علی جوادی:
گزارش رئیس کمیته اطلاعاتی سنای آمریکا در باره شکنجه زندانیان در ۱۹ بازداشتگاه مخفی در کشورهای مختلف جهان توسط سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا – سیا با واکنشهای متعددی در آمریکا و جهان و هیات حاکمه آمریکا مواجه شده و به یک سوژه مهم خبری تبدیل شده است. به جوانب متعدد این مساله باید پرداخت.
در نگاه اول: خودشان دارند به شکنجه توسط سازمان اطلاعات و امنیت خودشان اذعان میکنند. ادعا میکنند که آنچه تاکنون در باره شکنجه توسط سازمان سیا گفته و شنیده شده است تنها گوشه ای از آن است که این کمیته به آن پی برده است. کمیته در عین حال مدعی است که سازمان سیا حقایق بسیاری از عملکرد این سازمان را حتی از هیات حاکمه و کنگره آمریکا پنهان کرده و دهها میلیون دلار صرف جلوگیری از انتشار این گزارش و نابودی اسناد شکنجه توسط این سازمان کرده است. گزارش این کمیته در عین حال پرده از بخشی از سلسله اقدامات ریاکارانه و عوافریبانه هیات حاکمه پیشین آمریکا بر میدارد.
واقعیت چیست؟
این گزارش مسلما تمام حقیقت کریه و جنایت آمیز عملکرد روزمره سازمان سیا در شکنجه٬ ترور٬ کشتار٬ کودتا و نابود کردن مخالفین را بازگو نمیکند. پرده از ماهیت جنایی سازمان سیا بر نمیدارد. برعکس از نفس وجودش دفاع میکند. این گزارش تنها گوشه ای از حقیقت را میگوید. به بخشی از عملکرد این سازمان مخوف و در دوره معینی برمیگردد. در عین حال به رقابتهای جناحی آلوده است. به دوران جورج بوش پسر و بعد از فاجعه ۱۱ سپتامبر محدود است.
اما همین ذره از حقیقت عمیقا تکان دهنده و مشمئز کننده و انزجار آور است. دارند میگویند عکسهایی که بعد از اشغال عراق در زندان ابو غریب منتشر شد تنها گوشه ای از عملکرد روزمره سازمان مخوف سیا است. شنیع است؛ اما واقعی است. عملکرد روزمره این سازمان است.
این سازمانی است که دمکراسی غرب٬ در مهم ترین کشور سرمایه داری جهان برای حفاظت از حاکمیت و هژمونی سیاسی خود در آمریکا و در سطح جهان ایجاد کرده است. علی الظاهر سازمانی مافیایی و جنایی نیست که عده ای مزدور مافیایی در آن شکنجه و ترور میکنند. نه این سازمان یک رکن مهم دمکراسی غربی است. دمکراسی غربی دوام و ثبات خود را مدیون اقدامات و به قول مدافعین بی شرم اش: “تلاشهای خستگی ناپذیری” این سازمان مخوف است.
شکنجه یک عمل ضد انسانی است. اقدامی شنیع و وحشیانه است. شاید بتوان گفت که شنیع ترین اقدامی است که میتوان بر علیه انسانیت و انسانی انجام داد. و اگر سازمانی بطور روتین راه دستیابی به اهدافش از کانال شکنجه مخالفین و رقبایش میگذرد٬ باید حکم به محکومیت چنین دستگاه و همچنین هیات حاکمه ای داد که چنین سازمانی را برای حفاظت از قدرت خود سازمان داده٬ بودجه اش را به هزینه مردم تامین میکند و از موجودیتش دفاع میکند.
گزارش سنای آمریکا در باره عملکرد مخوف سازمان سیا اگرچه بر ملا کننده گوشه ای از یک واقعیت دهشتناک است٬ در اساس خود نشان دهنده عملکرد دمکراسی غربی در محوری ترین حلقه خود است. تکلیف حکومتهای پلیسی و نظامی روشن است. اما این دمکراسی غربی است!
شکنجه: منفعت ملی
مدافعین بی شرم شکنجه گران سیا متعددند. از مسئولین امروز و دیروز این سازمان جهنمی گرفته تا بخشهایی از هیات حاکمه آمریکا که عمدتا در حزب جمهوریخواه متشکل اند. دفاع این بخش از هیات حاکمه از شکنجه به اندازه خود عمل شکنجه ضد انسانی و وحشیانه است. “منفعت ملی” یکی از حلقه های دفاعی است که اساسا شکنجه را در قرن بیست و یکم توجیه میکند.
بعضا میگویند “منفعت ملی” ایجاب میکند که در مواقعی چنین “اقداماتی” صورت گیرد. این فرمولشان است. “در مواقعی” مسلما عامل تخفیفه در دفاع از شکنجه و سازمان شکنجه است. در حاشیه میخواهند بگویند که کار هر روزشان شکنجه نیست و این دستگاه اساسا بر این روشها متکی نیست. در پاسخ به این وقاحت باید به چند نکته اشاره کرد. شکنجه تحت هر شرایطی٬ چه شرایط عادی و چه شرایط غیر عادی و در هر زمانی یک اقدام جنایی و عمیقا ضد انسانی است و باید بر چیده شود. هیچ قید و شرطی٬ هیچ اما و اگری٬ هیچ شرایطی نمیتواند توجیه کننده کاربرد شکنجه باشد. هیچ “منفعتی”٬ هر نامی که بر آن گذاشته شود نمیتواند توجیه گر این عمل شنیع شود. و اگر “منفعت ملی” توجیه گر چنین روشی است باید پذیرفت که مفنعت ملی عمیقا ضد انسانی و توجیه گر شنیع ترین اعمال ضد بشری است.
و این واقعیتی که ما کمونیستهای کارگری همواره بر آن تاکید کرده ایم. گفته ایم که “منفعت ملی”٬ “مصالح ملی” و عموما کل ناسیونالیسم کوچکترین ربطی به منفعت انسان و جامعه ندارد. بر عکس ضد جامعه و ضد مردم و ضد انسانی است. هدف “منفعت ملی” حفاظت از سیادت سیاسی و اقتصادی طبقه حاکمه استثمارگر در هر جامعه ای است. ناسیونالیسم طوق لعنتی است که بر گردن جامعه می اندازند تا به دفاع از طبقه حاکمه مشروعیت سیاسی و “قابل قبول” دهند.
شکنجه: امنیت ملی
شاید قوی ترین استدلال مدافعین بی شرم شکنجه این باشد که شکنجه میتواند در مواردی منجر به نجات جان انسانهای حی و حاضر و زنده شود و از این دریچه تلاش میکنند مطلوبیت شکنجه را به جامعه حقنه کنند.
این تلاشی مذبوحانه است. حقیقت پایه ای این است که هدف این سازمانها نجات جان مردم عادی و جامعه نیست. هدفشان حفاظت از حاکمیت سیاسی کشور خودی در مقابله با مردم بپاخواسته و قیام کننده در درجه اول و همچنین رقبای خارجی است. توسل به شکنجه ابزاری در جهت حفظ قدرت سیاسی طبقات دارا در جامعه است. نجات جان انسانها٬ حفاظت از جامعه جایی در اهداف و سیاستهای این دستگاهها نداشته و ندارد. برعکس در تاریخ شان جنایت علیه مردم کشور خودی و کشورهای دیگر تماما ثبت شده و به اثبات رسیده است. به این اعتبار این تلاش کودنانه را باید عمیقا افشاء کرد.
در عین حال باید تاکید کرد که نمیتوان با روشهای ضد انسانی به اهداف انسانی دست یافت. این ماکیاولیسم است. کور و ضد انسانی است. باز هم باید تاکید کرد که هیچ توجیهی برای شکنجه قابل قبول نیست. حتی اگر مشتی تروریست در صدد اجرای توطئه ای ضد انسانی باشند٬ نمیتوان و نباید به شکنجه برای خنثی کردن توطئه متوسل شد. همانطور که هیچ جنایتی را نمیتوان با جنایت دیگری پاسخ داد٬ نمیتوان برای حفظ جامعه نیز متوسل به شکنجه شد. چنین توجیهی از جانب مدافعان شکنجه صرفا تلاشی برای حفظ این دستگاه مخوف و جنایی و فریب جامعه است. حکومتی که بویی از انسانیت برده باشد چنین “انتخابی” را در مقابل جامعه قرار نخواهد داد.
چه باید کرد؟
گزارش کمیته اطلاعات سنای آمریکا مهر جدال جناحهای هیات حاکمه آمریکا را بر خود دارد. اما اذعان به این حقیقت تلخ بی تردید باید به اقدام مشخص قضایی علیه آمرین و عاملین این جنایت سازمانیافته توسط سازمان سیا منجر شود. جورج بوش و دیک چینی و دانالد رامزفلد در راس دستگاهی قرار داشتند که این جنایات را توجیه کردند و روزمره به جامعه دروغ گفتند. این افراد باید به جرم جنایت تحت تعقیب مراجع بین المللی قرار گیرند. اگر این سازمانهای بین المللی تماما ابزاری در دست هیات های حاکمه جهان سرمایه داری نباشند٬ باید چنین پروژه ای را دنبال کنند. اما حکم دادگاه جامعه و مردم روشن است. این افراد باید به جرم جنایت محاکمه شوند. نباید اجازه داد چنین افرادی به عنوان افراد “محترم” این طرف و آن طرف بروند و دارای امنیت قضایی و سیاسی باشند.
باید به شکنجه در پهنای جامعه بشری خاتمه داد. اما تا زمانیکه دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی موجودند شکنجه مخالفین و افراد نیز بخشی از عملکرد آن خواهد بود. مساله نتیجتا بر سر برچیدن و انحلال چنین سازمانهایی و پایان دادن به حاکمیتی است که چنین سازمانهایی را برای حفظ خود ایجاد میکند. از این رو یک خواست ما انحلال چنین سازمانهایی است. یک جامعه آزاد و انسانی نمیتواند دارای چنین سازمانهایی باشد و در عین حال مدعی آزادی و انسانیت باشد. انحلال کلیه این سازمانها باید به یک خواست عمومی تبدیل شود. برچیدن سازمانهایی مانند سیا٬ ساواما٬ موساد٬ ام آی ۶ و کلیه سازمانهای جهنمی این چنینی باید به یک خواست سراسری تبدیل شود. این گوشه ای از تلاش ماست.