جدید ترین

درماندگی دولت رئیسی و کشاکش جناحها- حمید تقوایی

تدوین شده بر مبنای مصاحبه با کانال جدید

خلیل کیوان: چرا جمهوری اسلامی با روی کار آوردن رئیسی و یکدست تر کردن حکومت، منسجم تر نشده است؟ کارنامه رئیس جمهور نزدیک به یکسال پس از تشکیل دولتش چه هست؟ اختلافات آنها  و جناحبندی های فعلی بر سر چه مسائلی است؟ آیا حکومت راه حلی برای برون رفت از وضعیت بحرانی خودش دارد؟ چه چشم انداز و راه حلی برای اوضاع سیاسی کشور متصور است؟ جنبش های اجتماعی نظیر جنبش های معلمان، بازنشستگان و جنبش کارگری از چه ظرفیت و توانی برای برون رفت از وضعیت فعلی برخوردار هستند؟  پرسشهایمان را با حمید تقوایی در میان میگذاریم.

حمید تقوایی، رئیسی با چه هدفی روی کار آمد؟ کارنامه دولت ایشان بعد از یکسال که در مسند قدرت نشسته است را چطور ارزیابی میکنید؟

حمید تقوایی: در مقطعی که رئیسی را رئیس جمهور کردند ارزیابی ما این بود که این یک دولت در شرایط جنگی است؛ جنگی که بین حکومت و مردم خیلی صریح رو در رو و آشکار در جریان است.امروز بر همه آشکار شده است که کابینه رئیسی کابینه تلاش برای بقا است؛ سیاستهایش، عملکردش، مواضعش در این جهت است که با چنگ و دندان و به هر نحوی شده نظام به لرزه  افتاده جمهوری اسلامی را  سرپا نگه دارد. از آنطرف هم مردم به این دولت حتی در کمترین سطحی بعنوان مرجعی که قرار است جامعه را اداره کند یا خواسته ای از مردم را جواب بدهدنگاه نمیکنند، بلکه به چشم دشمن نگاه میکنند.

 آخرین نقطه اوج جنگ مردم با حکومت ۹۸ بود و بعد از ۹۸ دیدیم که جامعه همچنان آرام نگرفت و به اعتراضات خود ادامه داد. علیرغم پاندمی کرونا ووقفه موقتی که از این نظر بوجود آمد، مبارزات ادامه یافت و گسترده تر و رادیکالتر شد. در همان دوره انتخابات، که سوت و کورترین و رسوا ترین انتخابات حکومت بود، جامعه اعتراض وسیعی کرد. بعنوان نمونه مادران دادخواه علنا اعلام کردند که رای ما سرنگونی است. در فضای جامعه و در مدیای اجتماعی این افشاگری از جنایات رئیسی گسترده شد و “سرنگونی بجای انتخابات” به گفتمان عمومی بدل شد.  بعد از آن هم اعتراض علیه اعدام ها، اعتراض به فقر،در دفاع از حقوق زنان، جنبش دادخواهی که دادگاههایی را در دنیا سازمان داد و حکومت را محکوم کرد، جنبش معلمان، یک شنبه های اعتراضی بازنشستگان، و اعتراضات کارگران هفت تپه و کارگران نفت و بخشهای دیگر جنبش کارگری را شاهد بودیم. همه اینها بنوعی ادامه ۹۸ بود در یک سطح اجتماعی و توده ای.

در واقع دولت رئیسی را آورده بودند  که همین اعتراضات را به عقب برانند، که در مقابل مردم بپاخاسته بایستند،بروی جامعه شمشیر بکشند و برای بقای خودشان بجنگند.اما کارگران نفت با اعتصابات سراسریشان از رئیس جمهوری جلاد  “استقبال” کردند و به همه نشان دادند که این نوع تمهیدات حکومت بجائی نمیرسد. 

در ۹۸ دانشجویان به نمایندگی مردم  اعلام کردند “جمهوری اسلامی نابود باید گردد”. تا امروز  همان پرچم را جامعه در دست دارد منتها در شکل اعتراضات کارگری، اعتراضات معلمان، بازنشستگان زنان و غیره. این وضعیت بنظر من نشانه کلا درماندگی حکومت است، حکومتی که سیاستهایش، و همه فعالیتهایشدر جهت فقط حفظ خودش در قدرت در برابر موج نفرت مردم و دریای خشم مردم  است. دولت رئیسی مظهر درماندگی کل حکومت در مواجهه با جامعه ای است که برای زیر و رو کردن این وضعیت بپا خاسته است.

خلیل کیوان: طیف متنوعی از مسائل خرد یا کلان الان موضوع جدل و موضوع اختلاف بین جناحها و کارشناسان جمهوری اسلامی است. صفحات روزنامه ها را اگر ورق بزنید و به نظرات کارشناسانو مقامات سابق و اسبق حکومتی نظری بیاندازید متوجه میشوید که علیرغم این فضای تنگ سیاسی جدالهایشان در مورد اقتصاد، در مورد سیاست خارجی، مدیریت و مسائل اجتماعی و غیره بالا گرفته است. منتقدینحکومتی رئیسی میگویند که برخورد دولت ایشان به مسائل اقتصادی، سیاسی است و کارشناسی نیست. میگویند به جای نخبگان یک عده از واماندگان ذهنی را اینها جذب کرده اند. میگویند که تدبیر ندارند، میگویند که آدم های پاچه خور و کوتوله را در کشور در مسند نشاندند و آنها را رشد دادند. سوال من از شما این استکه آیا مشکل جمهوری اسلامی سیاسی است؟ مسائل اقتصادی اش چطور حل میشود؟آیا مشکل مدیریت غلط و برخورد غیرکارشناسانه است؟ اساسا مشکل حکومت چیست؟

حمید تقوایی: اگر خیلی خلاصه بخواهم بگویم مشکل حکومت این هست که با یک جامعه معترض و بپاخاسته طرف است. خودشان مدام  از اینکه طوفانی برپا خواهد شد، سیلی خواهد آمد و همه را خواهد برد و غیره صحبت میکنند. اگر دقت کنید این دعواها و جدالها اساسا بر سر استراتژی های مختلف برای بقا و حفظ خود در قدرت است. دعواهای جناحهای حکومتی همیشه محورش این بوده منتهی در این دوره فرقش این استکه رئیسی را روی کار آوردند با این امید و این چشم انداز که حکومتشان یکپارچه خواهد شد. مجلس را از دست دوخردادی ها و یا هر کسی که با خامنه ای زاویه ای داشت گرفتند و بخیال خود صفوفشان را یکپارچه کردند. اما در عمل صفوقشان بیشتر درهم ریخت. الان بخشی از خود باصطلاح اصولگرایان علیه رئیسی فعال شده اند. میگویند بی سواد است، کارشناس نیست، تصمیمات مهم را نمیتواند بگیرد، همانطور که شما گفتید نخبگان در این دولت راهی ندارند و غیره.

 اینها را نه تنها دوخردادی های سابق و اسبق بلکه بخشی ازخود اصولگرایان میگویند. رئیسی را با این اهداف روی کار آوردند که اولا زیر خط خامنه ای تمام دولت و ارگانهای قدرت را منسجم کنند و ثانیا یک حزب اللهی را به راس جامعه برانند که کارنامه سیاه و جنایتکارانه ای علیه مردم دارد و به مردم این پیام را بدهند که آمدیم که بزنیم و بمانیم.  و تا حدی هم بگیرو ببند ها زیاد شد و فشار به اقشار مختلف مردم بخصوص به زنان بیشتر شد. این اتفاقات هم افتاد ولی اینها هیچکدام نه تنها به نتیجه ای نرسید بلکه تا آنجا که به اعتراضات مردم مربوط میشود اعتراضات گسترده تر و صریح تر و تعرضی تر شد.به همین دلیل است که در صفوف حکومت هم کشاکش و به هم ریختگی بیشتر شده است.

بعنوان نکته آخر در مورد  مساله بیسوادی و کارشناس نبودن و سوء مدیریت رئیسی و دولتش باید بگویم گرچه این یک واقعیت است اما مشکل حکومت این نیست. در دوره هایی که باصطلاح متخصصین سر کار بودند مثل دوره روحانی هم وضعیت همین بود.  آندوره ای هم که باصطلاح کارشناسان در دولت بودند و برجام هم براه بود و اقتصاد هم ظاهرا بر طبق نظرات همین کارشناسان داشت پیش میرفت دیدیم که فقر و بیکاریو گرانی بیداد میکرد. شرایطی که ریشه اعتراضات گسترده از جمله شورش ۹۶ بود. بنابراین مساله بر سر کارشناسی نیست، خانه از پای بست ویران است. سیاستهای اقتصادی جمهوری اسلامی با بن بست مواجه میشود بخاطر اینکه این حکومت نمیتواند حداقلی از ثبات، حداقلی از برنامه ریزی،و جائی در بازار جهانی و کلا خصوصیات یک حکومت متعارف  را داشته باشد. ما همیشه گفته ایم اساس بحران اقتصادی رژیم هویت سیاسی- ایدئولوژیک او بعنوان یک حکومت پرچمدار جنبش اسلام سیاسی است. تا وقتی چنین است حتی اگر فرض کنیم که همه کارشناسان و نخبگان را به کار بگیرند فوقش شرایطی خواهیم داشت مثل دوره رفسنجانی، مثل دوره خاتمی، مثل دوره روحانی، که یکی از یکی بدتر بود.

خلیل کیوان: در مورد سیاست خارجی هم مخالفین دولت رئیسی میگویند ممانعت از امضا کردن برجام  به فقر بیشتر منجر میشود. معتقدند اگر برجام   به فرجامی برسد مشکل فقر حل میشود و دیگر با صحنه هایی نظیرزباله گردی و فقری که بقول خودشان بخش اعظمی از جامعه را گرفته و غیره مواجه نخواهیم بود. میگویند طبقات اجتماعی پلاریزه شده اند و طبقه متوسط نداریم و بخش بزرگی از جامعه به زیر خط فقر رانده شده اند و ادعا میکنند با امضای برجام این مشکلات حل میشود. در این مورد چه نظری دارید؟ 

حمید تقوایی: روشن استکه تحریمهای اقتصادی و قطع رابطه اقتصادی با غرب که از قبل از برجام  هم وجود داشت، وضع را بدتر کرده است ولی بهیچوجه این مسائلی که برشمردید ناشی از توقف برجام نیست. پدیده کارتن خوابی و زباله گردی و کودکان کار و خیابان و تورم و بیکاری و فقر به قدمت عمر خود جمهوری اسلامی است.  در تمام دولتها و کابینه ها این مسائل بوده و امروز هم همینطور است. بدتر شدن وضع هم بخاطر اینستکه بحران سیاسی- اقتصادی و ساختاری کل حکومت تشدید شده است. نفس اینکه کسی مثل رئیسی را سر کار گذاشته اند، کسی که سابقه طولانی در کشتار مردم دارد، به قصاب تهران معروف است، در تمام دنیا رسوا است و هیچنوع تخصصی ندارد، نفس اینکه چنین حزبالهیدست به سینه ای را روی کار میآورند نشان دهنده درماندگی و بحران نهادینه شده حکومت است و نه برعکس. اینطور نیست که رئیسی موجد این بحران بوده. در تمام کابینه ها این وضع بوده و امروز اگر وضع بدتر شده  بخاطر اینست که بحران جمهوری اسلامی هرروز بیشتر تشدید و تعمیق شده است. هر کسی را رئیس جمهور میکردند وضعیت همینطور بود.

 همانطور که گفتم جمهوری اسلامی وارد یک دوره جنگ آشکار و رودررو با مردم شده است. فرض کنید در این دوره برجام را امضا کنند و این گره هم از کار حکومت باز شود فکر میکنید آن سرمایه گذاری ها، و آن  پولهایی که به جیب حکومت سرازیر خواهد شد صرف چه خواهد شد؟ صرف مردم؟ هزینه کردن برای رفاه؟ روشن است و تجربه هم نشان داده که برجام به چنین نتایجی منجر نمی شود. عواید ناشی از گشایش اقتصادی  بخش عمده اش میرود به جیب آیت الله ها و سران سپاه و دارو دسته های مافیائی حاکم و بخش دیگرش هم صرف سیاستهای منطقه ای جمهوری اسلامی و موشک پرانی هایش و دخالتگری هایش در عراق و یمن و در لبنان و سوریه و غیره خواهد شد. دوره برجام اول هم همینطور بود. این دوره هم همینطور خواهد شد.

 ما بارها گفته ایم گرچه تحریم ها بحران اقتصادی رژیم را تشدید میکند اما نفس این بحران ناشی از موجودیت جمهوری اسلامی است.  با برجام و یا بدون برجام بی حقوقی، بی تامینی، فقر و فلاکت، بیکاری و تورم در جامعه بیداد خواهد کرد و برای این مسائل جمهوری اسلامی نه تنها راه حلی ندارد بلکه خودش موجد این شرایط است.  راه حل مردم این استکه  جامعه از شر حکومت خلاص بشود. راه دیگری نیست.

خلیل کیوان: در مورد مسائل اجتماعی هم اختلافات و مباحث تندی دارند مثلا در مورد قانون جوانی جمعیت و تعالی خانواده، طرح صیانت و حجاب اجباری و یک رشته موضوعات مرتبط به زنان از جمله ورود آنها به ورزشگاهها و یا دیوارکشی پارکها و دهها نمونه دیگر تقابل تند و آشکاری در میانجناحهای مختلف حکومتی در گرفته. در این موارد چه میشود؟ گفت آیا یک جناحی از حکومت واقعا طرفدار حقوق اجتماعی و مردم شده است؟

حمید تقوایی: واضح استکه هیچ جناحی در این حکومت طرفدار آزادی و حقوق مردم و نظایر آن نیست. اگر اینها دعواهایشان تند شده است بخاطر این استکه نگرانند.مخالفین رئیسی و دولتش نگرانند که این نوع سیاستها مثل سختگیری بر زنان، مثل بگیر و ببند ها، مثل طرح های جداسازی زنان در پارک ها و غیره، به جرقه هایی بدل شود که جامعه را منفجر کند و بساط کل حکومتشان را در هم بپیچد.  دعوا همانطور که گفتم بر سر استراتژی بقا است. جناح مخالف رئیسی معتقد است سیاستهای دولت در واقع نفت بر روی آتش مردم میریزد و اعتراضات را گسترده تر میکند. تمثیلهائی که بکار میبرند مثل سیلی که خواهد آمد،طوفانی که در راه است و غیره همه نشاندهنده اینست که کشمکش و اختلافاتشان برسر نحوه مقابله با مردم است. ما همیشه گفته ایم حکومت اصلاح طلب ندارد.  اصلاح طلبانش در واقع سیاستهایی را پیشنهاد میکنند که نظام شان تثبیت شود و  بر سر جای خودش بماند. بر سر مسائل اساسی مردم،  بر سر سرکوبها و اعدامها، برخوردی که مثلا به جنبش کارگری میشود، برخوردی که به زنان میشود، برخوردی که به شورش های شهری میشود اینها همیشه متحد و منسجم ودر کنار هم بوده اند.

ریشه مساله اینست که جمهوری اسلامی از همان آغاز وصله ناجوری به تن جامعه بوده و با یک بحران مزمن اقتصادی و سیاسی و  اجتماعی مواجه بوده است. امروز این بحران حکومتی شدید تر از هر دوره دیگری است و به همین دلیل است که هنوز یکسال از روی کار آمدن دولت و مجلس تماما اصولگرا و مورد تائید همه جانبه خامنه ای نگذشته، تند تر و صریح تر از همیشه بجان همدیگر افتاده اند.

خلیل کیوان: درباره اوضاع صحبت کردید. ببینیم راه خروج چیست. میدانید که علیرغم فشارهای امنیتی و بگیر و ببندها و سرکوب فعالین جنبشهای اجتماعی، این جنبشها  در مقابل حکومت  پیشرویهای قابل توجهی داشته اند. برای مثال جنبش معلمان خیلی سازمانیافته،روشن و با برنامه پرچم مطالبات بخش اعظمی از مردم  و میتوان گفت کل جامعه را در دست گرفته است. سئوالم اینست که جنبشهائی نظیر جنبش معلمان و بازنشستگان و جنبش کارگری و جنبش زنان و غیره چه ظرفیت و توانی دارند و چه نقشی برای پایان دادن به این وضعیت میتوانند داشته باشند؟

حمید تقوائی: به نظر من نقش خیلی تعیین کننده و برجسته ای میتوانند داشته باشند. در یک سطح عمومی در شرایط سیاسی ایران و تا آنجا که به فضای اعتراضی و جنبشهای خیابانی مربوط میشود ما دو پدیده را مشاهده میکنیم: یکی خیزشها و شورشهای توده ای شهری است که تعرضی ترین و رادیکال ترین نمونه اش خیزش ٩٨ بود. بعد از ٩٨ هم در خوزستان و شهرکرد و اصفهان خیزشهای شهری کوبنده ای را علیه بی آبی و خشک شدن رودخانه ها شاهد بودیم. بویژه در اصفهان خیزشی شکل گرفت که ویژگی اش تحصن شبانه روزی توده مردم بر بستر زاینده رود بود و بهمین دلیل به التحریر اصفهان معروف شد.این حرکت از خیزشهای فورانی و انفجاری متفاوت بود، سازمانیافته بود، یک ماه بطول انجامید و بخش گسترده ای از کشاورزان و مردم اصفهان در آن فعالانه شرکت داشتند. این نوع خیزشهای توده ای چه از نوع ٩٨ و چه تحصن اصفهان، یک مشخصه مهم فضای اعتراضی ایران است.

پدیده دیگر تجمعات و تظاهرات واعتصابات کارگران و بخشهای دیگر جامعه است که بطور پیگیری ادامه دارد و بخصوص  بعد از ٩٨ اوج گرفته است. در شرایط حاضر اعتصابات و اعتراضات بخشهای مختلف طبقه کارگر، مبارزه سراسری و مداوم معلمان و بازنشستگان و اعتراضات زنان علیه نمودهای مختلف آپارتاید جنسی بروزات مختلف اعتراضات خیابانی هستند.این پدیده نیز جایگاه و تاثیر تعیین کننده ای در مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی دارد.

می پرسید راه برون رفت چیست؟ برای رسیدن به پاسخ درست باید دو پدیده فوق را در مرکز توجه قرار داد. به نظر من راه برون رفت برقراری رابطه و پیوند مبارزاتی نقشه مند و آگاهانه  بین خیزشهای توده ای با اعتراضات ادامه دار و سراسری بخشهای مخالف جامعه است. نه تنها خیزشهای توده ای گسترده مثل ٩٨ و اتفاقاتی مثل خیزشهای اصفهان و خوزستان، بلکه حتی جرقه هائی مثل اعدام نوید افکاری، قتل بکتاش آبتین و قتل مونا حیدری و ده ها رخداد دیگری ازاین قبیل که توجه همه مردم و توجه همه فعالین در جامعه و در مدیای اجتماعی وتوجه رسانه ها و حتی حکومتی ها و مقامات را به خود جلب میکند و بعضا به موضوعی جهانی بدل میشود، این قابلیت را دارند که به یک حرکت اعتراضی عمیقتر، اجتماعی تر، متشکلتر و سراسری تر تبدیل بشوند.بویژه در یکساله اخیر ما در مبارزات کارگران و بازنشستگان و معلمان این خصیصه سراسری بودن را دیده ایم. دیده ایم که چطور کارگران پیمانی نفت در یک شکل سراسری و سازمانیافته به اعتراض دست زدند. و این اعتراضات ادامه دارد.

 یک نظریه اینست که گویا این جنبشها صنفی هستند. به هیچوجه اینطور نیست. نه جنبش کارگری به خواستهای صنفی محدود شده است و نه جنبش معلمان و بازنشستگان و نه جنبش دادخواهی و جنبش رهائی زن. خواست اداره شورائی و تقابل و بچالش کشیدن سیاستهای ماکرو و کلان اقتصادی حکومت مثل خصوصی سازیها، مثل مناطق ویژه اقتصادی، مثل کار پیمانی و قراردادهای موقت و سفید امضا و غیره اینها همه از جانب جنبش کارگری بزیر سئوال رفته است. جنبش معلمان موضوع تحصیل رایگان، و موضوع غیر ایدئولوژیک شدن مدارس یعنی جارو کردن اسلام از کتب درسی و سیستم آموزشی را روی میز گذاشته است. خواست بهداشت و درمان رایگان نیز هم  از جانب جنبش بازنشستگان و هم معلمان مطرح میشود. جنبش زنان وقتی علیه حجاب اجباری و یا ممانعت از ورود زنان به ورزشگاهها و یا آزادی واذیت جنسی بمیدان می آید یک خواست صنفی را مطرح نمیکند بلکه سیاست آپارتاید جنسی را که یک رکن مهم موجودیت جمهوری اسلامی است را مورد حمله قرار میدهد. جنبش دادخواهی نیز با خواست محاکمه سران حکومت کیفرخواست کل جامعه علیه جنایت سیستماتیک رژیم را اعلام میکند. به این اعتبار این اعتراضات در مضمون و محتوای خود بخشی از جنبش سرنگونی و در واقع ادامه فریاد “جمهوری اسلامی نابود باید گردد” در دیماه  ٩٨  هستند.

 این جنبشهای اعتراضی مداوم را که شکل سازمانیافته و سراسری هم به خود گرفته اند  میتوان و باید به اعتراضات باصطلاح فورانی جامعه، به خیزشهای توده ای در جامعه، که هر آن انتظارش میرود، و به جرقه هائی نظیر اعدام نوید افکاری و غیره که بالاتر توضیح دادم، و مناسبتهائی مثل اول مه و هشت مارس و حتی  چهارشنبه سوری و سیزده بدر مرتبط و متصل کرد. اوجگیری عمودی شورشهای شهری و ابراز خشم و شادی جامعه در قبال تحولات و یا مناسبتهای معین  میتواند به شکل یک حرکت گسترده افقی در سطح جامعه ادامه پیدا کند. خیزشهای شهری و جنب جوش جامعه در قبال تحولات و یا مناسبتهای مختلف میتواند  به شکل هماهنگ و هم زمان ادامه بیابد؛ یعنی بجای فورانی که اوج میگیرد و فروخوابانده میشود، جرقه  و چاشنی یک حرکت ادامه  دار توده ای و عمومی باشد.  

این دو نوع اعتراض میتواند بستر و زمینه یک حرکت اعتراضی سراسری و عمومی را مهیا کند به نحوی که همه بخشهای جامعه همزمان در یک حرکت خیابانی بمیدان بیایند و جمهوری اسلامی را از هر نظر محاصره و فلج کنند.

این کاملا ممکن است منتهی طبعا خودبخود اتفاق نمی افتد. باید احزابی مثل حزب کمونیست کارگری آستین بالا بزنند، برنامه عملو راهکارهای روشنی داشته باشند تا بتوانیم جنبشها و اعتراضات خیابانی و سراسری امروز را به یک حرکت اعتراضی عمومی و همزمان همه بخشهای جامعه تبدیل کنیم. حزب ما تمام توانش را بکار میگیرد که چنین شود و امیدوارم تمام فعالین جنبشهای اعتراضی که این سخنان را میشنوند با من موافق باشند که میشود و باید در کنار هم قرار گرفت و یک تعرض عمومی و سراسری را در همه بخشهای جامعه سازمان داد و به این ترتیب ضربه نهائی را به جمهوری اسلامی وارد آورد.

٢١ آوریل ٢٢

(با تشکر از امیر توکلی برای پیاده کردن متن اولیه این مصاحبه).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *