اصغر کریمی:
دو واقعه در هفته های اخیر ماهیت سیستم قضائی جمهوری اسلامی را بیش از پیش در معرض دید و قضاوت همگان گذاشت: کمپین نجات ریحانه و حمله به زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین. در هر دو مورد این مبارزه و افشاگری و آگاهگری و حضور مردم معترض و کمپین های سیاسی بود که جمهوری اسلامی را در تنگنا قرار داد٬ پرده ها را کنار زد و درهای پستوهای تنگ و تاریک دستگاه قضائی باز شد و ابعادی از این دستگاه عدالت! اسلامی را عریان مقابل مردم گذاشت.
در هر دو مورد مقامات قضائي حکومت در رسانه ها ظاهر شدند تا از موضعی زبون و دفاعی جواب مردم را بدهند و از سیستم زیر سوال رفته و بی آبروی قضائی شان دفاع کنند اما این سیستم چنان ضد انسانی و قرون وسطائی است و ابعاد جنایات ۳۵ ساله حکومت چنان گسترده است و به تن همه مردم خورده است که حتی در حجره های مدارس علمیه و در مساجد و امامزاده ها بسختی میتوان از آن دفاع کرد. اکنون هم کل پروسه محکومیت ریحانه زیر سوال رفته و آنرا لخت و عور مقابل مردم قرار داده و مقامات را در هچل انداخته است و هم مظلوم نمائی زندانبانان و دروغ های شاخدار اسلامی شان درمورد اینکه تلنگری هم به زندانیان بند ۳۵۰ زده نشده است مسخره عام و خاص شده است. مجبور شدند در اولین قدم رئیس سازمان زندان ها را برکنار و او را از جلو چشم مردم دور کنند.
مبارزه در هر دو مورد همچنان در جریان است و روزبروز ابعاد وسیعتر و رادیکال تری بخود میگیرد٬ و صرفنظر از اینکه این به چه نتایجی منجر شود تا همینجا درس ها و دستاوردهای گرانبهائی داشته است:
اول اینکه٬ آگاهی مردم نسبت به سیستم قضائی جمهوری اسلامی و ماهیت ارتجاعی قوانین اسلامی جهشی به جلو کرد و شکنندگی رژیم برای مردم آشکارتر شد. مردم قوی تر و با اعتماد بنفس تر شدند٬ گوشه ای از توانائی خود را دیدند و حکومت و ارگانهایش به موضعی کاملا دفاعی و البته غیر قابل دفاع افتادند و ضعیف تر شدند.
دوم٬ جنبش علیه اعدام گام بزرگی به جلو برداشت و مساله زندانی سیاسی ابعادی اجتماعی تر بخود گرفت و به وسط صحنه سیاسی جامعه عروج کرد.
و سوم تفاوت جنبش آزادیخواهانه و حق طلبانه با جنبش عقب مانده و «بی خاصیت» ملی اسلامی برای طیف وسیعتری از مردم و اکتیویست ها آشکار تر شد. کمپین نجات ریحانه یک کمپین گسترده است که فعالین بسیاری از گوشه و کنار جهان با نقطه نظرات متفاوت را در بر میگیرد. اما بوضوح صحنه رودرروئی حزب کمونیست کارگری با جمهوری اسلامی است. ملی اسلامی ها ناراضی از این وضعیت٬ داستان قدیمی خود را سر دادند که سیاسی اش نکنید که برای ریحانه خطرناک است و تنها راه تمکین به قوانین قضائی و بخشش خانواده مقتول است و همراه با جماعت امام علی و همگام با حکومتیان علیه این کمپین به سم پاشی مشغول شدند. درمورد زندانیان سیاسی نیز ملی اسلامی ها با رادیکال تر شدن اعتراض زندانیان و خانواده هایشان و اوج گرفتن خواست آزادی فوری زندانیان سیاسی٬ برای عقب نماندن از قافله به رفسنجانی٬ یکی از سازندگان دستگاه جنایت اسلامی و از بنیانگذاران شکنجه و اعدام و سیاهچال های حکومت٬ و روحانی رئیس دولت اسلامی دخیل بستند تا گناه را به گردن جناحی از حکومت بیندازند و کل حکومت را از زیر ضرب خارج کنند. در هر دو مورد حکومت را به مردم ترجیح دادند. از ابتدای روی کار آمدن روحانی نیز خاتمی رهبر این جنبش گفت که خواست های زیادی مطرح نکنید و روحانی را تحت فشار نگذارید و ملی اسلامی ها همچنان به این دریوزگی ادامه میدهند. این دو مبارزه تفاوت عمیق این دو جنبش سیاسی را نیز به همگان نشان داد.
اینها بخشی از دستاوردها و درس های ارزشمند مبارزه در این دو عرصه است. راه هر دو مبارزه اکنون هموارتر شده و راه حل رادیکال که حزب کمونیست کارگری جلو جامعه قرار میدهد و شایستگی حزب برای انتخاب سیاسی مردم نیز خود را بیشتر نشان داده است. حزب کمونیست کارگری خواست های اساسی مردم را نمایندگی میکند و راههای مبارزاتی موثر مقابل مردم میگذارد و حکومت را در مقابل مردم سکه یک پول میکند. این پارامترها حقانیت بیشتری به حزب کمونیست کارگری میدهد و توان و ظرفیتش را برای رهبری مبارزه مردم برای سرنگونی جمهوری اسلامی و ساختن جامعه ای انسانی نشان میدهد. مردم معترض و همه آنها که برای کوچکترین حقی مبارزه میکنند باید با اعتماد بنفس٬ مصمم و قاطع راه حل کمونیستی و حزب کمونیست کارگری را انتخاب کنند. این تنها راه خلاص شدن از کل قوانین و سنتها و جنایات جمهوری اسلامی و دستیابی به یک زندگی شایسته انسان است.