اصغر کریمی
هدف من از این بحث پرداختن به جایگاه و اهمیت سیاسی اعتصاب کارگران نفت و گاز و پتروشیمی و تاثیرات آن بر جامعه نیست. تاکیدی بر ضرورت یک نوع رهبری اعتصاب در مقیاس سراسری است. درمورد اهمیت این اعتصاب مهم و شورانگیز میتوان خیلی چیزها نوشت، اهمیت تاریخی آن، شور و امید تازه ای که نه تنها در جنبش کارگری بلکه در کل جامعه و جنبش آزادیخواهانه مردم ایران ایجاد کرده است، اینکه این اتفاقی صرفا در چهارچوب جنبش کارگری نیست، یک اتفاق سیاسی مهم در فضای امروز جامعه ایران است و …. اما این اعتصاب قدرتمند به تمرکزی در رهبری و ارگانی مانند شورای هماهنگی اعتصابات نیاز دارد یعنی مکانیزمی که هزاران کارگر اعتصابی در دهها واحد پراکنده را رهبری کند و آنها را متحد نگهدارد و در سطح علنی با بیانیه ها یا روند پیشرفت اعتصاب، تلاش های تفرقه افکنانه حکومت و کارفرماها یا پاسخ به مقامات و غیره کارگران اعتصابی را نمایندگی کند. این کمبودی است که از هر نظر برای پیشروی این اعتصاب حیاتی است.
روشن است که کارگران نفت جمع ها و شبکه های فعالین را دارند و هماهنگی هایی میان خود ایجاد میکنند. نفس اینکه اعتصابی اینچنین سراسری شکل میگیرد و ادامه پیدا میکند نشانه وجود سطحی از رهبری است که در سطح هر منطقه و در سطح کشور با هم روابطی دارند، بحث میکنند و تصمیماتی میگیرند. فعالینی دارد که با هشتگ دفاع از حقوق و سپس کارزار لغو کار پیمانی اعتصاب را شروع کرده است. در همه واحدها فعالینی حضور دارند و تلاش میکنند بر توطئه ها و تردیدها غلبه کنند، بعضا تلاش کرده اند خواست هایشان را مدون کنند و به گوش مقامات حکومتی برسانند. اما اعتصاب سراسری در سطح یک کشور و در دهها واحد در استان های مختلف رهبری متمرکزتر و صداداری میطلبد که بتواند مجموعه فعالیت هایی را مدام در دستور بگذارد.
شرایط کنونی محدودیت های زیادی را به کارگران و قبل از هر کس به رهبران آنها تحمیل کرده است. در حال حاضر امکان اینکه جمع مشخصی با اسم و رسم بعنوان سخنگوی کارگران ظاهر شوند و یا کسانی بعنوان سخنگوی اعتصاب یا مراکز معینی ظاهر شوند نیست ولی شرایط طوری است که ممکن است در آینده خیلی نزدیکی این امکان نیز بوجود آید. در هفت تپه بدلیل سالها مبارزه و برخی تفاوت ها از جمله حضور ۵۰۰۰ کارگر در یک مرکز کارگری، سنت های پیشروی تثبیت و به حکومت تحمیل شده است. کارگران هفت تپه راهپیمایی میکنند، جمع میشوند، فعالین کارگری سخنرانی میکنند، خانواده هایشان در برخی تجمعات شرکت میکنند، مردم شهر با آنها همبستگی میکنند، هرروز خبررسانی میکنند و البته بعضا بهای اعتراضاتشان را هم باید بپردازند. اما در نفت بدلیل حساسیت تاریخی حکومت و فضای شدیدتر امنیتی و سابقه محدودتر اعتراضات در سال های اخیر مثلا در مقایسه با هفت تپه، توازن قوا به فعالین اعتصاب اجازه عرض اندام نداده است و این سطح از اعتصابات که الان به یک اعتصاب نسبتا طولانی هم دارد تبدیل میشود، قدم های اول را برمیدارد. اما مساله را نباید سیاه و سفید دید. راههای دیگری برای پر کردن این کمبود وجود دارد و اگر این کمبود رفع شود اعتصاب نفت بسیار قدرتمندتر میشود، رسانه ای تر میشود، توجه بیشتری جلب میکند و سنتهای پیشرو در آن رشد میکند. امکان میدهد که هزاران کارگر اعتصابی این بیانیه ها و نامه ها یا فراخوان ها را ببینند و خود را در آن شریک بدانند و بر آنها پافشاری کنند. امکان میدهد فعالین هر واحد با اتکا به چنین بیانیه هایی در مقابل کارفرما بایستند و شرایطشان را بگویند. امکان میدهد که رهبران جدیدی در تک تک مراکز اعتصاب به میدان بیایند، رهبری پخته تری در مراکز مختلف شکل بگیرد و اعتصاب هویت دیگری پیدا کند. اگر شما فعالین اعتصاب در صورت مساله و این کمبود توافق داشته باشید آنگاه خودتان بهتر از هر کس دیگری راه های عملی کردنش را با توجه به شرایط امروز پیدا میکنید. الان مردم میگویند کارگر نفت به میدان آمده است چرا صدای قدرتمندی ندارد، خواست های سراسری کارگران اعتصابی و اولویت های آن کدام است، انتظار دارند بیانیه های روشنی از شما ببینند که خواست های همه کارگران اعتصابی را منعکس کند، مثلا درخواست کارگران اعتصابی برای کف دستمزد چقدر است، هزاران کارگر اعتصابی باید ببینند چگونه دارند نمایندگی میشوند، چقدر خواست هایشان توسط فعالین بیان میشود، تا آنها هم فعال تر بتوانند در گفتمان ها شریک شوند، اظهار نظر کنند، در واحدی که کار میکنند در مقابل کارفرماها روشن تر و قوی تر ظاهر شوند و از بیانیه های عمومی اعتماد بنفس بیشتری بگیرند. هزاران کارگر اعتصابی باید ببینند رهبران آنها چگونه در مقابل دولت که تصمیم گیرنده اصلی است ظاهر میشوند، چطور موانع را خنثی میکنند، چه راهی مقابل توده های کارگر میگذارند، درمورد ادامه اعتصاب چه نظری دارند، کجا احتمالا میتوان به توافقاتی رسید و کجا نباید توافق کرد.
علیرغم همه محدودیت ها رهبران و فعالین اعتصاب میتوانند لااقل در شرایط فعلی با امضای جمعی از کارگران نفت یا مثلا جمعی از کارگران اعتصابی نفت از آبادان و عسلویه و پارس جنوبی و یا شورای هماهنگی اعتصابات بیانیه هایی صادر کنند و بطور مرتب هم توده کارگر اعتصابی و هم جامعه را از آخرین خبرهای اعتصاب مطلع نگهدارند. خواست های اعتصاب را در یک بیانیه روشن و صریح اعلام کنند، اطلاعیه هایی منتشر کنند و پیشنهاداتی که از جانب کارفرمایان در برخی مراکز مطرح شده را به اطلاع عموم از جمله هزاران کارگر اعتصابی برسانند و شرایط خودشان را اعلام کنند. خیلی کارهای دیگر نیز در این راستا میتوان انجام داد.
واقعیت این است که در میان کارگران نفت هم مثل هر جای دیگری گرایشات متفاوتی وجود دارد. در غیاب یک رهبری رادیکال و سراسری و پر صدا که خواست های اساسی کل کارگران ازدستمزد تا برچیدن بساط پیمانکاران و شرایط کار و آزادی کارگران در ایجاد تشکل و غیره، یک طیف سازشکار و یا حتی عواملی نزدیک به حکومت سعی میکنند در پوشش دفاع ازکارگر، گوشه ای از خواست های کارگران را هم مطرح کنند و با گرفتن امتیاز کوچکی کارگران را تشویق به پایان اعتصاب کنند و عملا سر توده کارگر را زیر آب کنند. و یا گرایشی دست به تاکتیک های نامناسب و نابجا بزند و عملا صفوف کارگران را متفرق کند. و فی الحال به اینکار مشغولند. در چنین شرایطی حضور فعال یک رهبری رادیکال و متمرکز صدبار اهمیت بیشتری پیدا میکند. رهبری اعتصاب باید این را وظیفه خود بداند چون در مقابل همه این مسائل مسئولیت دارد و میتواند با این سبک و شیوه از رهبری تاثیر بگذارد و کارگران را هدایت کند.
این اقدامات باعث میشود که اولا در یک مقیاس عمومی، اعتصاب سخنگوی رسمی و سراسری پیدا کند و بعنوان مرجع اصلی رهبری کارگران ظاهر شود. ده بار بیشتر در جامعه و در رسانه ها مطرح شود، حتی رسانه های حکومتی مجبور میشوند با برخی کارگران اعتصابی مصاحبه هایی انجام بدهند و یا از اعتصاب صحبت کنند، در رسانه های فارسی خارج کشور اعتصاب بیشتر مطرح میشود، جامعه هر روز از آخرین خبرها و مذاکرات احتمالی مطلع میشود و توجهش بیشتر میشود و این فشار بسیار بیشتری به حکومت و کارفرمایان وارد میکند. و ثانیا توده کارگران اعتصابی را منسجم و آماده نگهمیدارد، کارگران مراکز مختلف را متحد نگه میدارد، در مقیاسی ماکرو سخنگوی آنان میشود، فعالین هر واحد جداگانه را قوت قلب میدهد و روی یک خط نگه میدارد و جلو بسیاری از توطئه ها را میگیرد. علاوه بر کارگران نفت سایر مزدبگیران نیز خود را در این خواست ها و بیانیه ها شریک بدانند، با کارگران نفت اعلام همبستگی کنند و سطح توقعات و مطالبات خود را بالا ببرند.
خبرهایی هست که در یکی از مراکز کارفرما بحث هشت میلیون یا نه میلیون حقوق را مطرح کرده، رهبری اعتصاب باید فورا علنی بیانیه بدهد و نظر بدهد. خبری هست که در لامرد فارس پیمانکار رقم ۱۲ میلیون تومان دستمزد را برای کارگران متخصص مطرح کرده است یا کارگران آنرا بعنوان پایه حقوق مطرح کرده اند. رهبری اعتصاب باید شفاف درمورد خواست دستمزد برای کارگران در بیانیه ها و نامه ها و غیره حرف بزند تا کف توقعات را بالا ببرد و جلو تفرقه و پراکندگی را بگیرد، جواب اظهارات مقامات و ارگانهای حکومت را بدهد و یا وادارشان کند سکوتشان را بشکنند. نفس اعلام این مساله که کارفرما در یک پالایشگاه صحبت ۸ و ۹ میلیون و در پالایشگاه دیگری ۱۲ میلیون را مطرح کرده است توقعی را در میان کارگران اعتصابی و کل جامعه مطرح میکند و کل جنبش کارگری و قبل از هرکس خود کارگران اعتصابی نفت را جلو میبرد. فقدان چنین مکانیزمی به انواع تفرقه ها و ناهماهنگی ها میدان میدهد و جای سخنگویی رهبران را شایعات حکومتی ها و پیمانکاران میگیرد.
گذشته از اهمیت این شیوه رهبری متمرکز و شفاف و تاثیراتی که روی کل کارگران اعتصابی و آمادگی آنها ایجاد میکند، تنها از این طریق است که پوشش امنیتی بیشتری نیز برای فعالین ایجاد میشود، گام به گام کارگران را جلو میاورد، اعتماد به رهبری اعتصاب و حمایت از آنها را بیشتر میکند و در عین حال مثل هفت تپه پیشروی هایی را تثبیت میکند و به حکومت تحمیل میکند و عملا زمینه را برای طرح تاکتیک های تعرضی تر و عرض اندام تعدادی از رهبران علنی در سطح سراسری فراهم میکند که نیاز حیاتی اعتصابات است.
روشن است که حتی شکل دادن به یک رهبری بدون اعلام اسامی مشخص هم ممکن است بدون دردسر و بدون هزینه نباشد اما جامعه وارد دوره ای شده است که میتوان قدم های مهمی در این جهت برداشت و اتفاقا با همین روش هزینه ها را هم کاهش داد. شخصا امیدوارم که با ادامه اعتصاب و با توجه به وجود تعداد زیادی رهبر رادیکال در مراکز نفتی و فضای اعتراضی حاکم بر امعه این نهاد ایجاد شود و بتدریج به ارگان رهبری کارگران تبدیل شود.
این اعتصاب باید موفق شود، کارگران اعتصابی احساس پیروزی کنند و طبقه کارگر و کل جامعه پیروزی آنها را ببیند. با این موفقیت کل جامعه اعتماد بنفس بالاتری پیدا میکند، گوشه ای از قدرت خود را آشکارتر میبیند و برای مصاف های بعدی آماده تر میشود. یک شرط مهم این موفقیت شکل دادن به چنین رهبری ای است.