حقوق فرد در برنامه حزب کمونیست کارگری جایگاه زیادی دارد. آیا واقعا این مساله اینقدر مهم است یا برای خنثی کردن تبلیغات ضد شوروی سابق است که در آن حقوق فرد جایگاهی نداشت؟
اصغر کریمی: حقوق فرد در برنامه حزب جایگاه زیادی دارد چون بخشی از هویت ما است. جنبه تبلیغاتی ندارد و بخاطر نشان دادن تفاوت های ما با نظام سرمایه داری دولتی حاکم بر شوروی سابق نیست. کمونیسم ما و نظامی که برای آن مبارزه میکنیم هیچ وجه مشترکی با نظام شوروی سابق، که در آن نه استثمار ور افتاده بود نه فرد حقوقی داشت، ندارد. اما در سرمایه داری نوع غربی هم که نوع بهتری از جامعه سرمایه داری در مقایسه با سایر نقاط جهان است، علیرغم اینکه به یمن مبارزات طبقه کارگر و احزاب و جنبش های سوسیالیستی و حق طلبانه به درجاتی رفاه و آزادی های فردی وجود دارد، بشر مطلقا آزاد نیست. نه از نظر اقتصادی نه سیاسی آزاد نیست، از بخش اعظم حقوق خود محروم است. فرد اینقدر حق دارد که هر چهارسال پنج سال یکبار یک رای بدهد ولی در هزاران تصمیمی که دولت ها درمورد مهمترین وجوه زندگی او، سهم او از امکانات جامعه، ساعت کار و سن بازنشستگی، بهداشت و درمان، محتوای دروس مدارس و دانشگاهها، دیپلماسی و جنگ و اشغال یک کشور دیگر و همه مصائبی که به بار میاورد، دایر کردن تاسیسات اتمی و غیره و غیره میگیرند مطلقا نقشی ندارد. نه شغل و درآمد و معاش تضمین شده ای دارد و نه مسکن تضمین شده ای، نه عملا امکان استفاده از کلیه امکانات درمانی و یا آموزشی دارد و نه آزادی و امکان کنترل و حسابرسی تاثیرات فعالیت های دولت و بنگاه های مختلف بر محیط زیست و تضمین یک محیط زیست سالم. بیحقوقی فرد لازمه استثمار اکثریت مردم توسط اقلیت حاکم است. تازه بخش اعظم بشر در بیرون کشورهای غربی از نود درصد همین امکانات موجود در جوامع غربی هم بی بهره است. بیحقوقی فرد بخش مکمل بیحقوقی اکثریت مردم در کلیه نظام های طبقاتی و در حال حاضر بطور مشخص سرمایه داری است.
حقوق و آزادی فردی برای ما مهم است چون بدون آن جامعه ای انسانی نخواهیم داشت. نمیتوان بشر را از حقوق فردی محروم کرد و رفاه و خوشبختی را تامین کرد. همینطور که نمیتوان مثلا نظامی بدون استثمار و مرفه و آزاد داشت بدون اینکه شهروندان آن کشور از حقوق فردی برخوردار باشند. آزادی فرد و آزادی کل جامعه یک پدیده واحد است. آزادی فردی و مدنی واقعی تنها در جامعه ای میتواند متحقق شود که خود آزاد باشد.
در جامعه سوسیالیستی که دخالت روزمره توده های مردم در مسائل مختلف اقتصادی و سیاسی و اجتماعی از طریق نظام شورایی اعمال میشود، کلیه مردم، نه فقط مقامات و «نخبگان»، باید به تمام معنی آزاد باشند تا بتوانند خلاقیت های خود را برای پیشروی سریع و همه جانبه جامعه عملی کنند. اگر در جامعه سرمایه داری راه رشد و شکوفایی برای اقلیتی محدود فراهم است و نیروی عظیم مردم به بند کشیده میشود، در جامعه سوسیالیستی برعکس زنجیرها باز میشود و بشر به معنی واقعی کلمه آزاد میشود. «کار، که در جامعه سرمایه داری برای اکثریت عظیم مردم تکاپویی ناگزیر و چشم بسته و فرسوده کننده برای امرار معاش است، جای خود را به فعالیت خلاق و داوطلبانه و آگاهانه مردم برای هرچه غنی تر کردن زندگی انسانی میدهد. هرکس، به اعتبار انسان بودن و چشم گشودن به جامعه انسانی، به یکسان از کلیه مواهب زندگی و محصولات تلاش جمعی برخوردار خواهد بود. از هرکس به اندازه قابلیتش و به هرکس به اندازه نیازش، این یک اصل اساسی جامعه کمونیستی است (به نقل از یک دنیای بهتر)». بشر و نه فقط طبقه اقلیت حاکم، صاحب واقعی جامعه میشود، با از میان رفتن استثمار و بیحقوقی و محرومیت اکثریت جامعه، انگیزه تعاون و همکاری میان مردم و انگیزه تلاش برای ساختن یک جامعه انسانی به معنی واقعی کلمه ایجاد میشود، نیروی عظیمی که در نظام طبقاتی زنجیر شده است برای ساختن جامعه ای آزاد و انسانی بکار می افتد و این مهمترین سرمایه جامعه سوسیالیستی است. در چنین جامعه ای سرمایه و سرمایه دار، مدیران و از ما بهتران حکومت نمیکنند و اکثریت جامعه در بیسوادی و بی حرمتی و فقر و بیکاری و بیحقوقی دست و پا نمیزند. این نیروی عظیم به کار می افتد و خلاقیت های عظیمی به ظهور میرساند. اما لازمه این وجود بیشترین حقوق و آزادی فردی برای همه مردم است. نمیتوان جامعه ای را در خرافه رها کرد، آزادی بیان را محدود کرد، ناامنی، اقتصادی یا سیاسی، را بر سر مردم حاکم کرد و انتظار شکوفایی جامعه را داشت. بدون وجود شهروندان آزاد، امیدوار، خوشحال و خوشبخت، بدون داشتن بیشترین حقوق و آزادی فردی که انگیزه های مثبت و خلاقیت ها گل کند، سوسیالیسمی نخواهیم داشت. تنها در یک جامعه سوسیالیستی است که نه فقط تقسیم طبقاتی، بلکه تقسیم حرفه ای انسان ها از میان میرود، کلیه قلمروهای فعالیت خلاقه بر روی همگان باز میشود و شکوفایی هر فرد به شرط شکوفایی جامعه تبدیل میشود. اما فرد بدون آزادی و حقوق فردی شکوفا نمیشود. آزادی فردی و مدنی واقعی نیز تنها در یک جامعه آزاد میتواند متحقق شود. جامعه ای که در آن اثری از انقیاد طبقاتی و اقتصادی انسانها نیست و مبشر گسترده ترین آزادی ها و امکانات ابراز وجود فرد در قلمروهای مختلف زندگی است.
برنامه یک دنیای بهتر سند برتری چشمگیر جنبش کمونیسم کارگری بر سایر جنبش های مدعی آزادی است. نه تنها بدلیل نشان دادن راه غلبه بر استثمار و نابرابری که اساس همه مصائب و محرومیت های مردم است، بلکه همچنین بدلیل بیشترین آزادی فردی که در بخش های مختلف برنامه بسیار منسجم و بدقت مطرح شده است. بند بند برنامه یک دنیای بهتر، فردا برای تحقق یک جامعه انسانی ضروری است و امروز یک پلاتفرم مبارزاتی برای مردمی است که میخواهند از شر سرمایه داری و حکومت اسلامی آن و محرومیت های بیشمار آن رها شوند.
اما اجازه بدهید به شوروی سابق و بیحقوقی مردم در آن سیستم هم اشاره کوتاهی بکنم. در شوروی سابق سوسیالیسم حاکم نبود، یک سرمایه داری دولتی حاکم بود و روبنای سیاسی آن نیز مبتنی بر یک نظام طبقاتی بود. نه جامعه آزاد بود نه فرد حقوقی داشت تنها اسم سوسیالیسم و کمونیسم بود که این نظام با خود یدک میکشید. با فروپاشی این نظام و شکست آن در مقابل سرمایه داری نوع بازار آزاد، رسانه های غربی و کل بورژوازی دنیا بیحقوقی مردم در این نظام را به پای کمونیسم نوشتند و مشمئزکننده ترین تبلیغات را علیه کمونیسم و هر نوع آزادیخواهی و برابری طلبی براه انداختند تا سدی در برابر کل مردم جهان ایجاد کنند و بشریت را در مبارزه برای احقاق حقوق خود در غرب و در سراسر جهان عقب برانند و بدرجه زیادی هم موفق شدند. جهان امروز با همه کثافاتی که در غرب و شرق، در خاور میانه و آفریقا و آمریکای جنوبی، در چین و روسیه و غیره حاکم است مهر این موفقیت ارتجاعی ترین نیروهای سیاسی را با خود دارد. روشن است که در چنین شرایطی یک جریان کمونیستی که تمایز عمیق خود را با روسیه سابق و چین و سایر کمونیسم های کاذب نشان ندهد شانسی برای توده ای شدن ندارد. اما حتی اگر شوروی سابق و چین و غیره ای در کار نبود باز هم به همین اندازه برنامه ما باید روی حقوق و آزادی های فردی تاکید میکرد. همانطور که گفتم این جزء جدایی ناپذیر کمونیسم ما و یک جامعه سوسیالیستی است. بعلاوه حقوق و آزادیهای برنامه ما یک پلاتفرم مبارزاتی مهم علیه جمهوری اسلامی نیز هست.