جمهوری اسلامی و قتل‌های ناموسی مصاحبه با حمید تقوایی

تدوین شده بر مبنای برنامه پاسخ در کانال جدید

حسن صالحی: قتل‌های ناموسی در ماه‌های اخیر افزایش چشمگیری داشته. در ماه فروردین امسال دستکم ۲۱ زن توسط مردان خانواده، پدر یا برادر یا عمو یا همسر کشته شده‌اند. یکی از آخرین نمونه‌های این قتل‌های فجیع قتل زن جوان ۱۸ ساله‌ای بود به اسم فاطمه سلطانی که در اسلام‌شهر در مقابل چشم مردم توسط پدرش با ضربات متعدد چاقو به قتل رسید. اولین سؤال من این است که بروز این قتل‌ها، که از آن به‌عنوان زن‌کشی هم اسم برده می‌شود، چه دلیل یا دلایلی دارد؟

حمید تقوائی: می‌شود به عوامل مختلفی اشاره کرد؛ ولی من فکر می‌کنم مهم‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین علت وجود خود جمهوری اسلامی است. یعنی وجود یک حکومت مذهبی که کلاً نگاهش به زن مثل یک کالای جنسی است و زن را مایملک و ناموس مرد می‌داند. این تفکر از قبل هم در عقب‌مانده‌ترین و مذهبی‌ترین بخش جامعه وجود داشته و بخشی از مردان این تعصبات را داشته‌اند، ولی این تعصبات هیچ‌وقت به‌عنوان یک فرهنگ رسمی بر جامعه حاکم نشده بود. در جمهوری اسلامی بیشتر از ۴ دهه است که از محراب و منبر و رادیو و تلویزیون و مدیای اجتماعی مدام در جامعه پمپاژ می‌شود که زن ضعیفه است، ناقص‌العقل است، عامل تحریک مرد است، باید خود را بپوشاند، باید حجاب داشته باشد، ورزش نمی‌تواند بکند، آواز نمی‌تواند بخواند، بدون اجازه پدر و یا قیم مرد خانواده نمی‌تواند ازدواج کند، بدون اجازه شوهر نمی‌تواند سفر کند، نمی‌تواند کار کند، نمی‌تواند طلاق بگیرد، حق حضانت فرزندان را ندارد و غیره و غیره.

این فرهنگ پوسیده تبدیل شده است به فرهنگ حکومتی و رسمی و تأثیری که بر جامعه می‌گذارد این است که به تعصبات و تابوها و عقب‌ماندگی‌های فرهنگی مذهبی – مردسالارانه که در گوشه‌کنار جامعه وجود داشته دامن می‌زند و آن را به جلو می‌راند. همانطور که آخوندها و آیت‌الله‌های متحجری که در کنج حوزه‌های علمیه قم بیتوته کرده بودند و کاملاً در حاشیه جامعه قرار داشتند به حکومت رانده شدند، به همان شکل اخلاقیات پوسیده و مهجور آنها هم به مرکز رانده شده و به فرهنگ مجاز و رسمی حکومتی تبدیل شده. نه این حکومت جامعه را نمایندگی می‌کند و نه فرهنگ حکومتی فرهنگ جامعه را.

البته مسئله فقط فرهنگ متحجر و ضد زن حاکم نیست، قوانینی وضع کرده‌اند که تماماً مبتنی بر این فرهنگ و نگرش ضد زن و پاسدار آن است. مثلاً وقتی قانون ازدواج دختر نه‌ساله را مجاز می‌داند و پدر حق دارد که دختر خردسالش را به هر مردی که معمولاً چندین برابر سن کودک سن دارد به همسری بدهد، و از سوی دیگر زن حق طلاق ندارد این عین بردگی جنسی زن است که قانونیت یافته. زمانی هم که این برده جنسی به موقعیتش پی می‌برد و خود را به درودیوار می‌زند که خود را رها کند به دست مالکش به قتل می‌رسد. قتل‌های ناموسی در واقع حق برده‌دار به مجازات برده سرکش خود است.

این تراژدی است که متأسفانه مدام تکرار می‌شود و جمهوری اسلامی به دو معنی علت و مسئول این وضعیت است. یکی از نظر فرهنگی و قوانینی که زن را کالای جنسی تلقی می‌کند و به‌این‌ترتیب زمینه قتل‌های ناموسی را فراهم می‌کند و جنبه دوم نحوه برخورد به این جنایت. بله، در جمهوری اسلامی هم قتل ناموسی جرم محسوب می‌شود؛ ولی جرم درجه چندمی که کیفر خیلی سبکی دارد. در خیلی موارد هم با تأیید اخلاقی و فرهنگی همان قاضی پرونده روبرو می‌شود و مشمول دلایل مخففه می‌شود. بی‌حجابی و یا سفر بدون اجازه شوهر و یا رابطه خارج از ازدواج زن، که مجازات رسمی و شرعی‌اش سنگسار است، جرم بسیار سنگین‌تری محسوب می‌شود تا قتل دختر و یا همسر به همین دلایل! به‌این‌ترتیب هم از نظر ایجاد شرایطی که به قتل‌های ناموسی منجر می‌شود و هم از نظر برخورد به عواقب این شرایط جمهوری اسلامی عامل مستقیم کشتار زنانی است که جرمشان صرفاً زندگی به شیوه انسان قرن بیست و یکمی است.

حسن صالحی: سؤال بعدی این است که این زن‌کشی‌ها و قتل‌های ناموسی در ماه‌های گذشته افزایش پیدا کرده است. البته آمار دقیقی در دست نیست، چرا که بعضی از این قتل‌ها حتی گزارش داده نمی‌شود و یا تحت عناوین دیگری مثل خودکشی از آنها یاد می‌شود، ولی همانطور که در ابتدا اشاره کردم طبق آمار اعلام شده ۲۱ مورد قتل ناموسی تنها طی فروردین‌ماه رخ‌داده که نشان‌دهنده گسترده شدن این جنایت است. به نظر شما افزایش این جنایت یافته چه علتی دارد؟

حمید تقوائی: به نظر من علت این است که زنان دیگر به‌راحتی به این موقعیت برده‌وار خود تن نمی‌دهند و به‌اصطلاح سرکش‌تر شده‌اند. انقلاب زن زندگی آزادی اکنون بی‌حجابی را در جامعه تقریباً تثبیت کرده است. جمهوری اسلامی با تمام سرکوب و فشاری که اعمال کرده نتوانسته است این جنبش را عقب براند. در واقع این انقلاب به روی زنانی که شاید قبل از آن به هر دلیلی تابع بودند، مطیع بودند، و اعتراضی نمی‌کردند دریچه‌ای را باز می‌کند و راه جدیدی را نشان می‌دهد. نشان می‌دهد که می‌توانیم به قدرت خودمان این بساط زن‌ستیزی را جمع کنیم. زنان بپا می‌خیزند تا سنت‌ها و تابوهای ضد زن را بشکنند، رأی مستقل خودشان را داشته باشند، آن‌طور که دوست دارند زندگی کنند؛ و این تعرض با برخورد شدیدتر حکومت، و با برخورد شدیدتر آن مردانی که به فرهنگ مذهبی و مردسالارانه آلوده‌اند مواجه می‌شود. تا وقتی که زنان تابع باشند طبعاً موارد قتل‌های ناموسی هم کمتر خواهد بود؛ ولی وقتی که این اعتراض و “سرکشی” در می‌گیرد، سرکوب هم، چه در شکل حکومتی و چه از جانب مردان متعصب خانواده، شدیدتر می‌شود. همانطور که رژیم امروز زنان بیشتری را دستگیر می‌کند، زنان بیشتری را اعدام می‌کند، و کلاً زنان و فعالین جنبش آزادی‌خواهی زنان را تحت‌فشار بیشتری قرار می‌دهد، به همان شکل مردان مبتلا به این فرهنگ متحجری که از جانب حکومت دامن زده می‌شود نیز تقلای بیشتری می‌کنند تا زنان “تحت قیمومیت” خود را در همان چارچوب پوسیده تابعیت و تسلیم حفظ کنند.

البته این مقابله امری شخصی و خانوادگی نیست، بلکه در واقع عکس‌العمل عقب‌مانده‌ترین بخش‌های جامعه به انقلاب زندگی آزادی است. در دل این انقلاب بخش وسیعی از زنان و مردان آزادی‌خواه به مقابله با این فرهنگ حکومتی و قوانین ضدانسانی مبتنی بر آن برخاسته‌اند. تابوها و تعصبات، و به قول مقامات رژیم” ارزش‌ها و هنجارهای اسلامی”، را عملاً در هم شکسته‌اند. این مبارزه را زنان در زندگی هر روزه و با تغییر سبک زندگی خودشان به پیش می‌برند. ما در جریان جنبش زن زندگی آزادی تظاهرات و تجمع اعتراضی علیه حجاب نداشته‌ایم؛ ولی درعین‌حال جنبش علیه حجاب موفق‌ترین جنبش اعتراضی در ایران است. علت این است که زنان در زندگی هر روزه حجاب را کنار گذاشته‌اند. اعتراض عریان آهو دریایی و کنسرت پرستو احمدی نیز نمونه‌های دیگری از همین شکستن هنجارهای اسلامی در زندگی روزمره است. این شیوه مبارزه بسیار موفق بوده است منتهی یک عارضه آن این است که خانواده‌های متعصبی که نمی‌توانند این هنجارشکنی را بپذیرند به خشونت بیشتر علیه زنان روی می‌آورند. به نظر من قتل‌های ناموسی آن روی سکه آزادی‌خواهی زنان است.

این را هم بگویم که این جنبش علیه تابوها و مقدسات ضد زن سابقه طولانی‌تری از انقلاب زن زندگی آزادی دارد. مدت‌هاست که در جامعه ازدواج‌های سفید، یعنی زندگی مشترک زن و مرد بدون مراسم رسمی و مذهبی، رواج دارد و یا داشتن دوست‌پسر و دختر پدیده رایجی است. در جنبش بی‌حجابی نیز حرکت دختران خیابان انقلاب با پیشتازی ویدا موحد در دی‌ماه ۱۳۹۶، یعنی حدود ۵ سال قبل از آغاز انقلاب زن زندگی آزادی، شکل گرفت. به نظر من این آزادی‌خواهی زنان که عملاً تابو ها را زیر پا گذاشتن است روحیه و فرهنگ جامعه را نمایندگی می‌کند و نه پدیده قتل‌های ناموسی. امروز حتی در سطح جهانی همه ایران را با زن زندگی آزادی و اولین انقلاب زنانه تاریخ می‌شناسند و نه با عکس‌العمل‌های عقب‌مانده‌ترین بخش‌های جامعه.

حسن صالحی: بااین‌حال به نظر می‌رسد که ما با یک واقعیت متناقض روبرو هستیم. ازیک‌طرف ما شاهد این بودیم انقلاب زن زندگی آزادی بسیاری از اخلاقیات و فرهنگ مردم و بخصوص مردان را تغییر داد. بسیاری از مردان به دفاع از زنان برخاستند، از مطالبات زنان حمایت کردند، و این همبستگی انسانی میان زن و مرد بسیار شعف‌انگیز بود؛ ولی درعین‌حال می‌بینیم که بعد از فروکش انقلاب ای اتفاقات ناگوار رخ می‌دهد. این تناقض را چگونه توضیح می‌دهید؟

حمید تقوایی: همانطور که اشاره کردم این یک نوع عمل و عکس‌العمل هست. این سؤال شما مثل این است که بپرسید در انقلاب زن زندگی آزادی با این قدرت تعرضی‌اش چرا تعداد اعدام‌ها بالا رفت؟ دقیقاً به‌خاطر اینکه انقلاب دارد تعرض می‌کند، دشمن راهی ندارد جز اینکه اعدام کند. اعدام از طرف حکومت است، قتل‌های ناموسی با تأیید عملی حکومت ولی از طرف مردانی صورت می‌گیرد که چنین تعصباتی دارند و در واقع به فرهنگ حکومتی آلوده‌اند. این دوروی سکه این واقعیت است که جامعه دارد روی تمام ارزش‌ها و تعصبات و هنجارهای اسلامی، آن هم نه‌تنها تابوهای رایج در دوره حاکمیت جمهوری اسلامی بلکه در کل تاریخ معاصر ایران، پا می‌گذارد و از آنها عبور می‌کند. ازدواج سفید و یا داشتن دوست‌دختر و پسر، رابطه جنسی قبل از ازدواج و نظایر آن در ایران سابقه نداشته است و امروز همه این پدیده‌ها رو به گسترش است. این بازتاب دیگر فرهنگ ضد زن حاکم است. من همیشه گفته‌ام جمهوری اسلامی جامعه را به قعر دره ارتجاع و عقب‌ماندگی جوامع عشیرتی – قبیله‌ای برده است، و دقیقاً به همین دلیل مردم در اوج قله تمدن امروز بشری به آن پاسخ می‌گویند.

ازاین‌رو است که از یک‌سو شاهد پیشروی‌ها و دستاوردهای بی‌سابقه مردم هستیم و از سوی دیگر شاهد عکس‌العمل شدیدتر هم حکومت و هم بخشی از جامعه که اگر خود وابسته به حکومت نباشد به فرهنگ حکومتی آلوده است.

حسن صالحی: امروز کمپین‌های متفاوتی برای متوقف کردن قتل‌ها ناموسی در جامعه جریان دارد. اینها چه خواست‌های مشخصی را باید مطرح کنند؟

حمید تقوائی: به نظر من مهم‌ترین خواست این است که باید تابوها و تعصبات یا به‌اصطلاح “جرایمی” که قتل‌های ناموسی به خاطرش اتفاق میفتد را جرم‌زدایی کرد و از حیطه دخالت دولت و قانون بیرون کشید.

این نکته مهمی است؛ چون قوانین رژیم قتل زنی که رابطه خارج از ازدواج داشته باشد و یا به‌اصطلاح خیانت کرده باشد را مجاز می‌داند. (همین‌جا این را هم بگویم که عکس قضیه صادق نیست؛ یعنی خیانت شوهر نه‌تنها جرم نیست؛ بلکه تحت عنوان حق چندهمسری و صیغه دائم و موقت و غیره کاملاً شرعی و مجاز شمرده می‌شود)! در خیلی از کشورها رابطه خارج از ازدواج مذموم و غیراخلاقی است؛ ولی امری خصوصی است، جرم نیست و قانون واردش نمی‌شود. کلاً همه مذاهب و بخصوص اسلام رابطه جنسی زن و مرد را به گناه کبیره‌ای تبدیل کرده‌اند که تنها تحت شرایط و قوانینی که مذهب صادر کرده است مجاز و قابل‌انجام است. در ایران این تحجر مذهبی امری قانونی و دولتی است.

در مقابله با این وضعیت باید اعلام کرد که دولت و قانون حق ندارند در زندگی خصوصی مردم و بخصوص زنان دخالت کنند. باید اعلام کرد که زنان حق دارند شریک زندگی‌شان را انتخاب کنند و با یا بدون ازدواج با او زندگی مشترک داشته باشند، زنان و دختران جوان حق دارند دوست‌پسر داشته باشند، برای ازدواج و طلاق و مسافرت و انتخاب شغل و مسافرت و غیره به اجازه هیچ مردی نیاز ندارند، حق دارند هر لباسی که می‌خواهند بپوشند، هر نوع تفریحی داشته باشند، به هر نوع فعالیت ورزشی و هنری و اجتماعی که مایل‌اند بپردازند و غیره و غیره. برای مردان در هیچ یک از این زمینه‌ها محدودیتی وجود ندارد، برای زنان نیز باید همین‌طور باشد. مردان قیم زنان نیستند و هر قانونی که بر این مبنا باشد باید ملغی شود.

از سوی دیگر باید زمینه‌ها و شرایطی که به قتل‌های ناموسی منجر می‌شود را از بین برد. قانونی‌بودن ازدواج دختران خردسال از سن نه‌سالگی، قانونی‌بودن صیغه و چندهمسری، آپارتاید جنسیتی در مدارس و دانشگاه‌ها و محل کار و اجتماعات عمومی، و کلیه مناسبات و فرهنگ و قوانینی که زن را موجودی فرودست می‌انگارد را باید کنار زد. اینها از جمله عواملی است که وقتی از جانب زنانی که نمی‌توانند این شرایط را تحمل کنند نفی و کنار زده می‌شود به خشونت حکومتی و خانوادگی نظیر قتل‌های ناموسی منجر می‌شود.

جنبه مهم دیگر برخورد به مرتکبین قتل‌های ناموسی است. هر مورد قتل ناموسی باید به‌طورجدی و پیگیر مورد پیگرد قرار گیرد و یک جرم سنگین و غیرقابل‌تخفیف و بخشش تلقی شود.

اینها موارد مشخصی است که می‌تواند در دستور کار جنبش رهائی زن و کارزارهای ضد قتل‌های ناموسی قرار بگیرد. البته در این مورد هم مثل همه مسائل و مصائب مبتلا به جامعه، ریشه و اساس مسئله نفس وجود حکومت اسلامی است. باید تیشه به ریشه زد و جمهوری اسلامی را با تمام فرهنگ و قوانین زن‌ستیزانه‌اش به زیر کشید. جنبش زن زندگی آزادی همین هدف را در برابر خود قرار داده است. کارزار علیه قتل‌های ناموسی، نظیر سایر مبارزات عرصه‌ای متعددی که در جامعه جاری است، در عین اینکه برای تحقق خواسته‌های معینی می‌جنگد، خود جبهه مهمی از جنبش سرنگونی‌طلبانه جاری در جامعه به شمار می‌رود.

۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، ۸ مه ۲۰۲۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *