mamad1

داعش و بحران عراق

mamad1
گفتگوی ایسکرا با محمد آسنگران:

در این گفتگو به تحولات عراق و نقش گروه تروریستی داعش میپردازیم. تلاش میکنیم جوانب مختلف این تحولات، ریشه های آن و آینده عراق سوالاتی را طرح کنیم و در عین حال به مسایلی در رابطه با روندهای آتی این تحولات بپردازیم.

ایسکرا : محمد آسنگران همانطور که اطلاع دارید ١٠ یونی ٢٠١٤ گروهی بنام دولت اسلامی عراق و شام معروف به ( داعش ) شهر موصل را به تصرف خود درآورد. بنا به اخبار منتشر شده نیروهای نظامی حکومت عراق مستقر در موصل که بنا به آمارهای متفاوت ٣٠ تا ٤٠ هزار نفر بودند دست به مقاومت یا رویا رویی با داعش نزدند و صدها نفرشان اسیر یا تسلیم شدند و بقیه آنان تجهیزات نظامی را رها کرده و از منطقه گریختند. البته تکریت و چند نقطه دیگر هم بدست داعش افتاده است از سه ماه قبل هم این گروه بر بخش زیادی از استان انبار تسلط پیدا کرده بود. بر بستر این وضعیت تعداد زیادی از مردم موصل و شهرکها و مناطقی که بدست نیروهای داعش افتاده است، خانه و کاشانه خود را رها کرده و به مناطق اقلیم کردستان آواره شده اند. گزارشها حاکی از این است که گویا بخشی از مردم این شهر از حضور داعش استقبال کرده اند. صحت و سقم این خبرها در چه حدی است و کلا شما این تحولات را چگونه بررسی می کنید؟.

محمد آسنگران : همچنانکه شما هم گفتید داعش یک سازمان اسلامی تروریست است و در یک روز توانست کل استان نینوا با مرکزیت موصل را تصرف کند. روز بعد یعنی ١١ همین ماه بخشهای زیادی از استانهای صلاح الدین و کرکوک و دیاله را هم تصرف کردند. قبلا بخش زیادی از استان الانبار را هم تصرف کرده بودند. اکنون این استانها به دو استان سوریه که تحت تسلط این جریان تروریستی است وصل شده است و دامنه آن ازنزدیک حلب در مرز ترکیه تا نزدیک بغداد است. این پیشروی سریع داعش همه کسانی که اطلاع دقیق و یا تحلیل دقیقی از اوضاع عراق نداشتند را غافلگیر کرد. اکنون اکثریت استانها و شهرهای سنی نشین عرب عراق را که قبلا پایگاه حزب بعث محسوب میشدند به تصرف داعش درآمده است. دهها گروه اسلامی و عشایر و سران قبایل و وابستگان به حزب بعث و افسران و فرماندهان قبلی ارتش صدام حسین در این جنگ با داعش هماهنگ هستند و یا به آنها ملحق شده اند. هر کدام از این جریانات با اهداف کم و بیش متفاوت اما با یک نقطه اشتراک واحد که سرنگونی دولت مالکی و حکومت شیعه مینامند، در حال جنگ با ارتش عراق هستند و استراتژی آنها تشکیل یک دولت سنی به اسم “دولت اسلامی عراق و شام” است.

اما برای شناخت و تحلیلی واقع بینانه تر از این مسایل لازم است کمی به عقب برگردیم و زمینه های این تحولات امروز را بشناسیم.
با اشغال عراق و سرنگونی صدام حسین بوسیله آمریکا در سال ٢٠٠٣ جامعه عراق از هم پاشید و کل سیستم اداری و امنیتی آن کشور از بین رفت. زیرساختهای اقتصادی و شهری و راههای مراسلاتی و پل و دکل و فرودگاه و پادگان و کارخانه و مراکز تولید و توزیع و…. عراق از سال ١٩٩٠ به بعد مرتب با حملات موشکی و هوایی و…. آمریکا خرد شده بود. در سال ٢٠٠٣ کل این سیستم بعلاوه سیستم حکومتی و اداری و امنیتی هم فرو پاشید و جامعه ای با هزار مشکل و بدون حکومت به دست آمریکا و نیروهای قومی و مذهبی افتاد. از همان روز اول جدال جریانات مذهبی و قومی آغاز شد.

آمریکا و متحدین عراقیش برای باز سازی کشور و تامین امنیت سرمایه و منابع طبیعی آن، دولتی مذهبی قومی با تسلط حکومت جریانات شیعی و متحد جمهوری اسلامی را سر کار گذاشتند. حزب بعث عراق را منحل و بعد از مدتی صدام حسین را اعدام کردند. قبلا دو پسر صدام حسین را هم دستگیر و کشته بودند.

نارضایتی و نا آرامی مناطقی که سنی نشین گفته میشود و پایگاه اجتماعی صدام حسین و مقامات اصلی حکومت عراق بود از روز اول خود را بازنده تحولات بعد از صدام میدانست. این منطقه بعد از سرنگونی صدام حسین هیچ وقت بطور کامل به تصرف نیروهای آمریکایی و ارتش مالکی در نیامد. آنها نیرویی غریبه و اشغالگر محسوب میشدند. ارتش و مالکی هم از نظر این مردم خیانتکارانی خود فروخته بودند. در جریان تشکیل دولت تازه نمایندگانی از این مناطق در دولت راه داده شدند، بلکه بتوانند مردم را راضی و آرام کنند. اما تبعیض و تبلیغات ضد سنی عملا زمینه های جنگ مذهبی را هر روز بیشتر و پررنگتر میکرد.

چنانچه ابتدا مخالفت بخشهایی از مردم این منطقه با آمریکا و حکومت تازه به قدرت رسیده از سر دفاع آنها از حکومت صدام و مخالفت با نفوذ جمهوری اسلامی و جریانات تروریست شیعه بود. اما به مرور این مخالفتها به قالب سنی گری در مقابل شیعه گری سوق داده شد.
بر متن چنین تحولاتی بود که القاعده در این مناطق شروع به یارگیری کرد. شاخه القاعده در عراق سازمان داده شد و جنگ علیه حکومت بغداد و نیروهای آمریکایی را عمدتا با بمبگذاری و عملیات انتحاری آغاز کردند.

نیروهای آمریکایی در سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶ در جنگ علیه القاعده بیشترین تلفات را در استان انبار تجربه کردند. اما اقدامات امنیتی آمریکا سرانجام نیروهای القاعده را زیر زمینی و یا به گرههای کوچک چریکی تبدیل کرد.

در سال ٢٠٠٤ گروهی اسلامی به رهبری ابوموسی زرقاوی و تحت عنوان توحید و جهاد در عراق تاسیس شده و اعلام موجودیت کرد. پس از آن به القاعده تحت رهبری بن لادن پیوست و بعدا نام خود را به القاعده بین النهرین تغییر داد.

بعد از شکست نظامی نیروهای القاعده جریانات اسلامی و نیروهای عمدتا مدافع حکومت گذشته در قالب نیرویی به اسم “حکومت اسلامی عراق” خود را سازمان دادند و اساسا با بمبگذاری و عملیات انتحاری فضای سیاسی عراق را نا امن میکردند. در سال ٢٠٠٦ ابو موسی زرقاوی در یک فایل ویدیویی از تاسیس شورای مجاهدین خبر داد و خود او در همین سال در یک عملیات توسط نیروهای آمریکایی کشته شد.

ابو حمزه المهاجر پس از کشته شدن زرقاوی جای او را گرفت و در اوخر سال ٢٠٠٦ ابو عمر البغدادی به عنوان یکی از افراد نزدیک به القاعده، اعلام کرد که این گروه نام خود را به دولت اسلامی عراق شام (داعش) تغییر داده است. در سال ٢٠١٠ ابوحمزه المهاجر و ابو عمرالبغدادی در منطقه سیسار کشته شدند. بعد از آن نام ابوبکر البغدادی به عنوان رهبر جدید، مطرح شد.

تایمز لندن چنین گزارش میدهد: “در سال ۲۰۰۵ نیروهای ایالات متحده بر اساس یک پروژه از پیش طراحی شده و هدفمند، مرد ۳۳ ساله ای به نام ابراهیم عواد ابراهیم علی البدری را که یک کشاورز ساده، اما جاه طلب و ماجراجو بود، شناسایی کرده و با اتهامات کلیشه ای، او را به ابوغریب فرستادند. ابراهیم البدری، به صورت هدفمند با سران تندرو القاعده در یک سلول حبس شد و در مدت سه ماه، از یک کشاورز سنی، به یک سلفی تندرو تغییر شخصیت داد. او هنوز از زندان آزاد نشده بود که لقب ابوبکر البغدادی را برای خود برگزید. او می دانست که البغدادی لقب افسر سابق ارتش عراق، ابو عبدالرحمان البلاوی بود که در سال ۲۰۰۱ به نیروهای طالبان در افغانستان پیوست و در بازگشت به عراق گروه خود را تشکیل داد. تایمز می افزاید: این گروه تا سال ۲۰۱۰ هیچ فعالیتی نداشت، اما پس از فرا رسیدن زمان خروج ارتش امریکا از عراق، آنها بمبگذاری ها و ترورها را آغاز کردند.”

در جریان بحران سوریه از همان سال ٢٠١١ النصره به عنوان جناح سوریه ای القاعده به رهبری محمد الجولانی اعلام موجودیت کرد. در سال ۲۰۱۳ ابوبکر البغدادی در یک فایل صوتی اعلام کرد که النصره را متفق داعش می داند و اندکی بعد از آن نیز اعلام کرد که داعش و النصره با هم متحد شده اند.

تنها چند هفته پس از اتحاد داعش و النصره، البغدادی در یک فایل صوتی دیگر اعلام کرد که خود را تابع دستورات ایمن الظواهری رهبر کنونی القاعده می داند اما داعش و النصره نمی توانند به عنوان یک مجموعه مشترک و متحد و در کنار هم فعالیت کنند. در زمستان سال ۲۰۱۳، القاعده اعلام کرد که داعش سوریه را به رسمیت نمی شناسد و خواستار ترک سوریه توسط این گروه شد. القاعده همچنین اعلام کرد که تنها گروه جبهه النصره را در سوریه مجاز به فعالیت می داند. بعد از این اتفاقات، در بسیاری از مناطق سوریه، النصره و داعش با هم درگیر شدند. با آغاز بحران سوریه و دخالت ترکیه، عربستان و قطر در نا آرامی های این کشور، گروه موسوم به دولت اسلامی عراق و شام، با نام مخفف داعش مورد حمایت وسیع مالی و تسلیحاتی آنها قرار گرفت. در سال ٢٠١٣ با شدت گرفتن اختلافات جریان النصره با داعش ضربات سختی به داعش زدند و از مناطق زیادی بیرون رانده شدند. اما در نهایت داعش توانست دو استان سوریه را تحت تسلط خود قرار دهد. این سازمان که به منابع مالی و کمک های تسلیحاتی شیوخ عرب دسترسی داشت، هزاران نفر از سلفی های آموزش دیده در پاکستان و افغانستان را نیز جذب کرد.”

“اکنون داعش در سوریه دارای قلمرو گسترده ای است و ممبج، الرقه، منابع نفتی الرقه، مناطق هم مرز با عراق و دیرالزور را در اختیار دارد و در عراق نیز علاوه بر شهر موصل که بعد از بغداد دومین شهر بزرگ عراق است تمام استان نینوا و بخشهای اصلی از استانهای انبار، کرکوک، صلاح الدین و دیاله را تحت تسلط خود گرفته است. هم اکنون اداره شهرهای بزرگی مانند موصل، تکریت، حویجه، بیجی، فلوجه، الانبار و رمادی و… را در دست دارد.

چنین تخمین زده می شود که داعش در سوریه بین ۶ تا ۷ هزار نفر نیروی مسلح در اختیار دارد. اغلب نیروهای داعش در سوریه از کشورهای عربی، اروپایی و آسیای میانه هستند و در عراق نیز گفته میشود این گروه دارای ده هزار نفر نیروی مسلح است. اکنون با پیوستن سران عشایر و شیوخ مناطق سنی نشین و نیروهای قبلی حزب بعث عراق تعداد نیروی مسلح آنها بسیار بیشتر شده است.
ائتلاف مخالفین سوری مدعی است که رژیم بشار اسد به منظور ضربه زدن به آنها، به طور وسیع با داعش همکاری میکند. آنان برای اثبات این ادعای خود دو استدلال دارند: ۱- رژیم سوریه با بمب های بشکه ای و حملات هوایی، به طور مداوم به مناطق تحت نفوذ مخالفین سوری حمله می کند اما به قلمرو داعش کاری ندارد. ۲- رژیم اسد نفت استخراج شده در الرقه را از داعش می خرد.”
منابع مالی داعش اکنون بسیار وسیع شده است. علاوه بر کمکهای عربستان و قطر، گمرکات مرز عراق و سوریه یک منبع مهم مالی آنها محسوب میشود. طبق گزارش ائتلاف مخالفین سوری دولت سوریه اکنون نفت الرقه را از داعش میخرد. در عملیات اخیر با تصرف بخش زیادی از استان انبار و کل استان نینوا و بخشهایی از استان کرکوک و دیاله به منابع مالی و بانکهای زیادی دسترسی پیدا کرده است که فقط در بانک مرکزی موصل گفته میشود حدود نیم میلیون دلار و میلیونها دینار عایدش شده است. دهها پادگان و تمام تسلیحات این پادگانها و منابع مالی شهرهای تصرف شده اکنون در اختیار داعش است. علاوه بر این بزرگترین پالایشگاه نفتی عراق در شهر بیجی در چهل کیلومتری شمال تکریت قرار دارد اکنون در دست داعش است. گروه داعش کنترل ایستگاه های برق فشار قوی در منطقه بیجی را که تامین کننده برق استان های بغداد ، صلاح الدین و کرکوک است بدست گرفته است.

شبکه العالم نزدیک به جمهوری اسلامی گفته است: گروه نقشبندیه وابسته به عزت ابراهیم الدوری، معاون صدام و معاون حزب منحله بعث عراق، پیش از آمدن گروه انصار السنه به حویجه، کنترل این شهر را در دست داشت و هرازگاهی درگیری هایی میان این دو گروه رخ می داد و حویجه همواره بین نقشبندیه و انصار السنه جابجا می شد تا اینکه سرانجام به دست داعش افتاد. هم اکنون علاوه بر شهرهای نام برده شهرهای حویجه، ریاض و رشاد هم بطور کامل در کنترل داعش است.

اواسط سال ٢٠١٤ بحران عراق وارد فاز تازه ای شد. اگر چه علت این بحران ریشه در تحولات قبلی داشت اما هفت ماه قبل تعدادی از نمایندگان مجلس عراق در حمایت از اعتراضات خیابانی مردم استان انبار و دیگر استانهای سنی نشین استعفا دادند و وزیر دارایی عراق هم استعفا داد. قبلا معاون ریاست جمهوری عراق آقای طارق هاشمی هم به جرم همکاری با گروهای تروریستی سنی متهم شد بود و قبل از دستگیری به اربیل در کردستان عراق پناه آورد و از آنجا به ترکیه و عربستان رفت.

ارتش عراق برای سرکوب مردمی که چندین ماه در خیابان شهرهای مرکزی عراق چادر زده و در حال اعتراض بودند به نیروی نظامی متوسل شد و دهها نفر از مردم را در خیابان کشت و تعداد زیادی را دستگیر کرد تا توانست چادر معترضین داخل خیابانها را جمع کند. بعد از این اتفاق استعفای دسته جمعی بخشی از نمایندگان مجلس و وزیر دارایی بحران را به فاز جنگی و خشونت گسترده سوق داد. در جریان این اعتراضات چندین ماهه در استانهای سنی نشین داعش توانست بخش زیادی از شیوخ و سران قبایل و عشایراستان انبار و صلاحدین و دیاله و نینوا و کرکوک را با خود همراه کند. اوایل سال ٢٠١٤مدت کوتاهی بعد از حمله ارتش به مردم، داعش دو شهر مهم رمادیه و فلوجه را به تصرف خود درآورد. این دو شهرتاریخا پایگاه حزب بعث و محل سکونت خانواده بستگان صدام حسین بودند. در پی تصرف این دو شهر بوسیله داعش، ارتش عراق نتوانست یک بار دیگر بر مناطقی که داعش تصرف کرده بود مسلط شود.
اکنون در تاریخ ١٠ و ١١ یونی ٢٠١٤ داعش با حملاتی سریع ارتش و نیروهای مسلح دولتی را عقب راند. در نتیجه داعش به پیروزیهای نظامی مهمی دست یافت.

همچناکه توضیح دادم همه این تحولات فوق در متن اشغال عراق بوسیله آمریکا و شکست نیروهای نظامی آمریکا رخ داد. این فاکتور را اگر در تحولات سوریه و سناریوی سیاهی که به آن جامعه تحمیل شده است ضرب کنید ابعاد فاجعه روشنتر خواهد بود. این وقایع در پایه ای ترین سطح حاصل دو فاکتور اصلی هستند. اول شکست استراتژی آمریکا و غرب در خاور میانه و مشخصا شکست آنها در عراق و سوریه، دوم جدال دو نیروی اسلام سیاسی سنی و شیعه به رهبری عربستان سعودی و جمهوری اسلامی.

ایسکرا : در همین رابطه شهر کرکوک نیز گویا مد نظر نیروهای اسلامی داعش بوده است اما نیروهای نظامی حکومت اقلیم کردستان بلفاصله و بمحض خروج نیروهای عراقی از این شهر، آنجا را به کنترل خود درآورده اند. یکی از تحلیلگران حکومت کردستان عراق اظهار داشت، هر منطقه شهر یا شهرکی که توسط نیروهای عراقی تخلیه شده و پیشمرگان حکومت کردستان کنترل آنجا را بدست گرفته اند، بازگرداندن آن به حکومت عراق یا دولت مرکزی دیگر ممکن نیست. دلیل این امر را هم در بی کفایتی دولت مالکی عنوان می کنند. با توجه به این آیا تحولات اخیر در منطقه بویژه مناقشه چندین ساله بین حکومت مرکزی و حکومت اقلیم کردستان بر سر کرکوک، به سود حکومت محلی کردستان نیست؟

محمد آسنگران :تا کنون حکومت اقلیم کردستان با سیاستی بینابیبی توانسته است از بحرانی که پیش آمده است بهره ببرد. اول اینکه تمام مناطق کرد نشینی که مورد مناقشه بود را به کنترل خود درآورده است. دوم اینکه با هزیمت ارتش عراق نه تنها این مناطق بویژه کرکوک را به دست آوردند، بلکه هزاران ماشین و دهها پادگان و پایگاه ارتش و تجهیزات نظامی آنرا را صاحب شدند. مناطق مورد مناقشه به مناطقی گفته میشود که طبق قانون ماده ١٤٠ عراق باید در یک پروسه توافقی این منطقه به حکومت اقلیم کردستان تحویل داده میشد اما اهمیت نفت کرکوک مانع اجرای این توافق بود که اکنون عملا این اتفاق افتاده است. اما سوال این است آیا حکومت منطقه ای کردستان میتوانند این مناطق را حفظ کند یانه؟ پاسخ این سوال بستگی به دو فاکتور دارد: جنگ دولت مرکزی و داعش چگونه فیصه پیدا میکند و موضع حاکمان کردستان عراق برای اعلام استقلال و تشکیل دولت کردستان چه خواهد بود؟ این مناطق بدون تشکیل دولت مستقل کردستان تقریبا غیر ممکن است که دولت محلی بتواند آنرا حفظ کند. زیرا هر نیرویی که دولت مرکزی را در دست داشته باشد اینرا تحمل نمیکند که شهر نفت خیز کرکوک را از دست بدهد.

اما تصور من این است بحران عراق با عملیات نظامی و حتی با بیرون راندن داعش از این مناطق و مشت آهنین دولت مرکزی حل نخواهد شد. روند قابل پیش بینی و محتمل این است که این جنگ در کوتاه مدت تمام نمیشود. خونریزی و جنگ مذهبی بویژه با فتوایی که مراجع شیعه نجف صادر کرده اند ابعاد وحشتناکتری به خود خواهد گرفت. ویرانی شهرها و کشتارهای بیرحمانه در سوریه و افغانستان نزد سناریویی که در عراق در حال تکوین است مثل بازی بچه ها خواهد بود. زیرا اینجا عربستان و ترکیه از یک طرف و جمهوری اسلامی و مالکی و اسد در طرف مقابل تعیین تکلیف خواهند شد. میتوان گفت آینده سوریه اکنون باید در بغداد تعیین تکلیف بشود. ناگفته نماند این دو جبهه تروریسم اسلام سیاسی شیعه و سنی در عین حال متحدین جهانی خود را دارند و روسیه و آمریکا اینجا هم ناچار میشوند برای همدیگر شاخ و شانه بکشند.

ایسکرا : بنوعی داعش از روبرو شدن با نیروهای نظامی حکومت محلی کردستان بر سر برخی از مناطق پرهیز می کند و چندان تمایلی به پیشروی به محدوده مرزهای حکومت محلی با مناطقی که قبلا تحت نفوذ دولت عراق بود از خود نشان نمی دهد. آیا می توان این حدث و گمان را مطرح ساخت که پیوندی بین حکومت محلی کردستان با داعش در جریان باشد؟ و اینکه آیا بنظر شما تسلط داعش بر بسیاری از شهرهای شمال و مرکزعراق پایدار خواهد بود یا در روزها و ماههای آینده شاهد اتفاقات دیگری برای بیرون راندن داعش از این مناطق خواهیم بود؟ چرا که مالکی از آمریکا تقاضای کمک کرده است.

محمد آسنگران : اول اینکه فکر نمیکنم رابطه مستقیم و رسمی ای بین حکومت اقلیم کردستان عراق و داعش وجود داشته باشد. اما رابطه و بده بستان غیر رسمی بله هر روز این در جریان است. داعش نمیخواهد فعلا خود را در دو جبهه درگیر جنگ کند. هدف آنها ابتدا نوری مالکی و حکومت مرکزی است. طبعا نیروهای پیشمرگ هم نمیخواهند با داعش درگیر شوند. اما پایدار بودن و نبودن داعش فقط وجه نظامی آن نیست. حتی اگر داعش از همه شهرهای عراق هم بیرون رانده شود که البته کار آسانی نیست، باز هم بحران این منطقه و عروج جریانات مسلح دیگر علیه دولت مرکزی حتمی است. زیرا اولا مردم و جریانات سیاسی و شخصیتهای معتبر و سران عشایر و شیوخ عرب سنی در مناطق سنی نشین، خود را بازنده تحولات ده سال قبل عراق میدانند و مصمم هستند که سهم از دست رفته را تا حد ممکن باز پس بگیرند. دوما اکنون عراق به طور واقعی بین سه جریان مذهبی قومی تقسیم شده است و هیچ نیرویی در ده سال گذشته هم نتوانسته است در سراسر عراق نفوذ و تسلط داشته باشد.

زیرا مناطق شیعه نشین تحت تسلط جریانات اسلامی تروریست شیعه، مناطق سنی نشین همچناکه میبینیم تحت تاثیر جریانات تروریست اسلامی سنی و پس مانده های حزب بعث و مناطق شمالی تاریخا تحت تسلط جریانات قومی و احزاب ناسیونالیست کرد بوده است. در ده سال گذشته پیکر این جامعه شکافهای عمیقی برداشته است و ترمیم و هماهنگی آنها در یک زندگی مسالمت آمیز اگر غیر ممکن نباشد کار بسیار پیچیده و زمان بری است. به همین دلیل من فکر میکنم روند تجزیه عراق به سه کشور شدن در جنوب و مرکز و شمال این کشور عملا سر باز کرده است.

ایسکرا : برخی از احزاب و جریانات ناسیونالیست کرد ایرانی نظیر، حزب آزاد کردستان، حزب دمکرات کردستان که سالهاست در اردوگاههایی در کردستان عراق مستقر هستند اعلام کرده اند که در صورتی که حکومت اقلیم کردستان نیاز داشته باشد آنان حاضر هستند در کنار نیروهای مسلح حکومت محلی در مقابل داعش بایستند و بقول خودشان از خاک کردستان و حکومت محلی دفاع کنند. نظر شما در این مورد چیست و کلا عواقب تحولات اخیر را چگونه ارزیابی می کنید؟

محمد آسنگران :اولا این احزاب با اعلام این سیاست فقط نیت و دوستی خود برای حکومت محلی را دارند تاکید میکنند. اگر نه با ٥٠/ ٦٠ نفرنیروی مسلح که این احزاب میتوانند قول آنرا بدهند یک تپه را هم نمیتوانند حفظ کنند. زیرا نیروی آنها بسیار ناچیز و عمدتا جوانان آموزش ندیده و بی تجربه در جنگ هستند و کارایی چندانی ندارند. همین درخواست را پ.ک.ک و پژاک در کردستان ترکیه و ی.پ.گ در کردستان سوریه از حکومت اقلیم کردستان عراق مطرح کردند. اما هیچ کدام پاسخی دریافت نکردند. زیرا آنها قبل ازاین که بخواهند کمکی نظامی بکنند اهدافی سیاسی را با این پیغامها دنبال میکنند.

ایسکرا: کومله سازمان کردستان حزب کمونیست ایران هم نوشته است هزیمت ارتش عراق طرح خود مالکی است که بتواند بار دیگر در پست نخست وزیری بماند. شما چه فکر میکنید؟

محمد آسنگران: این موضع خیلی شبیه داستانهای دایی جان ناپلیون است. معلوم است با وجودیکه در آن جامعه زندگی میکنند اگر نیت آنها را خیر و به دور از ملاحظه دیپلماتیک به سبک کومله را ارزیابی کنیم، هیچ فاکتور سیاسی و اجتماعی آن جامعه را نمیتوانند تشخیص بدهند. به همین دلیل فکر میکنند مالکی برای اینکه در قدرت بماند ابتدا باید خودش دستور شکست خود را بدهد. به هر حال من این نوع سیاست را جدی نمیدانم و کسی هم آنرا فکر نکنم جدی تلقی کند.

ایسکرا: در این شرایط بحرانی عراق شما فکر میکنید احزاب و جریانات کمونیست و مترقی و آزادیخواه چه وظیفه ای باید جلو روی خود بگذارند؟

محمد آسنگران: هر نیروی کمونیست و آزادیخواهی مسئولی باید تلاش کند در قدم اول جامعه از این سناریوی جنگی و خانه خرابی و کشتار و ویرانی عبور کند. باید متحد شد و ملاحظات ایدیولوژیک و فرقه ای مانع این نشود که متحدانه و در یک صف قرار گیرند. کسی که خطر را درک کند به این معنا است باید فکری و راه حل و سیاستی کارا و موثر را در پیش گیرد. نه تنها در عراق به نظرم اکنون همه جریانات مسئول بویژه چپها و کمونیستهای کارگری ایران هم باید خود را در کنار احزاب چپ، کمونیست و مردم آزادیخواه عراق بدانند. از همه مهتر باید مردم آزادیخواه و کارگران آگاه حساسیت اوضاع امروز عراق را دریابند و اجازه ندهند سناریوی سیاه سوریه را در عراق دوباره تکرار کنند. زیرا در صورتی که این نیروهای ضد جامعه و مخرب بتوانند جنگ مذهبی را آنطور که فتوا داده اند آغاز کنند، ابعاد این جنگ فرقه های مذهبی کل منطقه را در بر خواهد گرفت. ایران اولین کشوری است که جنگ مخرب فرقه های سنی و شیعه میتواند تحت تاثیراش قرار بدهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *