در ماده ٤١ قانون كار جمهوری اسلامی آمده که دستمزد كارگران هر ساله متناسب با نرخ رسمی تورم و هزینه سبد معیشت یك خانواده چهار نفره تعیین شود. این رژیم البته هیچکدام از این شاخصها را نه بکار میبرد و نه در بحث بر سر دستمزد از کسی قبول میکند. در بهترین حالت به بانک مرکزی دستور میدهد یک رقمی که رژیم بتواند با آن کار و بارش را راس و ریس کند بعنوان “نرخ تورم” به جامعه اعلام کند. برای کارگران این قابل قبول نیست و جنگ و گریز آنها در این چهار دهه با رژیم بر سر حداقل دستمزد شاهد این موضوع است.
اما جدا از آنچه را که رژیم در ویترین قوانینش به نمایش می گذارد، “حداقل دستمزد” و یا “دستمزد پایه” کارگران چقدر باید باشد؟ حداقل دستمزد و یا “دستمزد مکفی”، دستمزدی است که کارگر، بعد از کسر مالیات و بدون احتساب پاداش و اضافه کاری، در آخر روز – با ساعت کاری که از ٤٠ ساعت در هفته تجاوز نکند – به دست میآورد، که به آن “درآمد خالص” هم گفته میشود. این درآمد خالص، درآمدی است که بطور متوسط زندگی یک خانواده ٤ نفره را از نظر تغذیه، مسکن، بهداشت، پوشاک، انرژی (برق و آب و گاز)، تحصیل، آب آشامیدنی، مهد کودک و هزینه حمل و نقل تأمین میکند. علاوه بر مخارج یادشده، درآمد خالص باید شامل ١٠ درصد از دستمزد کارگر نیز برای موارد غیرمترقبه باشد.
فعالین کارگری خودشان را درگیر کش و قوسهای عوامل متعدد رژیم نمیکنند. بقول پروین محمدی: “كلیت مثلث سه جانبهگرایی شورای عالی كار بازیای بیش نیست”. جنبش کارگری حرفش این است که با تشکل و با نمایندگان خودمان دستمزد مکفی را محاسبه خواهیم کرد و حداقل دستمزد را به بازیهای عوامل رژیم گره نمیزنیم. همین یک هفته پیش بود که یکی از سران نهادهای سر به “خانه کارگر” اعتراف کرد که حداقل دستمزد کارگران هزینه زندگی یک هفته کارگران را هم تأمین نمیکند. فعالین کارگری میتوانند و بارها چنین کاری هم کرده اند که در شهری مثل تهران دستمزد مکفی را محاسبه و طبق آن خواهان حداقل دستمزد پایه باشند. کارگران حداقل دستمزدی را که رژیم همانند ارباب روستاها به آنها تحمیل میکند، نمیپذیرند!