“فاكتها و واقعیات”
پرسش از فاتح بهرامی
انترناسیونال: مخالفین انقلاب اکتبر مدعی اند که این رویداد نه انقلاب بلکه، دسیسه و توطئه و کودتای گروهی از کمونیست ها به رهبری لنین بوده است. آیا بنظر شما این رویداد یک انقلاب بوده است و طبقه کارگر روسیه در آن نقش کلیدی داشته است؟ بر اساس کدام فاکت ها و واقعیات می توان توضیح داد که انقلاب اکتبر با مشارکت توده ها و بویژه با شرکت فعال طبقه کارگر انجام گرفته است؟
فاتح بهرامی: تبلیغات مبتذل و بنجل مخالفین انقلاب اكتبر تازگی ندارد. بورژوازی برای حفظ نظام پوسیده اش در كنار ابزارهای سركوب به ماشین تبلیغات و دروغ و تحریف و توطئه علیه انقلاب و انقلابیگیری كارگری نیز نیازمند است. مادام كه سرمایه داری حاكم است كارخانه های تولید نفرت و دروغ علیه كمونیسم و كارگر و انقلاب كارگری با سرعت كار میكنند و محصولات نكبت بیرون میدهند.
معضل مخالفین انقلاب اكتبر بر سر توطئه و كودتا نیست، بلكه نفس انقلاب كارگری و تاثیرات عظیم و ماندگار آن در جامعه اساس مساله شان است، از این هراسانند كه انقلاب اكتبر بعنوان یك الگو و امید برای رهائی از نظام ضد انسانی سرمایه داری نقش ایفا میكند. و گرنه چرا صد سال پس از انقلاب اكتبر هنوز بورژوازی به سمپاشی علیه لنین و انقلاب اكتبر نیاز دارد؟ چرا وحشت از اكتبر و ترس از انقلابیگیری هنوز كابوس بورژوازی است؟
انقلاب اكتبر نشان داد برپائی حكومت كارگری و برافراشتن پرچم رهائی بشر امكانپذیر است. انقلاب اكتبر نشان داد كه طبقه كارگر سازمانیافته تحت رهبری حزب خود میتواند دولت بورژوائی را سرنگون كند و قدرت سیاسی را بدست بگیرد. این انقلاب پراتیك یك طبقه عظیم بود كه نشان داد سوسیالیسم امكانپذیر است. پیروزی و شكست انقلاب اكتبر، هر دو، برای طبقه كارگر و برای هر كسی كه میخواهد بشریت از نكبت دنیای سرمایه داری رها بشود حاوی درسها و پیامهای مهمی است. یك پیام مهم پیروزی این انقلاب برای امروز است، كه این وضعیت دهشتناك تحمیلی سرمایه داری كه بشریت را دارد به قهقرا میبرد، میتواند تغییر كند و به استثمار و ستم و تبعیض و نابرابری و جنگ و دیگر مصائب سرمایه داری پایان بدهد.
انقلاب اكتبر مهمترین واقعه سرنوشت ساز تاریخ مبارزه طبقاتی است. این انقلاب محصول پراتیك یك طبقه میلیونی بود كه اتفاقا میدانست برای منافع طبقاتی خود مبارزه میكند و طبقه كارگر در ابعاد میلیونی در آن شركت و حضور داشت بلكه پیشروترین احزاب و تشكلهای كارگری سالها در شكل دادن به این انقلاب نقش اساسی داشتند.
جان رید در مقدمه كتاب “ده روزی كه دنیا را لرزاند” درباره طبقه كارگر روسیه و رابطه اش با انقلاب اكتبر نكات جالبی را نقل میكند، میگوید:
“ویلیام انگلیش والینگ در كتاب خویش به نام “پیام روسیه” كه شرح مختصری است از انقلاب ١٩٠٥، روحیه كارگران روسی را كه بعدها تقریبا همگی در صف بلشویسم قرار گرفتند بدین گونه تشریح میكند:
>آنها (كارگران) میدیدند كه حتی آزادترین حكومتها، اگر به دست طبقات دیگر باشد، احتمالا ناچارند مانند گذشته گرسنه باشند… كارگر روسیه انقلابی است، ولی زورگو نیست. دگماتیك نیست، از خرد محروم نیست. او حاضر است پشت باریكادها بجنگد- و میداند كه یعنی چه- او در بین كارگران سراسر جهان یگانه كارگری است كه این را از روی تجربه شخصی خویش میداند. او آماده است و میخواهد علیه ستمگران- طبقه سرمایه داران- مبارزه كند و تا پایان مبارزه كند. ولی موجودیت طبقات دیگررا از یاد نمیبرد. تنها چیزی كه از آنها میخواهد اینست كه، به هنگام درگرفتن توفانی كه فرا میرسد، آنها در این سو و در آن سو قرار گیرند… آنها (كارگران) تائید میكنند كه سازمانهای سیاسی آمریكا از سازمانهای سیاسی آنها بهتر است. ولی آنها به هیچ روی نمیخواهند به جای مستبدی مستبد دیگر را (طبقه سرمایه دار را) بنشانند… كارگران روسیه را در گروههای چند نفری در مسكو، در ریگا، در اودسا، تیرباران و اعدام كردند. آنها را هزار هزار به زندان افكندند، به كویرها و مناطق قطبی تبعید كردند. و آنها همه اینها را به جان خریدند نه به خاطر چیزی مانند امتیازات مشكوك كارگران گلدجیلد یا كریپل كریك…<
بدین سبب است كه در روسیه، در بحبوحه جنگ، انقلاب سیاسی به انقلاب اجتماعی تكامل پیدا كرد و سرانجام عالی خود را در پیروزی بلشویسم یافت.”
درباره “فاكتها و واقعیات” این رویداد تاریخی بزرگ باید به اسناد و تاریخ این انقلاب رجوع كرد. در میان اسناد مربوط به تاریخ انقلاب اكتبر كتابهای زیر جزو معتبرترین و مطرحترین اسناد هستند و به فارسی ترجمه شده اند و روی اینترنت وجود دارند.
١- تاریخ انقلاب روسیه، لئون تروتسكی – ٣ جلد.
٢- انقلاب بلشویكی، ای.اچ.كار – ٣ جلد.
٣- ده روزی كه دنیا را لرزاند، جان رید.
انقلاب اكتبر با شعار “همه قدرت به شوراها” به سرانجام رسید. و بنا به نقل مندل از بریل ویلیامز “توده ها ﻗﺪرت شوراﺋﯽ را بیش از برنامه های حزبی یا مجلس موسسان حلال مشكلات خود میدانستند، و تنها بلشویكها بودند كه واقعا با قدرت شورائی پیوند داشتند… اینك حزب آنها بود كه میتوانست روی موجی از همبستگی توده ای قدرت را كسب كند.” این فقط یك نمونه از موارد متعدد مشابه در اسناد موجود است كه خیلی از آنها بروایت مخالفین بلشویكها و حتی افراد ضد كمونیست است كه تاكید دارند بلشویكها دارای نفوذ عظیم توده ای در میان كارگران و سربازان و مردم زحمتكش بودند. اما بورژوازی مشكلش نفهمی و كمبود اطلاعات نبوده و نیست، امرشان دفاع از مالكیت خصوصی و بربریت سرمایه داری است.
اما یك گوشه این بحث و كلا مساله “كودتای اقلیت” به این برمیگردد كه بورژوازی و حتی بخشی از چپهای سابق از موضع دمكراسی انقلاب اكتبر را از این جنبه زیر سوال میبرند كه لنین و بلشویكها اكثریت شوراها را با خود نداشته اند. پاسخ قاطع به این بورژواها اینست كه كمونیستها هر وقت امكان گرفتن قدرت سیاسی را داشته باشند، حتی اگر در اقلیت باشند، یك آن معطل نمیشوند و نباید بشوند و كوچكترین ارزشی برای این نوع انتقادها نباید قائل شد. گرفتن قدرت از دست بورژوازی مستلزم داشتن اكثریت نیست. باوجودیكه در ماه اكتبر لنین و بلشویكها در شوراها اكثریت داشتند اما مخالفین انقلاب اكتبر ساز خود را میزنند. این بحثی درچهارچوب حزب و قدرت سیاسی است كه باید جداگانه مورد بحث قرار بگیرد.