shahla mansor

جنبش افزایش دستمزد و کارگران

shahla mansor
میز گرد با منصور اسانلو و شهلا دانشفر

کاظم نیکخواه : بینندگان عزیز کانال جدید با درود به همه شما. اینجا میزگردی داریم با حضور آقای اسانلو از رهبران شناخته شده جنبش کارگری، و شهلا دانشفر که ایشان هم برای شما شناخته شده هستند و در برنامه های مختلف و فعالیتهای کارگری بسیاری با ایشان آشنا شده اید. بحث امروز ما در مورد جنبش افزایش دستمزد و کارگران است. میخواهیم در این رابطه که مساله دستمزد چه جایگاه و اهمیتی در مبارزات کارگری دارد، مبارزه بر سر افزایش دستمزد که یک مبارزه دائم کارگران است با چه موانعی روبروست و چشم انداز پیشروی این مبارزه چیست صحبت کنیم. و تاکیداتی که این دوستان عزیز در این رابطه دارند را بشنویم. آقای اسانلو و شهلا دانشفر تشکر میکنم که در این میزگرد شرکت کردید.
منصور اسانلو از شما شروع میکنم. قبل از وارد شدن به بحثهای مشخص تر اجازه بدهید این سوال را مطرح کنم که از نظر شما کلا اهمیت طرح خواست افزایش دستمزد در جنبش کارگری چیست و چه جایگاهی دارد؟

منصور اسانلو : دستمزد ! خوب اسمش رویش است ، دست و مزد. تا زمانیکه فقط با دست آدمها کار میکردند ، و الان که من خودم همیشه صحبت میکنم ، میبینم تمام مزد بگیران ، کارگران ، کارمندان ، معلمها ، یعنی هر کسی که در مقابل شغلی که داره و بواسطه کاری که می کند ، مزدی دریافت میکند، چه یدی باشد و چه فکری، آن فرد دستمزد بگیر و حقوق بگیر است! پس به این معنی مسئله دستمزد اساسی ترین چیزی است که هر انسانی را به زندگی پیوند میزند. چرا ؟ چون این دستمزد یا حقوقی که یک کارگر، یک کارمند، یک پرستار، یا یک آموزگار میگیرد، در ازای کاری است که انجام داده است. یعنی کارگر با فروش نیروی کارش بخش اصلی زندگی و وقتش را در اختیار میگذارد تا کار انجام شود. حالا چه بخش دولتی یا خصوصی یا شبه دولتی تفاوتی نمی کند. آنوقت در ازای این کار کارگر مزد میگیرد تا بتواند امرار معاش کند. نتیجه آن نیز کیفیتی از کار است که کارگر با توجه به تخصصی که داشته انجام داده و به شکل کالا تماما دراختیار صاحبان سرمایه قرار دارد. حالا در ایران همین مزد را تکه تکه میپردازند. بخشی تحت عنوان دستمزد و مجموعه ای به شکل کالا و بن و مزایای دیگر، تا مبادا حداقل دستمزد افزایش یابد. حالا با این مزد کارگر باید بتواند زندگی کند. بتواند انرژی اولیه اش را که از دست داده بازسازی کند. بعلاوه امکان ادامه حیات و بازسازی خودش را داشته باشد. آموزش ببیند تا اینکه کار بهتری ارائه دهد. پس دستمزد میشود هر آن چیزی که بوسیله آن کارگر ، خوراک ، پوشاک ، مسکن ، آموزش ، بهداشت و رفاهیات را باید تامین کند. سفر و تفریحی داشته باشد و به لحاظ روحی و روانی نیز خود را بازسازی کند. فرصت کند که کتاب بخواند. مدرسه برود. دانشگاه برود. از سینما و تئاتر و امکانات آموزشی دیگر برخوردار باشد. همه اینها برای کارگر آموزش دارد. سینما خودش یک دنیا آموختی دارد. تاتر مستقیما میتواند از کلی مسئله آموزشی و لذت همراهش داشته باشه ! میتواند خستگی روحی و فکری را در بیاورد ! کارگر باید امکان خریدن کتاب داشته باشد و اینها همه و همه باید جزو سبد هزینه زندگی او باشد. اینها همه نیازهای روحی و اموزشی کارگر است. بعلاوه اینکه همان پنج موردی که من گفتم ، خوراک ، پوشاک ، مسکن ، بهداشت ، آموزش باید با دستمزدی که به داده میشود تامین گردد طبق قوانین جهانی و مقاوله نامه های بین المللی و خود قانون کار جمهوری اسلامی و آنچیزی که به عنوان زندگی شرافتمندانه در همه دنیا تعریف شده است و در قانون اساسی جمهوری اسلامی در اصل ٤٣ آن همه این موارد اشاره شده است که کارگر برای خودش و خانواده اش از آن برخوردار باشد. بطور مشخص ، با توجه به اینکه بیمه تامین اجتماعی سه تا از بچه های بیمه شده را تحت پوشش بیمه ای قرار میدهد ، بایستی حداقل یک خانواده چهار یا پنج نفره با دستمزدی که به کارگر داده میشود تامین شود. برای همه اینها حداقل هایی معین شده است. مثلا دستمزد از حد اکثر قیمت تورم نباید پائین تر باشد ، باز یک تعریف دیگر اینست که در ازای ساعت کار مشخص ، بعضی از کشور ها در روز ٥ ساعت ، ٦ ساعت است. مثلا در ایران ، تعریف دستمزد به چندین پارامتر مربوط میشود. به لحاظ تعریف کلی اش و اینکه حتما و حتما بایستی تامین کننده زندگی کارگر ، کارمند ، آموزگار و هر کسی که حقوق میگیرد باشد. بتواند یک خانواده حد اقل چهار ، پنج نفره را در مقابل هزینه های زندگی برای تامین همان خوراک ، پوشاک ، مسکن ، بهداشت و آموزش و رفاهیات اش تامین کند. اینها همه جایگاه و اهمیت مبارزه برای خواست افزایش دستمزد را بیان میکند.

کاظم نیکخواه: شهلا دانشفر ، توضیحات آقای اسانلو را شنیدید. از نظر شما مبارزه برای افزایش دستمزد کلا در جنبش کارگری تا چه حد گسترده است؟ مبارزات و اعتراضاتی که در جنبش کارگری بر سر دسمتزد جریان دارد ابعادش و وزنش چقدر است؟

شهلا دانشفر: اجازه بدهید قبل از اینکه به سوال مشخص شما من جواب بدهم ، در ادامه صحبتهای آقای اسانلو، بر نکته ای تاکید کنم . شما از اهمیت خواست افزایش دستمزد صحبت کردید ، همانطور که آقای اسانلو هم اشاره کردند ، بالاخره کارگر در قبال فروش نیروی کارش دستمزد میگیرد و این خود همیشه یک موضوع جنگ بین سرمایه داران و دولت با کارگران بوده است. منتها اینجا بحث بر سر همین مساله دستمزد در اوضاع مشخص ایران است. در ایران کارگر به جائی رانده شده است که برای امرار معاشش کلیه فروشی میکند. بچه اش را از تحصیل بیرون میکشد. ماهها همین دستمزدش پرداخت نمیشود. قیمت ها نیز هر روزه افزایش پیدا کرده و عملا سطح دستمزدش کاهش می یابد. بویژه اقتصاد جامعه به مرز فروپاشی رسیده و فشار مستقیمش روی کارگر و توده های محروم جامعه است. همه اینها وضعیتی بوجود آورده است که کارگر باید دستمزدش افزایش پیدا کند. بنابرین راه دیگری برای کارگر وجود ندارد و بطور واقعی خواست افزایش دستمزدها به عنوان یک امر فوری دردستور کل جامعه میگذارد. این خود باعث میشود که کارگر در مبارزه بر سر مسئله افزایش دستمزد، در یک موقعیت قدرتمندی قرار گیرد. به عبارت روشنتر همین مبارزه نه تنها کارگر، بلکه کل جامعه را برای اینکه بتواند از زندگی و معیشتش دفاع کند، بتواند تعرضات هر روزه به معیشت و زندگی را دفع کند، بتواند با خواستهای اساسی ترش جلو بیاید و برای خلاص شدن از این جهنم ، از این وضعیتی که هست رها شود، در موقعیت قویتری قرار میدهد. به همین دلیل این یک کارزار و یک عرصه مهم مبارزه در اوضاع فعلی است. همچنین مبارزه برای خواست افزایش دستمزدها یک عرصه دائم مبارزه است. خصوصا در اوضاع معین امروز که سنگ رو سنگ بنا نیست ، اقتصاد جامعه فلج است. زندگی مردم چنین به تباهی کشیده شده است، در عین حال قیمت ها نیز هر روز افزایش بیشتری می یابد، جایگاه مهم این خواست روشنتر است. طرح بودجه دولت روحانی را هم که دیدید! در این طرح بودجه ارتش را ٥٠ درصد افزایش داده اند. بودجه سپاهشان ٣٠ درصد افزایش می یابد، اما خبری از افزایش دستمزد و تامین اجتماعی و تامین نیازهای اولیه کارگران و مردم نیست. بنابراین معلوم است که کارگر باید بگوید که اجازه نمیدهم چنین بلایی سر من و زندگی ام بیاورید. میخواهم بگویم خواست افزایش دستمزد امروز یک مبارزه کاملا سیاسی است. مهم و عاجل و فوری است. مربوط به زندگی و معاش همین امروز کارگر و کل جامعه است و همه اینها یک اهمیت ویژه ای به این عرصه از مبارزه میدهد. ! اما اجازه بدهید به سوال شما و اینکه هم اکنون در کجا مبارزه بر سر این خواست در جیان است بپردازم. به همین دلایلی که برشمردم، مبارزه بر سر خواست افزایش دستمزدها، هم اکنون قویتر از هر وقت در جریان است. بویژه در این دو سه سال اخیر مبارزه حول این خواست ابعاد وسیعتری یافته است. همین الان کارگران پتروشیمی ماهشهر ،پرچمدار این مبارزه هستند و در پتروشیمی بسباران بطور مشخص اول کارگران خواستار ٣٢ درصد افزایش دستمزد شدند، بعد گفتند خیر دستمزد ما کارگران نباید کمتر از حداقل دو میلیون تومان در ماه باشد و پای آن ایستاده اند. تشکلی نیز مثل اتحادیه آزاد کارگران ایران که ابتکار طومار ٤٠٠٠٠ امضا کارگران برای خواست افزایش دستمزد را دارد، اعلام کرده و کل جامعه را به پیوستن به این خواست و به این مبارزه فراخوانده است. یعنی در واقع ٤٠٠٠٠ کارگریکه امضا کننده طومار بر سر خواست افزایش دستمزد بودند ، الان به پیوستن به این خواست فراخوان داده شده اند. بعلاوه شما پلی اکریل را میبینید ، نیشکر هفت تپه را میبینید ، نیشکر کشت و صنعت کارون را میبینید ، که یکی از خواستهایشان ، خواست افزایش دستمزدها است. همینطور بازنشستگان را میبینید که به اشکال مختلفی بر این خواست تاکید کرده اند. کارگران شرکت واحد نیز در سال گذشته ، طومار جمع کردند و تجمعاتی بر پا داشتند. بدین ترتیب هم اکنون این خواست در جاهای مختلف یکی از گفتمان های مهم کارگران است. معلمان هم که سالهاست این خواست را دارند ، بارها اعتصاب کرده اند ، تظاهرات کرده اند . همینطور پرستاران خواستار افزایش حقوق و مزد خود هستند. میخواهم بگویم نمیتواند جز این باشد. هم واقعیت زندگی و هم واقعیت مبارزه دارد اینرا نشان میدهد که این مبارزه چه جایگاهی داره و در چه ابعاد وسیعی گفتمان کارگران و گفتمان کل جامعه است .

کاظم نیکخواه: بله ! منصور اسانلو ، همانطور شهلا دانشفر گفتند جنبش و اعتراض بر سر خواست افزایش دستمزد ، ابعاد وسیعی پیدا کرده و در بخشهای مختلف جنبش کارگری جریان دارد. سوالی که من از شما دارم اینست که با وجود این مبارزات و اعتراض گسترده، وقتی که به سطح دستمزدها نگاه میکنیم می بینیم که بسیار پایین و زیر خطر فقر است. یعنی هنوز این مبارزات باید بسیار گسترده تر و وسیعتر به جریان بیفتد. از نظر شما چه موانعی بر سر راه مبارزه برای افزایش دستمزدها وجود دارد ؟

منصور اسانلو: ضمن تائید تمام گفته های خانم دانشفر و واقعیت هائیکه گفتند ، یک واقعیت دیگه ای هم هست که این موانع را باعث شده است و آن اینست که در ایران سیستم کنونی آمده تمام بخشهای تولیدی را ویران کرده است. یعنی شما نگاه کنید، میبینید که تا قبل از انقلاب ٥٧ در تولیدات جامعه بخشهای قوی کارگری داشتیم، مثلا کفش ملی، کفش بلا، کفش وین ، ارج، آزمای ، خود ایران خودرو و صنایع باصطلاح تولید لوازم خانگی گسترده که در تهران را میتوانم نام ببرم. یا مثلا در شهرهای سمنان، اصفهان، ریسندگی – بافندگی ها ، شرکت بافت کار وشرکتهای چیت سازی، گونی بافی ها، شرکتهائی که در مازندران و شاهی بودند و به عنوان چیت سازی مشهور بودند و غیره که در این بخش های تولیدی هزاران هزار کارگر کار میکردند. یا اینکه با واردات وحشتناک کالاهای چینی ارزان قیمت، بخاطر روابط سیاسی و بین المللی که اینها با بن بست داشتند و با باجهای مختلفی که میدادند به خیلی از شرکتهای بی در و پیکر از طریق هیئت موتلفه و امثال آن که بخش عمده ای از واردات را بعهده گرفتند میدان دادند و از جمله بخشی از کسانیکه به عنوان نظامیان آمدند اسکله هایی را به راه انداختند و کالاهای بدون گمرک و زیر قیمت بازار واقعی جهانی و داخلی را وارد کردند. نتیجه اش این شد که اساس تولید ملی و داخلی ما در صنایعی مثل پوشاک، مثل کفش، مثل مبلمان و لوازم خانگی لطمه دیدند و حتی کار به تولیدات میوه و محصولات کشاورزی کشیده شد و این روال بخش زیادی از روستائیان تولید کننده ما را درب و داغان کرد. همین الان من یک گزارش از لاریجان داشتم که نشان میداد که چگونه چایکارها به بیکاری افتاده اند. در خود مازندران و گیلان نیز همه کسانیکه داشتند در بخش کشاورزی و تولید برنج کار میکردند و بدلیل وارداتی که انجام میگیرد در یک فصول مشخص، خود این تولید کننده ها مجبور میشوند که کالای خود را به سلف خر ها به مفت بفروشند. یعنی اصلی ترین مانعی که در داخل کشور ما هست برای اینکه کارگرهائیکه دارند مبارزه میکنند دستمزدشان را بالا ببرند و نمیتوانند همین بیکاری وسیع و گسترده ایست که حکومت بوجود آورده است. با خیانتی که به صنعتی شدن کشور و تولید ملی و داخلی شده، بخش خصوصی که میتوانست مثلا گوشه ای از این بار را بدوش بکشد، نتوانسته. من اینجا و در این بحث نمیخواهم از سرمایه داری خصوصی و دولتی بگویم. چون به نسبت بحث موضوعی فرعی است. ولی این یک واقعیت است که وقتی در جامعه ای کار زیاد باشد، صنعت باشد، تولید باشد، خدمات واقعی باشد و نیروی کار جذب کند، و هر چه سطح این لشکر و اردوی بیکاران پائین تر باشد، کارگر در موقعیت بهتری قرار دارد. همچنین هر چه قدرت کارگرانیکه دارند کار میکنند، سازماندهی هم داشته باشند، تشکل داشته باشند، تشکلهای کارگاهی و خطی، تشکلهای منطقه ای و استانی و سراسری کارگری در بخشهای مختلف به هم پیوند بخورند و با فدراسیونهای دیگر در بخشهای دیگر وصل شوند کارگر قویتری خواهد بود. تجربه های مختلفی از این اتحادها هست. بنابراین من به طور مشخص به دو یا سه عامل در این جامعه میتوانم اشاره کنم و بگویم که جلوی بالا رفتن دستمزدها را میگیرند و مانعند.
اول نیروی بیکار زیادی که جمهوری اسلامی عمدا تولید کرده و الان هم آقایون میگویند که ١٥٠ میلیون جمعیت هم داشته باشیم ، باز کم است. در خیابانهای تهران زده اند : فرزند بیشتر، شادی بیشتر! با این فقر و مسکنت و بدبختی و کودکان کار و کودکان خیابان ! زنان و دخترانی که به فحشا کشیده می شوند، به فقر کشیده میشوند، خانواده هائیکه دارند همینجوری از فشار نداری و گرانی از هم می پاشند، اینها فرزند بیشتر و نیروی کار مفت میخواهند. از این هم که هست مفت تر !
از آنطرف قضیه بیکاری است. قضیه برهم خوردن اوضاع اقتصادی و از بین رفتن صنعت وتولید است. شما نگاه کنید به پول هم ربطی نداره ! ٨٠٠ میلیارد دلار در این ٨ سال پول از بابت فروش نفت و این چیزها به این مملکت امده است . ولی جامعه ما فقیر تر شده و فاصله بین فقر و ثروت بیشتر شده است. پس این ، زیاد هم به تحریمها ربط پیدا نمیکند. چون ٨٠٠ میلیارد دلار پول نفت آمده ولی توزیع عادلانه نشده است. از آنطرف هم خود حکومتی ها نمیخواهند دستمزدها را بالا ببرند. کارفرما ها همیشه برای اینکه سود بیشتر میخواهند ببرند، چه خصوصی وچه دولتی اش ! نمیخواهند دستمزدها را زیاد کنند . بعد یک مسئله هست، یک شمشیری دست بخش دولتی و اینها هست که با آن شمشیر کارگاههای کوچک را لت و پار میکنند. مثلا اگر در یک کارگاه پنج نفره – ده نفره که هنوز مستقل است، کوچک است و به دولت وابسته نیست ، مثلا کارگری برود جایی جائی شکایت کند، نه برای حمایت کارگران ، بلکه برای اینکه بخواهند آن کارگاه را ریشه اش را بکنند ، میلیونها جریمه برای آن کارگاه کوچک مینویسند. ولی همین کارگرها مثلا در کارخانه ای نظیر پلی اکریل ، چادرملو ، شرکت واحد، لاستیک البرز، کیان تایر، زاگرس، پارس جنوبی ١٣ – ١٤ – ٢٣ – ٢٤ ، صنایع پتروشیمی و صنایع نفت و همان کارخانجاتی که خانم دانشفر نام بردند، و حتی در خود ٨٢٠٠ نفر بازنشسته صنایع فولاد و غیره که نه اینکه حقوقشان را اضافه کنند ! بلکه حقوقشان را نمیدهند، شش ماه شش ماه و هشت ماه و یکسال دستمزدشان را نمی پردازند ! باید بجنگند تا حقوق ماهها قبلشان را بگیرند و تازه باید قسط بندی کنند که حقوق های شش ماه قبل شان را در یکسال آینده ، تکه تکه پرداخت کنند. یعنی چنان سو استفاده ای دارند میکنند و چنان وضعیتی بوجود آورده اند که هم صنعت و هم تولید را برهم زده اند. در نتیجه بیکاری دامن گستر شده است. از آنطرف نیز خود سیستم حکومتی آمده و از قول رئیس بانک مرکزی میگوید : موقعی که دلار از سه هزار تومان پائین تر بیاید، ما دیگر نمیتوانیم اجازه بدهیم که دلار از سه هزار تومان پائین تر بیاید. یعنی چی ؟ معنی آن اینست که در سال پیش دستمزد کارگران مثلا اگه ٣٠٠٠٠٠ تومان بوده ، دلار ١٠٠٠ تومان قیمت داشته است. اما الان دلار سه هزار تومان است و دستمزد کارگر تغییر نکرده و همان سه هزار تومان مانده است. تازه اگر دستمزد را آمدند و کردنش ٤٨٥٠٠٠ تومان ، فقط برای یک بخش کوچکی از جامعه هست که شامل حال قانون بیمه های تامین اجتماعی و قانون کار میشوند. چون الان اکثریت قراردادها را از بین برده اند و موقتی و خارج از قانون کارند. عملا و به همین دلیل سطح دستمزدها در بسیاری از جاها خیلی پائین تر از همان ٤٨٠٠٠٠ تومان است. در کارگاههای ٥ نفره و ١٠ نفره و بسیاری از کارهای فصلی، کارگرهای قراردادی شهرداری که در همه شهر ها هستند، و ما تو این دو سه ماه یه عالمه اخبار داشتیم از کارگرهای قراردادی و بی قرارداد و مشکل دار شهرداریهای مختلف که حقوقهایشان دو ماه و سه ماه نمیدهند و عین آب خوردن نیز از کار اخراجشان میکنند و بعد به جایشان هم کارگران جدیدی میگیرند. چون کارگر بیکار زیاد است. کارگران نیز تجربه تشکیلاتی ندارند. سندیکا ندارند. شورا ندارند. اتحادیه های واقعی که دولت در آن دخالت نکنند ندارند و در نتیجه به کارگر زور میگویند و مزدش را هم نمی پردازند. بهمین دلیل هست که الان در این بخشهائی که کارگران میتوانند برای بالا بردن دستمزدها مبارزه کنند، جاهایی مثل پتروشیمی ها ، صنایع نفت و پارس جنوبی و پالایشگاهها و یا بخشهائی مثل شرکت واحد که بخشهای ماندگارتری هستند. سندیکای و تشکلهایی دارند هر چند که زیر فشار و در حال مبارزه دائمی هستند ولی چتری برای اتحاد کارگران هستند. بطور مثال اتحادیه آزاد کارگری با بچه های شرکت واحد و بخشی از خانم های کارگر و باز نشسته ها آمدند جلوی مجلس و گفتند برای افزایش حقوق حد اقل بایستی همان ماده ٤١ قانون کار خودتان را رعایت کنید. موقعی که آقای روحانی آمد و تازه چند ماهی از سال هم گذشته بود، نرخ تورم ٤٤% بود . به نظر من هم همانطور که خانم دانشفرگفتند خواست افزایش دستمزدها یک خواست ملی هست. یک خواست مبارزاتی است نه فقط برای کارگر، برای کارمند، برای معلمها و برای همه مردم. در سال قبل هم مبارزه برای این خواست بود و الان هم ادامه دارد. بنابراین باز هم میخواهم بگویم که مسئله اساسی دو چیز است که از شکم آن بیرون می اید :
١ – نداشتن تشکلهای واقعی سراسری و بهم پیوند نخوردن این کسانی که در داخل دارند مبارزه میکنند و این یکی از نقاط ضعف ماست ! بایستی همه ما کارگران ، آموزگاران ، همه حقوق بگیرها و همه مایی که این مشکل کمبود دستمزد را داریم و دستمزدها کفاف هزینه های ما را نمیدهد، پیوند بخوریم و تبدیل بشویم به یک جنبش ملی و در کف جامعه واز طریق تشکلهای واقعی به یک همبستگی ملی برای افزایش دستمزدها را سازمان دهیم. اختلاف نظرها و اختلاف ایدئولوژیک و فکری را بگذاریم کنار و همه مان حول این خواسته واقعی و عملی وحدت عمل پیدا کنیم. یعنی افزایش دستمزد یک حق ملی است که همه میتوانند روی آن بایستند و بگویند آقا بدلیل اینکه دستمزدهای کنونی هزینه های ما جواب نمیدهد و هشتصد میلیارد هم پول توی این مملکت آمده است، ولی بدست ما چیزی نرسیده است، ما خواستار افزایش سطح دستمزدهایمان هستیم. بگوییم پس آن پول هست، اما توی جیب یک عده بخصوصی فته است! آن پول باید از جیب آنها در بیاید و به ما که در بدنه جامعه و با خانواده هایمان ٨٠ % جامعه هستیم ، برسد . بنابراین یک مانع ضعف تشکل است که باعث شده کارگر زیر فشار قرار بگیرد و دستمزدش بالا نرود.
٢ – کمک به اینکه بخش تولیدی جامعه و بخشی که میتواند کار ایجاد کند دارد زیر جماق بیکاری خرد میشود. یعنی این چماق بیکاری که الان بالای سر ماهایی است که داریم داد میزنیم و حق مان را میخواهیم. چون این ارتش بیکاران را به میلیون میلیون رسانده اند و طبق آمارهای خودشان، بیکاری در سال آینده به ٢٠% خواهد رسید ، یعنی به ٨ یا ٩ میلیون نفر خواهد رسید. بجز اینکه زنهای خانه دار هم را اینا جزو بیکاران حساب نمیکنند ! در حالیکه اینها عملا بیکارند، بدترین کار را زنهای خانه دار انجام میدهند! میپزند، میخرند، میفروشند، جان میکنند، تمیز میکنند و همه کارها را انجام میدهند ولی ولی نه مزدی بهشان میدهند و نه جائی حساب میشوند. نه بیمه دارند، نه سابقه کاری و با این قوانین ضد زن زنهای خانه دار هم از همه وضعشان بدتر است و باید نوعی جنبش زنان خانه دار را هم راه انداخت که همراه کارگران و همراه این جنبش افزایش دستمزد به جلو بیایند و بگویند که ما کارگریم ، توی خانه ها داریم کار میکنیم. رفاه ایجاد میکنیم. پخت و پز میکنیم. خرید میکنیم. تمیز میکنیم ، یعنی ده تا کار میکنیم و اگر برای هر یکی از این کارها مزدی بگذارند، هر زنی معادل سه تا کارگر تو خانه اش دارد کار میکند. اما در جنبش اجتماعی برای خواست افزایش دستمزدها ما این را نمیبینیم ! اینها باید به میدان بیایند ! روی این موضوع باید کار کرد. توی همین رسانه هایمان باید زنها را وادار کرد که همراه شوهرانشان به میدان بیایند و برای افزایش دستمزدها همراه شوهرانشان و بچه هایشان بیایند ! بنابراین کل خانواده باید به میدان بیاید. دانشجو ها نیز باید به این عرصه از مبارزه بپیوندند. چون دانشجو ها هم نیز بخاطر کمبود دستمزد و اضافه نشدن مزد ، زیر فشار فقر خانواده قرار دارند. به همین دلیل مبارزه برای خواست افزایش دستمزدها یک جنبش ملی است. خانم دانشفر درست گفت ، باید این تبدیل بشود به یک جنبش ملی. این جنبش امروز بخاطر ضعفهایش که اصلی ترین اش هم بیکاری وحشتناکیست که وجود دارد. و نیز بخاطر اینکه تشکلهای سراسری بهم پیوند نخورده و این خواست مشترک را به یک خواست ملی و متحدانه هنوز تبدیل نکرده اند، هنوز جواب خود را آنطور که باید نگرفته است. در همان باصطلاح شرکت بسباران و خوارزمی و فراروش که خانم دانشفر فرمودند ، قول ٣٢% افزایش را دادند ولی عملا از مهر تا حالا انجام نداده اند و کارگران دوباره مجبور شدند دست به اعتصاب چند روزه دیگری بزنند. یعنی مجموعا من به این نقطه میرسم که اولا خواست مبارزه برای افزایش دستمزد ، یک خواست کارگری ، مزد بگیری و حقوق بگیری هست ! خواستی هست که باید تقویت شود. تقویت آن نیز از بهم پیوستن تمام کسانیکه این خواسته را دارند و بخصوص تشکلهائی که هر چند کم اند و زیر فشارند ولی دارند این تلاش را میکنند ، مثل اتحادیه آزاد کارگران ایران، مثل کانون مدافعان حقوق کارگر، مثل کارگران پروژه ای، مثل سندیکای کارگران شرکت واحد ، مثل سندیکای کارگران فلزکار – مکانیک ، سندیکای نقاشان ساختمان، سندیکای کارگران خباز، محمود صالحی و اینها که زیر فشارند ، کمیته هماهنگی و هر جریان مستقلی که حکومتی و دولتی نیست و این خواسته واقعی را نمایندگی میکند، باید بهم پیوند بخورند تا بدنه های اینها به هم بپیوندند ! و یک بدنه چندین هزار نفره قابل لمس اینها بشوند .

کاظم نیکخواه: شهلا دانشفر، آقای اسانلو گفتند که مسئله بیکاری ، صف عظیم بیکاران یک مانعی است بر سر افزایش دستمزد. و یکی هم مسئله تشکلهاست که باید بهم پیوند بخورند ، نظر شما چیست ؟ شما چه موانعی را بر سر این مبارزه می بینید ؟

شهلا دانشفر: بله ، آقای اسانلو به نکات مهمی اشاره کردند ولی اجازه بدید من از اینجا شروع کنم که به نظر من روشن است که مانع جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی در طول حیاتش با بحران روبرو بوده و با آن زاده شده است. از همان روز اول بحرانش را روی سر کارگر و سر جامعه خراب کرده است. در نتیجه مسئله دستمزد ، مسئله جنگ کارگر و این رژیم از همان روز اول بوده و هست. مسئله جنگ مردم با این رژیم است. مساله معاش و زندگی کارگران و حقوق بگیران این جامعه است و همانطور که جلوتر نیز اشاره کردم موضوعی است با ابعادی اجتماعی. جمهوری اسلامی برای اینکه بار بحران اش را روی دوش کارگر ، روی دوش جامعه ، سوار کند، همواره سرکوب کرده و تشکلهای کارگری را زیر ضرب گرفته است. رهبران کارگری را زیر فشار گذاشته و آنها را دستگیر و زندانی کرده و زیر فشار گذاشته است. در کنار همه اینها محیط های کار را شقه شقه کرده و مراکزی مثل صنعت نفت، دیگر آن صنعت نفت سال ٥٧ نیست و شما اگر امروز نگاه کنید می بینید که این مراکز تکه تکه شده و هر بخشش به پیمانکاری سپرده شده است. مجتمع های بزرگی چون ایران خودرو، ذوب آهن اصفهان و غیره در مقابل این حملات و موج عظیمی از بیکار سازیها زیر فشار دائمی قرار گرفته اند. بیکاری وسیع و معضل بیکاری وسیع در جامعه که خودشان دارند در امارهایشان از آن سخن میگویند و آقای اصانلو هم به آن اشاره کردند، همه و همه کمر طبقه کارگر را خرد کرده است. معلوم است که اینها همه به عنوان موانعی برا سر مبارزه کارگر برای خواست افزایش دستمزدها و دفاع از زندگی و معیشتش در مقابل تهاجمات هر روزه رژیم عمل کرده است. در دل چنین اوضاعی است که کارگر درگیر یک جنگ هر روزه بر سر دستمزدهاست. تشکل سراسری خود را نیز ندارد. خود نداشتن تشکل سراسری کارگری نیز یک مانع است. شما میبینید که در بند ٤١ قانون کار جمهوری اسلامی میگوید دستمزد باید متناسب با تورم افزایش یابد. ولی سئوال اینجاست که در نبود تشکل سراسری کارگری و نظارت آن بر قانون، این تورم را چه کسی تعیین میکند؟ نرخ تورم بر چه اساسی محاسبه میشود؟ از جمله شما می بینید که موقع تعیین دستمزد کارگر نرخ تورم اعلام شده بانک مرکزی جمهوری اسلامی رقمش کاهش می یابد و فرضا از ٩ درصد و ده درصد تورم سخن میگویند اما در دعواهای درونی شان یک باره تورم به ٤٠ درصد و ٥٠ درصد و ٦٠ درصد و حتی صد درصد میرسد. بنابراین همه اینها پوچ است. قانون کارشان پوچ است. وقتی کارگر در این قانون حق تشکل ندارد، وقتی کارگر در این قانون نمایندگی نمیشود، وقتی یک مشت دزد میلیاردر از بالای سر جامعه و از بالای سر کارگر به عنوان شورای عالی کار می نشینند و بعدهم آس را رو میکنند و ٤٨٧ هزار تومان که چند بار از همان نرخ خط فقری که در نزاعهای درونی شان و دو میلیون تومان سخن گفتند، کمتر است، دیگر معلوم است چه خبر است. معلوم است که هر بحثی بر سر قانون کار و قانونی اساسی رژیم اسلامی پوچ است. این در حالیست که در کنار دستمزد چند بار زیر خط فقر کارگر، شاهد ٩٥ میلیارد دلار یک قلم رو شده دارایی های خامنه ای هستیم. شاهد دزدی های میلیاردی ای هستیم که همین الان موضوع داغی در تامین اجتماعی جمهوری اسلامی است و در آن از سقف حقوق ١٤ میلیون تومان و رد و بدل کردن هدایای میلیاردی و بخور بخورها و دزدی های نجومی است. همه ما اینها را بخوبی میدونیم ! در چنین دزد بازاری است که ما داریم از دستمزد و میزان آن صحبت میکنیم ! در چنین شرایطی است که کارگر با چنگ و دندان دارد تشکل خود را میسازد. با چنگ و دندان کارگران میکوشند خلا نبود یک تشکل سراسرس را با طومارهای اعتراضی پر کنند و به حرکتی سراسری حول این خواست شکل دهند. خود این طومار اعتراضی ٤٠٠٠٠ کارگر پدیده مهمی است. با این کار کارگر دارد راه و بستری را برای مبارزه ای سراسری بر سر خواست افزایش دستمزدها میسازد. بعلاوه خود سندیکای شرکت واحد ، خود تشکل اتحادیه آزاد کارگران ایران، خود کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکلهای کارگری و کمیته پیگیری برای ایجاد تشکلهای کارگری، تشکلهائی هستند که به همت کارگران تشکیل شده اند. تشکلهایی هستند که کارگران برای ایجاد آنها هزینه داده اند. زندان رفته و بعضا زندگی شان به هم پاشیده است. کار و شغلشان را از دست داده اند. همه اینها نشان میدهد که چه جنگی در جریان است. میخواهم بگویم که یک مانع اساسی ای که بر سر مبارزه برای خواست افزایش دستمزدها وجود دارد اینست که کارگران تشکل سراسری ندارند که نمایندگان آن جلو بیایند و یک طرف مذاکره بر سر دستمزد باشند. در مقابل می بینیم که چگونه کارگر دارد برای کنار زدن این مانع راه پیدا میکند ! میبینیم که کارگر قد علم میکند و میگوید بسیار خوب حالا که من نمایندگی نمیشوم و شما از بالای سر من دستمزد تعیین میکنید، می نشینید و سبد هزینه من را به دلخواه خودتان تعیین میکنید، در قانون کار ضد کارگری شما هیچ حق و حقوقی برای من وجود ندارد، ما هم این وضعیت را قبول نداریم. این قانون کار و شورای عالی کارتان توی سرتان بخورد. دستمزد ما کارگران باید توسط نمایندگان منتخب مجامع عمومی کارگری تعیین شود و برای آن خودش رقم اعلام میکند. میگوید ما خواهان دستمزد در قدم اول مثلا دو میلیون تومان هستیم. اینها همه اتفاقاتی است که خصوصا در این دو ساله شاهدش بودیم. کمپین ٤٠ هزار کارگر بر سر خواست افزایش دستمزد گفتمانش همینهاست. این حرفها را کارگران در مبارزات خود بر سر خواست افزایش دستمزدها و تجمعات اعتراضی شان در مقابل مجلس اسلامی و وزارت کار جمهوری اسلامی گفته اند. این حرفها را در بیانیه ها و قطعنامه های کارگران که به مناسبتهای مختلف منتشر شده است می بینیم. در بستر این جدال است که کارگر دارد متشکل میشود و با چنگ و دندان برای بر کنار زدن موانع مقابل راه خود برای مبارزه ای متحد و سراسری بر سر خواست افزایش دستمزدها تلاش میکند.
کاظم نیکخواه : یک سوال اینجا مطرح میشود که آقای اسانلو هم گفتند و شما هم به آن اشاره کردید ، مسئله بیکاری و مسئله افزایش دستمزدها بهم گره خورده است ! فکر نمیکنید که این دو مبارزه باید هماهنگ باهم پیش برود ؟
شهلا دانسفر: ببینید خود خواست افزایش دستمزد ، به نظر من کارگر را در موقعیت قوی تری قرار میدهد که بتواند بیمه بیکاری خود را هم بگیرد. خواست افزایش دستمزد به نظر من نه تنها کارگر را بلکه کل جامعه را در موقعیت قوی تر قرار میدهد. به نظر من این یک مبارزه تعرضی و یک قدرتنمایی برای کارگر است. با چنین تعرضی است که کارگر حتی میتواند جلوی تعرضات رژیم اسلامی و کارفرمایان بایستند. میتواند حتی دستمزدهای پرداخت نشده خود را هم نقد کند. میتواند بیکار سازیها را عقب بزند. میخواهم بگویم که دفاع در مقابل تعرضات جمهوری اسلامی جواب نیست. باید در مقابل تعرضات جمهوری اسلامی تعرض کرد و مهمترین تعرض کارگر امروز همین است که میگوید شورای عالی کارتان را قبول ندارم و خودم باید دستمزدم را تعیین کنم و امروز دارد رقم میدهد ! میگوید دستمزد من در گام اول باید دو میلیون تومان باشد و زندگی انسانی جق مسلم ماست ! اینها امروز گفتمان کارگران در مقابل تعرضات هر روزه حکومت به زندگی و معیشت آنها و کل جامعه است.

کاظم نیکخواه: منصور اسانلو ، به نظر شما در تعیین دستمزدها ، چه شاخصهائی باید مد نظر باشه ، کارگران روی چه شاخصهائی باید تاکید بگذارند ؟

منصور اسانلو: در تکمیل صحبتهای خانم دانشفر و در رابطه با همین شاخص های تعیین میزان دستمزدها من نکته ای به یادم آمد که قابل لمس نیز هست. شاید یکسال پیش یا کمتر ، ١١ ماه پیش ، در روزنامه همشهری خواندم که این آقای قالیباف ، پروژه های مربوط به شهرداری را برد توی شورای شهر و بعد آنجا اعلام کرد که آقا با این وضعی که قیمت دلار و نرخ تورم بالا رفته است ، من پروژه های خودم را نمیتوانم انجام بدهم. شما بایستی بیائید ، ١٣٠ درصد این پروژه های من را دوباره قیمتهایشان را آپ دیت کنید، تا بتونم این پروژه ها را تو شهرداری انجام بدهم. یعنی نرخ تورم واقعی را ١٣٠ درصد اعلام کرد و شورای شهر هم پذیرفت. این همانروز تصویب شد و مصوبه اش را دادند و بودجه شورای شهر که بایستی مصوبه بکند تا پولش را به شهرداری بدهند، این ١٣٠ درصد را همانجا مصوب کردند. ایشان هم خیلی راحت ١٣٠ درصد افزایش هزینه هارا بخاطر بالارفتن تورم گرفت. این یعنی خودش یک شاخص است که الان نرخ تورم ١٣٠ درصد است. تازه این مربوط به پارسال است که تورم بسیار پایین تر بود. از یک کانال دولتی که شهرداری تهران و شورای شهر تهران، این را قبول میکنند و تصویب میکنند و هزینه اش را هم میدهند. نرخ تورم میشود ١٣٠ درصد. دوم اینکه اصلا ما بگوییم که اساس کل جمهوری اسلامی را قبول نداریم و بواسطه ظلمی که در برابر ما کارگران کرده است، ولی خوب مسئله چگونگی پیشبرد مبارزه است. همانطوری که خود کارگران دارند مبارزه میکنند. همانطوری که همکارهای ما در جاهای بسیار سخت و پیچیده ، بقول شما با چنگ و دندان دارند مبارزه میکنند، بایستی روحیه کارگران ایران و مردم ایران را هم در نظر گرفت. طرح شعارهای ما و مسائل ما باید طوری باشد که بتواند وحدت آفرین باشد. بتواند همه آن بدنه کارگری جامعه ما که الان توی فقر و مسکنت گرفتارند، مشکل مسکن دارند و اصلا خود مسکن را ندارند، غذای کافی ندارند، حتی نان خالی گیرشان نمیاید و همه آن میلیونها بیکاری که گرفتار شده اند همه و همه بتوانند به میدان بیایند حقشان را طلب کنند.

کاظم نیکخواه: متاسفانه تماس ما با آقای اسانلو قطع شد. شهلا دانشفر ، بحث را باشما عجالتا ادامه میدهیم ، شما فکر میکنید چه شاخصهائی در رابطه با تعیین دستمزد ها باید در نظر گرفته شود ؟

شهلا دانشفر: تا مادامیکه سرمایه داری هست ، باید شاخصهائی وجود داشته باشد که کارگر بر اساس آن بتواند حق و حقوقش را بگیرد. اولین شاخص اینست که کارگر خودش باید یک طرف معامله بر سر تعیین دستمزد باشد. نه اینکه از بالای سرش بنشینند و نرخ مزد او را تعیین کنند. یعنی نمایندگان منتخب مجامع عمومی کارگران باید یه طرف مذاکره با دولت بر سر مسئله دستمزد باشند. جدا از این میزان دستمزد کارگران است. خوب روشنست که پیشرفتها و دستاوردهای جهان امروز، نشان میدهد که در جوامع سرمایه داری میشود و باید کارگر رفاه داشته باشد، میشود مسکن داشته باشد، میتواند زندگی ای انسانی داشته باشد. یک شاخص مهم مبنا گرفتن آخرین پیشرفت های کارگران در سطح جهانی بر سر میزان دستمزد و رفاه و زندگیش باشد. بعلاوه به نسبتی که ابزار تولید و بارآوری کار رشد پیدا میکند و تولید انبوه میشود، به همان نسبت باید کارگر رفاه انبوه داشته باشد. به همان نسبت باید کارگر هم از پیشرفت های بشری که حاصل تلاشهای خود او و کل جامعه است سود جوید. همچنین مسئله تورم است. روشن است که دستمزد باید اتومات متناسب با تورم افزایش یابد. اما به شرطی اینکه که کارگر تشکل خودش را داشته باشد. نقش و نظارتی در تعیین و تغییراتی که در نرخ تورم بوجود می آید داشته باشد. نکته مهم دیگر اینست که جدا از مساله دستمزد، کارگر از تامین اجتماعی لازم برخورد باشد. شما الان نگاه کنید می بینید که فرضا اگر میزان دستمزد کارگر دو میلیون تومان در ماه باشد. از این دو میلیون تومان ٧٠% اش هزینه مسکن است. در حالیکه در برنامه یک دنیای بهتر میگوییم که یک دهم در آمد کارگر بیشتر نباید صرف مسکن بشود و دولت در قبال آن مسئول است. یا مثلا بیمه درمانی رایگان و یا تحصیل رایگان است، که هم اکنون کارگر از این نیازهای اولیه خود محروم است. در نتیجه از آن دومیلیون دستمزدش ، کارگر باید هزینه دکتر و دارو و تحصیل فرزندانش را بدهد. بنابراین ، باید کارگر بعلاوه دستمزدی که میگیرید، از تامین اجتماعی مکفی برخوردار باشد. یعنی درمان و بهداشت برای همگان رایگان باشد. تحصیل رایگان باشد. باید به همه بیکاران بیمه بیکاری مکفی پرداخت شود و میزان دستمزدی که اشاره کردم، حداقل میزان آن باشد. منتها همین امروز، در توازن قوای مبارزاتی کنونی، کارگر با خواست حد اقل دومیلیون تومان دستمزد جلو آمده است. من میگویم این پرچم مهم و متحد کننده ای است. این پرچمی است که همه کارگران، همه معلمان، همه پرستاران، کارگر بیکار ، کارگر باز نشسته و کل جامعه باید بدست بگیرند. تشکل ها ی کارگری همه باید متحدانه بر سر این خواست کنار یکدیگر قرار گیرند. همانطور که این تشکلها بارها متحدانه قد علم کرده اند، اول مه برگزار کرده اند، به مناسبتهای مختلفی اعتراض راه انداخته اند، برای آزادی زندانیان سیاسی مبارزه کرده اند ، بر سر این خواست نیز دست به حرکت متحدی بزنند و بیانیه های مشترک و واحدی بدهند. اعلام کنند که از مبارازت کارگران پتروشیمی ماهشهر و فراخوان اتحادیه آزاد بر سر این خواست و طومار ٤٠ هزار کارگر حمایت میکنند. مجموعه اینها میتواند یک کارزار قدرتمند سراسری برای خواست افزایش دستمزدهاشکل بدهد. مجموعه این کارها میتواند شوراهای اسلامی و نهادهائی مثل کانون عالی شورای اسلامی را به عنوان یک مانع از پیش پای مبارزات کارگران کنار بزند. مجموعه این کارها در عین حال جهت و تصویر روشنی از خواسته های کارگران بر سر خواست دستمزد میدهد و کارگر را در موقعیت قدرتمندتری برای پیشبرد این مبارزه قرار میدهد. خوشبختانه همانطور که اشاره کردم، مرکز مهمی مثل پتروشیمی که همین الان کانون داغ چنین مبارزه ایست و این یک سنگر مهم است که ما را در موقعیت مناسب تری در این مبارزات قرار میدهد.

کاظم نیکخواه: من یک بحثی دیدم در کانون عالی شوراهای اسلامی و دارو دسته هایشان از جمله اولیا بیگی که میگوید : اگر سه پیش شرط عملی شود لازم نیست کارگران خواهان افزایش دستمزد شوند. یعنی قدرت خرید کارگران کم نشود، قدرت خرید پول ارز کم نشود و تورم بالا نرود. در اینصورت میشود با دستمزد موجود کنار آمد. که هر سال کارگران محبور به چانه زدن بر سر افزایش دستمزد نباشند. منصور اسانلو نظر شما در این رابطه چیست؟ فکر میکنید اصلا دلیل طرح این بحثها چیست؟

منصور اسانلو: اینها یک جور ایز گم کردن است. خلاصه اش ! اینکه آقای علی اولیا بیگی این حرف را میزند و یا کسانی که توی این کانون های عالی شورا ها و کانون عالی انجمن های صنفی این را میگویند …

کاظم نیکخواه: ارتباط مجددا قطع شد. شهلا دانشفر ، شما به این سوال جواب بدهید. شما بحثتان در رابطه با این سه شرط شورای اسلامی و اینها چیست ؟

شهلا دانشفر : آقای اسانلو از جای خوبی شروع کردند ، گفتند که اینها ایز گم میکنند، دقیقا همینطور است. اینها نهادهای شناخته شده و دست ساز دولتی هستند. اینها هر سال با گفته هایی از همین دست جلو می آیند و بخشی از نقش شان اینست که در جنبش کارگری ، مبارزات کارگری را به انحراف بکشانند. میکوشند تا مبارزات کارگری را به چهارجوبهای قانون کار، قانون اساسی و نمیدانم طرحهای بودجه دولتی محدود نگاه دارند. نقششان نیز همین است. الان هم دارند همین کار را میکنند. من میخواهم بگویم که حتی اگر جلوی تورم را بخواهند بگیرند، جلوی سقوط ارزش پول را بگیرند ، قدرت خرید کارگر ها را بالا ببرن ، یعنی جمهوری اسلامی باید برود. یعنی اگر بخواهندهمین سه شرطی که ایشان گفتند، تحقق پیدا کند ، جمهوری اسلامی باید برود. بعلاوه اینها چطور تورم را میخواهند متوقف کنند ؟ یکی از بحث های اینها اینست که افزایش دستمزد باعث ریختن پول بیشتر به بازار و در نتیجه رشد تورم میشود. ولی نمیگویند که چگونه است که در همین طرح بودجه سال ٩٣ خود از افزایش ٥٠ درصد هزینه ارتش حرف زده شده است و ریختن چنین پولی در بازار باعث تورم نمیشود. یا مثلا قرار است هزینه سپاه را ٣٠ درصد افزایش دهند. قرار است بودجه شورای نگهبان و نهادهای مذهبی شان را افزایش دهند و چرا ورود این پولها به بازار باعث تورم نمیشود اما اگر دستمزد افزایش یابد فورا تورم بالا میرود. خوب معلومست که هر بچه که کمی حساب و کتاب بداند و یک سرانگشتی محاسبه کند، متوجه میشود که موضوع از چه قرار است. چنین تبلیغاتی هدفش فراهم کرن زمینه برای تعرض بیشتر به زندگی و معیشت کارگران و کل جامعه است. خود این گفته ها نشان میدهد که یک چنین نهادهایی در مقابل کارگران قرار دارند و یکی از آن موانع که برشمردیم همینها هستند و باید از جلوی مبارزه کارگرا برداشته بشه !

کاظم نیکخواه: یک سوال دیگر دارم. بخشی از کارگران دومیلیون تومان دستمزد را مطرح کرده اند. شما هم در صحبت هایتان اشاره کردید. در این مورد چه فکر میکنید؟

شهلا دانشفر: اولا ، به نظر من نفس اینکه کارگرها با رقم آمده اند به جلو ، یک دستاورد است. یک پیشروی برای جنبش کارگری و کل جامعه است. یک قدرت نمایی است. کارگر آمده و میگوید این وضعیت را نمی پذیرم. همه حرفهای کانون عالی شورا های اسلامی ، و کانون عالی انجمن های صنفی و جناب روحانی و کمیسیون بودجه و غیره را نمیپذیرم. کارگران با اعلام رقم در مقابل همه اینها ایستاده اند. با این کار رسما میگویند که شورایعالی کار را قبول ندارند. دارند میگویند که شما جلوی تشکل ما را میگیرید، ما متحد میشویم و میگوییم حداقل ستمزد دو میلیون تومان در گام اول. به نطر من این قدم بسیار مهمی در جنبش کارگری است.

کاظم نیکخواه: چقدر این خواست عملی است؟

شهلا دانشفر: به همان درجه که کارگر در چنین ابعادی متشکل میشود و متحد میشود، پیشبرد این خواست راه خودش را باز میکند. ببینید چطور جمهوری اسلامی و مقامات مسئول در مقابل کارگران پتروشیمی گیر کرده اند. اول این کارگران خواست ٣٢ درصد را اعلام کردند، گفتند بسیار خوب، بررسی میکنیم. بعد کارگران که پاسخی نگرفتند، گفتند اصلا ٣٢ درصد نیز کافی نیست و ما در قدم اول خواستار دو میلیون تومان حداقل دستمزد هستیم. باز وقتی دولت و مقامات دست اندر کار سمبه کارگران را پرزور دیدند، گفتند خواست آنها را مورد بحث و بررسی قرار خواهند داد. کارگران نیز گفتند که یک هفته فرصت میدهیم. اگر جواب نگرفتیم دوباره دست از کار خواهیم کشید. همین اعتراضات راه عملی شدن این خواست را به روشنی نشان میدهد. بنابراین برای عملی شدن این خواست در سطح و ابعاد سراسری جلو بیاییم. ولی اگر منظور شما از نظر مالی است. که پاسخ بسیار روشن است. از جمله همین ٥٠ درصدی که میخواهند به بودجه سپاه پاسداران اضافه کنند ، اگر به کارگران بدهند، ببینید در یکسال چقدر هزینه کلانی میشود. بنابراین پیشبرد این خواست از هر جهت عملی است. باید حول آن بطور سراسری متحد شد و آنرا به گفتمان همه کارگران در تمام مراکز کارگری و در کل جامعه تبدیل کرد…

کاظم نیکخواه: فقط افزایش بودجه نیروهای انتظامی در طرح بودجه دولت ٩٠٠٠ میلیارد تومان است. من حساب کردم با این پول میشود حقوق دو میلیون کارگر در عرض یکسال را پرداخت کرد ! فقط با پول افزایش بودجه نیروی انتظامی!

شهلا دانشفر: …دقیقا . ببینید خود همین ارقام دزدی هایئ که در سازمان تامین اجتماعی کرده اند ، خود این دزدی های میلیاردی دیگری که کرده اند و هر روز ارقام جدیدی از آن رو میشود و همین امپراطوری عظیم مالی ای که خامنه ای دارد ، خود پولهای کلانی که دزدیهای هر روزه شان رو میشود، نشان میدهد که نه تنها برای افزایش دستمزدها بلکه برای تامین و رفاه کل جامعه منابع مالی کافی هست. اما این یک جنگ هر روزه است. باید برای جنگ متشکل بود، برای این جنگ باید متحد بود ، برای این جنگ باید سراسری عمل کرد و این یک جنبش سراسریست. بقول یکی از دوستان تو برنامه مستقیم روز گذشته که شما خودتان مجری بودید، میگفت که باید کمپین راه انداخت. مردم دارند از این موضوع و این مبارزه اینطور صحبت میکنند که باید کمپین سراسری راه انداخت. فراخوان من به کارگران اینست که هر جائی که تجمع اعتراضی هست ، باید خواست افزایش دستمزد در صدر خواستها باشد. اگر معلم هستیم، اگر پرستار هستیم ، اگر بازنشسته هستیم ، اگر بیکار هستیم ، اگر دانشجو هستیم، هر جائی که هستیم ، باید خواسته ما این باشد. این خواست را همه جا با اس ام اس منتشر کنیم و دو میلیون تومان حداقل دستمزد در گام اول همه جا شعار ما باشد.
کاظم نیکخواه: منصور اسانلو نظر شما در مورد خواست دومیلیون تومان دستمزد در ماه چیست؟
منصور اسانلو : این اتفاقا یک پیشنهاد خیلی خوبی هست ! حداقل یک خواسته ایست که هم واقعیست و هم با توجه به نرخ تورم ١٣٠ درصدی که گفتم و خودشان هم قبول دارند باید جواب بگیرد. من هم کاملا با این خواسته موافقم و از آن حمایت میکنم.

کاظم نیکخواه: شهلا دانشفر و منصور اسانلو از هردوی شما متشکرم که در این میز گرد شرکت کردید. امیدوارم که بتوانیم در مورد مسائل دیگر جنبش کارگری هم بحثهایی با شما داشته باشیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *