کاظم نیکخواه :
حدود یک سال میشود که فریده آرمان عزیز مشغول دست و پنجه نرم کردن با بیماری لعنتی سرطان است. در تمام این مدت همه ما که او را از نزدیک میشناسیم بشدت نگران وضعیت او هستیم. خوشبختانه فریده با روحیه مقاوم و بالای همیشگیش در برابر این بیماری نیز مقاومت میکند. او حتی حاضر به استراحت نیست و بعد از بازگشت از بیمارستان به کارهای اجتماعی و حزبی عادیش تا دیر وقت ادامه میدهد. همین روزها که با او تماس گرفتیم دیروقت بود انتظار داشتیم خواب باشد. اما او در محل کارش مشغول کار بود. کمی با او برای استراحت کردن بحث کردم اما میدانم که فایده ای ندارد. شخصا فریده را از سال ٦٢ یعنی درست در آستانه تشکیل حزب کمونیست میشناسم. او را در کردستان ملاقات کردم. دختری با نشاط و خنده برلب و مهربان که با شور و اشتیاق نشریات اتحاد مبارزان کمونیست را توزیع میکرد. بعد از آن در سوئد سالها از نزدیک با او زندگی کردیم. بچه ها او را فریده ٩٩٩ خطاب میکردند (اشاره به شماره تلفن کمکهای اضطراری در اروپا). زیرا هرکس هر مشکل و معضلی داشت و کمکی میخواست سراغ فریده میرفت و او همیشه با فداکاری تمام حاضر بود. شخصا هروقت به انسان کمونیست فکر میکنم فریده جلوی چشمم مجسم میشود. فداکار، مهربان، بدون پیشداوری، آماده به کار، انسان دوست و تیزبین و ضد ستمگری. فریده در زندگیش سختی های بسیار کشیده است. لطمات روحی فراوان دیده است. عزیزان بسیاری را از دست داده است. اما همچنان چهره شاد و زیبا و آرام خودرا حفظ کرده است.
دوست دارم به فریده بگویم که این روزها همه کس در فکر توست. در خانه های همه دوستان سخن از توست. و در عین حال همه امیدواریم که فریده همچون همیشه با روحیه و عزم و سرسختی بر این مشکل نیز غلبه نماید. از دور میبوسمت و برایت آرزوی سلامتی دارم.