جدید ترین
adalat

بیحقوقی اسلامی کودکان!

سایت ایلنا گزارشی در مورد گسترش کودک آزاری در ایران منتشر کرده است. مرگ کودکی ۲.۵ ساله  در سیرجان در اثر شکنجه مداوم والدینش،  شناسایی یک دختر بچه هشت ساله در پارک شوشتر با  آثار سوختگی شدید بر بدنش، که بخاطر شکنجه و ضرب وشتم  بوسیله پدرش از خانه متواری شده بود؛ کودک پنج سال و نیمه ای که به ‌دلیل شکستگی‌های متعدد در نواحی مختلف دست‌هایش و سوختگی پاها و دست‌ها، که در اثر شکنجه های پدرش ایجاد شده، در یکی از بیمارستانها تهران تحت درمان قرار می‌گیرد؛ تجاوز به یک دختربچه یازده ساله بوسیله شش مرد، از موارد ذکر شده در این گزارش است. این فجایع   تنها چند نمونه از جنایاتی است که هر روزه علیه کودکان اعمال میشود.

بنا براین گزارش آمار تنها کودک آزاری‌های اطلاع داده شده به خط ۱۲۳ اورژانس اجتماعی جمهوری اسلامی در سال ۹۳ ، ۸ هزار و ۶۶۴ مورد بوده است. این آمار البته منعکس کننده بخش کوچکی از هزاران موردی است که هر روزه اتفاق میافتد و به هیچ مرکزی اطلاع داده نمیشود.

علت چیست؟ زمینه های این فاجعه چگونه فراهم شده است؟ در این گزارش “ضعف در قوانین و عدم اجرای قوانین” علت فاجعه کودک آزاری قلمداد شده است. اما در مورد هر جامعه ای این صادق باشد، در مورد جمهوری اسلامی چنین نیست. ریشه مساله چیز دیگری است. در جمهوری اسلامی اساس مساله را باید در هویت مذهبی حکومت و سلطه قوانین اسلامی برجامعه جستجو کرد.

در قوانین اسلامی پدر و جد پدری صاحب کودک شمرده میشود و ازینرو تنبیه بدنی فرزند توسط پدر و در مواردی والدین  از موارد جرم مستثنی شده و قابل مجازات نیست! حتی در قانون جزای اسلامی، اگر پدر یا جد پدری فرزند خود را بکشد قصاص نمی‌شود و تنها به پرداخت دیه و تعزیر محکوم می‌شود! در جمهوری اسلامی ازدواج دختران خردسال ( طبق قوانین شرع از نه سالگی و در متن تجدید نظر شده قوانین جمهوری اسلامی از سیزده سالگی) مجاز است! سن مسئولیت کیفری در قوانین اسلامی برای پسران پانزده سال و برای دختران نه سال تعیین شده است! حتی اعدام کودکان – با کلاه شرعی زندانی کردن متهم تا رسیدن به سن قانونی اعدام- امری رایج در جمهوری اسلامی است! و غیره و غیره.

این جنایات نه از عدم اجرای قوانین ناشی میشود و نه میتوان آنها را “ضعف قانونی” نامید. مساله بر بیحقوقی اسلامی کودکان است. بقول منصور حکمت در اسلام کودکان در ردیف احشام اند! برخورد اسلام به کودکان مبتنی بر یک درک و تلقی پوسیده و مافوق ارتجاعی از کودک است که در مناسبات و روابط بدوی جوامع عشیرتی هزار و چهارصد سال سال قبل ریشه دارد. این سیستم را با جرح و تعدیل قوانین نمیتوان اصلاح کرد. باید آنرا از ریشه برانداخت.

حمید تقوائی، 22 جولای 15

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *