گفتگوهایی از برنامه تلویزیونی “برای یک دنیای بهتر”
محمود احمدی: برنامه را با بودجه رژیم اسلامی برای سال ۹۴ شروع میکنیم. در لایحه ای که از طرف دولت به مجلس ارائه شده است می بینیم که بودجه دستگاههای نظامی بیش از۳۰ % افزایش پیدا کرده است٬ بودجه نهادهای مذهبی افزایش پیدا کرده٬ و در کنارش درصد افزایش بخش خدمات تنزل پیدا کرده است. اهداف سیاسی ـ اقتصادی که منتج به این تقسیم بندی بودجه سال آتی شده است٬ چیست؟
علی جوادی: اجازه دهید از سه رکنی که در لایحه بودجه ۹۴ وجود دارد شروع کنیم٬ یعنی افزایش سهم ارگانهای سرکوب حکومت اسلامی٬ سپاه٬ بسیج٬ ارتش٬ نیروهای انتظامی و ارگانهای امنیتی ـ اطلاعاتی آن٬ افزایش سهم ارگانها و نهادهای تحمیق مذهبی٬ و تنزل درصد رشد خدمات اجتماعی. و سئوال اینجاست که چرا ما در لایحه سال ۹۴ با چنین افزایشی در بودجه ارگانهای سرکوب و تحمیق مذهبی و کاهش رشد بودجه خدمات مواجه هستیم؟
در تحلیل و پاسخگویی اساسا باید به موقعیت سیاسی رژیم اسلامی در شرایط کنونی اشاره کرد. حکومت اسلامی در تنگناهای سیاسی و اقتصادی ویژه ای قرار گرفته است. بمثابه یک پروژه سیاسی مورد انزجار توده های عظیم مردم است. بمثابه یک پروژه اقتصادی کاملا شکست خورده و در بن بست لاعلاجی گرفتار است. در عرصه بین المللی سیاست ارتجاعی تحریمهای اقتصادی فشارهای قابل ملاحظه ای بر رژیم وارد کرده است. به این بن بست٬ رهبر آدمکشان رژیم اسلامی رسما اذعان کرده است. سیاست “نرمش قهرمانانه” خامنه ای واکنشی به چنین موقعیتی است. سیاستی که با زبان بی زبانی تلاش میکند سیاست تاکنونی و بنیادی رژیم اسلامی را در قبال آمریکا و متحدین اش تغییر دهد و مذاکرات رژیم و کشورهای موسوم به ۱ + ۵ در دوره جدید محصول این تغییر ریل سیاسی رژیم اسلامی است. و مسلما در صورت به نتیجه رسیدن باید تبعات عمیق سیاسی آن را بپذیرند. از این رو در پاسخ به چرایی تقسیم بندی بودجه سال آتی رژیم اسلامی علاوه بر دلایل همیشگی رژیم مبنی بر تلاش برای حفظ حاکمت سیاه اسلامی٬ باید شرایط سیاسی خاص و ویژه دوره حاضر و معضلات همه جانبه ای را که رژیم اسلامی در گیر آن است را نیز اضافه کرد.
از نقطه نظر رژیم اسلامی ایجاد آمادگی نظامی و امنیتی بیشتر برای مواجهه با مردم سرنگونی طلب در این شرایط از اهمیت بیشتر و ویژه ای برخوردار است. رژیم اسلامی برای حفظ حاکمیت سیاه خود در موقعیت خطیری قرار دارد. بعضا ناچار خواهد شد که در یکی از مبانی سیاسی ـ ایدئولوژیک مختصات حکومتی خود یعنی سیاست کور و ضد انسانی غرب ستیزی خود تغییرات قابل ملاحظه ای ایجاد کند و بعضا به سازش و بند و بست با آمریکا و غرب دست پیدا کند٬ تا بتواند این دوره بحرانی را با تمام تنگاهایش از سر بگذراند. رکن دیگر پیشبرد این تلاش ارتجاعی مقابله با مردمی است که در کمین رژیم اسلامی نشسته اند. رژیم اسلامی با مردمی مواجه است که میخواهند سر به تنش نباشد٬ و برای سرنگونی شیرینش روز شماری میکنند. از این رو تلاش میکند که خود را برای مقابله ارتجاعی با اعتراضات٬ شورشها٬ خیزشها و قیام مردم آماده کند. رژیم اسلامی میداند که هر گونه سازش و بند و بستی با غرب از نقطه نظر مردم یک عقب نشینی و شکست تلقی شده و بعضا چراغ سبزی برای تعرض به این هیولای اسلامی است. رژیم اسلامی با درک این معادله سیاسی در تلاش مذبوحانه ای برای تجهیز بیشتر ارگانهای سرکوب خود است و انعکاس این واقعیت را ما در تنظیم لایحه بودجه سال ۹۴ مشاهده میکنیم. و تا آنجائیکه به ارگانهای تحمیق رژیم اسلامی برمیگردد همین اهداف سیاسی است که توضیح دهنده دلایل خاص افزایش بودجه این ارگانهاست. مسلما چپاول و غارت اموال مردم و سهم بری این ارگانها در زمره دلایل عمومی این بودجه بندی حکومت مافیایی حاضر است. اما یک وظیفه ویژه این ارگانها تلاش گسترده تر برای تحمیق توده های مردم در جامعه است. افزایش تعداد مساجد٬ ارسال انواع آخوندهای مرتجع به مدارس و مراکز آموزشی تلاشی در این راستا است. این ارگانها به این اعتبار وظایف بیشتری در قبال تند پیچی که رژیم اسلامی رو در رو دارد باید عهده دار شوند. در کنار این دو رکن مهم بودجه سال آینده مشاهده میکنیم که نرخ افزایش خدمات اجتماعی کاهش پیدا کرده است. نان که پایه ای ترین قلم زندگی اکثریت محروم توده های مردم است٬ هم اکنون گران و دو قیمتی شده است. سوبسیدهای بیشتری قرار است حذف شود. یارانه ها که در مقابل طرح حذف سوبسیدها برای دوره ای پرداخت شد٬ قرار است قطع شود. این مجموعه یعنی اینکه فقر و فلاکت و استیصال بیشتر برای توده مردم فقر زده. اهداف سیاسی این تعرض به معیشت مردم٬ غیر از تحمیل بار بحران اقتصادی رژیم بر دوش مردم٬ تلاش برای به زانو در آوردن و تشدید گرفتاریهای بیشتر معیشتی مردم است. می پندارند که بدینوسیله میتوانند توان مبارزاتی مردم را به تحلیل ببرند. مردم را به نان شب گرفتار کردن به لحاظ سیاسی یعنی تحلیل توان اعتراضی مردم.
اما این اهداف کور و ضد انسانی در مواجهه با جامعه و مردمی که بر کوهی از انزجار قرار دارند٬ الزاما به اهداف قابل پیش بینی منتج نخواهد شد. برگ برنده در دست مردم آزادیخواه و برابری طلب است.
محمود احمدی: اخیرا اتحادیه اروپا اعلام کرد که حماس را از لیست سازمانهای تروریستی خارج کرده است. این اقدام اتحادیه اروپا با اعتراض دولت اسرائیل و نتانیاهو مواجه شده است. چه عواملی باعث شده است که اتحادیه اروپا دست به چنین سیاستی بزند؟
علی جوادی: بنظرم در پاسخ باید به چند فاکتور اشاره کرد. ببینید قرار دادن حماس یا نیروهای مشابه توسط اتحادیه اروپا در لیست سازمانهای تروریستی اهداف سیاسی معین و خاصی را مستقل از ماهیت واقعی این نیروهای تروریستی ـ اسلامیستی دنبال کرده است. زمانیکه اتحادیه اروپا جریان حماس را در زمره سازمانهای تروریستی قرار دادند٬ اهدافی را دنبال میکردند که ناشی از تشدید تقابل دو ارودی تروریسم دولتی و تروریسم اسلامی بود. قرار دادن حماس در این لیست ناشی از این نبود که حماس یک سازمان اسلامیستی تروریستی است که عملکردش در درجه اول زندگی مردم غزه را دچار سیاهی و تباهی کرده است٬ اسلام و فقر و فلاکت و خفقان و ضدیت با زن و خوشی و شادی را به این مردم تحمیل کرده است٬ و مردم عادی و بیگناه اسرائیل را مورد حملات کور خود قرار داده است. یک حکومت سیاه اسلامی را بر بخشی از مردم فلسطین حاکم کرده است. نه! این سیاست ناشی از اهداف و سیاستهای مقطعی جدال تروریسم دولتی و تروریسم اسلامی بود. بهیچ درجه ای بازتاب خواست و منفعت مردم زخم خورده فلسطین نبود و نیست. از طرف دیگر برداشتن حماس از لیست سازمانهای تروریستی هم اقدام سیاسی ای است کاملا مستقل از ماهیت ضد انسانی و عملکرد واقعی حماس. واقعیت این است که حقایق جدیدی روشن نشده اند. حماس تغییری نکرده است٬ سیاست اتحادیه اروپا تغییر کرده است.
اما سیاست کنونی اتحادیه اروپا تحت تاثیر دو فاکتور مهم تغییر کرده است. غرب در حال سازش و بند و بست با بخشهای مهمی از جنبش کثیف اسلام سیاسی است. توافقات و مذاکرات رژیم اسلامی و ۱ + ۵ گوشه ای از این واقعیت است. از طرف دیگر عروج هیولای دیگری همچون داعش معادلات سیاستی منطقه را به درجات قابل ملاحظه ای تغییر داده است. داعش ابرهای سیاهی را بر فراز خاورمیانه به حرکت در آورده است. از این رو غرب و به دنبال آن اتحادیه اروپا در تلاش برای رسیدن به سازش و بند و بست با بخشی از این اسلام سیاسی در قبال بخش دیگر آن هستند. این سیاست همیشگی شان است. دفاع از این جناح اسلام سیاسی در مقابل جناح دیگر. در این سیاست استادند. بنظر میرسد هنوز هم که هنوز است از نتایج مخرب این سیاست درسی نگرفته اند. علاوه بر این باید به طرح مجدد مساله برسمیت شناخته شدن دولت مستقل فلسطینی در سازمان ملل و پایان دادن به اشغال سرزمینهای فلسطینی اشاره کرد. اتحادیه اروپا نگران تبعات تداوم سیاست سرکوبگرانه اسرائیل و اشغال سرزمینهای فلسطینی است. بنا بر این طرح فلسطین بمثابه کشوری مستقل باید برسمیت شناخته شود و به اشغال سرزمینهای فلسطینی توسط دولت ارتجاعی اسرائیل طی پروسه ای چند ساله بر مبنای قطعنامه های سازمان ملل پایان داده شود. خارج کردن حماس از لیست سازمانهای تروریستی بخشی از هموار کردن راه برسمیت شناختن دولت فلسطینی که ترکیبی از فتح و حماس است میباشد.
واکنش نتانیاهو در قبال این مساله هم قابل توجه است. واقعیت این است که اگر یک جریان آزادیخواه٬ صلح دوست٬ انسانگر و سوسیالیست از سر منفعت توده های مردم به این مساله نگاه کند خواهد گفت: نه قرار دادن حماس در لیست سازمانهای تروریستی انعکاس منافع مردم علیه حماس بود و نه خارج کردن آن از این لیست. و نه بدون تردید واکنش نتانیاهو انعکاس مردم صلح دوست در اسرائیل است. سرکوبگری اسرائیل یک واقعیت دیرینه در این منطقه است. تروریسم و سرکوبگری دولت اسرائیل یکی از زمینه ها و عوامل رشد و گسترش تروریسم اسلامی است. هر دو زمینه های بقاء و گسترش یکدیگر را فراهم میکنند. از نقطه نظر ما٬ از نقطه نظر مصالح صلح و آزادیخواهی هر تغییر و تحولی در منطقه در گرو کنار زدن جریانات دست راستی و نژاد پرست و سرکوبگر در اسرائیل و همچنین کنار زدن جریانات اسلامیستی و مرتجع در فلسطین است. برسمیت شناخته شدن کشور مستقل فلسطینی با حقوق برابر و شناخته شده بین المللی یک گام مهم در کنار زدن این جریانات از زندگی و آینده مردم این منطقه است. برسمیت شناخته شدن کشور مستقل فلسطینی اقدامی مهم در تثبیت صلحی پایدار در منطقه و همچنین به جلو آمدن امر مبارزه طبقاتی بر سر آینده این جوامع در آینده است. امید به صلح در منطقه در گرو چنین تغییر و تحولاتی است.
محمود احمدی: در چند روز گذشته ما شاهد بالا گرفتن دعواهای جناحهای رژیم اسلامی بودیم. از یک طرف محمد خامنه ای برادر بزرگتر علی خامنه ای به رفسنجانی حمله میکند و رفسنجانی را به عنوان مهره مورد علاقه آمریکا مطرح میکند. رفسنجانی هم به این گفته های محمد خامنه ای پاسخی داده و میگوید بخاطر اینکه نمی خواهد لطمه ای به خامنه ای بخورد از پاسخ دادن به محمد خامنه ای خودداری خواهد کرد. عوامل این تشدید تخاصمات چیست؟
علی جوادی: ببینید این واقعیت که یک باند و “ستون عمده” نظام جمهوری اسلامی٬ چرا که بعضا میگویند رفسنجانی یک ستون نظام اسلامی است٬ اینچنین مورد تعرض جناح دیگر قرار میگیرد نشاندهنده موقعیت وخیم رژیم اسلامی و تشدید غیر قابل کنترل کشمکشهای جناحهای رژیم اسلامی است. این واقعیت شیرین است٬ دلپذیر است. ناشی از فشاری است که مردم از خارج رژیم اسلامی بر کلیت رژیم اسلامی اعمال میکنند و رژیم اسلامی را که هر روزه برای بقاء خود تلاش میکند٬ جناح هایش را به جان یکدیگر می اندازد. این عامل اصلی درگیری جناحهای رژیم اسلامی است.
اما واقعیت خاص و ویژه دیگری در شرایط امروز تعرض به رفسنجانی را تحت عنوان جناح پرو آمریکایی و یا پرو غربی که خواهان سازش است٬ توضیح میدهد. ببینید درست در شرایطی که کل حاکمیت رژیم اسلامی با هدایت راس آن یعنی علی خامنه ای در پی دست یافتن به سازش و توافق با آمریکا و کشورهای ۱ + ۵ است٬ این تعرض صورت میگیرد. در شرایطی که خودشان در پی سازش و بند با آمریکا و غرب هستند و سیاست “نرمش قهرمانانه” بیان این چرخش سیاسی است. واقعیت این است که بنظرم به هر درجه ای که رژیم اسلامی با پرچم خامنه ای به توافق و سازش با آمریکا وغرب نزدیک تر میشود به همان میزان هم تلاش میکنند که اتفاقا جناح پرو غربی تر این رژیم را تحت فشار و تعرض قرار دهند و سعی کنند که پر و بالش را قیچی کنند. به این اعتبار یکی از گنده آخوندهای جناح راست وارد صحنه میشود و به ماهیت “سازشکار” رفسنجانی میتازد. چرا که میخواهند این جناح را از میوه و محصول احتمالی این سازش و مصالحه محروم کنند و موقعیت برتر جناح خود را در حاکمیت رژیم اسلامی حفظ کنند و اجازه ندهند که در پس این پروسه جناح رفسنجانی و نیروهایش قدرتمند تر بیرون بیایند.
اما در این وسط “نیشی” این مرتجعین اسلامی به یکدیگر میزنند هم چندان خالی از نشاط نیست. رفسنجانی میگوید بخاطر حفظ حرمت خامنه ای پاسخی به طرف مقابل نمیدهد. از قرار برادر بزرگتر خامنه ای به اعتبار خودش “آدم” مرتجعی نیست٬ فرد مستقلی نیست٬ و هر گونه پاسخگویی به او به حساب علی خامنه ای نوشته خواهد شد. این واقعیت لذت بخش که جناحهای رژیم این چنین بر سر و کله یکدیگر میزنند٬ با تشدید مبارزات مردم اوج بیشتر و دلپذیرتری خواهد گرفت.
محمود احمدی: بروجردی اعلام کرده است که در جمهوری اسلامی “بهائیان از حق شهروندی برخوردار نیستند.” واکنش شما چیست؟
علی جوادی: ببینید این آخوند مرتجع را که شما نامش را بردید بروجردی نام دارد. و لقب کثیف “آیت الله” را هم با خود حمل میکند. عضو مجمع روحانیون مبارز٬ همان مجمعی که خاتمی و آخوندهای اصلاح طلب حکومتی در آن جمع شده اند٬ هم هست. این تازه جناح اصلاح طلب حکومت اسلامی است که دارد سیاست رژیم شان را در قبال بخشی از شهروندان جامعه موسوم به “بهائیان” بیان میکند.
ما کمونیستهای کارگری از حقوق تمامی شهروندان در جامعه بی قید و شرط دفاع میکنیم. هر انسانی که ساکن آن جامعه است٬ مستقل از عقیده و باور٬ مذهب٬ قومیت٬ ملیت٬ جنسیت٬ سن٬ محل تولد٬ نوع تابعیت٬ نوع تکلم به زبان های مختلف٬ از نقطه نظر ما شهروند مستقل و آزاد٬ برابر و متساوی الحقوق قلمداد میشود. از این رو جمهوری سوسیالیستی تضمین کننده حقوق بی قید و شرط تمامی آحاد جامعه است. روزیکه رژیم اسلامی سرنگون شود٬ حکم آزادی و برابری بی قید و شرط تمامی آحاد جامعه از جانب ما اعلام خواهد شد.
اما تا آنجائیکه به تاریخ کور و ضد انسانی این جریانات اسلامی علیه مردم موسوم به “بهائیان” بر میگردد٬ دارند نشان میدهند که این سیاست دارای چه ابعاد کثیفی است. اذیت و آزار “بهائیان” به دوران حاکمیت رژیم اسلامی محدود نمیشود. سابقه ای دیرینه و قدمتی تاریخی دارد. انجمن های ضد بهائیت٬ انجمن های حجتیه یک شغل کثیفشان ضرب و شتم “بهائیان” بود. اما در این دوران به یک سیاست سیستماتیزه و نهادینه شده و حکومتی تبدیل شده است. جنایتی که اسلام سیاسی٬ چه در حاکمیت و چه در خارج از حاکمیت علیه این بخش از مردم اعمال کرده است واقعا تکان دهنده و مشمئز کننده است.
و ما بمثابه نیروی کمونیسم کارگری در عین حال اینکه مخالف هرگونه مذهبی هستیم٬ برای کوتاه کردن دست مذهب از زندگی مردم تلاش میکنیم و میخواهیم دست مافیایی مذهب از دولت و جامعه کوتاه شود و مذهب جایی در زندگی مردم نداشته باشد٬ در عین حال با تمام قوا از حقوق تخطی ناپذیر شهروندی هر بخشی از جامعه عمیقا دفاع میکنیم. ما اعلام میکنیم که رژیم اسلامی را باید زیر فشار همه جانبه ای به جرم جنایت علیه این بخش از مردم قرار داد. رژیم جمهوری اسلامی باید با تعرض همه جانبه بشریت آزادیخواه و متمدن در این زمینه هم مواجه شود.
برای یک لحظه زندگی این مردم را تصور کنید٬ از کودکی شروع کنید. زندگی کودکی را که در یک خانواده “بهایی” به دنیا می آید تصور کنید. این کودک چه سرنوشتی خواهد داشت؟ چه جرمی مرتکب شده است؟ این کودک سهمی در “انتخاب” مذهبی نداشته است. انتخابی نکرده است. اصلا به سن بلوغ برای قبول مذهب و یا هر عقیده خرافی و دیگری نرسیده است. اما از طرف رژیم اسلامی از ابتدای تولد مجرم شناخته میشود و تا انتهای زندگی مورد تعرض و سرکوب و بی حقوقی است. محکوم میشود. بی حقوق میشود و زندگی و آینده اش سیاه و تباه میشود.
پاسخ فقط یک تعرض همگانی بر علیه رژیم اسلامی برای نابودی هر گونه تبعیض و ستمی است. این تعرض باید به سرنگونی رژیم اسلامی و تثبیت حقوق جهانشمول انسانی منجر شود.