خیزش دی ماه ٩٦ پیامش به همه جناحهای حاکمان اسلامی سرمایه بود که پایان ماجرا فرا رسیده است و اکنون اعتصابات باشکوه کارگران فولاد اهواز و نیشکر هفت تپه همه “معاملات سیاسی” که بورژوازی برای خودش در نظر داشت بهم ریخته است. این مبارزات خطابش به همه جناحهای بورژوازی در اپوزیسیون این است که پایان ماجرای ایشان هم فرا رسیده است . زنگ خطر برای کل بورژوازی به صدا در آمده است. یوسف مصدقی نامی در کیهان لندن این چنین زنگ خطر را به صدا در آورده است که با ناکارآمدی “وابستگانِ بهاصطلاح سرمایهدار ” جمهوری اسلامی موجبات خروش کارگران را فراهم آورده اند و از قول مارکس یادآور شده است “، هرچه به ظاهر مستحکم و پایدار است را بخار خواهد کرد.” ایشان تاکید میکند خواسته کارگران غیر عادی است، و منجر به تغییر به وضع بنیادین موجود می شود. ایشان در یادداشتهای به نام “تاملات بهنگام” در کیهان لندن این بار به این اعتصابات پرداخته است و با ترس و لرز می نویسد :” شاید در نگاه اول، این خواستهی معترضین ( اداره کارخانه زیر نظر شواری کارگران) آنچنان غیرعادی جلوه نکند ولی اگر قدری به آن بیندیشیم، خواستهی کارگران معترض، تغییر بنیادین وضع موجود است که تفاوتی با انقلاب در عرصهای که مورد اعتراض واقع شده ندارد.”
نکات ریزی در یادداشت ایشان است که توجه به آن نشان میدهد ایشان با نفس استثمار کارگران مشکلی ندارند و آنر امر عادی میدانند. ایشان از سرمایه داران حاکم با عنوان ” به اصطلاح سرمایه دار” یاد میکند و به تاسی از رضا پهلوی حکومت اسلامی را فرقه تبهکار می نامد .همه شیوه حکومت داری “این اسلامی- شیعی فرقهی تبهکار” را به صدر اسلام ربط میدهد که جای مانند ایران را متصرف شد و به روایت ایشان ” بنا به… طبیعتِ غیرمولد، مصادره و غارت اموال دیگران که در واقع شکلی از غنیمت گرفتنِ از مشرکین و کفار فرض میشد، سرلوحهی بیشتر فعالیتهای اقتصادی مدیران جمهوری اسلامی قرار” دارد در عین حال خواسته کارگران هفت تپه را غیر عادی میداند چرا که خواستار کنترل مدیران زیر نظر شوراهای کارگری شدند. همین جا است که دم خروس میزند بیرون چرا که همه هم دردی ایشان برای “رنجدیدگان” بخصوص “همزبان یا هموطن” اشک تمساحی بیش نیست. اساس رنج کشیدن کارگران برای ایشان مهم نیست چرا که ظاهرا به روایت ایشان سرمایه دار واقعی امور سازمان دهی بهره کشی از انسانها را در دست ندارند. و ما کارگران به تجربه تلخ زندگی هر روزه مان میدانیم سرمایه دار و سرمایه داری؛ حالا به هر شکل و شمایل، یعنی تضمین رنج و محنت توده مردم.
اعتصاب کارگران نیشکرهفت تپه و فولاد اهواز کشمکش طبقاتی را به عیان تر شکلی که در این زمان ممکن است به نمایش گذاشته است. اگر تا همین دو هفته پیش کسانی از جنس ایشان سعی میکردند آدرس اشتباهی به خوانندگان خود بدهند که این مردمان فرودست بدنه اجتماعی حکومت اسلامی را ساختند و اکنون مشخصا در همین یادداشت تاکید میکنند:” برخلاف تبلیغات چهل سالهی حکومتی، جمهوری اسلامی هیچگاه حکومت پشتیبان کارگران نبوده است” و مجبورند اذعان کنند هر چه به ظاهر مستحکم و پایدار است در مقابل قدرت کارگران بخار میشود. جناب مصدقی در انتهای یادداشت خویش مجبور است عجز طبقه و دولت سرمایه داران را در مقابل قدرت طبقه کارگر اذعان کند:”اکنون همان زمان است که کارگران جز زنجیرهایشان چیزی برای از دست دادن ندارند و حاکمان نیز منابع و مشروعیت خود را برای ماندگاری و سرکوب مستمر معترضین از دست دادهاند.”
به واقع اکنون همان زمان فرا رسیده است. این طبقه آلترناتیو واقعی رهایی از شرایط نکتب بار کنونی را ارائه داده است.”اداره شورایی” آن آلترناتیوی است که این طبقه در مقابل کل جامعه گذاشته است. تا دو هفته پیش سعی کردند شازده پهلوی ها را بزرگ کنند تا در پناه ایشان متخصصان امورات استثمار را سازماندهی کنند و ایشان پادشاهی کنند و اکنون مجبور شده اند سکوت کنند. در مقابل طبقه کارگر حرفی برای گفتن نداشته اند جز وعده استثمار و کار بیشتر و باز هم کار بیشتر. همه آنچه تاکنون بورژوازی ریسیده بود در قبال اعتصاب و اعتراضات قدرتمند کارگران در هفت تپه و اهواز که همدردی و همبستگی را در سراسر کشور برانگیخته است و دانشجو، معلم و کارگر را به اتحاد کشانده است همگی پنبه شده است.
بسیار سعی کردند که طبقه کارگر را در عالم سیاست ایران سانسور کنند و ندیده بگیرند و نهایت یادآوری شان این بود که حق ایشان است که تشکلات صنفی خودشان را داشته باشند نه بیشتر. و البته همین هم نتیجه مبارزات خود کارگران بود نه لطف ایشان در حق طبقه کارگر. در تحلیل های ایشان کسی که جای نداشت همین کارگر بود و نمایندگان آگاه این طبقه در شکل تحزب یافته آن. برای تحلیل هر مسئله ای به سراغ کارشناس آن میروند؛ اگر مسئله نظامی باشد فلان استاد کالج نظامی بهمان جا را صدا میزنند. اگر مسئله اقتصادی باشد، به مقدار کافی استاد درس خوانده مکتب سرمایه داری سراغ دارند که خبرشان کنند. اگر بحث منطقه ای در میان باشد به سراغ دکتری و استادی میروند که مطالعاتی در مورد اعراب و منطقه خاورمیانه دارد. و اگر بحث جامعه مدنی و انتخابات جمهوری اسلامی مطرح باشد از کثیف ترین شخصیتهای سیاسی ممکن دعوت بعمل می آورند. اما به کارگر که میرسد همه کمونیستها یکجا نادیده گرفته میشوند و این بار باز هم سراغ اقتصاددان میروند( چون بهر حال مسئله سود و زیان سرمایه مطرح است) و خیل لطف کنند یک آدمی که عنوانی را در رابطه با کارگر یدک میکشد و بیشترین مسئله اش تشکلات صنفی کارگران است یک میکروفونی جلوش میگذارند و شش دانگ حواس شان است که او نیز زیادی در مورد قدرت طبقه کارگر حرف نزد. اما همه این کوششها در نتیجه اعتصابات اخیر بی ثمر گشته چرا که بطور واقعی اکنون قدرت اعتصاب طبقه کارگر دارد مطرح میشود که این چنین از فرارسیدن زمانی میگویند که طبقه کارگر پا به میدان گذاشته است.
اما این همه باعث نمی شود که خیالمان راحت باشد که از این به بعد همه امور به نفع کارگر میچرخد. بی شک از این نقطه به بعد سعی و تلاش بورژوازی بسیار جدی تر میشود که جلو این روند را بگیرد. یادداشت مورد اشاره این نوشته هم هشداری است به همه کسانی که سنگ سرمایه را به سینه میزنند. از سوی جمهوری اسلامی سعی در حذف فیزیکی کارگران آگاه و پیشرو را تشدید خواهد کرد و از سوی دیگر دستگاه تبلیغات بورژوازی بیشتر نیرو در این رابطه خواهد گذاشت.
زمانی منصور حکمت میگفت روزنه کوچکی باز شده است، زمانی که به این وسعت نقش کارگران و کمونیستها در سطح جامعه این چنین پر رنگ نشده بود و همین را باشکوه میدانست. و اکنون این روزنه به دریچه ای بزرگ تبدیل شده است و وظایف ما را هم سنگین تر و بزرگتر کرده است. اکنون که آلترناتیو طبقه کارگر شکل گرفته است و پرچمش بلندش شده است باید رنگ و جلای آنرا بیشتر کرد تا به مانند همین سه هفته گذشته بورژوازی در گیج سری خود بماند. و این هوشیاری وسیعی را از ما میطلبد.