گفتگو با کاظم نیکخواه:
کارگر کمونیست: ایدئولوگهای اقتصادی جمهوری اسلامی میگویند بعلت رکود اقتصادی، هر گونه افزایش دستمزد باعث افزایش تورم و هزینه تولید میشود و این منجر به وخیمتر شدن وضعیت اقتصادی خواهد شد، نظر شما در اینمورد چیست؟
کاظم نیکخواه: نکات زیادی در این منطق وجود دارد که ناچارم به برخی اشاره ای بکنم. اولا این منطق معمول سرمایه داران در همه جای دنیاست که افزایش دستمزد بر تورم تاثیر مستقیم میگذارد. که بعدا مشخص تر به آن اشاره میکنم که تا چه حد صادق است. ولی وقتی کسی در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی که دستمزد کارگر یک پنجم خط فقر است و از طرف دیگر میلیارد میلیارد دارند به جیب آخوندها و “آقازاده ها”ی مفتخور میریزند، این استدلال را بکار میبرد فقط دارد وقاحت و بیشرمی خودرا نشان میدهد. در هیچ کشور معمول سرمایه داری دسمتزد زیر خط فقر نیست. اگر دستمزد کارگران در ایران بخواهد به سطح صدمین کشور دنیا برسد باید ٥ برابر شود یعنی ٥٠٠ درصد افزایش یابد. بنابرین از نظر پایین بودن سطح دستمزد کارگران، ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی آب به دهان همه سرمایه داران می اندازد. بنابرین اگر سرمایه داران موانع دیگری که در جمهوری اسلامی هست سرراهشان نبود و فقط مساله شان دستمزد و هزینه کارگر بود، باید برای سرمایه گذاری در ایران هجوم می آوردند. مانع اصلی سرمایه گذاری گسترده تر سرمایه داران در ایران خود جمهوری اسلامی، بحران سیاسی این حکومت و ناروشنی سرنوشت آن، و رانت خواریها و بقول خود سران حکومت “ویژه خواری” گسترده و امثال اینهاست که اینجا جای پرداختن بیشتر به آن نیست.
وقتی در کشورهای معمول سرمایه داری بحث افزایش دستمزد مطرح میشود به این معناست که قبلا دستمزد کارگر حداقل نیازهای خانواده کارگری را برای یک زندگی معمول پوشش داده است و اکنون بحث بر سر منطبق کردن آن با نرخ تورم است. تازه در بیشتر کشورهای دنیا علاوه بر دستمزد، تامینات سراسری اجتماعی وجود دارد که بدرجات مختلفی زندگی کارگران را هنگام بیکاری و بیماری و از کار افتادگی تامین میکند. همه اینها هم در سایه مبارزات خود کارگران متحقق شده است. در ایران این تامینات حول و حوش صفر است. این تامینات اجتماعی حق کارگر است و بخشی از دستمزد کارگر است که یک جاهایی پرداخت میشود و در جمهوری اسلامی توسط کارفرمایان و دولت بالا کشیده میشود.
ثانیا این واقعیت سیستم سرمایه است که افزایش دستمزدها در یک شرایطی روی تورم تاثیر مستقیم میگذارد و به آن “مارپیچ بها و دستمزد” میگویند. که دستمزد قیمت هارا دنبال میکند و قیمتها دستمزد را. اما سوال اینست که سهم دستمزد در قیمتها چقدر است؟ یادم می آید که دو سال پیش وقتی همین بحث در آلمان در مذاکرات میان اتحادیه ها و کارفرمایان مطرح شده بود، نمایندگان اتحادیه متال اثبات کردند که سهم دستمزد در قیمت کالاها ٨ درصد است و بقیه ٩٢ درصد را هزینه های دیگر از جمله حقوق مدیران و کارفرمایان میپوشاند. تازه این در آلمان است که همه آن تامینات اجتماعی که اشاره کردم وجود دارد. در ایران قاعدتا باید بسیار کمتر از این باشد. (معاون وزیر تعاون و کار جمهوری اسلامی میگوید در کشورهای دیگر سهم دستمزد بالای ٦٠ درصد است و در ایران همین حدود ٩ یا ١٠ درصد است که این اصلا واقعی نیست اما اعتراف به همین تفاوت نیز گویای ناچیز بودن دستمزد در ایران است) بهرحال افزایش دستمزد در عین حال که بر افزایش قیمتها در شرایطی تاثیر مستقیم میگذارد اما تاثیر تعیین کننده ای ندارد. تازه این تاثیر معنایش اینست که کارفرمایان و صاحبان سرمایه، برای اینکه سود خودرا افزایش دهند معمولا قیمتها را افزایش میدهند و دستمزد افزایش یافته را با دست دیگری از کارگران و مردم پس میگیرند.
تازه علم اقتصاد سرمایه داری میگوید تاثیر مستقیم افزایش دستمزد بر قیمتها همیشه صادق نیست و در یک شرایطی که اقتصاد از رشد و رونق مناسبی برخوردار باشد و بارآوری کار با تکنیکهای پیشرفته تر بالا برود و دولت پول غیر معمول به اقتصاد پمپاژ نکند، افزایش دستمزدها و حقوقها تاثیر چندانی بر قمیتها ندارد.
تورم افسار گسیخته در ایران اساسا بخاطر کل سیاستهای جمهوری اسلامی و یک بحران اقتصادی عمیق است که تورم و رکود همزمان را با خود دارد. ٣٥ سال است این حکومت سر کار است و یک موقع هایی دستمزد افزایش قابل ذکری پیدا نکرده اما تورم بالای ٥٠ درصد و حتی صد در صد بوده است. یک دلیل اساسیش اینست که حکومت اسلامی حکومت پرهزینه ای است و پولهای بسیار کلانی به سوی یک قشر انگل یک درصدی تحت عناوین مختلف دارد پمپاژ میشود که اگر یک دهم آنرا بزنند و به تامینات اجتماعی و افزایش دستمزد کارگران و امثال اینها اختصاص دهند، زندگی همه کارگران به بالای خط فقر عبور خواهد کرد. و بعلاوه سیاستهای عمومی این حکومت و کشاکشهای بین المللی آن، مدام اقتصاد ایران را بطور عمیقتر و عمیقتری در بحران و رکود همزمان فرو برده است و تورم و بیکاری گسترده ای را دامن زده است.
به همه این نکات این نکته مهم را هم باید اضافه کرد که در بیشترین کشورهای دنیا که این نوع استدلال بکار میرود، کارگران حق دارند برای افزایش دستمزدها دست به اعتصاب بزنند و حقوقشان را از حلقوم سرمایه داران مفتخور بیرون بکشند، اما در ایران این حق هم از کارگران گرفته شده است. کارفرما کاملا حق دارد کارگر را اخراج کند اما کارگران از حق اعتصاب و تشکل و حق تعیین هیئتهای نمایندگی خود برای بحث در مورد افزایش دستمزدها رسما و قانونا محرومند. و برای چانه زنی بر سر دستمزد باید بجنگند و زندانی بدهند.
بالاخره اینکه منطق محوری سرمایه داری در همه جا افزایش سود و در نتیجه کاهش دستمزد و تحمیل فقر به تولید کنندگان است. و کارگران نیز ناچارند برای بهبود زندگی خود و برای افزایش دستمزدها بجنگند. این بیانگر غیر انسانی بودن کل این نظام و یک جنگ طبقاتی همیشگی میان کارگران و سرمایه داران است. این نهایتا نه منطق فوق بلکه توازن قوای بین کارگران و سرمایه داران است که حد افزایش دستمزد را تعیین میکند.
کارگر کمونیست: در بحثهایی که حول افزایش دستمزد اخیرا صورت گرفته، گفته شده است که جنبش کارگری در یک حالت تدافعی بسر میبرد و لذا میزان درخواستی افزایش دستمزد باید به یک رقم قابل حصول تقلیل یابد، نظر شما در مورد این استدلال چیست؟
کاظم نیکخواه: دو فرض در این بحث مورد اشاره شما وجود دارد. یکی اینکه جنبش کارگری در حالت تدافعی است. و یکی اینکه رقم افزایش دستمزد باید در حد قابل حصول باشد. به هردوی این نکات اشاره میکنم. اولا بنظرم این بحث “تدافعی” بودن جنبش کارگری بنظرم خیلی واقعی بنظر نمیرسد. و کلا هم چیز چندانی را روشن نمیکند. معمولا کسانی که میگویند جنبش کارگری در حالت تدافعی است اساسا به مضمون خواستهای کارگران در مبارزاتشان اشاره میکنند. مثلا میگویند وقتی کارگران برای مقابله با نپرداختن دستمزدها مبارزه میکنند جنبش کارگری دفاعی است. یا مبارزه علیه اخراجها را تدافعی میخوانند. این نوع تعریف ها، چیزی از ابعاد مبارزات، اشکال و شیوه های مبارزاتی، و کل فضای اعتراضی در سطح جامعه و جایگاه و وزن سیاسی مبارزات کارگری را بیان نمیکند. اولا از نظر مضمون خواستها، ما در سالهای اخیر شاهد این بوده ایم که کارگران مدام خوستهای جلوتر و اثباتی تری را طرح کرده اند. سال گذشته به نسبت سالهای قبل خیلی بیشتر شاهد اعتراضات و اعتصابات برای افزایش دستمزدها و لغو کار پیمانی و انحلال شرکتهای پیمانکاری و امثال اینها بودیم که فضا و روحیه تعرضی کارگران را نشان میداد. شیوه هایی که کارگران به کار میبرند نیز بسیار مهم است مثل، راهپیمایی و خیابان بندی و برگزاری مجمع عمومی و اعتصابات چندین روزه. اینها همه یک فضای تعرضی را نشان میدهد. من کمتر کشوری را سراغ دارم که طی مثلا سه سال گذشته اینهمه مبارزه و اعتراض کارگری در آن صورت گرفته باشد. و تازه آنهم در کشوری که اعتصاب و اعتراض ممنوع است، این مبارزات معنای متفاوتی نسبت به حتی هندوستان و پاکستان و ترکیه و کشورهای دیگری دارد که اعتصاب در آنها آزاد است. کلا در ایران جنبش کارگری به نسبت مثلا ده سال قبل وزن سیاسی بیشتری پیدا کرده و کارگران بر فضای سیاسی جامعه تاثیر جدی ای دارند. بنظرم اگر کسی بخواهد جنبش کارگری را ارزیابی کند باید به این فاکتورها بپردازد نه اینکه فقط از مضمون این یا آن خواست کارگران نتیجه بگیرد که مبارزه دفاعی است. یک موقع هایی همین مبارزات به اصطلاح دفاعی کمر حکومتها را میشکند و یا آنها را زیر فشار جدی قرار میدهد و یک موقع هایی تاثیرات سیاسی محدودتری دارد. این جنبه است که باید در ارزیابی جنبش کارگری به آن بیشتر توجه کرد.
نکته دومی که اشاره کردید که گفته میشود میزان درخواستی کارگران باید رقمی قابل حصول باشد، نیز به یک مفهوم درست است. همانطور که در پاسخ قبلی اشاره کردم بالاخره توازن قوا میزان افزایش دستمزدها را تعیین میکند. و نمیشود یک مرتبه صد قدم جلو پرید. اما یکی از فاکتورهایی که بر توازن قوا تاثیر میگذارد، خود خواستهای کارگران است. اگر همین امروز اکثریت قابل توجهی از کارگران مثلا از خواست دومیلیون تومان دستمزد ماهیانه که کارگران پتروشیمی ماهشهر مطرح کرده اند حمایت کنند، مطمئن باشید هم فورا عملی میشود و هم کارگران را در موقعیت بسیار مساعدتری قرار خواهد داد که بتوانند خواستهای بحق دیگرشان را هم عملی کنند. بنابرین اگر به یک تشکل کارگری بگویید چیزی را اعلام کنید که “قابل حصول” باشد، قاعدتا جواب میدهد که قابل حصول بودن یک خواست بسته به نفوذ ما و کار و فعالیت و تبلیغات ما در میان کارگران دارد. من شخصا فکر میکنم که در مورد دستمزدها در شرایط کنونی تشکلها و رهبران کارگری باید متحدانه روی همین ٢ میلیون تومان در ماه بایستند و فعالانه برای آن تلاش کنند. این خواستی بحق و قابل دستیابی است.
کارگر کمونیست: بر متن جنبش برای افزایش دستمزد، بحث در مورد نقش تشکلات کارگری بسیار مهم شده است. برخی از فعالین کارگری معتقدند که عدم توفیق جنبش کارگری در بکرسی نشاندن مطالبه افزایش دستمزد تا سطح یک زندگی انسانی، بعلت نبود تشکلات کارگری است و از همینرو هر گونه پیشروی در این زمینه را در گرو ایجاد تشکلات کارگری می بینند. دسته دیگری از فعالین کارگری در مقابل استدلال میکنند که تشکلات کارگری عمدتا بر متن مبارزه بر سر یک مطالبه ای شکل میگیرد، شما خود را در سنگر کدامیک ازاین بحثها میبینید؟
کاظم نیکخواه: نظرات و بحثهای رنگارنگی در مورد جنبش کارگری و تشکل مطرح میشود که این نوع دوراهی ای که اشاره کردید نیز یکی از آنهاست. برای من عجیب است که کسی فکر کند اول باید تشکل ایجاد کرد و بعد مبارزه و مطالبات را مطرح کرد. چون بنظرم چنین دو راهی ای در دنیای واقعی وجود ندارد. اگر بخواهم با این فرمولبندیهایی که اشاره کردید نظرم را بیان کنم باید بگویم که ارزیابی من به استدلال دوم نزدیک است. ما در نقطه صفر نایستاده ایم. چه بخواهیم چه نخواهیم کارگران بدرجه ای متشکلند و همیشه در حال مبارزه بوده اند و هستند. همانطور که اشاره کردم همین امروز ما شاهد بیشترین مبارزات کارگری بر سر افزایش دستمزد و خواستهای دیگر هستیم. و بر متن همین مبارزات تشکلهای مختلفی هم ایجاد شده اند. و این تشکلها نقش مهمی در پیشروی مبارزات کارگران دارند. یک نمونه زنده اش همین طومار ٤٠ هزار امضا برای افزایش دستمزد است که توسط اتحادیه آزاد کارگران جمع آوری شد و جنب و جوش گسترده ای را در میان کارگران بر سر دستمزد دامن زده است.
روشن است که نیاز کارگران به تشکل از حد سازمانهای موجود کارگری بسیار فراتر میرود. کارگران نه فقط برای افزایش دستمزد بلکه کلا برای پیش روی و بهبود شرایط کار و زندگی خود به تشکلهای سراسری و توده ای خود نیاز حیاتی دارند. و در دل مبارزات و گسترش خواستها باید امر تشکل و ایجاد سازمانهای رادیکال کارگری را نیز نقشه مند و فعالانه به پیش برد. استفاده از تکنولوژی مدرن ارتباطی نظیر مدیای اجتماعی برای پیشبرد امر تشکل و ارتباط سراسری کارگران بسیار مهم است که کارگران هنوز کمتر به آن دست برده اند. بنظر من امروز بسیار مهم است و این امکان پذیر است که کارگران تلاش کنند هرچه بیشتر متشکل شوند، از سطح تشکلهای موجود فراتر بروند و تشکلهای توده ای و سراسری خود را ایجاد کنند و به حکومت تحمیل کنند، و تشکلهای کارگری دلسوز و رادیکال موجود را تقویت کنند. برپایی مجامع عمومی کارگری که اینجا و آنجا شاهد آن هستیم میتواند به یک جنبش سراسری تبدیل شود. و کارگران منظما مجمع عمومی های خودرا تشکیل دهند و از طریق آنها در مورد شرایط کار خود تصمیم بگیرند و برای عملی کردن تصمیماتشان تلاش کنند. باید تلاش کرد که موجی از پیوستن به تشکلهای کارگری به راه بیفتد. کارگران حق دارند تشکلهای مستقل خودرا داشته باشند که آنها را در سطح جامعه و در برابر کارفرمایان و حکومت اسلامی نمایندگی کنند. در عین حال امر تشکل و سازمانیابی کار تمام وقت کارگران نیست. در عرض سال هزار مساله دیگر پیش می آید که کارگران برای آنها بناچار مبارزه و تلاش میکنند. از جمله کارگر ناچار است برای افزایش دستمزدها، علیه اخراجها، علیه شرایط نا امن کار، بجنگد و مبارزه کند. همه این مبارزات نیز به امر تشکل کارگران کمک میکنند.
یک نکته مهم را هم اینجا تاکید کنم و آن اینکه حیاتی ترین و کلیدی ترین تشکل کارگری حزب طبقه کارگر، حزب کمونیست است که کارگران را در تمام مصافهایشان علیه طبقه سرمایه دار و حاکمیت سرمایه داران در جامعه نمایندگی و رهبری و متشکل کند. و بر همین اساس و با همین هدف است که ما حزب کمونیست کارگری را ایجاد کرده ایم و همه کارگران را به پیوستن به این حزب برای دست یابی به یک زندگی بهتر فرا میخوانیم.*