکنون حزب بارزانی راهی بجز قبول تعادل قوای تازه و طی کردن راه سازش با آنها ندارد.
زیرا این توافق در متن شرایط منطقه ای و جهانی تازه ای اتفاق افتاده است. شرایطی که دولتهای غربی و متحدین منطقه ای آنها پذیرفته اند که فعلا اسد در قدرت بماند و روسیه و جمهوری اسلامی هم بخشی از سهم در تقسیم مناطق نفوذ را داشته باشند. اردوغان به عنوان متحد اصلی منطقه ای بارزانی از موقعیت متحد تمام عیار آمریکا و غرب به شریک ضعیف و محتاط آنها تبدیل شده است. تضعیف موقعیت آمریکا در تعادل قوای کنونی منطقه و قبول غیر رسمی روسیه و جمهوری اسلامی به عنوان دولتهایی که میتوانند سهمی از مناطق نفوذ را داشته باشند متن و بستر تحولاتی در منطقه است که بارزانی ناچارا بر این بستر قرار دارد و راهی بجز سازش با رقبای محلی خود در کردستان عراق ندارد. ناگفته نماند اکنون از لحاظ نظامی حزب بارزانی در موقعیت ضعیفتری قرار میگیرد. زیرا با این توافق اتحادیه میهنی و گوران، نزدیکی پ.ک.ک در کردستان ترکیه و حزب پ.ی د در کردستان سوریه به جبهه گوران و اتحادیه میهنی برای مقابله با حزب بارزانی عملی تر و با سرعت بیشتری میتواند اتفاق بیفتد.
اکنون تنها کارت برنده بارزانی در حفظ تعادل قوای نسبی به نفع خود، استفاده از نیروی نظامی ترکیه برای مقابله با رقبای منطقه ای خود در شرایط حساس و تعیین کننده است. اما در شرایط فعلی این سیاست هم نمیتواند تعیین کننده باشد زیرا متحد منطقه ای اتحادیه میهنی و گوران هم جمهوری اسلامی است و امکان دخالت ترکیه برای تغییر تعادل قوا به نفع بارزانی در کردستان عراق را محدود میکند.
۶ ـ در متن این تحولات مردم بیش از پیش متوجه میشوند که جدال احزاب حاکم با هم دیگر ربطی به منافع و مطالبات مردم ندارد. جدال آنها بر سر تقسیم قدرت و ثروت است. همه آنها در قطب بندیهای منطقه ای و جهانی دولتها در یک قطب قرار گرفته و سیاست و تاکتیک خود را بر مبنای تحولات وسیعتر منطقه ای و جهانی آن قطبها تعیین میکنند. بنابر این مردم برای رسیدن به خواسته ها و مطالبات خود راهی بجز اتکا به تشکلها و سازمانهای چپ و منتقد سیستم حاکم ندارند.
۷ ـ چپ جامعه کردستان عراق اگر بخواهد در این شرایط نیرو و قدرت بگیرد نمیتواند با همین سنتها و سیاستهای تا کنونی فعالیت کند. پرچمی که چپ و طبقه کارگر و مردم آزادیخواه آن جامعه باید بردارند استقلال کردستان عراق و پاسخ فوری به نیازهای معیشتی شهروندان است.
زیرا خواست استقلال کردستان عراق مهمترین و فراگیرترین خواست آن جامعه است و از این طریق یک بار برای همیشه مسئله کرد حل میشود و به سرگردانی جامعه کردستان پایان داده میشود. طبعا نیروهای چپ و آزادیخواه باید تلاش کنند که رفراندوم برای جدایی یا ماندن در چهارچون عراق کنونی با اتکا به نقش و توان آنها اتفاق بیفتد. در این مسیر سیاست سازمان دادن مردم در تشکلهایی شورایی و دخالت شهروندان در تعیین سرنوشت خود و اجرایی شدم مطالباتشان یک سیاست و تاکتیک همیشگی چپها و کمونیستها بوده است و باید با قدرت تمام پیگیری شود. اگر چپها و کمونیستها به این موقعیت عروج کنند در تعیین حکومت بعد از رفراندوم که بدون شک و از همین اکنون معلوم است که مردم به استقلال کردستان رای خواهند داد در تعیین سیستم حکومتی بعد از رفراندوم هم تعیین کننده خواهند بود.