جدید ترین

ما نیز درک میکنیم

یاشار سهندی:
“اگر بخواهیم افزایش صورت گرفته در میزان دستمزد برای سال ٩٣ را با واقعیت های زندگی جامعه کارگری بسنجیم مسلما فاصله زیادی با وضعیت ایده آل دارد و ما درک می کنیم که آنها با چه تلخی و سختی یک زندگی حداقل آبرومندانه را فراهم می کنند” این سخنان محسن ایزدخواه یکی از کاربدستان حکومت اسلامی است. اما واقعا امثال ایشان درک میکنند که چه بر سر کارگران آورده اند؟ جواب بله است! شغل شریف ایشان سابقا معاون حقوقی و پارلمانی صندوق تامین اجتماعی بوده یعنی همان مکانی که از پول کارگران یکی از بزرگترین بنگاه اقتصادی ایران شکل گرفته است و هر کدام از کاربدستان حکومت دستشان برسد از این صندوق تا میتوانند “برداشت میکنند”، چون حق مسلم خودشان میدانند. متوجه هستند که “صندلی ریاست به کسی وفا نکرده” این است که بدون فوت وقت “دخیره دنیوی” را پر و پیمان میسازند. برای همین از روی شکم سیری عوام فریبی میفرمایند: “به نظر من جامعه کارگری حتی راضی به این نیستند که حداقل دستمزد آنها از ٦٠٨ هزار تومان به یک میلیون و دویست هزار تومان افزایش یابد چرا که در این صورت در مارپیچ تورم قرار می گیریم و این موضوع آثار ویرانگری بر روی قدرت خرید کارگران و حتی سطح اشتغال خواهد داشت”. برای همین حرفهاست که معتقدم ایشان متوجه است چه بر سر کارگران می آورند.
از روز جمعه ٢٣ اسفند که رسما اعلام شد ٢٥ درصد برای افزایش دستمزدها در نظر گرفته شده امثال ایشان به عنوان کارشناس بازار، کارشناس اقتصادی ، استاد دانشگاه و غیره ( صرفنظر از جمع مزدوران جمع شده در تشکیلات دست ساز حکومت)، سر و کله شان پیدا شده تا هر جور شده جنایت سازمان یافته علیه کارگران را توجیه کنند. ایشان با وجود آنکه اذعان میکنند: “…میزان رشد اسمی دستمزدها کمتر از میزان رشد تورم امسال است ( نسبت ٣٥ درصد تورم اعلام شده از سوی دولت به افزایش ٢٥ درصد افزایش دستمزد) و احتمالا سال آینده هم با اجرای فاز دوم هدفمندی بعید است هدف گذاری دولت برای نرخ تورم (٢٥ درصد) تحقق پیدا کند و نرخ تورم از ٣٥ درصد فعلی به حدود ٣٨ تا ٤٠ درصد افزایش خواهد یافت… لذا از این منظر می توان پیش بینی کرد سطح رفاه طبقه کارگر جامعه در سال ٩٣ کاهش خواهد یافت” به کارگران هشدار میدهند مبادا که “فقر فراغت جایگزین فقر معیشتی” شود!
یک بابایی به نام “دکتر علی دینی ترکمانی استادیار دانشگاه و عضو هیات علمی موسسه مطالعات و پژوهش های بازرگانی” ( عنوان شغلی ایشان را دارید که!) با نگرانی می فرمایند: “… ما در سال های گذشته هم با چنین موضوعی روبرو بودیم، اما اتفاقی در جامعه ما رخ داده که ممکن است در سال آینده هم تشدید شود و آن این است که هم طبقه کارگر و هم طبقه کارمند برای آنکه درآمد خود را به حول و حوش خط فقر و یا کمی بالاتر از آن برسانند ناچار می شوند ساعات کار خود را افزایش دهند ( توجه کنید که مزدبگیر خودش به خودش ستم میکند!)…. به عبارت دیگر با اضافه کاری روی به دو شیفت و حتی سه شیفت کار کردن می آورند( نه اینکه وادار میشوند) و بدین ترتیب با افزایش ساعات کار و کاهش اوقات فراغت به نوعی فقر فراغت جایگزین فقر معیشتی می شود؛ اگرچه ممکن است در برخی موارد هر دو باهم نیز وجود داشته باشند.” و این ظاهرا بر خلاف توصیه دبیر کل کانون عالی کارفرمایان ایران است که با شجاعتی که از وقاحت ایشان نشات میگیرد دستور داده بودند: “بدلیل آنکه در شرایط فعلی نمی‌توان مزد کارگران را به گونه‌ای افزایش داد که تأمین کننده معیشت خانواده‌های‌شان باشد، آنان مجبورند امور زندگی خود را با اضافه کاری و یا دو شغله بودن به نحوی بگذرانند.” ( ای به چشم!)
انصافا با وجدان تر از ایشان کسی را سراغ دارید؛ میترسیم با این همه نگرانی شب خوابشان نبرد! البته ایشان نگران جامعه کارفرمایان هستند تا جامعه کارگری و درست مانند نماینده کارفرمایان اعتقاد دارند کارگران باید “صبوری” کنند. برای همین هم اظهار فرمودند: “در اینکه افزایش ٢٥ درصدی دستمزدها در کنار تورم بالای ٣٠ درصد به معنای کاهش واقعی دستمزدها خواهد بود تردیدی نیست؛ منتهی اگر دستمزها بخواهد بیش از این افزایش یابد جامعه کارفرمایان با مشکل مواجه خواهد شد.” اما برای اینکه “جامعه کارفرمایان عزیز” با مشکل مواجه نشوند و ایشان هم با آرامش سر بر بالش بگذارد از “نیروی کار” میخواهند به خط بقا خود راضی باشد: “… نیروی کار باید عزت مندانه و آبرومندانه با این حداقل ها بسازد تا با تصمیمات عقلانی نظام تصمیم گیری فردای بهتری برای اقتصاد کشور شکل بگیرد…” یعنی اینکه همه خرده فرمایشات ایشان در باب “فقر فراغت” چیزی جز اشک تمساح ریختن نبوده. وزاری کار و صنعت حکومت هم در جلسه تعیین دستمزد گفتند: ” از کارگران و کارفرمایان خواستند تا عبور کشور از شرایط رکود تورمی صبوری کنند…” کارفرمایان هم البته دعوت به صبوری شدند چون ایشان نه نگرانی فقر فراغت دارند نه فقر معیشتی، حالا برای ٥ درصد بیشتر معامله را بهم نزنند و شب عید خودشان را خراب نکنند. راههای رسیدن به سود هم که به اندازه راههای رسیدن به خدا زیاد است؛ کافی است ایشان دو ماه حقوق کارگرشان را عقب بیندازند این ٢٥ درصد جبران میشود.
حقیقتا چرا یک نفر از این “اساتید” به کارفرمایان محترم و یا حداقل به خودشان توصیه نمی کنند “عزت مندانه و آبرومندانه” با حداقل ها بسازد؟ چرا وقتی پستی و یا به گفته ایشان “مسئولیت خطیری” را عهده دار میشوند بی خیال حقوقهای میلیونی خود نمی شوند و صبوری پیشه نمی کنند تا کشور ازشرایط رکورد تورمی عبور کند؟ ایشان به عنوان کارشناس خوب میدانند که فراغت وقتی حاصل میشود که مسئله معیشت حل شده باشد اما کارگری را که به نان شب محتاج کرده اند از پیش محکوم میشود که آنقدر درگیر معیشت شود که دچار “فقر فراعت” شده، تا فردا برای همین آقایان زمینه ای فراهم باشد که توده مردم را تحقیر کنند که “ایرانی جماعت ذاتا تنبل است برای همین دچار فقر فرهنگی است”. دریوزگی به درگاه سرمایه برای ایشان به چه قیمتی گزافی تمام شده، تمام انسانیت شان را یکجا فروختند.
اما آنکس که در این میان حقیر شده نه کارگر، بلکه ایشان هستند. کارگر محکوم به بردگی شده و این جنابان شلاقی هستند در دستان برده داران و صد البته میدانند که کجای روزگار ایستادند و نگران هستند چون میدانند کارگر “صبوری” پیشه نمی کند و عزت خود را در رهایی از استثمار میجوید. و شاهد هستند با وجود همه مشقات و مصائب، کارگران به شدت در مقابل این ستم وحشیانه مقاومت میکنند و شاهد هستند که فعالین آگاه کارگری ساکت ننشستند و به دولت و شورایعالی کار هشدار دادند کهک: ” چنانچه بدون در نظر داشت سبد هزینه یک خانوار چهار نفره کارگری که در حال حاضر بر اساس آمارهای رسمی رقمی نزدیک به دو میلیون تومان می باشد اقدام به تعیین حداقل مزد کنند، ما تن به آن نخواهیم داد و سال آینده را بطور قاطعانه ای تبدیل به سال اعتراضات گسترده کارگری خواهیم کرد و بدیهی است که تبعات چنین اعتراضی از سوی ما کارگران مستقیما متوجه دولت و شورایعالی کار خواهد بود.”( اتحادیه آزاد کارگران) و شاهد بودیم که این فعالین بارها صدای اعتراض کارگران را گوش کل جامعه رساندند.
برخلاف نظر نمایندگان سرمایه که میخواهند بباورانند که ” پرونده دستمزد کارگران برای سال آینده سرانجام با نهایی‌شدن ٢٥‌درصد افزایش پیشنهادی دولت بسته شد” از نظر کارگران این پرونده هیچگاه بسته نمیشود مگر اینکه نظام سرمایه داری سرنگون شود. اما تا آنموقع کارگر همیشه به دنبال سهم واقعی خود از ثروت جامعه است. نبردی که از روز اول شکل گرفتن نظام سرمایه داری، شروع شده است. هشدار فعالین کارگری اما طبل توخالی نیست، بر واقعیتی مهم اتکا دارد و آن نیروی میلیونی طبقه کارگر است، واقعیتی که شاید بیشتر ازتوده کارگران، نمایندگان سرمایه به آن واقف هستند. و ما نیز درک میکنیم که ایشان با چه تلخی و سختی دارند آخرین تلاش شان را میکنند تا مگر این نظم ظالمانه را حفظ کنند. نظامی که در جامعه به شدت قطبی شده ایران، بیش از هر زمانی در معرض سرنگونی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *