بحثی درباره بیکاری، میزگرد کانال جدید با نسان نودینیان و حسن صالحی

ناصر اصغری: شما اخبار کارگری را به دقت دنبال می کنید. ابتدا اگر امکان دارد بطور خلاصه در باره وضعیت بیکاری در ایران برایمان بگوئید. آمارهای دولتی بیکاری را چگونه توصیف می کنند؟

نسان نودینیان: آمارهای دولتی نرخ بیکاری تابستان ٩٣ را ٩ و نیم درصد اعلام کرده اند. میانگین نرخ بیکاری جوانان ١٥ تا ٢٤ ساله ٢٢ و ٩ دهم درصد. که این نرخ برای مردان ١٩ و یکدهم درصد و زنان ٤٣ و ٦ دهم درصد است. و متوسط نرخ مشارکت اقتصادی (اشتغال) در بهار امسال معادل ٣٧ و ٢ دهم درصد اعلام شده که این نرخ برای مردان ٦٢ و ٧ دهم درصد و برای زنان ١١ و ٧ دهم درصد است. نرخ مشارکت اقتصادی (استغال) برای مناطق شهری ٣٦ و ٢ دهم درصد و روستایی ٣٩ و ٨ دهم درصد است. براساس نتایج طرح آمارگیری، استان خراسان شمالی با ١٦ و ٢ دهم درصد دارای بالاترین و استان تهران با ٥ و ١ دهم درصد کمترین نرخ بیکاری را در میان استانهای کشور دارند. در سال ١٣٩١ استان لرستان بیشترین نرخ بیکاری را داشته است. حسن روحانی پیش از انتخابات سال ١٣٩٢ گفته بود در سال ١٣٨٤، ٢٠ میلیون و ٨٦٠ شاغل داشتیم و در سال ١٣٩١، ٢٠ میلیون ٦٠ هزار نفر. و گفته بود: “دانشجویان باید پس از پایان تحصیلات به مشاغل مورد نظر خود دست پیدا کنند”. روحانی در تاریخ ٢٣ تیر ١٣٩٢ در مجلس شورای اسلامی در خصوص بیکاری فارغ التحصیلان گفت در چهار سال آتی بین چهار تا پنج میلیون جوان دانش‌آموخته دانشگاهی بیکار خواهیم داشت. تعداد کسانی که در طول ٨ سال گذشته مشغول به کار شده‌اند، بسیار اندک است. براساس آمار مرکز آمار بین سال‌های ١٣٨٥ تا ١٣٩٠ رقم شاغلان سالی ١٤٠٠٠ نفر بوده است. روحانی می‌گوید در پایان سال ١٣٩٢ حدود ٤٠٠ هزار نفر متخصص کامپیوتر بیکار و ١٠٠ هزار مهندس بیکار داشته‌ایم. هر سال از دانشگاه‌های ایران ٩٠٠ هزار نفر فارغ‌التحصیل می‌شوند . و البته به این آمار اشاره نکرده و نگفته است که سالانه بیش از ٢٠٠ هزار تحصیل کردگان دانشگاه ها از ایران خارج میشوند. در ارتباط با بیکاری بیش از ده میلیون بیکار در ایران بیکارند. برای نشان دادن ابعاد عمیقا مخرب فقر اجتماعی باید با این مسئله توجه داشت که “در عین حال، مسئله دیگر امروز بازار کار را باید کاهش جمعیت فعال کشور (مجموعه بیکاران و شاغلان) دانست چرا که از کل ٦٣ میلیون و ٨٦٢ هزار نفری که از جمعیت کشور در سن کار قرار دارند، تنها بیش از ٢٣ میلیون و ٧٠٠ هزار نفر در آمارهای جمعیت فعال اقتصادی قرار گرفته‌اند که از این تعداد نیز ٢ میلیون و ٢٥٧ هزار نفر بیکار مطلق هستند. منبع: از آمار سایتهای دولت روحانی”. و اینرا اضافه کنم که ایران در پیک جمعیتی جوان قرار دارد.

دو پدیده در مورد بیکاری در این شرایط بسیار برجسته است. اول: سونامی بیکاری چند میلیونی که بنام سونامی بیکاری جوانان شناخته شده است و دولت هم به وجود بیش از پنچ میلیون جوان دانش آموخته اقرار کرده است. و دوم: بیکارسازی وسیع و گسترده‌ای است که از چند سال قبل شروع و در ابعاد گسترده و پر دامنه‌ای در جریان است. این دو شاخص از مسئله بیکاری پدیده بیکاری در ایران تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی را در شکل ساختاری بوجود آورده است.

در مورد بخش اول و سونامی بیکاری جوانان و تحصیلکرده آمار و ارقام کافی ارائه شده. راه حل ایجاد اشتغال هم وجود ندارد. و البته هر روز بر ابعاد تعداد و ارقام سونامی بیکاری جوانان اضافه میشود. روزنه و امیدی برای اشتعال و کاهش تعداد جوانان بیکار هم وجود ندارد. در اوایل آذر ماه ١٣٩٣ خبر ١٣٠ هزار تحصیل کرده بیکار در لرستان منتشر شد. و در مورد بخش دوم بیکارسازی وسیع و گسترده دامنه اخراج و بیکارسازی نیز ادامه دارد. ما هر روز شاهد بیکارسازی هستیم. کارگران شاغل با سوابق کار چندین ساله بیکار میشوند. در اوایل آذرماه خبر از بین رفتن ٧٠٠ هزار شغل منتشر و رئیس موسسه کار و تامین اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفته در حال حاضر ٩ میلیون و ٥٠٠ هزار نفر بیکار وجود دارد. و تعداد افراد شاغل را نیز ٢٢ میلیون نفر اعلام کرد.

ناصر اصغری: چرا اینجوری است؟ چرا این همه بیکار در این جامعه داریم؟ چرا بخصوص در بین زنان و جوانان، حتی با اینکه حاضرند با دستمزد کم هم کار بکنند و معمولا از مدارک تحصیلی بالائی هم برخوردارند، باز با یک چنین آمار دهشتناکی از بیکاری روبرو هستیم؟

حسن صالحی: کاملا درست می گوئید. هیچ چیز بدتر از این نیست که کسی که در این جامعه آماده به کار باشد و اعلام کند که می خواهد کار بکند ولی شما به او بگوئید کار نیست. کسانی که دربدر دنبال کار می گردند و کلی تحقیر می شوند و نهایتا مجبورند با فقر و گرسنگی دست و پنجه نرم می کنند. چرا؟ چونکه کار نیست و حق تامین معاش از آنها گرفته شده است. و یا نگاه کنید وقتی که کارفرمایان بدلیل حفظ سوددهی کارگران را بیکار می کنند. اینجا هم مسئله خیلی دردآور و غیرانسانی است چرا که شما تا به حال ندیده اید که کسی بیاید و امنیت سرمایه و سرمایه دار را بخطر بیاندازد. ولی تا به امنیت شغلی کارگر بر می گردد مثل اینکه از کیسه خلیفه می بخشند. وقتی که ما از امنیت شغلی برای کارگر حرف می زنیم این همطراز با امنیت برای سرمایه و سرمایه دار است. در کشورهای سرمایه داری، قانون و دادگاه و پلیس گذاشته اند که کسی حق نداشته باشد امنیت سرمایه دار را به خطر بیاندازد و مثلا سرمایه او را مصادره کند. ولی تا نوبت به کارگر می رسد براحتی او را از تیغ اخراج می گذرانند. چون سود سرمایه دار ایجاب می کند. و یا مورد دیگر وقتی که کارگر را به خاطر بکارگیری تکنولوژی جدید از کار بیکار می کنند. خیلی عجیب است. قرار بوده که بکارگیری تکنولوژی تازه زندگی آدمها را بهتر کند ولی در عوض منجر به بیکاری می شود. اشکال از خود تکنولوژی نیست. اینجا هم اشکال از سرمایه دار و مناسبات موجود است. وگرنه چرا باید امنیت شغلی کارگر با نوآوری در تکنولوژی و یا نوسانات بازار که خود کارگر هییچ کنترلی بر روی آن ندارد خراب شود؟ زندگی اش از هم بپاشد؟ در مورد تکنولوژی تازه این علی القاعده باید باعث بشود مردم کمتر کار کنند. زندگی ها بهتر شود و حتی امکان کاری ایجاد گردد. ولی نمی شود چون باز هم مسئله به خطر افتادن سود سرمایه در کار است.

ولی اجازه بدهید در مورد مسئله بیکاری در ایران من بر یک موضوع متفاوت تاکید کنم. نرخ بیکاری در ایران در مقایسه با همه کشورهای دیگر بالاست و خیلی هم بالاست. خودشان آماری داده اند و گفته اند ٩ و نیم میلیون نفر که می شود ٣٢ درصد جمعیت فعال کشور. من که فکر می کنم تعداد از این هم بیشتر باشد. مسئول مستقیم این وضع جمهوری اسلامی و سیاستهای اقتصادی و ارزی جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی با در اختیار داشتن منابع مالی و ثروت جامعه بیشترین بودجه دولت را برای پر کردن شکم آخوندهای فیضه و دستجات سرکوبی که از قضا برای سرکوب کردن مبارزات کارگران و تحمیل شرایط زندگی چند برابر زیر خط فقر بخدمت گرفته می شوند، صرف می کند. مسئله اشتغال و زندگی مردم اگر هم مشغله دولت باشد به این معنا مشغله است که چطوری برای حفظ خودش چوب حراج به زندگی مردم بزند و نه چیز دیگر. همین بودجه سال آینده را نگاه کنید. بودجه سپاه را تا ٥٠ درصد افزایش داده اند. در این بودجه کل هزینههای دفاعی دولت شامل ارتش و نیروهای بسیج تا ٣٣ درصد افزایش داشته است. دولت همچنین ٣/٧ میلیارد دلار به قرارگاه خاتم الانبیاء سپاه اختصاص داده که دو برابر بودجه سال جاری این سازمان است. خوب سئوال این است که اینها را می خواهند برای چی؟ برای اینکه جلوی مردم در بیایند و صدای آنها را خفه کنند؟ پول صرف می کنند که زیر بغل حزب الله لبنان و رژیم بشار اسد را بگیرند؟ تا بتوانند در عراق قدرت مانور بیشتری داشته باشند و در معادلات منطقه دست بالاتر پیدا کنند؟ پس زندگی و شغل مردم چی می شود؟ اینجاست که من می گوئیم مسئول مستقیم این وضع رژیم است. وگرنه می شود بودجه ایی داشت که در خدمت راه انداختین فعالیت های تولیدی، تامین شغل و آسایش و رفاه زندگی مردم باشد. چند قلم فسادهای مالی اینها که که به قول رفسنجانی فقط نوک کوه یخ فساد است، و چند مورد از بخور بچاپ هایشان و خرجی که صرف سرکوب و عوامفریبی می کنند می تواند کلی شغل ایجاد کند.

ناصر اصغری: من هم قبول دارم که دولتمردان ایران شبها می نشینند و تنها برای دو چیز برنامه می ریزند که چطوری بچاپند و چطوری سرکوب کنند. بهرحال. سئوال بعدی من از نسان است. جدا از وضعیت ایران زیر سیطره جمهوری اسلامی که خود جنگلی شده است در بعضی از کشورهای دیگر هم رقم بیکاری در بین جوانان به بالای ٢٠ درصد هم میرسد. بیکاری چه تأثیراتی بر کارگران و خانواده آنها دارد؟ و فکر می کنید چگونه می شود بیکاری را کاهش داد؟

نسان نودینیان: بیکاری وضعیت خوشایندی نیست. بیکاری فقر را اجتماعی، معیشت و رندگی میلیونها نفر از مردم را در معرض نابودی و خطر قرار خواهد داد. به هر میزان نرخ بیکاری بالا رفته درآمد تامین زندگی مردم در جامعه پایین میاید و استانداردهای معیشت، رفاه، پزشکی و دارویی و تفریح و ورزش و سرگرمی از بین میرود. نقش بیكاری و تبعات آن را نمی توان در بروز آسیب های اجتماعی نادیده گرفت. با طولانی شدن مدت بیکاری (بیکاری ساختاری) در خانواده ها طلاق پیش میاید. فحشا گسترش مییابد. بر تعداد کودکان خیابانی افزوده میشود. کارتن خوابی و بی سرپناهی و اعتیاد گسترش مییابد. بیکاری پدیده‌ای است که هر ساعت و هر لحظه تاثیرات اجتماعی خود را نمایان میکند. محرومیت فرزندان خانواده‌های بیکار از تحصیل، محرومیت از رفاه و آسایش، فشار روانی و پایین آمدن آرامش روانی از مصائب مخرب بیکاری است. طبق گزارش انجمن رواشناسی حدود ٢١ درصد مردم ایران به بیماری های روانی مبتلا هستند. فقر و بیکاری به عنوان مادر مشکلات مردم بوده و سایر آسیب های اجتماعی نیز اغلب از عوارض فقر اقتصادی به شمار می آیند. ما اخیرا شاهد بالا بودن تعداد خودکشی ها هستیم که خود نیر ناشی از شرایط اقتصادی مردم و البته بیکاری فاکتور تعیین کننده ای است. در حال حاضر بیش از ٣ میلیون کودک محروم از تحصیل داریم که به دلیل مشکلات ناشی از فقر از تحصیل بازمانده اند. کودکان کار نیز که به حدود ١/٥ میلیون نفر می رسند از عواقب فقر هستند. سو تغذیه و گسترش بیماری های عفونی ناشی از عدم رعایت بهداشت از عوارض دیگر فقر است. بالا رفتن سن ازدواج جوانان و کاهش آمار ازدواج از عوارض دیگر فقر است. کاهش بیکاری در شرایط کنونی با توجه به فاکتورها و آمار بیکارسازی ها و سونامی بیکاری جوانان کاری دشوار است. امید و روزنه گسترش اشتغال بسیار ضعیف است. اما در میان کارگران شاغل جنبشی تعرضی و سدهای دفاع از اشتغال هم اکنون در جریان است. هزاران نفر از کارگران در معادن از بافق تا ده ها معدن دیگر علیه بیکارسازی دولت و کارفرماها در اشکال مختلف اعتراضی و از جمله اعتصاب ایستاده اند. راه حل مهم و ماندگار و موفق مبارزه علیه بیکارسازی دفاع از حفظ اشتغال است. همچنانکه گفتم این جنبش زنده و تعرضی هم اکنون در جریان است. کارگران بطور ملموس و روزمره در سه عرصه در مقابل دولت و کارفرماها صف آرایی کرده اند. اول مبارزه برای افزایش دستمزدها، دوم مبارزه علیه حقوقهای پرداخت نشده و سوم اعتصاب و مبارزه برای حفظ اشتغال. این عرصه های مهم مبارزه بشکل برجسته‌ای در جریان است. راه حل طبقاتی – سیاسی کارکران گسترش وسیع، سراسری و هماهنگ کردن این عرصه‌های از اعتراض است. به هر درجه کارگران در این عرصه‌ها شعار و پرچم مطالباتی و خواست شفاف را طرح و بلند کرده اند مورد توجه توده بیشتری از کارگران در بخشهای مختلف در کارخانه و محیط کار قرار گرفته‌اند. این عرصه‌ها از اعتراض و خواست بیمه بیکاری راه حل مبارزه علیه بیکاری و گامهایی اعتراضی برای کاهش بیکاری است.

ناصر اصغری: باز هم باید تأکید کنم که جدا از وضعیت ایران و طاعون اسلامی که زندگی را بر مردم این کشور تباه کرده است، سخنگویان و توجیه کنندگان سیستم تولید سرمایه داری اینگونه تظاهر می کنند كه بیكاری چیزی نیست که کسی بتواند جلویش را بگیرد. مثل زلزله و غیره، بلای آسمانی است. جواب شما به این استدلال چیست؟

حسن صالحی: راستش من نمی دانم که آیا متفکرین جامعه سرمایه داری این را می گویند و یا نه. ولی اگر هم بگویند حتما منظورشان این است که از پذیرفتن مسئولیت در قبال بیکاری گسترده در جامعه طفره بروند. وگرنه مثل روز روشن است که بیکاری به قوانین طبیعت ربطی ندارد. تازه مگر خود حوادث طبیعی چقدر واقعا در عصر ما طبیعی هستند. وقتی بلعیدن و تاراج منابع طبیعی در خدمت سودافزایی سرمایه خودش عامل مهمی در ایجاد به اصطلاح فجایع طبیعی هستند. منتها یک چیز بطور قطع درست است و آن اینکه بیکاران و کارگران بیکار هیچ نقشی در ایجاد بیکاری ندارند. بیکاری نه اتفاقی است و نه بدلیل بخت بد کسی است. بیکاری عارضه نطام سرمایه داری است. اگر خوب دقت کرده باشید دولت های سرمایه داری در طرحهای اقتصادی خودشان در بهترین حالت از کاهش بیکاری حرف می زنند و نه از ایجاد اشتغال کامل. چرا اینطور است؟ بخاطر اینکه به ارتش ذخیره بیکاران احتیاج دارند. خودشان البته این احتیاج را اینطور فورموله می کنند که باید بیکاری تا حدی وجود داشته باشد تا وقتی که کارخانه داری به کارگر احتیاج داشته بتواند کسی را به استخدام خود در بیاورد. حتی با این تعبیر هم نیازهای سرمایه دار تعیین می کند که شما باید کی کار و معاش داشته باشی و نه چیز دیگری. در هر صورت سرمایه داری نیاز داره که همیشه درصدی از جامعه بیکار باشند. بقول منصور حکمت یک دخمه در جامعه درست کردند و بیکاران را در آن جا می اندازند. از این مسئله یک چماق درست می کنند و بالای سر کارگر شاغل نگه می دارند تا اگر تکانی بخورد او را تهدید به سقوط به آن دخمه کنند. این خاصیت اصلی وجود ارتش ذخیره بیکاران برای سرمایه داری است. به این ترتیب می بینیم که وجود بیکاری فقط عوارضش به بیکاران محدود باقی نمی ماند. سرمایه داری با حربه بیکاری تلاش می کند که شرایط بدتر کار، اضافه کاری، و حتی دستمزد کمتر را به کارگران شاغل تحمیل کند و فشار تامین معیشت بیکاران را بر دوش کراگران شاغل بگذارد.

در هر صورت در جامعه ایی که بر پاشنه سود نمی چرخد و قرار نیست که ما برای کس دیگری در قبال مزد کار کنیم چون همه برای خودشان کار می کنند و می خواهند نیازهای خودشان را تامین کنند، طبعا بیکاری وجود ندارد. در چنین جامعه ایی که از نظر ما یک جامعه سوسیالیستی هست بطور قطع همه بدون استثناء یک فعالیت مفیدی انجام می دهند که زندگی شان بهتر بشود. بر خلاف جامعه سرمایه داری که همه باید برای سرمایه کنند انسانها فعالیت می کنند تا امکانات بیشتری در اختیار انسان باشد و از زندگی مادی و معنوی بهتری برخوردار باشند.

ناصر اصغری: در ایران بطور مشخص برای مقابله با بیکاری و شرایط وحشتناکی که بیکاری به دنبال می آورد، چه اقدامات مشخصی را می شود در دستور گذاشت؟

نسان نودینیان: دولت روحانی برنامه ای برای اشتغالزدایی ندارد. دو سند چندین صفحه ای با بیش از دویست بند توسط این دولت منتشر شده. در هیچ جای این سند اشاره مستقیمی به بیکاری، و راه حل کاهش بیکاری بشکل شفافی وجود ندارد. در روزهای اول آغاز کار دولت یازدهم بر انبساط و انقباض در عرصه بازار و تقاضا و انغطاف پذیری و بیمه بیکاری گفتمان و برنامه دولت را اعلام کردند. و در اسناد راهبردی حل بیکاری همچنانکه در مقدمه گفتم سند روشنی ارائه نداده اند. اطاقهای فکری دولت هم بر راه حل‌های کلاسیک و تکراری و غیرعملی صحبت کرده‌اند از جمله میگویند: راه حل اول: افزایش ساخت مسکن می باشد، زیرا ساخت مسکن سبب ایجاد مشاغل متنوع می شود. راه حل دوم: توسعه جهانگردی و گردشگری میباشد. راه حل سوم: توسعه فعالیت های عمرانی. راه حل چهارم: توسعه فعالیت‌های تکنولوژی اطلاعات توسعه فعالیت‌های آی تی سبب به کارگیری نیروهای جوان و با استعداد کشور می شود و سبب اشتغال زایی و همچنین موجب ارز آوری قابل ملاحظه ای می شود. راه حل پنچم: جلوگیری از قاچاق کالاها. قاچاق کالا سبب می شود بسیاری از شرکتهای تولیدی ورشکست شده و بسیاری از کارکنان آنها بیکار شوند جلوگیری از قاچاق و حمایت از کالای ایرانی سبب اشتغال زایی شده و از بیکاری جلوگیری می کند. راه حل ششم: حمایت از کارافرینی و کار آفرینان. راه حل هفتم: اصلاح قوانین کار در کشور مسأله ای که در مورد قوانین مربوط به کار ایران معروف است، گذاشتن بارهای زیاد برای کارفرمایان است. مثلا قوانین، دست کارفرمایان را در خصوص اخراج کارکنان و تعدیل نیروی کار با تغییر تکنولوژی بسته است و امنیت کاذب برای کارگران به وجود آمده که کارگری می تواند بدون انجام کارهای محوله همچنان به شغل خود ادامه دهد در حالی که بازدهی او پائین است. بنابراین با توجه به این شرایط، هزینه های کار نکردن و عدم مهارت نیروی استخدامی را کارفرما می پردازد در حالی که در کشورهای پیشرفته، دولت اینگونه هزینه ها را می پردازد تا کارفرمایان متضرر نشوند. بنابراین اصلاح قوانین موجود و کاستن از هزینه های کارفرمایان، موجب افزایش سرمایه گذاری ها و ایجاد اشتغال خواهد شد. راه حلهای دولت و متخصصین اقتصادی و برنامه ریزیهای این نظام کاری است در جهت به انقیاد کشیدن کارکران. چه تعداد توریست و جهان گرد حاضر است به کشوری بیاید که با پوشش دوران مرخصی اش را سپری کند. به مملکت سنگسار و اعدام بیاید؟ ساخت مسکن هم اکنون چالش بزرگی است. بیشتر پروژه ها هم در حال تعطیل و نیمه ناتمام است. مافیای مالی ـ نظامی سپاه پاسداران رابطه تجاری با بیرون از مرزها، نبض اقتصاد را در دست اختاپوسی اش گرفته، قاچاق کالا توسط خود اینها سازماندهی میشود. حمایت از کارآفرینی با کدام پروژه های وسیع و رفاه و حمایت مالی و اقتصادی انجام خواهد شد. این طرح ها کاذب و گمراه کننده برای پوشاندن پدیده بیکاری است. گفته اند دست کارفرما را در اخراج کارگران به اصطلاح با اصلاح قانون کار باید باز گذاشت تا نیروی بیکار وارد بازار کار شود. این هم روش مزورانه دولتی است که اختلاف و شکاف نسلی میان کارگران را بیشتر و با این روش از پیشبرد صورت مساله اصلی کاهش بیکاری و ایجاد اشتغال گریز بزند. راه حل سر راست و فوری ما دفاع از اشتغال و بیمه بیکاری است. کارگران بیکار خواهان یک زندگی انسانی هستند. “تقابل با ابعاد فاجعه بار بیکاری، نیاز فوری به جنبشی قدرتمند و سراسری علیه بیکاری است. ستون و پایه اصلی چنین جنبشی نیز جوانان بیکار هستند. تجربیاتی چون تجمع جوانان شازند اراک در مقابل فرمانداری برای استخدام در پروژه اورحال پالایشگاه “امام خمینی” که توانستند فرماندار را ناگزیر به پاسخگویی کنند، میتواند درسهای آموزنده ای برای تجمع در مقابل کارخانجات و مراکز کار در شهرهای دیگر برای استخدام جوانان آن شهر باشد. و یا استفاده از مدیای اجتماعی و ایجاد گروههای اعتراضی علیه بیکاری در صفحات ویژه فیس بوک و گردآوری نیرو برای جلو بردن اعتراض علیه بیکاری یک شکل دیگر از گردآوری نیرو و سازمانیابی در این عرصه مهم مبارزه است. منبع نوشته ای از شهلا دانشفر تحت عنوان “پاسخ به سونمی بیکاری اتحاد سراسری علیه رژیم است””.

ناصر اصغری: جمهوری اسلامی خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار را “تشکلهای کارگری” معرفی می کند. یک تشکل کارگری باید معضل بیکاری را معضل خود بداند. آیا این نهادهای دولتی بیکاری را امر خود تعریف کرده اند؟

حسن صالحی: نه بهیچوجه. اینها خودشان بخشی از صورت مسئله و از عوامل سرکوب و تحمیل بی حقوقی به کارگران هستند. تلاش اینها البته این است که پز همراهی با کارگران بگیرند تا در مبارزه آنها سنگ اندازی و کارشکنی کنند. ولی همانطور که شما گفتید یک تشکل واقعی کارگری بدون شک باید بیکاری را امر خودش بداند؛ نه به این خاطر که در دنیای ناامنی که سرمایه داران درست کرده اند هر کس می تواند دچار این معضل بشود بلکه به این خاطر که بیکاری و عواقب آن یعنی فقر و فلاکت و رقابت مخرب هم زندگی ها را نابود می کند و هم مانع مهمی در اتحاد طبقاتی کارگران ایجاد می کند. به نظر من کارگران شاغل از آنجایی که زیر سقف یک کارخانه جمع هستند و مثل کارگران بیکار پراکنده نیستند می توانند نقش مهمی در مبارزه علیه بیکاری داشته باشند و پل محکمی میان کارگران شاغل و بیکار ایجاد کنند.

تا آنجا که به بیکارسازی کارگران برمی گردد مایلم به این نکته اشاره کنم که برپایی اجتماعات و تشکیل مجامع عمومی ظرف مناسبی برای مبارزه است. بعلاوه فکر می کنم که شرکت دادن خانواده ها و جلب حمایت بیکاران در مبارزه علیه بیکارسازیهای نقش زیادی دارد. خانواده ها و همسران باید در اجتماعات شرکت داده شوند و تلاش شود که از آنان گروههای جلب حمایت از مبارزه در محلات و کارخانه های دیگر سازمان یابد و بعنوان مرکز ثقل اهرمهای فشار بر دولت فعالیت کنند.
شاید لازم باشد در باره راهای گوناگون مقابله با بیکاری و تجربیات جنبش کارگری در فرصت دیگر با تفصیل بیشتری حرف زد.

(نوشته بالا متن سومین شماره “میزگردهای کارگری” تحت عنوان “بحثی درباره بیکاری” است که برای تلویزیون کانال جدید ضبط شده بود و متن کتبی شده آن توسط شرکت کنندگان از حالت گفتاری به حالت نوشتاری ادیت شده است.)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *