جدید ترین

هفت تپه: توطئه ها، چالش ها و سیاست اصولی

این نوشته بر مبنای مصاحبه با کانال جدید تدوین شده است:
خلیل کیوان: پس از پیروزی کارگران هفت تپه در خلع ید از اسدبیگی و برگزاری جشن این پیروزی، فشارها و توطئه ها و دسایس علیه آنها شروع شد؛ تهدیدهای جانی کارگران، قطع حقابه، عدم پرداخت دستمزد کارگران، خارج کردن اموال شرکت، صدور حکم علیه وکیل کارگران فرزانه زیلابی، از جمله این موارد است. در ادامه این وضعیت دو نماینده کارگران به اسامی خنیفر و چشمه خاور در ستاد انتخاباتی ابراهیم رئیسی حضور پیدا میکنند و بدنبال آن به خنیفر و همراهان او در شوش حمله میشود که به ضرب و جرح آنها و بازداشت خنیفر منجر میشود. در عکس العمل به این موضوعات مباحث و پرسش هایی مطرح شده است. در مورد این موضوعات با حمید تقوایی گفتگو میکنیم.
حمید تقوائی، همه مسائلی که برشمردم بعد از اعلام خلع ید از اسدبیگی و برپایی جشن از طرف کارگران شروع شد. آیا این دسیسه ها و توطئه ها علیه کارگران هفت تپه پس از پیروزی شان و جشنی که برپا کردند قابل پیش بینی بود؟ برخی به صراحت و بعضی با کنایه در باره آن پیروزی صحبت میکنند؛ به این معنی که پیروزی ای در کار نبود، جشن و سروری لازم نبود. مخالفین کارگران که جای خود دارد، حتی برخی از فعالین کارگری و چپ هم با کنایه از پیروزی و جشن و شورا و تشکل کارگران هفت تپه صحبت میکنند. در این باره چه صحبتی دارید؟


حمید تقوائی: به نظر من مبارزات هفت تپه که به خلع ید و جشن پیروزی کارگران منجر شد را باید کاملا از پیامدهایش جدا کرد. منظورم البته این نیست که اینها به هم مربوط نیستند، این را توضیح خواهم داد، ولی نباید یکی را به حساب دیگری نوشت. هر اتفاقی برای هفت تپه بیفتد در این نباید تردیدی کرد که اعتصابات پیگیر کارگران هفت تپه و خلع ید از اسدبیگی و طرح اداره شورائی یک دستاورد مهم و غیر قابل برگشت برای نه تنها کارگران نیشکر هفت تپه بلکه برای کل طبقه کارگر ایرن است. واضح است که در مقابل هر مبارزه و اعتصاب کارگری کارفرما و دولت طبقه سرمایه دار بیکار نمی نشیند. بخصوص اگر کارگران پیشروی و دستاوردی داشته باشند تلاشهای سرمایه داران و عواملشان شروع میشود برای اینکه این دستاوردها را پس بگیرند، یا بر آنها خاک بپاشند و کم ارزش و بی اهمیت جلوه بدهند؛ برای آنکه پیروزی را انکار کنند و اینطور جلوه بدهند که همه چیز تحت کنترل دولت و کارفرما است و کارگران را عقب برانند.
به این معنی فشارها و توطئه هائی که به آن اشاره کردید قابل پیش بینی بود. همه جا طبقه سرمایه دار در برابر هر پیشروی کارگری عکس العمل نشان میدهد و سعی میکند مبارزه و دستاورد کارگران را تخظئه کند و حتی کارگران را به موقعیتی ضعیف تر از قبل از آغاز اعتصاب عقب بنشاند. در هفت تپه دولت و عوامل اسدبیگی دقیقا مشغول همین کار هستند. منتهی اهمیت مبارزات هفت تپه و پیروزی کارگران اینست که برای اولین بار در جنبش کارگری ایران اعتصابات پیاپی ٤ ساله کارگران به یک خواست اساسی اش یعنی خلع ید از کارفرما میرسد. این خلع ید هم فقط از یک فرد نیست. اسدبیگی یک فرد نبود، حتی مقابله کارگران فقط با دارو دسته اسدبیگی در شرکت هفت تپه نبود، بلکه کارگران با یک باند مافیائی نیمه دولتی نیمه خصوصی، یا بقول خود حکومتی ها خصولتی، مواجه بودند مرکب از امام جمعه و فرماندار و دیگر مقامات محلی و سراسری و کابینه روحانی و قوه قضائیه و نمایندگان مجلس و غیره. حتی نیروهای انتظامی و پاسگاههای هفت تپه هم تحت نفوذ و کنترل باند اسدبیگی بودند و هنوز هم هستند. کارگران حتی در طی اعتصابات و تجمعاتشان بارها نحوه مقابله و درگیری مشخص با هر یک از این عوامل را بیان کرده اند و به مردم گزارش داده اند. کارگران هفت تپه فقط بر یک فرد پیروز نشدند بلکه پشت یک مافیای اقتصادی نیمه دولتی نیمه خصوصی و کل دولت حامی آن را به خاک مالیدند.
ما همیشه گفته ایم که در ایران تنها سرمایه دار با کارگر طرف نیست بلکه با کوچکترین اعتراض کارگر کل دستگاه سرکوب دولتی به میدان می آید. در ایران اولا سرمایه دار خصوصی به معنی رایج کلمه نداریم، حتی بخش خصوصی هم با هزار بند به دولت وصل است و ثانیا حتی آنجا هم که کاملا در دست بخش خصوصی است دولت مستقیما در مقابله با کارگران فعال است. با گارد ویژه و اداره حراست و شوراهای اسلامی و نیروهای انتظامی که به عنوان نمونه همین امروز در ورزشگاه شرکت هفت تپه مستقر کرده اند.
اما هیچکدام از این تلاشها نمیتواند نقش و جایگاه پیروزی هفت تپه را خدشه دار کند. اهمیت این پیروزی در اینست که اداره شورائی را به یک پرچم و یک گفتمان در جنبش کارگری و در کل جامعه تبدیل کرد.
جنبه دیگر اهمیت این دستاورد این بود که مساله فساد و دزدی باندهای مافیائی حاکم بر واحدهای تولیدی در ایران منحصر به هفت تپه نیست. وضعیت هفت تپه نمونه و داستان زندگی تقریبا همه کارخانجات و بخشهای تولیدی در جمهوری اسلامی است. کارگران هفت تپه به کل این سیستم ضربه زدند.
بعضی میگویند اتفاق عجیبی نیفتاده، هفت تپه از بخش خصوصی به بخش دولتی منتقل شده. به نظر من این تحریف و تنزل دادن مبارزه است. اولا کارگران هفت تپه هیچوقت نگفته اند طرفدار بخش دولتی هستند. بلکه همیشه اعلام کرده اند که باید از اسدبیگی و دارو دسته فاسدش خلع ید بشود و شرکت تحت نظارت یا کنترل شورائی کارگران باشد و در جشن پیروزی شان هم باز بر همین تاکید کردند. اینکه عملا ممکن است دولت شرکت را در دست بگیرد یک مساله است و اینکه شعار و خواست و هدف اعلام شده کارگران اعتصابی چیست کاملا امر دیگری است. هفت تپه گفتمان و خواست اداره شورائی را در جامعه مطرح کرد و این امری رادیکال و کاملا برحق و یک گام بزرگ به پیش برای جنبش کارگری ایران است.
بعنوان نکته آخر هم باید بر این تاکید کنم که نفس طرح خلع ید و موفقیت در این مبارزه یک دستاورد مهم برای جنبش کارگری است. چون مقدس ترین قانون و تابوی سرمایه داری مالکیت بر کارخانجات و وسائل تولید است. چه مالکیت خصوصی، چه دولتی و چه مالکیت خصولتی در ایران. کارگران هفت تپه این مقدس ترین اصل سرمایه داری را عملا زیر سئوال بردند و این تابو را شکستند.
در هیچ جای دنیا از نظر دولت و طبقه سرمایه دار و فرهنگی که در جامعه اشاعه داده اند کارگر اصلا حق ندارد علیه مالکیت سرمایه بایستد. در کشورهای غربی هیچ اتحادیه و سندیکائی حتی رادیکال ترین آنها به خود اجازه نمیدهد وارد این عرصه بشود. معمولا در شرایط بحران عمیق حکومتها و در شرایط انقلابی این اتفاق می افتد و در ایران امروز شاهد این تحول هستیم. این امر فی النفسه این افق و چشم انداز را در برابر جنبش کارگری قرار میدهد که میتواند نفس مالکیت بر سرمایه را به چالش بکشد و نفی کند. این دستاورد قابل پس گرفتن نیست. تمام این تشبثات و دسیسه هائی که اشاره کردید هم دقیقا بخاطر اهمیت و جایگاه این پیروزی هفت تپه است.


خلیل کیوان: مسئله انتخابات هم سایه اش را روی هفت تپه انداخته است. کارگران هفت تپه اعلام کرده اند مضحکه انتخابات ربطی به آنها ندارد و پاسخ آنها تجمع در مقابل فرمانداری علیه سه قوا و پیگیری خواسته هایشان است. اما یک بحث داغ حضور خنیفر و مسلم چشمه خاور در ستاد رئیسی است. این موضوع بعضا وسیله ای برای به زیر سوال بردن اعتراضات کارگران هفت تپه شده است. پاسخ شما به این موضوع چیست و با توجه به این مباحث انتظار شما در برخورد به این مساله از کارگران نیشکر هفت تپه چیست؟ حضور دو تن از نمایندگان کارگران یعنی خنیفر و چشمه خاور در ستاد ابراهیم رئیسی با واکنش تند بسیاری روبرو شد. این اقدام نه فقط از نظر کارگران که از نظر کل جامعه هم عملی نابخشودنی است. چه ارزیابی از این اقدام دارید؟


حمید تقوائی: به نظر من مردم و کارگران کاملا حق دارند شرکت چند نفر از نمایندگان کارگری در مضحکه انتخاباتی حکومت را محکوم کنند و در برابرش بایستند. و خوشبختانه خود کارگران هفت تپه در قبال این مسئله موضع درستی گرفتند و همانطور که اشاره کردید اعلام کردند که تا آنجا که به مساله انتخابات مربوط میشود علیه سه قوه در مقابل فرمانداری تجمع خواهند کرد و پیگیر خواسته هایشان خواهند شد. این موضع کارگران هفت تپه است. بنابرین اقدام کسانی مثل خنیفر و چشمه خاور را نباید به حساب کارگران هفت تپه گذاشت. این اقدام نابخشودنی است و اولین ضررش اینست که همین مبارزات و پیشروهای کارگران هفت تپه را مخدوش می کند و زیر سئوال میبرد. و حتی این را هم در نظر نگیریم، در جامعه ای که مردم در یک سطح بیسابقه ای علیه مضحکه انتخاباتی به میدان آمده اند و بسیاری از فعالین اعلام کرده اند رای من سرنگونی است این اقدام دو فعال جنبش کارگری خاک پاشیدن در چشم نه فقط کارگران بلکه کل مردم است و مردم این را نمی بخشند. تا آنجا که به خود هفت تپه مربوط میشود باید خیلی روشن شورای هفت تپه و یا مجمع نمایندگان هفت تپه این اقدام را صریح و قاطع محکوم کند. و اعلام کند این افراد هفت تپه را نمایندگی نمیکنند.
موضع گیری سارشگارنه این افراد با رفتن در ستاد رئیسی شروع نشد. اینها به موازات جشن پیروزی کارگران هفت تپه، تلاش کردند مراسم دیگری را برپا کنند با تم تشکر از رئیسی. که البته با استقبال کارگران روبرو نشد و کاملا تحت الشعاع جشن پیروزی کارگران قرار گرفت. به طوری که امروز در جامعه هر کس از جشن کارگران صحبت میکند منظورش مراسمی است که در آن اکثریت بالائی از کارگران شرکت کردند، اسماعیل بخشی را بر دوش گرفتند و او سخنان بسیار پرشور و رادیکالی ایراد کرد. میخواهم بگویم از همان قدم اول تعداد معدودی از فعالین ساز دیگری میزدند و متاسفانه در ادامه این حرکت بعضی از فعالین در این دام افتادند. به نظر من با این اقدام دارند به سابقه مبارزاتی خودشان و به جنبش کارگری و کلا به جامعه ای که به حق مملو از نفرت و خشم علیه حکومت و علیه رئیسی هست پشت میکنند.


خلیل کیوان: مساله ای که این روزها داغ شده است مساله حمله به خنیفر و دوستانش در شوش است. به خنیفر و همراهانش در شوش حمله شده است. او شکایت میکند. اما عجیب این است که خودش بازداشت میشود. آیا حمله به خنیفر به واسطه حضور او در ستاد رئیسی است یا مساله چیز دیگری است؟ به نظر میرسد این موصوع پشت پرده هائی داشته باشد. مسئله چیست و چه دست هایی پشت پرده این حمله است؟


حمید تقوائی: این حمله بر متن شرایطی شکل گرفت که خنیفر و دوستانش ایجاد کرده بودند ولی به نظر من حمله از جانب کارگران و یا مردم معترض به مضحکه انتخاباتی نبود و یا لااقل عوامل اصلی و تحریک کننده اش از مردم عادی نبودند. آنطور که در گزارشات آمده کسانی که با چاقو حمله کرده اند از ایادی مستقیم اسدبیگی بوده اند. و در پاسگاهی هم که خنیفر را دستگیر کرده است دارودسته اسدبیگی نفوذ داشته اند. نفس اینکه کسی چاقو میخورد و به پاسگاه شکایت میبرد و بعد خود او را بازداشت میکنند نشان میدهد که داستان از چه قرار است. این نشان میدهد که داستان به سادگی این نیست که چون خنیفر در ستاد رئیسی شرکت کرده است عده ای از مردم و یا کارگران خشمگین به او حمله کرده اند. ممکن است این عصبانیت و خشم وجود داشته باشد و همانطور که گفتم کاملا هم به حق و قابل فهم است ولی اینجا با سوء استفاده عوامل دولت و کارفرما از این جو روبرو هستیم. دست ایادی اسدبیگی کاملا در این حمله مشهود است.


خلیل کیوان: این شرکت در ستاد رئیسی آیا مجوزی هست که به خنیفر حمله کنند و خودش را هم دستگیر کنند؟


حمید تقوائی: واضح است که حمله به فعالین کارگری با هیچ بهانه و محملی مجاز نیست و باید در برابر این هم صریح و قاطع ایستاد و این عمل را محکوم کرد. این شیوه ها البته امر تازه ای نیست. در تمام این چند سال اعتصابات، کارگران با همین نوع مسائل روبرو بوده اند. امروز هم به دنبال جشن پیروزی، همانطور که در مقدمه گفتید، کارگران تهدید جانی شده اند، برایشان خط و نشان کشیده اند، نیروهای انتظامی را در محوطه ورزشی شرکت مستقر کرده اند و غیره. روشن است که اسد بیگی و دارو دسته مافیائی اش به این سادگی شکست را نمی پذیرد و خانه نشین نمیشود. اعمال انواع فشار ها و دسیسه ها علیه کارگران در جریان است. دستمزدهایشان را گرو گرفته اند تا حدی که مساله معیشتی و گرسنگی به یک امر عاجل و مبرم کارگران تبدیل شده، از طرف دیگر حق آبه را قطع کردند برای اینکه کشت نیشکر متوقف شود و اینطور نشان بدهند که با رفتن اسدبیگی شرکت هفت تپه با مشکل و بحران روبرو شده است و ده ها اقدام دیگر از این قبیل.
همه اینها همانطور که ابتدا اشاره کردم عکس العمل سرمایه داران و دولتشان نسبت به یک پیشروی کارگران است. در این عکس العمل مستقیما دارو دسته اسدبیگی دست دارند. مشخصا در قضیه ضرب و شتم و بازداشت خنیفر. باید این دو موضع را از هم جدا کرد. در عین اینکه ما ایجاد هر نوع توهمی به هر کاندیدا و کل مضحکه انتخاباتی حکومت را محکوم میکنیم ولی به هیچ وجه نباید اجازه داد تا این امر به محملی برای توطئه ها و اعمال فشارهای جمهوری اسلامی علیه کارگران هفت تپه تبدیل شود. نباید اجازه داد یک اقدام اشتباه عده معدودی فعال کارگری به تشدید و توجیه این اعمال فشارها منجر بشود. جمهوری اسلامی به دلیل اینکه خنیفر در ستاد رئیسی عضو شده نیست که او را مورد ضرب و شتم قرار میدهد و بازداشتش میکند، او دارد زهر چشم میگیرد. دارد ارعاب میکند. دارد تفرقه می اندازد. منتهی این سیاست همیشگی اش را این بار به این بهانه که تقصیر خود کارگرانی است که به ستاد رئیسی رفته اند پیش میبرد. باید اینها را از هم تفکیک کرد و خیلی هوشیار بود و به هیچ وجه نباید به دارو دسته اسدبیگی و همه مقاماتی که همیشه علیه کارگران هفت تپه بوده اند کمترین امتیاز و تخفیفی داد.


خلیل کیوان: اشاره کردید که همه این توطئه ها و دسایس قابل پیش بینی بود.با توجه به تجارب تا کنونی و شناختی که از سیاست های ضد انسانی و ضد کارگری جمهوری اسلامی وجود دارد کمابیش همه منتظر بودند اسدبیگی و حکومت مقابل کارگران بایستند. سئوال اینست: کارگران چطور می توانستند و اکنون چطور باید در برابر این اعمال فشارها مقاومت کنند و از موجودیت هفت تپه و پیروزیشان دفاع کنند؟


حمید تقوائی: به چند نکته میشود اشاره کرد. اولین و مهمترین نکته این است که هفت تپه باید شورای خودش را اعلام کند. باید ارگان و نهادی که رو به جامعه کارگران نیشکر هفت تپه را نمایندگی میکند با اسم و رسم و حتی نام اعضایش معرفه و شناخته شده باشد. جنبش کارگری ایران مدتهاست این طور کار میکند. نهادها و کمیته های متعددی از فعالین کارگری وجود دارد، اعلام موجودیت کرده اند و فعالیت میکنند و موضع میگیرند. در مورد هفت تپه هم باید این اتفاق بیفتد. این شرط لازم دفاع از دستاوردهای کارگران است. وگرنه هر کارگری یا هر جمعی از کارگران هفت تپه با هر گرایشی ممکن است موضعی بگیرد و اقدامی بکند که به حساب همه گذاشته بشود. عده ای امروز مشغول همین کار هستند. باید یک نهاد شناخته شده و با اتوریته اعلام کند امثال خنیفر و یا چشمه خاور کارگران هفت تپه را نمایندگی نمیکنند. شورای واقعی هفت تپه ما هستیم که این اطلاعیه را میدهیم. الان متاسفانه چنین نهادی حضور ندارد. از اداره شورائی و نظارت شورائی صحبت میکنند ولی خود آن شورا، در هر شکلی که میتواند امروز به خود بگیرد، تشکیل نشده و اعلام موجودیت نکرده است. این ضعف اساسی را باید برطرف کرد. حتی اگر امکان رجوع به رای همه کارگران نیست میتوانند با اتکا به اعتماد کارگران – این بحثی است که خود رهبران هفت تپه مطرح کردند- مجمعی تشکیل بدهند و اعلام کنند این افراد عضو شورای هفت تپه- و یا جمع پایه گذاری شورا یا هر عنوان دیگری- هستند.
ضرورت این امر هم فقط از انتخابات و مسائل اخیر ناشی نمیشود. کلا در برخورد به مسائلی که کارگران هفت تپه با آن روبرو هستند، مثل مساله حقابه و نپرداختن دستمزدها و غیره، باید یک نهادی قد علم کند.
من فکر نمیکنم اینجا مساله امنیتی مطرح باشد. چون حکومت و دستگاههای سرکوب همه فعالین هفت تپه را بخوبی میشناسند؛ میدانند آنها چه مواضعی دارند و مشغول چه اقداماتی هستند. اعلام علنی تشکلی از این فعالین امنیت آنها را حتی بیشتر خواهد کرد. خودداری از این امر فقط به نفع کارفرما و حکومت تمام میشود. میتوانند در خفا بگیرند و ببندند و بعد هم بدنبال پیش آمدن هر نوع مسئله ای نظیر شرکت کارگران معدودی در انتخابات تلاش کنند صفوف کارگران را به هم بریزند و امر خود را به پیش ببرند. باید نهاد کارگری علنی معتبر و شناخته شده ای وجود داشته باشد که مقابل این تشبثات بایستد. فعالین و رهبران با اتوریته و معتبر در میان کارگران فی الحال وجود و حضور دارند. همین افراد میتوانند شورا و یا نهادی از جنس شورا تشکیل بدهند و کارگران هفت تپه را نمایندگی کنند.
به نظر من این ضعف اساسی هفت تپه است . امیدوارم هر چه زودتر کارگران نیشکر هفت تپه نهادی که آنها را نمایندگی میکند به جامعه معرفی کنند تا بتواند با موفقیت در برابر تشبثات و توطئه های کارفرما دولت بایستند.
نکته دوم اینست که باید توطئه ها ی حکومت صریحا افشا و محکوم شود و وقتی اتفاقی نظیر شرکت کارگران در مضحکه انتخاباتی حکومت رخ میدهد باید خیلی قاطع مقابلش ایستاد. نباید این ملاحظه را داشت که خنیفر هم بالاخره یک فعال کارگری است. این درست است او یک فعال با سابقه است و به این خاطر اخراج شده و خودش دستگیر شده است. ولی این نباید باعث شود ما در محکوم کردن حرکتش تخفیفی بدهیم. به خودش قبل از هر چیز و به طرفدارانش باید نشان داده شود که این ضربه ای به خود کارگران است. ضربه به هفت تپه است. ضربه به مردم سرنگونی طلب در ایران است. اگر ارگانی که از آن صحبت کردم وجود میداشت میتوانست خیلی سریع همین موضع را بگیرد و اعلام کند ولی حتی در غیاب چنین ارگانی هم باید همین امروز چهره های هفت تپه جلو بیایند و در مدیای اجتماعی و رو بجامعه این را قاطعانه محکوم کنند و اجازه ندهند این حرکت بپای همه کارگران نیشکر هفت تپه نوشته شود و یا از اهمیت مبارزات و دستاوردهای آنان بکاهد.
بالاخره نکته سوم اینکه باید توطئه های حکومت را افشا کرد و نباید اجازه داد به هیچ وجه در صفوف کارگران تفرقه بیفتد. که در این مورد خوشبختانه کارگران هفت تپه خوب عمل کرده اند و تا کنون این توطئه ها را افشا کرده اند. ولی باید توجه داشت که بخصوص این قضیه رئیسی و انتخابات این پتانسیل را دارد و بالقوه این امکان را به عوامل اسدبیگی و حکومت میدهد که بین کارگران تفرقه بی اندازند. باید فعالین هفت تپه نماینده وحدت همه کارگران بر سر خواستهای برحقشان باشند. برای پیشبرد این امر نیز اعلام موجودیت ارگان نماینده کارگران هفت تپه ضروری است. بخصوص اگر بخواهیم به اداره شورائی و یا نظارت شورائی در هفت تپه نزدیک بشویم، باید ارگان واقعی نماینده کارگران اعلام موجودیت کند و در برابر اعمال فشارها و دسیسه های حکومتی قا طعانه بایستد.
٩ ژوئن ٢١

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *