حمید تقوایی:
گسترش زاغه نشینی در کشور آیت الله های میلیاردر!
“٢۵ درصد مردم ایران در زاغه ها زندگی میکنند.”
سازمان جهانی برنامه توسعه انسانی
هفته گذشته سازمان جهانی توسعه انسانی در گزارشی اعلام کرد “٢۵ درصد مردم ایران در زاغه ها زندگی میکنند”. در این گزارش در مورد املاک و مستغلات و کاخهای آیت الله های میلیاردر آماری منتشر نشده است. اما اعلام زاغه نشینی یک چهارم مردم ایران در واقع اعلام چپاول دسترنج کارگران و توده محروم جامعه و منابع ثروت متعلق به کل مردم (نفت و گاز و معادن و جنگلها و غیره) بوسیله یک درصدیهای کاخ نشین است. ثروت نجومی خامنه ای و بیت رهبری و دار و دسته رفسنجانی و رانت خواران و کسبه تحریم و مهره های حکومتی که دزدیهای هزاران میلیاردیشان به یک خبر عادی و روزمره تبدیل شده، همه به قیمت بیخانمانی و از هستی ساقط شدن توده مردمی که بیش از ۱۹ میلیون نفرشان به زاغه نشینی رانده شده اند حاصل شده است. انقلاب ۵۷ با شورش خارج از محدوده نشینان شروع شد. این کاملا محتمل است که کلید انقلاب آتی را زاغه نشینان بزنند.
*******************
کارد دسته خودش را نمیبرد!
“٢٢میلیارد دلار را بردند در دبی فروختند!”
معاون روحانی
چه کسی برد و فروخت؟! رانت خوارن و قاچاقچیان ارز چه کسانی هستند؟! … جواب برای مردم روشن است ولی از نظر مقامات جمهوری اسلامی اینها جزو اسرار حکومتی است!
این نوع اظهارات مقامات در واقع افشاگری از خود دولت “تدبیر و امید” است! جناب معاون روحانی از جزئیات چپاول ارزی آگاه هست، میداند چه مبلغ ارز در چه تاریخی و تحت چه پوششی از کشور خارج شده و در چه کشوری فروخته شده اما نمیداند چه کسانی عامل این دزدی کلان بوده اند! و این اولین نمونه از این نوع افشاگریهای درون حکومتی نیست. قبلا هم بارها روحانی و مقامات دولتی اش از اختلاسهای هزاران میلیاردی در بانکها و در وزارت نفت و غیره بقول خودشان “پرده برداری” کرده اند اما عاملان این دزدیها را همچنان در پس پرده نگهداشته اند. حداکثر تهدید کرده اند که “نگذارید بگوئیم”! احمدی نژاد هم از همین نوع ” نگذارید بگویم ها”- در آن دوره علیه باند رفسنجانی- کم نداشت و بالاخره هم نگفت و رفت. حالا نوبت باند روحانی- رفسنجانی علیه دزدان اصولگرا است. بجز این هم انتظاری از این فاسدین مدعی مبارزه با فساد نمیتوان داشت. از قدیم گفته اند کارد دسته خودش را نمیبرد!
در هر کشوری که اندک بوئی از مدنیت برده باشد این نوع اعتراف مقامات به دزدیهای دولتی، افشای نام سوء استفاده کنندگان و تعقیب و محاکمه آنان و نهایتا به استعفا کشاندن دولت مربوطه را بدنبال خواهد داشت! اما البته چنین انتظاری در نظام جمهوری اسلامی بی جاست. این حکومت ربطی به تمدن و مدنیت ندارد. اینجا مقامات ریز و درشت حکومتی میدزدند و میبرند و پول پارو میکنند و در کشمکشهای داخلی دزدیهایشان با عدد و رقم اعلام میشود اما اسم و رسمشان همچنان محفوظ میماند! این هم نوعی “تدبیر و امید” است! تدبیرش در لو ندادن خودیهاست و امیدش به تصویرسازی مقبولی از مقابله دولتی با فساد!
فساد در نظام جموری اسلامی امری نهادینه شده است. دزدیهای هزاران میلیاردی و رانتخواری و قاچاق و رشوه و اختلاس و سوء استفاده های مالی ریز و درشت که سرتاپای دولت را فراگرفته یک جزء ساختاری نظام جمهوری اسلامی است. مقامات و دار و دسته های حکومتی نه تنها بخاطر عواید و ثروتهای نجومی که بجیب زده اند و هر روز دارند بجیب میزنند، بلکه بخاطر حفظ کل نظام حکومتی شان ناگزیرند این بساط دزدی و غارت و چپاول را حفظ کنند. بدون ریشه کن کردن جمهوری اسلامی، فساد را نمیشود ریشه کن کرد.
*******************
راسیسم و اسلامیسم دو روی یک سکه اند!
هفته گذشته شهر درسدن آلمان شاهد تظاهرات چندهزار نفره نیروهای راست افراطی بود. مقامات و رسانه های آلمان از کسب نفوذ نیروهای راسیست و ضد خارجی با پرچم مخالفت با “اسلامی سازی غرب” در جامعه آلمان اظهار نگرانی میکنند. اما راسیسم و اسلامیسم دو روی یک سکه اند. و عامل رشد هر دو در غرب و در شرق سرمایه داری بحرانزده و بی افق عصر ما است.
رشد راسیسم و اسلامیسم در دوره ما نتیجه مستقیم نئوکنسرواتیسم و میلیتاریسم جنگی ای است که قرار بود دنیای یک قطبی بعد از شوروی را زیر پرچم غرب و مشخصا آمریکا به خط کند. این سیاست نافرجام ماند اما مردم جهان از عوارض و عواقب آن مصون نماندند. افسار گسیختگی نیروهای اسلامی نظیر داعش و بمیدان آمدن نیروهای راسیست از نتایج مستقیم استراتژی تفوق اردوگاه غرب به زعامت آمریکا در دنیای یک قطبی پس از شوروی است. از یکسو “اسلام افراطی” را به کیسه بوکسی برای تامین هژمونی بلامنازع غرب تبدیل کردند و از سوی دیگر به اسلام میانه و معتدل در غرب و در شرق پرو بال دادند. امروز همه میبینند که اسلام “معتدل” در غرب عملا به منبعی برای سربازگیری داعش تبدیل شده است.
نیروهای اسلام سیاسی، “معتدل” و یا “افراطی”، اجزاء بهم پیوسته یک جنبش ارتجاعی و ضد بشری هستند. همانطور که نیروهای راست در جوامع غربی، چه در شکل بوشیسم و نئوکنسرواتیسم و چه در هیات راسیسم عریان، از یک جنس و از یک قماش اند. رشد راست افراطی در آلمان بیش از هرچیز حاصل سیاستها و تبلیغات مقامات و رسانه هائی است که امروز از این بابت اظهار نگرانی میکنند. دولتهای غربی خود جزئی از صورت مساله هستند و نه راه حل. راه حل در دست چپ اجتماعی و آزادیخواهی و انسانیت و مدنیت و برابری طلبی کمونیستی است. این نیرو گوشه ای از قدرت خود را در جنبش جهانی علیه تهاجم به عراق و سپس در ابعاد وسیعتری در جنبش اشغال نشان داد. امروز هم بروز دیگری از این نیروی رادیکال را در تظاهرات گسترده شهرای آمریکا علیه راسیسم در آن کشور شاهد هستیم. امید بشریت امروز به رهائی و آزادی، تماما به سازمانیابی، تحزب و ورود این نیروی عظیم چپ به عرصه مبارزه بر سر قدرت سیاسی گره خورده است.