ناصر اصغری:
در برنامه مناظره تلویزیون جمهوری اسلامی در مورد “اصلاح قانون کار”، نکته ای که همه شرکت کنندگان در آن مناظره، از مجری برنامه گرفته تا نماینده انجمن کارفرمایانان و تا انجمن صنفی خانه کارگری ها بر آن توافق داشتند، این بود که “طوری حرف نزنیم که القا شود که فرقی بین کارگر و کارآفرین (سرمایه دار) وجود دارد.” یکی از دستچین شدگانی که قرار بود در آخر برنامه سئوال مطرح کند، فردی به نام “آهنی نیا” از “کانون عالی کارفرمایان” بود. وی اعتراض کرد که سئوال نظرسنجی بصورت دوقطبی کارگر – کارفرما تنظیم شده است، در حالیکه کارگر و کارفرما همراه هستند “و تمامی سختی های جامعه را با هم می کشند” و غیره و غیره. می گوید چون این برنامه تلویزیونی انعکاس سراسری دارد و سئوال نظرسنجی القا می کند که این دوقطبی وجود دارد، باید این تفکر دوقطبی “کارگر – کارفرما” را بزدائیم و سئوالات اینگونه تنظیم نشوند. مجری برنامه در جواب ایشان گفت که ایشان هم با وجود آمار و ارقام و دانش و غیره می دانند که بعله یک چنین دوقطبی وجود ندارد، اما حس عمومی در جامعه این است که این دوقطبی وجود دارد و کارگر و کارفرما دو منفعت کاملا متفاوت و متضادی دارند.
ما کارگران که شکی نداریم، اما سئوال برای عوامل جمهوری اسلامی باید این باشد که این حس توده ها از چه چیزی ناشی شده است؟ چرا کارگر وقتی به خودش و به کارفرما نگاه می کند و با وجود تبلیغات ٢٤ ساعته دم و دستگاه حکومتی که “ما در کشور اسلامی همه برادر مسلمان هستیم و کارفرما هم به اندازه کارگر سختی می کشد” احساسش از دو منفعت کاملا متفاوت و دوقطبی آشتی ناپذیر چنان قوی است که به بلندگوی دروغگوئی هم این را تحمیل کرده است که احساس عمومی در جامعه ضدیت منافع کارگر و کارفرماست؟
جواب را در همان مناظره می بایست دریافت می کردند. آنجا خود نمایندهای تشکلهای کارفرماها چندین بار اقرار کردند که خط فقر بیش از یک میلیون و هفتصد هزار تومان است، در عین حال حداقل دستمزد ٦٠٠ هزار تومان و اقرار کردند که نمی شود با این مزد زندگی کرد، اما آنها توان پرداخت بیشتر از آن را ندارند! آیا هیچ کارفرما و یا عامل کارفرمائی – حتی در کارگاهی دو سه نفره هم – در آن کشور کمتر از ٥ میلیون تومان در ماه دستمزد می گیرد؟ آیا هیچ کارفرما و عواملی از کارفرماها و عوامل دولتشان هم نگران آینده خود و خانواده اش هست؟ سازمان آمار جمهوری اسلامی یکی دو هفته پیش اعلام کرد که ٢٤ درصد خانوارهای ایرانی حتی یک شاغل هم ندارند. یعنی گرسنگی می کشند. آیا همین مسائل برای اعلام انزجار جامعه و احساس تنفر از کارفرما و دولتشان کافی نیستند؟ آیا همین انکار دوقطبی و تضاد منافع کارگر و کارفرما از جانب نماینده انجمن صفنی خانه کارگر کافی نیست که کل جامعه از خانه کارگر و عوامل متعدد آن در نهادهای مختلف ابراز انزجار بکند؟
آن آرزوی اسلامی
جمهوری اسلامی با همه اعوان و انصارش آرزوی توافق کارگر با خود را به گور خواهد برد! جمهوری اسلامی این جامعه را برای کارگران به یک جهنم واقعی تبدیل کرده است. دستمزدش را نمی پردازد. اعتراضش به بیحقوقی را سرکوب می کند. زنان این جامعه را در گونی کرده و هر از گاهی تنی چند از آنها را سنگسار می کند که دیگران درست عبرتی بگیرند. بر رویشان اسید می پاشد که جامعه را مرعوب کند. سانسور و ممیزی یک رکن اصلی حکومت اسلامی است. رکورد اعدام را دارد. اموراتش با تروریسم می گذرد. و بار همه اینها بر دوش طبقه کارگر است. واقعا عواملش انتظار دارند که اگر بیایند و در یک مضحکی تلویزیونی تضاد منافع کارگر و کارفرما را انکار کنند، همه مشکلاتشان حل خواهد شد!؟
کارگران برای جمهوری اسلامی کمین کرده اند. هیچ روزی نیست که بخشی از جامعه اعتراض نکند. هیچ روزی نیست که تعدادی از کارگران جائی تجمعی نکنند. این رژیم اعدام و فقر و تحمیق مذهبی آرزوی روز خوش را به گور خواهد برد.
٢٣ نوامبر ٢٠١٤