جدید ترین

یرواند آبراهامیان و حقایق قابل انکار!

علی جوادی

«مصاحبه ای که (نادر فتوره چی به آن اشاره داشته)، با یک روزنامه نگار آمریکایی و برای مخاطبان آمریکایی انجام شده است. آن هم در هنگامی که بحثهای بسیار داغی در آمریکا بر سر پذیرش یا عدم پذیرش “برجام” از سوی کنگره ایالت متحده در حال پیگیری است. پذیرش این قرار داد از سوی کنگره بسیار مهم و جدی است چرا که در صورت عدم پذیرش وقوع جنگ بسیار محتمل خواهد بود. اوباما روزهای آخر زمامداری اش را میگذراند و اگر رئیس جمهوری بعدی از جمهوریخواهان باشد، جنگ به وقوع خواهد پیوست و اگر رئیس جمهوری بعدی هیلاری کلینتون باشد باز هم احتمال آن قریب به یقیین خواهد بود. زیرا هیلاری کلینتون به طور کامل از حمله به عراق دفاع کرده بود و همبسته لابی لیکود به حساب می آید. تمرکز بر ناکامی ها و قصور جمهوری اسلامی (که میتوان به فهرست نادر موارد بسیاری به خصوص در موضوع حقوق بشر نیز افزود) فقط به کسانی کمک میکند که میخواهند جنگ را به بهانه “آزاد سازی” ایران و ارتقاء سطح زندگی مردم ایران راه بیندازند.
اشاره صرف به آمارهایی که جمهوری اسلامی را در وضعیت بدی نشان میدهد و نادیده گرفتن آمارهایی که چندان بد نیستند همچون افزایش باسوادی، آموزش عالی و دانشگاهی، کنترل جمعیت، پاکسازی حلبی آبادها و مهمتر از همه افزایش امید به زندگی که یکی از مهمترین شاخصه ها در همه نقاط جهان به حساب می آید، ممکن است ما را به جایی برساند که استدلالمان پر سر و صدا باشد ولی فقط بخشی از واقعیت را بازتاب دهد. ما این نمایشنامه را قبل از جنگ عراق تجربه کرده ایم. در هنگامی که رهبری آمریکا برای جنگ عراق دورخیز کرده بود، بسیاری از نیروهای مترقی عراقی، به خوبی این وظیفه را بر عهده گرفتند که صدام حسین را یک شیطان مجسم جلوه بدهند. استدلالهای آنها به درد نئوکانهایی خورد که از “آزاد سازی” عراق دفاع میکردند. اگر نادر فتوره چی حکمران کاخ سفید بود، من دغدغه ای نداشتیم و شب را به آسودگی سر بر بالین میگذاشتم. اما همه میدانیم که چنین نیست. من نگرانم که شیوه پلمیک ایشان فقط به کسانی کمک برساند که مترصد حمله به ایران هستند. تاریخ تکرار خواهد شد، البته این بار نه صورت کمدی، بلکه بصورت یک تراژدی عظیم خواهد بود. من متوجهم که انتقادات ایشان برای مخاطبان ایرانی نگاشته شده است، اما اگر این نوشته به انگلیسی ترجمه و در آمریکا منتشر شود، بسیار کمک حال جنگ طلبان خواهد بود.
یرواند آبراهامیان ۲۵اوت ۲۰۱۵»
نقل قول طولانی ای را که در بالا خواندید پاسخ یرواند آبراهامیان به انتقادات نادر فتوره چی به ترجمه مصاحبه ایشان با یک خبرنگار آمریکایی است. نیازی به پرداختن به مصاحبه اولیه ایشان و برخی تعریف و تمجید های آکادمیک از کارنامه رژیم اسلامی در آن مصاحبه نیست. خود این پاسخ به میزان کافی گویا و بیانگر نگرش راست و عدم پایبندی ایشان به حقیقت سیاسی است. در اینجا به ارزیابی ایشان از عملکرد جمهوری اسلامی، جایگاه و مکانی که حقیقت در این ارزیابی ایفا میکند و همچنین دلایل و توجیهات ارائه شده در این دستکاری حقیقت می پردازیم.
آبراهامیان و کارنامه رژیم اسلامی
در یک کلام ایشان معتقد است که کارنامه جمهوری اسلامی چندان هم سیاه و تباه نیست. دستاوردهایی هم داشته است و نباید این “آمارهایی که چندان بد نیستند” را “نادیده” گرفت! تکان و دهنده و گیج کننده است. بعد از گذشت بیش سه دهه و نیم از عمر سیاه جمهوری اسلامی ما کماکان با ادعاهایی مواجه هستیم که هر انسانی را که تنها چند روز تحت حاکمیت حکومت اسلامی بسر برده باشد را به وحشت می اندازد. همین یک قلم را توجه کنید: حکومت اسلامی و “افزایش امید به زندگی”!؟ در اولین واکنش باید از ایشان پرسید که در مورد کدام جامعه و کدام حکومت صحبت میکنند؟ آیا واقعا داریم راجع به پدیده واحدی یعنی جمهوری اسلامی در ایران صحبت میکنیم، آنهم در سالگرد قتل عام ۶۷؟ راستش حتی آخوندهای جناح “اصولگرا” هم چنین ادعاهای پوچی ندارند. خود این اوباش اسلامی بهتر میدانند!
اما “افزایش امید به زندگی” در کدام از بخش از جامعه؟ در میان جوانان و زنان و کارگران و توده های مردم؟ آنجایی که “نا امیدی” و “فرار” و “فقر و فلاکت” و “نا امیدی” بیداد میکند؟ یا در میان اقلیت استثمار و چپاولگر حاکم؟ کدامیک؟ آیا آقای آبراهامیان “پایبند و متکی” به آمار نگاهی هم به وضعیت آن بخش از جامعه انداخته است که کلیه هایشان را برای گذران زندگی به فروش میرسانند، آیا ایشان شنیده است که ایران تحت حاکمیت اسلامی بزرگترین مرکز فروش “قطعات بدن” است. آیا ایشان نگاهی هم به آمار تن فروشی و شروع سن تن فروشی در ایران اسلام زده انداخته است؟ کافی است به آمار خود جمهوری اسلامی و نه هیچ ارگان و نهاد مستقل و علمی تکیه کنیم؟ آیا ایشان نگاهی به وضعیت کارتن خوابها در ایران انداخته است؟ کودکان کار چطور؟ آیا ایشان به آمار و میزان معتادان به انواع مواد مخدر در جامعه نگاهی انداخته است؟ آیا ایشان به آمار بیکاری و بیکاری فارغ التحصیلان جامعه نگاهی انداخته است؟ آیا میداند که میزان بیکاری زنان آماده به کار چقدر است؟ آیا میداند که چه تعداد کارگر بیکار و ففر زده در فرار از زندگی نکبتار کنونی خود را یا به دار کشیده اند یا آتش زده اند؟ آیا میداند که چه تعداد کارگر حقوق خود را ماههاست که دریافت نکرداند؟ باید از ایشان پرسید که شاخص های “افزایش امید به زندگی” کدام است؟
نه! واقعیت این است که این آمار نیستند که یرواند آبراهامیان را به چنین ارزیابی و نتیجه گیریهایی در بررسی کارنامه جمهوری اسلامی رسانده اند. آمار بی تقصیرند، آمار مقصر نیستند. مساله انتخاب سیاسی و یا شاید هم چرخش سیاسی ایشان است. مساله بر سر جایگاه و مکان و تعلق سیاسی ـ جنبشی ایشان است. این مکان و تعلق سیاسی ایشان است که چنین ارزیابی “دوگانه” ای از حکومت اسلامی ارائه میدهد. و این ارزیابی دارای پیشینه تاریخی است. بخشی از هویت پایه ای جنبش ملی ـ اسلامی است. این جریانات همواره حکومت اسلامی را به “جناح خوب و بد”، “جناح مترقی و مرتجع” و متعاقبا کارنامه اش را نیز “دوگانه” ارزیابی کرده اند. “گل همینجاست!”
جنگ احتمالی و دستکاری حقیقت
یک رکن دیگر دفاع یرواند آبراهامیان از کارنامه “دوگانه” جمهوری اسلامی بنا به ادعای خودشان تلاش بمنظور مقابله با جناح محافظه کار و جنگ طلب در آمریکا است. جوهر ادعایش این است که نمیخواهد استدلالاتش “بهانه ای” به دست جنگ طلبان و نئوکانها در آمریکا برای حمله به ایران به دست دهد. به طور دو پهلویی به عملکرد از قرار “منفی” جریانات مترقی اپوزیسیون صدام حسین اشاره میکند. بگذارید “نسخه” ایشان را کمی بسط و توسعه دهیم. آیا از این پس باید بپذیریم که ما جریانات کمونیست و آزادیخواه و حقیقت جو یا باید سکوت کنیم، یا مانند ایشان حقایق را دستکاری کنیم تا شاید مورد “سوء استفاده” جریانات جنگ طلب و میلیتاریست غرب قرار نگیرد؟ آیا ما نیز باید در مقابل جنایات انواع دستجات تروریست و حیوانی اسلامیستها خفقان بگیریم تا شاید مورد بهره برداری میلیتاریستها و جنگ طلبان ناتو امثالهم قرار نگیرد؟ پس چه بلایی به سر حقیقت می آید؟ آیا این معادله را اگر معکوس کنیم کماکان صادق است. آیا میتوان جنایت میلیتاریستها و جنگ طلبان را به بهانه اینکه مورد سوء استفاده اسلامیستها و دستجات متفاوت تروریست در جنگ و جدال کور و ضد انسانی شان علیه هر آنچه بویی از غرب و فرهنگ غربی و اروپایی دارد، قرار نگیرد، پرده پوشی کرد؟ یا نه این معادله ای یک سویه است؟ فقط در پوشاندن جنایات اسلامیستها و دولتهای آنها صادق است؟
نه! راه دیگری هم ممکن است. میتوان هم حقیقت گو بود و هم مخالف حکومت اسلامی و هم مخالف سیاست میلیتاریستی آمریکا و ناتو و هم مخالف تحریم اقتصادی. و در همین امتداد باید گفت آیا ایشان تاکنون چیزی از “اردوی بشریت متمدن و آزادیخواه” شنیده است؟ آیا نمیداند که هم میتوان مخالف سرسخت جمهوری اسلامی بود و در عین حال در مقابل هر گونه تهاجم میلیتاریستی و سیاست جنگ طلبانه ای هم ایستاد؟ آیا ایشان نشنیده اند که بخشهای وسیعی از مردمی که در اعتراض به سیاست جنگ طلبانه آمریکا و ناتو به میدان آمدند هیچگونه همسویی با جمهوری اسلامی و حکومتهای این چنینی نداشتند و ندارند. چنین موضع سومی ممکن است، حقیقی است. واقعی و اصولی است. ما در مقابل جنگ تروریستها ایستادیم. در مقابل هر دو سوی این جدال خونین ایستادیم و بشریت مترقی و متمدن را نمایندگی کردیم. یرواند آبراهامیان نیز میتوانست در این اردو قرار گیرد. میتوانست به تمام حقیقت پایبند باشد. میتوانست…
اما آبراهامیان مرتکب یک خطای فاحش سیاسی نیز در روی آوری آمریکا و متحدین اش به جنگ در عراق میشود. بنا به استدلال ایشان ما باید بپذیریم که اتخاذ این سیاستهای جنگ طلبانه بر مبنای “حقایق” سیاسی ای استوارند که ماتریال آن را نیز بخشا جریانات مترقی و آزادیخواه در نقدشان از دیکتاتوری سرکوبگر صدام حسین تولید کرده اند. ایشان در آمریکا زندگی میکند، شغل و در آمد خود را از کار دانشگاهی در رشته تاریخ میگذراند، بنا به تعریف شغلی و حرفه ای هم که شده باید با واقعیاتی که ماشین نظامی آمریکا را به جنگ علیه عراق کشاند بهتر از دیگران آشنا باشند. باید بارها دیده و شنیده باشند که کالین پاول دروغ میگفت زمانیکه ادعا میکرد عراق دارای سلاح اتمی است. کل این تهاجم نظامی بر مبنای دروغ و عوامفریبی استوار شده بود. تصمیم شان کوچکترین ربطی به حقایق سیاسی و ماهیت دیکتاتوری صدام حسین نداشت. در پی شکل دادن به نظم نوین جهانی شان بودند، باید تهاجم میکردند. جنگ حلقه ای در سیاست و تلاشی برای تحکیم موقعیت تضعیف شده آمریکا در دوران پس از جنگ سرد بود. بعلاوه مگر کم هستند دیکتاتورها و حکومتهایی که کارنامه طویلی در آدمکشی و جنایت دارند و همدست و متحد دراز مدت آمریکا هستند و بیان حقایق خراشی در دفاع این جریانات از این دیکتاتوریها وارد نمیکند. آیا تاکنون بیان حقایق در مورد این حکومتها موجب اتخاذ سیاست جنگ طلبانه علیه این حکومتها شده است؟ مگر تاکنون جنگهای عظیم تاریخی بر سر حقایق شکل گرفته اند؟ چرا یرواند آبراهامیان این حقایق تاریخی را نادیده میگیرد؟
جایگاه حقیقت در سیاست؟
این یک سئوال رتوریک نیست؟ واقعی است. به این مساله باید پرداخت. متدولوژی سیاسی یرواند آبراهامیان را میتوان اینگونه تبیین کرد که حقیقت برای ایشان “نسبی” است. میتوان “گزینه ای” به سراغ حقیقت رفت. میتوان بر روی حقایقی بر اساس “مصلحت” سیاسی خاک پاشید و آن را نادیده گرفت. در فرهنگ ارتجاعی “پسا مدرنیسم” این روش شناخت و ارزیابی را “نسبیت فرهنگی” نام گذاری کرده اند. شاید در تبیین سیاسی بتوان آن را “نسبیت سیاسی” نام نهاد. این یک روش ارتجاعی و ضد اخلاقی است. اشکال زمخت تر و تاریخی تر این متدولوژی را “ماکیاولیسم” هم نامیده اند. “هدف وسیله را توجیه میکند”. در این روش نیز هدف و مصلحت سیاسی “حقیقت” را “انتخابی” و “گزینه ای” میکند. برای لحظه ای به کاربرد این متد در امر قضا و قضاوت بیندیشید، از این پس باید به دادگاهها و پیکر قضایی جامعه مجوز زیر خاک کردن حقایق را نیز اعطاء کرد. در این روش حقیقت بیرون از ما بر حسب ارزش مصرف خود به کار گرفته میشود و حقیقت میشود. اگر به کار هدف سیاسی مورد نظر آید، حقیقتی است که میتوان به آن رجوع کرد. در غیر این صورت غیر واقعی و غیر حقیقی است و باید بر آن خاک پاشید و آن را از انظار پوشاند. هدف این متدولوژی سیاسی توجیه انواع ریاکاریها و دو رویی های سیاسی و ضد انسانی در جامعه بشری امروز است. فورموله کنندگان این سیاست بعضا آکادمیسین ها و نظریه پردازانی هستند که اگر مستقیما چشم به پاداش به طبقه حاکمه و هیات حاکمه دارند، به دنبال نام و نشان و شهرت هر چرندیاتی تولید میکنند. و از این قرار است که بیان تمام حقایق در مورد ماهیت جنایتکارانه حکومت اسلامی بی مصرف میشود و به خاک سپرده میشود.
ما اعلام میکنیم، آن جنبش اجتماعی، آن نیروی سیاسی ای که تلاشش به حقیقت جامعه، به تمام حقیقت متکی نیست، خواسته یا ناخواسته در خدمت حفظ وضع موجود، حفظ مشقات و ستمها و نابرابریهای موجود در جامعه معاصر است. جنبشی که حقیقت گویی یک مشخصه اش نباشد، سیاست و اخلاقیاتش بر حقیقت استوار نباشد، مترقی نیست، آزادیخواه نیست، رهایبخش نیست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *