جدید ترین

طبقه کارگر و حزب کمونیست…

فاتح بهرامی

معمولا حزب خود را نماینده طبقه کارگر معرفی میکند. چه چیز باعث میشود که حزب خود را نماینده طبقه کارگر بداند؟ آیا طبقه کارگر نماینده دیگری جز کمونیستها ندارد؟

فاتح بهرامی پاسخ می دهد:

اینكه طبقه كارگر بجز كمونیستها نماینده دیگری دارد یا خیر به معنی و منظور از نمایندگی بستگی دارد. بعنوان مثال احزاب سوسیال دمكرات، گرچه خیلی وقت است كه پایه كارگری خود را از دست داده اند، لااقل تا مقطعی خود را نماینده كارگران معرفی میكردند. اما این جریان نماینده منافع طبقه كارگر نبوده بلكه نماینده گرایشی در درون كارگران بود كه با فرض حفظ نظام موجود برای ایجاد یكسری اصلاحات اداری و اجتماعی تاكید میكرد. یك مثال دیگر اتحادیه های كارگری (كه در ایران غیرقانونی هستند) است كه در چهارچوب قانونی و متناسب با سیاستهای احزاب مادر نمایندگی بخش معینی از كارگران را در مقابل كارفرمایان بعهده میگیرند.

اما نمایندگی طبقه كارگر توسط حزب كمونیستی مواردی مانند نمایندگی در مبارزات جاری و یا نمایندگی پارلمانی نیست، بلكه حزب كمونیستی كارگری در عرصه مبارزه برای گرفتن قدرت سیاسی نماینده طبقه كارگر است. و این یعنی كه حزب در متن سیاست و در جدال بر سر قدرت سیاسی طبقه كارگر را در بعد سراسری سازمان میدهد و رهبری میكند و مبارزات جاری طبقه كارگر را تقویت میكند. واضح است كه این ویژگی هر جریانی كه به خود كمونیست میگوید نیست زیرا احزاب متنوعی بنام كمونیسم وجود داشته اند و دارند كه ربطی به منفعت طبقه كارگر و آرمان رهائی آن ندارند. اگر بخواهیم بطور خلاصه به دلیل این ادعای حزب درباره نمایندگی طبقه كارگر اشاره كنیم كافیست دو ركن اساسی تعریف كمونیسمی كه ماركس به آن تاكید كرده است را بازگو كنیم: اول، كمونیسم علم شرایط رهائی طبقه كارگر است، و دوم، طبقه كارگر نمیتواند خودش را آزاد كند مگر اینكه كل جامعه را آزاد كند و به همه اشكال استثمار پایان دهد. اینها پایه های اصلی كمونیسم كارگری و حزب كمونیست كارگری است. انواع كمونیسم های غیر كارگری كه تئوری و علم همه چیز بوده اند بجز رهائی طبقه كارگر در واقع فاقد یكی یا هر دو ركن فوق بوده اند. از كمونیسمی كه علم استقلال كشور بوده تا تئوری صنعتی شدن و از علم دمكراتیزه كردن اتحادیه های كارگری تا  راه و روش رشد و شكوفائی اقتصاد دولتی و غیره همه جزو مثالهای كمونیسمهای بورژوائی و غیركارگری هستند.

مبارزه طبقه كارگر برای رهائی از استثمار سرمایه داری صرفا محدود به مبارزه با دولت و ماشین دولتی نیست بلكه گرایشات گوناگون بورژوائی در جامعه كه بسمت طبقه كارگر هجوم میاورند یك وجه مهم دیگر این مبارزه است. واضح است كه كارگر خود بخود حامل هیچیك از گرایشات بورژوائی مانند ناسیونالیسم یا رفرمیسم نیست، بلكه كارگر بطور اتوماتیك و صرفنظر از تاثیر دیگر گرایشات، بدلیل موقعیت عینی او در جامعه و در تولید، به وضع موجود اعتراض دارد. در واقع اعتراض به وضع موجود از جانب طبقه كارگر از یكطرف و پس زدن و مهار این اعتراض برای حفظ وضع موجود از سوی دیگر اساس كشمكش بدون وقفه میان دو طبقه اصلی جامعه است. در متن همین مبارزه طبقاتی است كه ایده ها و آرمانها و دیدگاههای مختلف هم برای حفظ وضع موجود و هم برای تغییر آن در مقابل جامعه قرار میگیرند و حول آنها سنتها و حركتهای سیاسی بوجود میایند و جنبشهای اجتماعی براه میافتند و احزاب سیاسی هم از دل این جنبشها سر بلند میكنند. بنابراین تا به طبقه كارگر برمیگردد، فقط كمونیسم نیست كه بعنوان یك خط مشی و آرمان در مقابل طبقه قرار میگیرد بلكه بورژوازی به اشكال گوناگون ایده و باصطلاح راه حل در مقابل طبقه كارگر میگذارد كه كارگر از طریق آنها دردش را بگوید و بورژوازی تغییر انقلابی جامعه را بوسیله كارگران و حزب كمونیستی نماینده او مانع بشود. از میان تلاشهای گوناگون بورژوازی رفرمیسم و ناسیونالیسم و مذهب جزو حربه های خطرناك و درعین حال موثری بوده است كه برای انقیاد طبقه كارگر مورد استفاده قرار گرفته اند. بنابراین در متن این مبارزه طبقاتی ما با تقابل و جدال جنبشهای اجتماعی و طبقاتی مواجه هستیم و از اینرو حزب كمونیستی در جدال بر سر قدرت سیاسی نتنها باید با كلیه گرایشات بورژوائی مقابله كند بلكه برای خنثی كردن تاثیرات مخرب این گرایشات در میان كارگران و جلوگیری از تفرقه و رقابت در میان آنان تلاش كند. علاوه بر تحرك و تلاش حزب در سطح سیاست سراسری، نقش رهبران عملی و كارگران كمونیست برای تقویت اتحاد طبقاتی كارگران اهمیت حیاتی دارد و در واقع این طیف رهبران عملی تكیه گاه حزب در این مبارزه هستند.

راجع به یك سوء تفاهم احتمالی درباره نمایندگی طبقه كارگر نیز نكته ای را باید اشاره كنم. معمولا كلمه نماینده و نمایندگی یك نوع نیابت را تداعی میكند. اما منظور از “حزب نماینده طبقه كارگر” هیچ نوع نیابتی نیست. در واقع باید این نكته را تاكید كرد كه حزب خود بخشی و گرایشی در درون طبقه كارگر است. قبلا اشاره شد كه درون طبقه كارگر گرایشات مختلفی وجود دارد. این گرایشات هر كدام پایه عینی احزابی هستند كه خود را به كارگر مربوط میكنند. سوسیالیسم كارگری هم یكی از گرایشات درون طبقه است كه پایه عینی و مابازای اجتماعی حزب است و از طریق فعالین این گرایش حزب با سایر گرایشات و كل طبقه در ارتباط قرار میگیرد. مفهوم “نماینده” در این بحث بنحوی شبیه مفهوم “نماینده” در پاراگراف زیر از مانیفست كمونیست است:

“فرق کمونيستها با ديگر احزاب پرولتارى تنها در اين است که از طرفى، کمونيستها در مبارزات پرولتارهاى ملل گوناگون، مصالح مشترک همه پرولتاريا را صرف نظر از منافع مليشان، در مد نظر قرار ميدهند و از آن دفاع مينمايند، و از طرف ديگر در مراحل گوناگونى که مبارزه پرولتاريا و بورژوازى طى ميکند، آنان هميشه نمايندگان مصالح و منافع تمام جنبش هستند.”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *