خطری که کوچک نیست!

یاشار سهندی:
١
“همانطور که می دانید؛ اجرای برنامه حمایت اجتماعی کارگران با تلاش و پیگیرهای آنان در سال ١٣١٥ تصویب و صندوق حمایت از کارگران ایجاد گردید . در سال ١٣٢٥ با تصویب قانون کار؛ بنگاه رفاه اجتماعی با مشارکت ده هزار کارگر تشکیل گردید . این صندوق؛ غیر دولتی و مردم نهاد بوده و منابع مالی آن از پرداخت ٣٣٪ کل حقوق و مزایای دریافتی ماهیانه کارگران در عمر ٧٠ ساله سازمان، تأمین شده است. این سازمان بزرگترین و قدرتمند ترین سازمان بیمه ای کشور بوده … با توجه به جوان شدن جمعیت طی دهه ٦٠ و افزایش میزان اشتغال، صندوق می بایست تقویت می گردید. و از طرف دیگر با کاهش ارزش پول ملی و افزایش قیمت دارائی ها؛ امروزه سازمان می بایست در وضعیتی بمراتب بهتر بوده و سطح حمایت بیمه ای اش افزایش و هیچ مستمری بیگیری حقوق زیر خط فقر نداشته باشد در حالیکه هم اکنون حدود ٨٠٪ مستمری بگیران حقوقی برابر یک سوم خط فقر دریافت می کنند .” این گوشه ای از “مصوبه” جمعی از بازنشسته گان بیمه تامین اجتماعی است که در ١٨ آذر به تصویب رسیده است. در این “مصوبه” به مسائلی اشاره شده که این صندوق را در آستانه ورشکستی قرار داده که تماما نتیجه نگاه غارتگرانه حکومت اسلامی به این صندوق بوده است و کارگران پرسیدند: “جهت توقف روند کنون سازمان تأمین اجتماعی چه باید کرد ؟” و در ٧ بند چه باید کرد خود را مطرح کردند و تصریح نمودند اداره سازمان تامین اجتماعی باید به عهده خود کارگران باشد، و نهایتا کارگران تاکید کردند ” تنها در صورت تغییر ساختار تصمیم گیری و مشارکت و حضور صاحبان اصلی سازمان تأمین اجتماعی و اصلاح سیاست های غلط گذشته می توان سازمان را نوسازی و نجات داد . در اینصورت شاهد بهبود وضعیت حدود ٠٠٠/٠٠٠/٤٠ نفر تحت پوشش این سازمان حمایتی بیمه ای و درمانی خواهیم بود ” این اولین قدم ( که قدمی بسیار مهمی است) از سوی کارگران است که بعد از روشن شدن غارت گسترده سازمان تامین اجتماعی توسط مرتضوی مطرح شد. البته همیشه این بحث در میان کارگران مطرح بوده که این سازمان متعلق به کارگران است و باید توسط آنها کنترل و اداره شود اما هیچگاه به عنوان یک درخواست رسمی مطرح نگردیده بود. در ادامه این حرکت شاهد هستیم که بخشی دیگر از کارگران، قدم بزرگتری برداشتند. حدود ١٥٠٠ کارگر شاغل و بازنشسته عضو سازمان تامین اجتماعی، از جمله کارگران ایرانخودرو، شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، کیان تایر، کارخانجات صنایع فلزی، پتروشیمی های منطقه ماهشهر، کارگران نساجی کردستان، فولاد زاگرس، شاهو، پرریس، کارگران بیمارستانی، کارگران ساختمانی و… هماهنگ کنندگان طومار چهل هزار نفری کارگران را به عنوان نماینده های خود جهت اعتراض به غارت و چپاول صندوق این سازمان معرفی کردند.” متن کامل حکم کارگران در اینجا آورده میشود هر چند کوتاه است و تمام اهمیت آن هم به کوتاهی آن است چون قاطعانه نشان میدهد که کارگران برای حفظ اموالشان و جلوگیری از غارت آن بپاخواسته اند و باید از این اقدام کارگران در وسیع ترین شکل ممکن حمایت کرد: “با توجه به انتشار خبرهای مربوط به حیف و میل و غارت میلیاردها تومان از سرمایه صندوق سازمان تامین اجتماعی، بدینوسیله ما کارگران شاغل و بازنشسته امضا کننده زیر به عنوان بخشی از مالکین این سازمان با معرفی جعفر عظیم زاده، پروین محمدی، شاپور احسانی راد، شیث امانی، شریف ساعد پناه و جمیل محمدی (هماهنگ کنندگان طومار چهل هزار نفری کارگران) به عنوان نماینده های خود، به آنان اختیار میدهیم تا ضمن بکارگیری همه اقدامات مقتضی برای اعتراض به این غارتگریها، با انتخاب وکیل بر علیه همه اشخاص حقیقی و حقوقی و سازمانها و نهادهای دولتی و غیر دولتی چه آنانکه در سازمان تامین اجتماعی مسئولیتی داشته و چه آنانکه مسئولیتی نداشته اند و به هر نحو و شکلی در غارت و یا سوء استفاده از اموال ما در این سازمان مشارکت نموده اند نسبت به طرح دعوی در دادگاههای صالحه اقدام نمایند.” و در راستای این حکم، نمایندگان فوق الذکر موفق شدند یک وکیل را به همکاری دعوت کنند و مقرر گردیده وکیل (خلیل بهرامیان ) در اولین اقدام، قرار تعقیب قضائی برای کلیه سازمانها و اشخاص حقیقی و حقوقی که در غارت سازمان دست داشتند، اقامه دعوی نماید.
این اقدام مهم است چون حالت تضرع و التماس ندارد، چون کارگران به خودشان به عنوان مستضعف نگاه نمی کنند بلکه خود را صاحب حق میدانند. این دیگران (دولتیان)هستند که باید جوابگویی کارگران باشند. بیش از ٧٠ سال است که اموال کارگران نزد دولتیان بوده است و اینان هیچگاه جوابگو نبودند که این اموال را چگونه اداره کردند و میکنند. با پول کارگران یکی ازعظیم ترین بنگاههای اقتصادی ایران شکل گرفته است اما هنگامی که کارگر میخواهد از خدماتی بهره مند شود، کمترین خدمات ممکن که بشود ارائه داد، همان را در دستور کار خود قرار میدهند. در غارتگریهای اخیر که از سوی مرتضوی قاتل شکل گرفته، ماهیت کثیف این جرثومه های تباهی بخوبی آشکار گشته و خود حکومت چنان دچار ضعف و تشتت گردیده که مجبور گردیده دزدیهای قاتل ذوب شده در ولایت را نیز لو دهد تا شاید جامعه کمی آرام گردد. اگر به دولت و قوه قضائیه این حکومت باشد هیچگاه پرونده به جایی نمیرسد. اما اگر خود صاحبان حق (کارگران) پا به میدان بگذارند که گذاشته اند، آنگاه اینان مجبور هستند دست و پای خودشان را جمع کنند. ترس ایشان از کارگر متحد قابل توصیف نیست. از بمب اتم آنقدرها نمی ترسند که از کارگر متحد، چون قبل از ساخت بمب اتم پناهگاه مخصوص آن را برای خود ساخته اند، اما آنگاه که قدرت کارگر به شکل متحدانه بروز یابد هیچ پناهگاهی وجود ندارد که آنها را نجات دهد.
٢
یکی از مدافعین ( البته روزنامه نگار!) نظم سرمایه داری که به دلیل “روزگارنامناسب” مجبور به “تبعید خود خواسته” شده، ترس سرمایه از کارگران را اینگونه تعریف میکند: “دولت روحانی نیز اگر نتواند برای اختلاف طبقاتی در حال افزایش، فقر و بیکاری و تورم سرسام‌آور، و درد و رنجی که ـ … گریبان ٧٠ درصد جامعه را گرفته، تدبیری بنیادین بیاندیشد و رویکردی عدالت‌محور و مبتنی بر فراهم آوردن فرصت‌های برابر داشته باشد، و اگر تنها به تاختن چرخ دستگاه اقتصاد نفتی و رشد بخش شبه‌خصوصی بیاندیشد، با اعتراض‌ها و بحران‌های اجتماعی مشکل‌زا و پرهزینه‌ای مواجه خواهد شد. این، برای دولتی که توسعه سیاسی را نیز در اولویت قرار نداده، خطر کوچکی نیست.” (مرتضی کاظمیان- دولت روحانی و رفاه اجتماعی) و این خطر آنقدر عظیم است که ایشان را به هذیان گویی کشانده؛ ایشان اصرار دارد ما باور کنیم که تامین اجتماعی در غرب به این دلیل بود که سرمایه داری در آنجا عاقل بوده و تضادهای طبقاتی را دیده و همچنین کاهش تولید و سود را؛ بنابر این از روزگار بیسمارک به این طرف رو به تامین اجتماعی آورده است! کاظمیان در سایت روزآنلاین مینویسد:” سرمایه‌داران و حاکمان دریافتند که جامعه صنعتی در صورتی که بخواهد بدون ناآرامی‌های اجتماعی تداوم یابد، نیازمند چارچوبی از خدمات عمومی است. آنان احساس کردند که اگر نیروی کار آنان تأمین نداشته و نسبت به زندگی امروز و فردای خود دلگرم و مطمئن نباشند، افزایش تولید و پیروزی در بازار رقابت و کسب سود بیش‌تر برای آن‌ها ممکن نخواهد بود.” همه داستان بر سر همین چند واژه کلیدی است. ” افزایش تولید و پیروزی در بازار رقابت و کسب سود بیش‌تر” و اینها با وجود طبقه کارگری که نمی خواهد قربانی این شرایط باشد و نمایندگانش اینقدر با شهامت شدند که رسما بر علیه “تصمیم سازان” این حکومت اعلام جرم کردند، کار را برای نمایندگان سرمایه داری سخت خواهد کرد. برای همین ایدئولوگهای بورژوازی بر شدت حمله خود به چپ و سوسیالیسم افزده اند ( خواننده را توجه میدهم به دو یادداشت اخیر کاظم نیکخواه در انترناسیونال ) البته اشتباه نشود، کسی به اینها دستور نداده که اینگونه بنویسند، البته این کار حکومتهای مستبد و توتالیتر میباشد، در “مردم سالاری”، ایشان نزده میرقصند چرا که به اساس نظام ستمگرانه سرمایه داری باور دارند برای همین تمام تاریخ را زیر رو میکنند و شخم میزنند تا شاید یک جایی یکی مانند بیسمارک ( بر فرض صحت) را بیابند که اشاره ای به تامین اجتماعی کرده است. البته حواس شان هست که اصلا اشاره نکنند که بیسمارک در قتل و عام کمون پاریس- اولین حکومت کارگری جهان- نقش داشته بلکه به روایت این آقایان، بیسمارک مصلح اجتماعی است، پس خوبیت ندارد که بگویند قتل و عام کارگران پاریس زیر نگاه بیسمارک صورت گرفته است. بهرحال این آقایان با تمام وجود خود “طغیان فقرا” را حس میکنند و ترس از این طغیان را در پرت وپلا گویی مرتضی کاظمیان هم میتوان دید. آنجا که او از قول “لستر تارو” نامی که معلوم نیست کی هست وچکاره بوده میگوید: “…ثروتمندان زیرک‌تر از آن بودند که مارکس تصور می‌کرد؛ آنان دریافتند که ادامه‌ی بقای درازمدت‌شان به این بستگی دارد که شرایط انقلابی را از بین ببرند و همین کار را کردند.( منظورشاید همان به خون کشیدن کمون پاریس باشد، بهرحال) در آلمان، یکی از اشراف محافظه‌کار به نام بیسمارک در دهه ١٨٨٠ پرداخت مستمری به سالمندان و نظام بهداشت و درمان عمومی را ابداع و اختراع کرد(!!) چرچیل فرزند یک دوک انگلیسی در سال ١٩١١ نخستین بیمه بیکاری را به راه انداخت. روزولت، رییس‌جمهوری اشراف‌زاده، نظام تأمین اجتماعی را طراحی کرد که سرمایه‌داری را بعد از سقوط آن در آمریکا نجات داد ( البته کسان دیگرمیگویند روزولت با راه سازی بحران بزرگ دهه ٣٠ را پشت سر گذاشت!؟) اگر سرمایه‌داری مورد تهدید قرار نگرفته بود، هیچ یک از پدیده‌های تأمینی و رفاهی شکل نگرفته بود.” و چنین است که به ” دولت بنفش” هشدار میدهد خطری که کوچک هم نیست دولت روحانی ( شما بخوانید نظام اسلامی سرمایه) را تهدید میکند. چرا که ایشان آنقدر عاقل هستند که متوجه شده باشند که کارگران که با وجود همه گونه سرکوب و تهدید اما قاطعانه پا به میدان گذاشتند.” القصه، (آقای کاظمیان که گویی راوی قصه شاهزاده خوش قلب است ادامه میدهد) شکل‌گیری نظام‌های رفاهی و طرح‌های تأمین اجتماعی در غرب، پدیده‌هایی آنی و اختراعی نبوده ( البته به جز طرح بیسمارک!)؛ بلکه خود حاصل فرایندهای پیچیده اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بوده است. …، هرگاه طرحی نو در زمینه تأمین اجتماعی یا رفاه اجتماعی ارائه شده، واکنش و پاسخی به ضرورت‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بوده است. ..”بله، سرمایه داری با وجود همه ددمنشی هایش همیشه مجبور بوده پاسخی به ضرورت های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی بدهد و عقب نشینی کند چون همیشه از سوی “گورکن” خود مورد تهدید بوده است. این هراسی است که تا نظام سرمایه داری برپاست بورژوازی باید همیشه از وحشت آن بر خود بلرزد.
٣
نامه ای از محمد جراحی فعال کارگری که اسیر حکومت در زندان تبریز است، منتشر شده که در آن خطاب به سازمانها و اتحادیه های کارگری سراسر دنیا اعلام میکند: “من کارگر نقاش وعضو کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری اینک سومین سال زندان خود را پشت سر میگذارم. من به اتهام های واهی وغیر واقعی زندانی شدم. …جرممان تنها وتنها دفاع از حقوق اجتماعی خود و همکاران ودیگر زحمتکشان است. ما برای یک دنیای بهتر مبارزه میکنیم. دنیایی که شایسته ما انسانهاست.” در ادامه محمد جراحی اشاره میکند که دارند با شکنجه های روحی و روانی موجبات مرگش را فراهم میکنند و او خطاب به همکارانش در ایران و جهان میگوید :”.من به همه کارگران ودیگر مردمان آزادیخواه وبرابری طلب اعلام میکنم که این مسئولین زندان هستند که موجبات مرگ مرا فراهم کرده اند.” با وجود اینکه این فعال کارگری، این انسان آزادیخواه و برابری طلب در چنگال دژخیمان سرمایه است، اما از آرزوهایش میگوید که برای آن مبارزه میکند و همین هراس در دل مزدوران سرمایه می اندازد. قرار بود کارگر در ایران خاموش و ارزان باشد، قرار بود جیک هیچ کارگری در نیاید؛ قرار است “دولت بنفش” این را به صندوق جهانی پول و بانک جهانی تضمین دهد که خطری سرمایه را تهدید نمی کند تا آنها بدون هیچ ریسکی در ایران سرمایه گذاری کنند، یعنی بساط استثمار برای آنها هم تضمین شده باشد، اما فریاد محمد جراحی خواب سرمایه را آشفته کرده است. و فریاد محمد جراحی بی پاسخ نمانده و نمی ماند. جالب اینجاست که با وجود نصایح و استدلالهای کسانی مانند کاظمیان اما سرمایه در ایران به فکر ابداع و اختراع تامین اجتماعی یا استفاده از تجربیات بیسمارک و چرچیل فرزند یک دوک انگلیسی نمی افتد که بگفته ایشان خود را از خطر برهاند بلکه برعکس بنا را بر غارت بیشتر، و در راستای آن شکنجه، اعدام بیشتر گذاشته است. این دیگر ویژگی خاص این حکومت است که بارها نشان داده است اصلاح پذیر نیست که نیست. مقاومت و مبارزات کارگران ستودنی است این را میشود در پشت میله های زندان هم دید. محمد جراحی در زندان ساکت نیست چون میداند که همکارانش در بیرون آرام ننشستند و روز بروز بیشتر طلبکارانه حق خود را از زندگی میخواهند و این روحیه ای است که خطر را روز بروز برای سرمایه داری بزرگ وبزرگ تر میکند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *