جمهوری اسلامی باید در سطح جهان منزوی شود. روابط دیپلیماتیک با آن قطع شود، سفارتخانه هایش همه جا بسته شود، از مجامع بین المللی و نهادهای مختلف ورزشی و هنری و نمایشگاه های کتاب و فستیوال های سینمایی و غیره بیرون انداخته شود. جمهوری اسلامی باید بعنوان حکومتی تروریست و قاتل مردم ایران شناخته شود، مقاماتش به کشورهای دیگر راه داده نشوند و در صورت حضور آنها در کشورهای دیگردستگیر و محاکمه شوند. به یک معنی همان رفتاری با این حکومتباید بشود که با حکومت نژادپرست آفریقای جنوبی شد. این سیاستی است که حزب کمونیست کارگریبطور منسجم دنبال کرده و فعالیت های میدانی پیگیر و موثری را در این راستا در کشورهای مختلف عملی کرده است. برخی دیگر از جریانات اپوزیسیون نیز کم و بیش همین سیاست را دنبال کرده اند. سوال اینجا است که این سیاست با توجه به تجارب و دستاوردهایش چگونه باید ادامه پیدا کند و چگونه میتواند پیشروی کند.
انزوای جهانی جمهوری اسلامی یک رکن مبارزه برای سرنگونی آن است. بهر درجه در این جهت پیشروی کنیم به همان درجه جمهوری اسلامی در سطح بین المللی ضعیف تر میشود، فضای رادیکال تری علیه آن شکل میگیرد و در داخل نیز توازن قوا بیشتر به زیان آن شکل میگیرد. بعلاوه در تقابل با سیاست های دولت ها و اپوزیسیون راست مبنی بر دخالت نظامی و رژیم چنج و یا تحریم اقتصادی نیز خط و جهت سیاسی موثر و روشنی به نفع مردم و به زیان حکومت تقویت میشود.
حضور قدرتمند اپوزیسیون جمهوری اسلامی و مشخصا حزب کمونیست کارگری علیه کنفرانس برلین در آوریل ۲۰۰۰ (فروردین ۱۳۷۹) یکی از نقاط درخشان عملی کردن سیاست انزوای حکومت و پرهزینه کردن سفر جنایتکاران آن برای دولت آلمان و کلا دول غربی بود که بدانند هر دعوتی از مقامات جمهوری اسلامی و هر اظهار وجود افرادی که نقش موثری در سرکوب مردم در ایران داشته اند برای دول غربی بی هزینه نیست. جمهوری اسلامی و جناح های حاکم و غیر حاکمش نیز بدانند که به راحتی نمیتوانند در داخل جنایت کنند و در خارج بعنوان نماینده مردم ایران ظاهر شوند. در طول بیش از دو دهه اخیر دهها بار جلسات مقامات حکومت و یا کسانی مانند عبدالکریم سروش و فائزه رفسنجانی و ابراهیم یزدی توسط نیروهای اپوزیسیون به صحنه محاکمه حکومت تبدیل شده است. نمایشگاه کتاب فرانکفورت و کنفرانس های سازمان جهانی کار را نیز بارها به صحنه افشای جنایات حکومت تبدیل کرده ایم. شاهرودی را از آلمان فراری دادیم، منصوری از ترس اقدامات اپوزیسیون از اروپا به رومانی فرار کرد و حمید نوریعضو هیئت اعدام در گوهردشت کرج به یمن تلاش اپوزیسیون از روز ۹ نوامبر سال گذشته یعنی بیش از ده ماه است در زندان سوئد بسر میبرد.در ماههای اخیر دو افسر جنایتکار دولت اسد نیز در آلمان دستگیر و به دادگاه برده شدند. اینها هم جنایتکاران اسلامی را برای سفر به بسیاری کشورها ترسانده است و هم دول غربی را در راه دادن به این عناصر محتاط کرده است. همین هفته ظریف قرار بود به اروپا بیاید اما تحت فشار اعتراضات و افشاگری های وسیعی که علیه اعدام نوید افکاری در سطح بین المللی به راه افتاد از او خواستند سفرش را کنسل کند. سفر ظریف به سوئد در سال گذشته نیز با اعتراض وسیعی مواجه شد و وسیعا در رسانه های سوئد و در سطح بین المللی منعکس شدکه برای دولت سوئد هزینه سیاسی داشت و سفر مقامات جمهوری اسلامی به این کشور را لااقل برای مدتی از دستور خارج کرد. با فرار شاهرودی و منصوری سفرهای معالجاتی و تفریحی مقاماتی که سابقه روشنی از جنایت دارند نیز منتفی شده است. سایر جنایتکاران به حد کافی وحشت کرده اند که بخواهند به کشورهای غربی بیایند. کنفرانس ها و جلسات مقامات جناح دو خردادی در خارج نیز از مقطع کنفرانس برلین شکست خورد. اینها بخشی از روند محدود کردن جمهوری اسلامی در خارج بوده است.
اما با اعدام نوید افکاری خواست انزوای جمهوری اسلامی ابعاد وسیعتری در سطح بین المللی پیدا کرد. از جملهبسیاری از چهره های ورزشی و نهادهای ورزشی خواهان تحریم جمهوری اسلامی در مسابقات ورزشی جهانی شدند و این نقطه عطف دیگری در پیشروی سیاست انزوای جمهوری اسلامی است.
این روندها هم دستاورد مبارزه مردم و اپوزیسیون بشمار میرود و هم راه فعالیت در این عرصه را روشن تر نشان میدهد.
واقعیت این است که دول غربی بسیار سیاست راست و بزدلانه ای دارند. کافی است برخورد آنها به حکومت هایی مانند جمهوری اسلامی را با فضای بین المللی در نیمه دوم قرن بیست و بطو مشخص برخورد دول غربی در مقابل حکومت نژادپرست آفریقای جنوبی مقایسه کنید. الان در فضایی فعالیت میکنیم که مقامات زن دولت های اروپایی حاضرند روسری بپوشند و برای ملاقات با مقامات آدمکش جمهوری اسلامی به ایران بروند. اما در آن مقطع بالاترین مقامات برخی دولت ها حتی در تظاهرات های توده ای علیه آپارتاید شرکت میکردند و حکومت آفریقا را با تحریم شدیدی مواجه کرده بودند. علیرغم این همانطور که مواردی را برشمردم میتوان آنها را تحت فشار قرار داد تا دست از مماشات با جمهوری اسلامی بردارند و سیاست دیگری اتخاذ کنند. بویژه که فاکتورهای مهمی به نفع سیاست ما عمل میکند. هم جمهوری اسلامی بدلیل جنایاتش بسیار در سطح جهانی منفور و بی آبرو است و هم هر جنایت حکومت بلافاصله در سطح بین المللی منعکس میشود و این دست اپوزیسیون را برای تحت فشار قرار دادن دول غربی باز میکند. لازم به توضیح است که کنگره ملی آفریقا که بعنوان نماینده اپوزیسیون حکومت آفریقای جنوبی شناخته میشد تلاش گسترده ای برای انزوای این حکومت در سطح جهان سازمان داد. دولت های متعددی شروع به حمایت از کنگره ملی آفریقا کردند، حتی امکانات مالی و تسلیحاتی و یا اردوگاه های آموزشی در اختیار آن گذاشتند و رسانه های جهانی فعالیت آنرا مدام پوشش میدادند. تعداد زیادی از دولت های عضو سازمان ملل بدنبال تصویب قطعنامه ای در سال ۱۹۶۲ تحریم حکومت آپاریاید و فشارهای سیاسی دپیلماتیک علیه آنرا شروع کردند. فضای دانشگاه های غربی در آن زمان بسیار چپ بود و بسیاری از دانشگاهها تحت فشار چنین فضایی مراودات دانشگاهی با دانشگاه های آن کشور را تحریم کردند، فیفا در سال ۱۹۶۱ تحریم را شروع کرد و المپیک در سال ۱۹۷۰ پس از آنکه ۵۰ کشور آنرا بدلیل حضور آفریقای جنوبی تهدید به تحریم کردند این کشور را از حضور در المپیک محروم کرد. این تحریم ها نقش مهمی در پیشروی کنگره ملی آفریقا در درون کشورو به رسمیت شناخته شدن آن در سطح بین المللی داشت و همراه با فعالیت سیاسی و همچنین نظامی گسترده در آفریقای جنونی سرانجام بساط آپارتاید برچیده شد.
تجربه آفریقای جنوبی و تجارب اپوزیسیون جمهوری اسلامی در دو دهه گذشته گام های بعدی در زمینه انزوای جهانی جمهوری اسلامی را به روشنی ترسیم میکنند. بعنوان یک استراتژی خواست تحریم سیاسی جمهوری اسلامی و به رسمیت نشناختن آن بعنوان حکومت ایران و بیرون انداختن آن از کلیه نهادهای بین المللی از سازمان ملل تا سازمان جهانی کار و سازمان های ورزشی مانند فیفا و المپیک یا نهادهای دانشگاهی و نمایشگاه های کتاب و فستیوالهای سینمایی را باید با قاطعیت بیشتری در دستور گذاشت و مورد به مورد فعالیت سیاسی هدفمند و متمرکزی در دستور گذاشت. به موازات پیشبرد این ساست لازم است سیاست اپوزیسیون راست مبنی بر دخالت نظامی و تحریم اقتصادی (صرفنظر از تحریم های تسلیحاتی و تحریم مقامات و ارگان های سرکوب) را نیز افشا کرد. هرچند این سیاست در میان مردم ایران کاملا شکست خورده است و در افکار عمومی بین المللی نیز راه به جایی نبرده و نخواهد برد.اما تحریم سیاسی جمهوری اسلامی هر روز بیشتر جای خود را در ایران و در سطح بین المللی باز میکند. این سیاست را باید در میان نهادها، فعالین سیاسی و جنبش های سیاسی مختلف در ایران و همینطور در سطح بین المللی به یک گفتمان عمومی تبدیل کرد بطوری که این خواست از جانب شخصیت ها و نهادها و احزاب سیاسی هرچه بیشتری در ایران و در سطح بین المللی خطاب به دولت ها و نهادهای بین المللی مطرح شود.لازم است نهادهای ورزشی، فرهنگی، دانشگاهی و نمایشگاه های کتاب و فستیوال ها را برای بایکوت جمهوری اسلامیتحت فشار بیشتری قرار داد. در مقابل حضور مقامات جمهوری اسلامی در کشورهای دیگر با تمام قوا اعتراض کرد و آنها را فراری داد و هزینه هر حضوری را برای دولت های میزبان سنگین کرد. جنایتکارانی که در کشورهای دیگر لانه کرده اند را شناسایی کرد و تلاش کرد به دادگاه کشانده شوند. خواست محاکمه سران جمهوری اسلامی را با افشای نقش آنها در ترور و اعدام و سرکوب مردم بطور همه جانبه در سطح جهان مطرح کرد. فعالیت هایی مانند ایران تریبونالو یا پتیشن های مختلف شبیه پتیشنی که هم اکنون توسط ۱۵۰ چهره شناخته شده ایرانی و بین المللی برای بایکوت جمهوری اسلامی از جمله تحریم ورزشی در جریان است، سازمان داد. با احزاب سیاسی و پارلمان ها و دولت های مختلف ملاقات کرد و به مناسبت های مختلف از جمله اعدام ها و سرکوب های هرروزه حکومت از آنها خواست جمهوری اسلامی را محکوم کنند.
با این فعالیت ها باید فضای بین المللی را هرچه بیشتر و بصورت سیستماتیک علیه جمهوری اسلامی فعال نگه داشت و مانع مماشات دول غربی با جمهوری اسلامی شد.
تا جایی که به حزب کمونیست کارگری مربوط میشود این سیاست شناخته شده حزب ما و یک عرصه دائمی، مهم و موفق فعالیت ما بوده است و شرایط کنونی زمینه را برای گسترش فعالیت های ما فراهم کرده است. امیدوارم سایر احزاب اپوزیسیون جمهوری اسلامی نیز فعالانه سیاست تحریم سیاسی جمهوری اسلامی را در دستور بگذارند. این کوچکترین انتظار مردم معترض از نیروهای اپوزیسیون است.
====