متن زیر بر مبنای مصاحبه در کانال جدید در سپتامبر ۲۰۱۶ تنظیم شده است
کیوان جاوید: نیروی مسلح حرفه ای و مافوق مردم چیست، به چه خدمت میکند، در همه کشورها هم هست و ظاهرا اینقدر پذیرفته شده است که گویا روی ضرورت آن حرفی نیست. شما چه میگویید؟
اصغر کریمی: نیروی مسلح چیزی جز دار و دسته اجیر شده توسط طبقه حاکم برای حفظ نظام موجودشان، تامین منافع اقتصادیشان، سرکوب مردم و حفظ بازار داخلی طبقه حاکم در مقابل حاکمان کشورهای دیگر نیست و مردم اینرا با گوشت و پوست خود بویژه در کشورهایی مانند ایران، چه دوره شاه و چه دوره جمهوری اسلامی، لمس کرده اند. نه تنها در نظامهای سرکوبگر بلکه حتی در کشورهای غربی که درجه ای آزادی وجود دارد و برخی مطالبات مردم به طبقه حاکم تحمیل شده است، نیز ضرورت و کارکرد نیروهای مسلح در اساس فرقی ندارد. در خدمت طبقه حاکم و علیه اکثریت مردم است و اینکه طبقه حاکم میگوید ارتش منافع عموم مردم را نمایندگی میکند به همان اندازه دروغ است که میگویند دولت نماینده همه مردم است. در کشورهای اروپایی الان وضع طوری نیست که هر روز نیروی مسلحشان را علیه مردم به خیابان بیاورند یا اعتراض و اعتصابی را سرکوب کنند ولی اگر اعتراضات گسترده شود و خطری برای طبقه حاکم ایجاد کند در همین کشورها ارتش را به جان مردم می اندازند. این نیروی مسلح برای همین تربیت میشود، فرهنگ سازی یا در واقع شستشوی مغزی میشود، برای همین اطاعت کورکورانه را در ارتش حاکم میکنند، حق هر گونه اعتراض را از نیروی مسلحشان میگیرند تا در خدمت خودشان باقی بماند.
کیوان جاوید: ولی مگر اقتدار با نیروی مسلح بدست نمیاید؟ اسکندر و نادرشاه و چنگیزخان و یا هیتلر یا دولت آمریکا، آیا اینها با همین اقتدار نمیگویند که نیروی مسلح برای حفظ کشور لازم است؟ شما چطور اینرا توضیح میدهید؟
اصغر کریمی:همین مثالها و نمونه های اقتدار را بررسی کنیم به همان چیزی میرسیم که من توضیح دادم. نیروی مسلح در همه این دیکتاتوری ها و حکومت ها همان دو نقشی را که در ابتدا توضیح دادم بازی میکند. تاریخ اسکندر و چنگیز و نادرشاه و هیتلر و دولت آمریکا و سایر دولت ها و ارتش هایشان پر از جنایت در داخل مرزهایشان و خارج مرزهایشان است. هیتلر هم که جنایات و آدم کشی هایش هم در خود آلمان و هم در خارج مرزهایش روشن است، دولت آمریکا هم از نیروی مسلحش هم علیه مردم آمریکا استفاده کرده و هم علیه مردم ویتنام و یا حکومت هایی که ذره ای چپگرا بوده اند، صد تا حکومت نظامی در کشورهای مختلف مستقر کرده، کودتاهای عظیمی سازمان داده که حاصل هر کدامش کشتار دهها و صدها هزار نفر از مردم بوده است. در عراق ببینید چه خاکی به سر مردم ریخت و این کشور را به چه روزی انداخت یا جنگ های جهانی و بمب اتمی ارتش آمریکا در ژاپن چه فجایعی ببار آورد. در واقع هر چه دولت ها مقتدرتر میشوند و به تسلیحات بیشتری مجهز میشوند پایه های اسارت مردم را بیشتر محکم میکنند.
کیوان جاوید:بینندگان ما میتوانند این سوال را مقابل شما قرار دهند که باشد اینها جنگ طلب و مهاجم و ضدانسان ولی بهررو این دنیا پر از دولت های وحشی است و بعنوان مثال اگر در جنگ جهانی دوم کشورهای دیگر هم ارتش قوی نداشتند دولت آلمان خاک همه کشورها را به توبره کشیده بود. بنابراین اگر صلحدوست ترین دولت هم باشی نباید یک ارتش قوی و سازمانیافته در مقابل تهاجم دیگران داشته باشی؟
اصغر کریمی:یک استدلال هماین است که آمریکا نیروی اتمی دارد پس جمهوری اسلامی هم باید داشته باشد. پاکستان و اسرائیل و ترکیه هم باید داشته باشند. حساب کنید آنوقت به چه سر بشر میاید؟ این مقایسه ها این را ثابت نمیکند که همه باید ارتش حرفه ای قوی داشته باشند. بله در یک دنیای وحشی زندگی میکنیم اما این دنیای وحشی را همین ارتش ها و همین دولت ها ایجاد کرده اند. و اگر قرار است بشر از این وضع خلاص شود نمیتوان گفت فلان کشورارتش قوی دارد منهم باید داشته باشم و الخ. بحث ما در حزب کمونیست کارگری این است که نیروی مسلح حرفه ای و نیمه حرفه ای و مخفی و غیره که الان علیه مردم درست شده همه باید منحل شود.
کیوان جاوید:برنامه حزب کمونیست کارگری میگوید ارتش حرفه ای و نیروی مسلح مزدبگیر نداریم. بالاخره نیروی مسلح احتیاج هست یا نه؟ چون همیشه امکان حمله یک کشور دیگر وجود دارد مثل حمله عراق به ایران. شما میخواهید با یک نیروی غیر متخصص که تخصصش نظامی نیست به جنگ ارتش های حرفه ای بروید؟ آیا میتوان پزشکی را غیر تخصصی کرد؟ آیا میتوان همه را آموزش عمومی داد که پزشک باشند؟
اصغر کریمی:ما با نیروهای مسلح حرفه ای مافوق مردم و جدا از مردم مخالفیم و نه با مردم مسلح یا میلیس توده ای. این را پائین تر باز میکنم. اما اینجادو مساله را اجازه بدهید توضیح بدهم. اولا جنگ ها که خودبخود اتفاق نمی افتد.جنگ را همین طبقات حاکم ایجاد میکنند. جمهوری اسلامی و دولت عراق با سیاست های ارتجاعی شان جنگی را به مردم دو کشور تحمیل کردند. مردم این دو کشور هیچ منفعتی در این جنگ نداشتند حز اینکه گوشت دم توپ شدند. خمینی گفت جنگ برکت است چون برای حفظ جمهوری اسلامی و همان اقتداری که گفتید لازم بود.از نظر سیاسی جنگ ابزاری برای سرکوب مردمی بود که بپاخاسته بودند و استحکام ارگانهای سرکوب حکومت. صدها هزار نفر از مردم هم گوشت دم توپ این جنگ ضد مردمی شدند.در عراق هم روند مشابهی علیه مردم این کشور شکل گرفت. در واقع این جنگ ها بخاطر سیاست های ارتجاعی دولت ها و طبقات حاکم ایجاد میشود نه بخاطر مردم یک کشور علیه کشوری دیگر.
اما جنبه دوم مساله این است که یک حکومت انسانی جلو خیلی جنگها را میتواند بگیرد یعنی از جنگ پیشگیری کند. ما جامعه ای خواهیم ساخت که از سرکوب زنان خبری نیست، زن و مرد برابر هستند، شکنجه و اعدامی در کار نیست، مردم آزادی دارند، اکثریت مردم یا همه مردم طرفدار آن سیستم انسانی حاکم هستند و این مشروعیت مهمی برای این حکومت ایجاد میکند که حمله به آنرا مشکل میکند. اینطور نیست که هر دولتی هر لحظه بخواهد میتواند تصمیم بگیرد به کشور دیگری حمله کند. مقدماتی لازم دارد، توجیهاتی لازم دارد، افکار عمومی را باید آماده کند حتی خود نیروی مسلح را هم کم و بیش باید قانع کند. ما در ایران سر کار بیاییم هر نوع سلاح کشتار جمعی را جلوی چشم جهانیان نابود میکنیم. نه سلاح اتمی نه هیچ سلاح کشتار جمعی دیگری، شیمیایی و غیر شیمیایی لازم نداریم. ریشه تروریسم را هم خشک میکنیم. این سیاست ها بسیاری از بهانه های حمله نظامی را از بین میبرد. درست است دنیا دست جنایتکاران است اما بالاخره باید افکار عمومی را آماده کنند. در مورد عراق مثلاگفتند سلاح کشتار جمعی دارد و تبلیغات دروغینی سر هم کردند و فاکتهای جعلی به خورد مردم دادند، بخشی از افکار عمومی هم تحت تاثیر این تبلیغات و با توجه به اینکهحکومت صدام هم حکومت جنایتکاری بود فکر کردند که سلاح کشتار جمعی در عراق واقعیت دارد و بالاخره بعد از این پروپاگاندای عظیم به عراق حمله کردند. اگر کشوری دیپلماسی سری نداشته باشد، درهایش به روی مردم دنیا باز باشد، سیاست هایش شفاف و علنی باشد، بیشترین آزادی ها را هم در جامعه حاکم کرده باشد، آنوقت پروپاگاندا و حمله به چنین حکومتی ساده نیست.
کیوان جاوید:یعنی شما میخواهید فقط با شکل دادن به افکار عمومی در مقابل یک حمله احتمالی بایستید؟ دولت سوسیالیستی هواپیمای جنگی و سلاح های پیشرفته احتیاج ندارد؟
اصغر کریمی:من در مورد سیاست پیشگیری و اهمیت حیاتی آن صحبت کردم. معنی اش این نیست که دیگر امکان تهاجم به این کشور وجود نخواهد داشت.علاوه بر پیشگیری نیروی مسلح هم لازم است اما نه نیرویی به شکل موجود، یک ارتش حرفه ای در پادگان نگهداشته شده و مغزشویی شده که شغل اصلی اش سرکوب اعتراضات و خیزش های مردم است و در طول عمرش ممکن است یکبار هم در مقابل یک ارتش دیگر قرار بگیرد. ما به یک نیروی مسلح توده ای نیاز داریم یک میلیس توده ای. شوراهای مسلحی که مشغول کار و زندگی هم هستند نه اینکه زندگی شان در پادگان و به دور از جامعه میگذرد. مشغول کار و زندگی هستند اما سالی چند هفته هم آموزش میبینند. موقعی که حکومتی نماینده اکثریت مردم باشد، اکثریت مردم حاضرند اسلحه بردارند و در مقابل یک خطر از طرف حکومتی دیگر بجنگند، این بزرگترین قدرت نظامی را ایجاد میکند در مقایسه با حکومتی که مال یک اقلیت استثمارکننده است، سربازش ناراضی است، نصف نیروی نظامی اش ناراضی است، خانواده های آنها هم ناراضی اند، چنین نیروی مسلحی انگیزه ای برای شرکت در جنگ ندارد، حاضر به فداکاری نیست، فرصتی گیر بیاوردفرار میکند و جایی اگر بتواند گلوله را به طرف فرماندهانش شلیک میکند.
کیوان جاوید: شما از چگونه نیرویی که مثلا معلم است و صبح در مدرسه تدریس میکند یا در کارخانه کار میکند و یا دانشجو است و حرفه و مشغله اش چیز دیگری است میخواهید یک هواپیمای جنگی را هدایت کند یا نقشه جنگ را بکشد؟ آیا لااقل به یک نیروی متخصص دائمی که بتواند دیگران را هم آموزش بدهد نیازی ندارید؟ اگر میگویید لازم دارید پس ارتش حرفه ای دارید.
اصغر کریمی: بله ممکن است تعداد معینی آدم حرفه ای داشته باشید اما حتی در مورد این بخش از نیروی مسلح هم اینطور نیست که ده سال بیست سال در پادگان زندگی میکنند و حرفه شان فقط کار نظامی است و در هیچ فعالیت اجتماعی و سیاسی شرکت ندارند. اول بیایید اینرا روشن کنیم که آیا نیروهای مسلحی که در تمام طول تاریخ از دوره برداری تا فئودالی و سرمایه داری در همه کشورها یک نیرویی بوده که مردم را سرکوب کرده و هیچوقت در خدمت اکثریت جامعه علیه اقلیت حاکم نبوده را همچنان به همان شکل نیاز داریم یا نه. در تمام طول تاریخ از زمانی که جوامع طبقاتی شده اند نیروی مسلح حرفه ای مال طبقه حاکم و استثمارگر بوده علیه شورش بردگان و دهقانان و کارگران و توده های زحمتکش. حتی یکبار سراغ ندارید که نیروی سرکوب علیه کارفرماها یا اربابان به خیابان آمده باشد. این یک فاکت واقعی است. اگر اینطور است پس شکی نباید داشت که باید این سیستم عوض شود. اما در عوض ما به نیروی مسلح مردمی احتیاج داریم که در فعالیت اجتماعی شرکت دارند، گاهی در یک دوره نظامی شرکت میکنند و آموزش میبینند و اگر جنگی به این کشور تحمیل شد برای شرکت در جنگ آماده میشوند. خلبانی یا کار با سلاحهای پیچیده را هم میتوان در دوره های معین آموزش دارد ولی این به معنی حرفه ای بودن خلبانان و دیگر متخصصان نیست. بعد از آموزش نظامی،در جامعه مشغول کار میشوند و هر وقت لازم بود درارتش توده ای خدمت میکنند. ولی الان سربازی اجباری داریم دو سال جوانان را میبرند از آنها بیگاری میکشند و آموزش هایی ابتدایی به آنها میدهند. ما هم میتوانیم نه به این شکل بلکه به شکلی دیگر همه مردم را به کمک افراد متخصص آموزش بدهیم و اتفاقا آموزش هایی بسیار سطح بالاتر به آنها بدهیم. و موقعی که اینکار داوطلبانه است و اجباری در کار نیست مردم با علاقه بیشتری از آناستقبال میکنند. موقعی که توده های وسیع مردم در سازمان شورایی شان مسلحند، دولتی که میخواهد به این کشور حمله کند حساب میکند که بفرض خوزستان را هم گرفتیم در مقابل چنین مردمی آیا دوام خواهیم آورد؟ آیا چنین مردمی قابل کنترل هستند؟ آیا میشود بر چنین مردمی حکومت کرد؟
یک نکته دیگر اینکه ارتش توده ای و غیر حرفه ای را بر خلاف ارتش های حرفه ای و کلاسیک نمیتوان برای سرکوب مردم به خیابان آورد این ارتش خود مردمند خود شوراها هستند، خودشان کارگر یا پرستار و پزشک و دانشجو و معلم و بخشی از خود مردمند. ارتشی حاضر است در مقابل مردم بایستند که در پادگانهانگهش میدارند، مغزشویی اش میکنند، اطاعت کورکورانه را به او تحمیل میکنند، جرات هرگونه اعتراض و حتی انتقاد را از او میگیرند و یک سازمان جاسوسی مخفی هم برای کنترل و ارعاب او در خود نیروی مسلح درست میکنند. ابتدا باید توافق کنیم که چنین نیرویی نمیخواهیم. یک نظام انسانی و سوسیالیستی نوع دیگری از نیروی مسلح و سازمان دیگری از نیروی مسلح احتیاج دارد.
اجازه بدهید این نکته را هم اضافه کنم شخصا فکر میکنم یک حکومت سوسیالیستی و یک نظام مردمی الزاما نیازی به عالیترین تجهیزات نظامی که هر روز توسط کمپانی های اسلحه سازی اختراع و تولید میشود ندارد و نباید هر روز مشغول گسترش تجهیزات نظامی و صرف بودجه هنگفت برای آن باشد. چون قصد حمله به کشوری دیگر و کشورگشایی ندارد. صرفا یک نیروی دفاعی میخواهد. نباید در زمینه تسلیحات مدام در حال رقابت با کشورهای دیگر باشد.
کیوان جاوید: یک مساله دیگر که زندگی را بویژه بر نسل جوان تلخ کرده در جایی مثل ایران سربازی اجباری است. شرکت در جنگ هم اجباری است. ولی در یک حکومت سوسیالیستی، اولا سربازی اجباری چه میشود و ثانیا موقع یک جنگ احتمالی کسی که علاقه به شرکت در جنگ نداشته باشد یا روحیه اش را نداشته باشد چه میشود؟
اصغر کریمی: اولا هر نوع اجبار مردم به حتی یک دوره آموزشی مثلا سالی یکبار باید ممنوع شود. هر کس نخواهد در جنگ شرکت کند باید کاملا آزاد باشد. هر نوع اجباری برای مشارکت دادن مردم در جنگ باید اکیدا ممنوع شود. و نباید نگران بود که اگر آزاد باشند در فعالیت نظامی و یک جنگ احتمالی شرکت نمیکنند. موقع انقلابات مردم سینه خودشان را در مقابل نیروی مسلح سپر میکنند بدون اینکه از کسی پاداشی بگیرند باتوم میخورند ولی دوباره به خیابان میروند و شعار میدهند چون فکر میکنند برای امر مقدسی دارند مبارزه میکنند. در یک حکومت انسانی هم اکثریت مردم مشتاقانه در فعالیت نظامی شرکت خواهند کرد تا نظامی که مال خودشان است را حفظ کنند. حضور در فعالیت نظامی کاملا باید داوطلبانه باشد و همین علاقه مردم را بیشتر میکند. مجبور کردن کسی که علاقه ای به شرکت در یک فعالیت نظامی ندارد یا روحیه این کار را ندارد بشدت غیر انسانی است.
کیوان جاوید: بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی با صدها هزار نیروی مسلح در سپاه و ارتش و بسیج و نیروی انتظامی و غیره چه میکنید؟ آیا از اینها انتقام گرفته میشود بخاطر اینکه نقش حفظ این حکومت را داشته اند؟
اصغر کریمی: اولین مساله این است که کل اینها از ارتش و سپاه و حراست و وزارت اطلاعات و بسیج و نیروی انتظامی یعنی کل نیروهای مسلح و شبه مسلح جمهوری اسلامی و انواع دار و دسته های مسلح که زیر نظر این آیت الله یا آن آیت الله ها درست شده اند باید منحل شوند. این شرط موفقیت یک انقلاب هم هست که ماشین جنگی حکومت را باید در هم شکست. بخش اعظم این نیروها مثل بقیه مردم وارد کار مفیدی در جامعه میشوند، کارگر کارخانه یا معلم مدرسه یا مهندس فلان موسسه یا پرستار و پزشک یک بیمارستان میشوند و از توانایی و تخصص آنها استفاده میشود. الان صدها هزار نیروی مسلح و صدها هزار آخوند بدون اینکه کوچکترین کار مفیدی انجام بدهند بخش مهمی از بودجه مملکت صرف آنها میشود، در حالیکه جامعه نیاز به صدها هزار مسکن جدید و صدها بیمارستان و هزاران مدرسه دارد. بخشی از این نیروهای مسلح هم که مستقیما در سرکوب مردم، شکنجه و کشتار مردم دست داشته اند، یا دستور جنایت داده اند یا شاکی خصوصی دارند و … باید بدست عدالت سپرده شوند. اما قرار نیست به صرف عضویت در نیروی مسلح یعنی چند صدهزار نفر بعنوان مجرم به دادگاه کشانده شوند. بخش اعظم اینها در طول انقلاب به مردم میپیوندند. میگویند اشتباه کردیم و واقعا همین الان اکثرا از این حکومت ناراضی اند میدانند در میان مردم منفورند و دوست دارند یک کار مفیدی بکنند و یک شغل شرافتمندانه داشته باشند. قرار نیست اینها را کسی به دریا بریزد یا گرسنگی بدهد. در یک نظام انسانی اینها هم میتوانند یک زندگی مفید و انسانی را شروع کنند*