بحرانی که از ماه های اخیر در ونزوئلا در جریان است علل، خصوصیات و ابعاد متعددی دارد. بحران با کاهش قیمت نفت در دو سه سال گذشته آغاز و سپس تشدید شد و در ادامه به رکود و گرانی ناگهانی منجر شد. تکان های شدیدی که کاهش قیمت نفت ایجاد کرد یک مشکل اقتصادی دیگر ونزوئلا را هم که اقتصاد تک محصولی و متکی به نفت است، در مقابل دید گذاشت. بخش اعظم اقتصاد ونزوئلا متکی به نفت است. با شروع افت قیمت نفت اقتصاد ونزوئلا که از زمان روی کار آمدن چاوز رشدی مداوم را نشان میداد، بحرانی شد و بسرعت ابعاد جدی ای بخود گرفت. اکنون یک رکود و تورم بطور جدی و عمیق گریبان اقتصاد این کشور را گرفته است. تورم در ونزوئلا ماههاست که نجومی است. خود دولت ونزوئلا اخیرا نرخ تورم را ٣٧٠ درصد اعلام کرد. صندوق جهانی پول تورم در ونزوئلا را نزدیک ٧٠٠ درصد اعلام کرده است. رشد اقتصادی این کشور که در دوره چاوز حدود ٤ درصد بود اکنون منفی است. آخرین آمارها از منهای ٧/٣ درصد رشدی حکایت دارد.
واردات و صادرات با دلار انجام میشود. این خود باعث ایجاد بازار سیاه و رشد فساد و دلال بازی بسیار وسیع است که اقشار فقیر جامعه را تحت فشار جدی قرار میدهد. دلار در ونزوئلا سه نرخ متفاوت دارد. یکی نرخ رسمی است که هر ١٠ بولیوار (واحد پول ونزوئلا) یک دلار است. کالاهای ضروری مثل دارو و غذا و امثال اینها با این نرخ انجام میشود. نرخ دیگری که در ماه مارس توسط دولت اعلام شد و آن هم رسمی است و “دی کام” نامیده میشود. در این سیستم نرخ هر دلار ٦٤٠ بولیوار است که اینهم در حال افزایش است. نرخ سوم دلار نرخ بازار سیاه است که هر دلار معادل ١٠٠٠ بولیوار خرید و فروش میشود.
از همینجا میتوان فهمید که برون رفت از این وضعیت برای دولت ونزوئلا بسیار مشکل و در واقع غیر ممکن است. نکته ای که نباید از نظر دور داشت اینست که در این فضای بحران زده اقتصادی و سیاسی، فساد اداری نیز بیداد میکند. گفته می شود که ارتش ونزوئلا یک پای اصلی خرید و فروش ارز است و به همین دلیل مانع این میشود که دولت ارز را شناور کند و وضعیت چند نرخی ارز را پایان دهد. برخی از اقتصاددانان اعتقاد دارند که اگر ارز شناور شود وضعیت اقتصادی بهبود جدی ای خواهد یافت. اما دولت نشان داده است که با این سیاست بطور جدی مخالف است. و دلیلش گویا درآمدهای ژنرالها و افسران ارتش از چند نرخی بودن ارز است.
اهداف اپوزیسیون دولت ونزوئلا
بحران و رکود اقتصادی که به گرانی و کمبود کالاها و نارضایتی عمومی وسیعا دامن زده، بهانه ای بدست اپوزیسیون راست داده است که بار دیگر تلاش کرده و از این فرصت برای به زیر کشیدن دولت این کشور استفاده کند. نیروهای راست هدف خود برای سرنگون کردن دولت ونزوئلا را مخفی نمیکنند. رابطه آشکاری که احزاب اصلی راست این کشور با سازمان سیای آمریکا و دولت آمریکا دارند بر همه کس عیان است. برای دولت آمریکا بسیار مهم است از شر دولت چپگرا و ضد امپریالیست ونزوئلا در بیخ گوش خود خلاص شود.
سازمان سیا بارها تلاش کرده بود که هوگو چاوز رهبر این کشور را با کودتا به زیر بکشد. در سال ٢٠٠٢ گروهی از افسران ارتش موفق شدند چاوز را از قدرت به زیر بکشند و او را دستگیر و برای مدتی در بازداشت نگه دارند. اما بعد از مدت کوتاهی با مقاوت و تظاهراتهای وسیع مردمی، دولت کودتا ناچار به استعفا شد و چاوز با محبوبیت بیشتر همچون یک قهرمان به قدرت باز گشت.
بحران اقتصادی و مشکلات مردم و رکود اقتصادی زمینه فعال شدن اپوزیسیون را فراهم کرده است. اما این اپوزیسیون رسمی هیچ برنامه و نقشه و استراتژی و چشم اندازی برای بهبود اقتصاد و بویژه بهبود وضعیت مردم ندارد. برعکس، یکی از انتقادات اصلی اپوزیسیون راست این است که دولت این کشور بیش از حد پول و منابع را صرف تامینات اجتماعی میکند. و مدعی هستند که به این علت سرمایه ها از کشور فرار میکنند. قطعا اگر روزی این ها به حکومت برسند، اولین اقدامات سیاسی شان حذف بیمه های درمانی و بیمه بیکاری و دیگر تامیناتی است که طی ١٧ سال گذشته رژیم کنونی به نفع مردم وضع کرده است. مخالفت اپوزسیون راست با دولت چپگرای ونزوئلا ربطی به نارضایتی بخش هایی از مردم بدلیل تورم و گرانی ندارد بلکه دلایل سیاسی دارد و سر منشاء آن دسیسه های دولت آمریکا و سازمان سیای آمریکاست.
دولت آمریکا، بویژه در این یک سال اخیر که ترامپ سرکار آمده یکی از اهداف اصلیش را کنار زدن دولت چپگرای ونزوئلا تعریف کرده است. همراهان ترامپ بارها در مورد سرنگونی دولت ونزوئلا به نحوی سخن گفته اند. برای نمونه در همین روزهای اخیر “مایک پمپئو” رئیس سازمان سیا اعلام کرد که امیدوار است یک تغییر مسالمت آمیز قدرت در ونزوئلا صورت گیرد و تاکید کرد که تغییر رژیم این کشور روی میز سیا قرار دارد. دونالد ترامپ هفته گذشته واضح تر حرف زد و گفت حتی گزینه نظامی در رابطه با ونزوئلا روی میز است. تیم حکومتی ترامپ در فضای بحران و جنجال و افتضاحات سیاسی که با آن دست به گریبان است در تلاش است که در گوشه ای از دنیا جنگ و درگیری ایجاد کند و توجه ها را به موضوعات دیگری از جمله رسوایی ساخت و پاخت با پوتین در انتخابات آمریکا، معطوف کرده و لذا تلاش میشود فضا را نظامی کنند.
شواهد و فاکتها در مورد رابطه اپوزیسیون دست راستی ونزوئلا با سازمان سیا و دولت آمریکا بسیار است. تبلیغات اینها اینست که دولت ونزوئلا به تظاهر کنندگان حمله کرده است و شماری را به قتل رسانده است. این ظاهرا بدرجه ای واقعیت دارد، اما حقیقت اینست که بنا به خبرها، نیروهای اپوزیسیون هم، شماری از مردم را به قتل رسانده اند و حتی در یک مورد یکی از طرفداران دولت را زنده در آتش سوزانده اند. در ماههای اخیر بارها این نیروها تلاش کردند راههای ورود به کاخ ریاست جمهوری را با زنجیره انسانی سد کنند که این باعث درگیری هایی با پلیس شده است.
تبلیغات رسانه ها و دول غربی
اقدامات دولت مادورا بهیچوجه قابل دفاع نیست. اما دولت ونزوئلا بهیچوجه یک دیکتاتور در حد دولتهایی که آمریکا و غرب از آنها حمایت میکنند هم، نیست. اگر کسی واقعا بخواهد دیکتاتورها و سرکوبگری دولتها را مورد نقد قرار دهد قبل از دولت ونزوئلا دولتهای دیگری که بسیاری از آنها مثل عربستان سعودی، اردن و عراق و هندوراس و کلمبیا و مکزیک و غیره، متحدان آمریکا هستند که با سر بریدن و تجاوز به کودکان و شکنجه و اعدام و هزار جنایت هرروزه دیگر در ردیف بسیار جلوتری قرار میگیرند. دولتهایی مثل جمهوری اسلامی و برخی از کشورهای اسلامی دیگر هم، با جنایات شنیع و مداوم در همان ردیف هستند. چطور است که این دولتهای اسلامی و غیر اسلامی جنایتکار و سرکوبگر متحد غرب محسوب میشوند یا در مورد آنها سکوت میشود، اما ونزوئلا که یک حکومت چند حزبی است و نیروهای مخالف کاملا حق بیان و تشکل و تحزب دارند، دیکتاتور محسوب میشوند و باید سرنگون شود؟ حتی در خود آمریکا حملات پلیس و نیروهای انتظامی به تظاهر کنندگان دست کمی از ونزوئلا ندارد.
توطئه گری دولتهای آمریکا و غرب یک ذره به حقوق مردم ربط ندارد و این را با فاکتهای بسیار میتوان نشان داد. دولت آمریکا و متحدان غربی آن یک ذره نقدی به اعدامها و ارتجاع و تعرض به کودکان در پاکستان و ایران و عراق و عربستان ندارند. اما صدایشان از “نقض حقوق انسانی در ونزوئلا” بلند شده است. هر موضعی که نسبت به ونزوئلا داشته باشیم، این بازیهای نفرت انگیز ریاکارانه که رسانه هایی مثل بی بی سی و سی ان ان و امثالهم آنرا باد میزنند را نباید نادیده بگیرم. نباید یک ذره برای این نوع دفاع از حقوق انسانی ارزشی قائل شد.
چپ امریکای لاتین
دولت ونزوئلا خودرا سوسیالیست و مارکسیست مینامد. دلیلش اینست که در آمریکای لاتین و کلا بخش جنوبی و مرکزی قاره آمریکا، چپ و مارکسیسم یک زمینه وسیع اجتماعی دارد. چپ یک جنبش توده ای و میلیونی و اجتماعی است و مردم عادی در اکثر این کشورها خودرا چپ میدانند و به مارکس و لنین و چه گوارا احترام میگذارند. این جنبه مثبت ماجراست. در عین حال یکی از خصوصیات چپ آمریکای لاتین ضد آمریکائی گری آنست. به دلایل تاریخی قابل فهمی مردم وسیعا ضد حکومت آمریکای شمالی هستند و از توطئه ها و کودتاها و سیاستهای آن که در کشورهای متعددی صورت گرفته و قربانیان بسیاری گرفته انزجار و تنفر دارند. اما با هیچ معیاری ونزوئلا یک کشور سوسیالیستی نیست. حزب حاکم هم حزبی مارکسیستی نیست.
در آمریکای لاتین چپگرایی و ضد آمریکائی گری با هم بسیار عجین هستند. چپ سنتی قرن بیستمی غالبا بجای ضدیت با کلیت سرمایه و بردگی مزدی، اساسا ضد امپریالیست است و از این دریچه ناسیونالیست است. ما این را در بحثهای دیگری نقد کرده ایم و قبول نداریم. این مشکل در آمریکای لاتین بسیار برجسته تر است. دولت و حکومت ونزوئلا از همین نوع است. یعنی بیش از آنکه چپ باشد یک نیروی ناسیونالیست و ضد امپریالیست است. اگر به سیاستهای دولت ونزوئلا نگاه کنیم هیچ چیزی از سوسیالیسم در آن دیده نمی شود. حتی دولتی کردن اقتصاد – که بنوعی گرایش قابل حمایت و دفاع در میان چپهای سنتی است- و از بلوک شرق نشات گرفته است در این کشور بسیار محدود است. بیش از ٧٠ در صد اقتصاد ونزوئلا در دست بخش خصوصی است و این نقش در حال افزایش است. سرمایه داری، چه نوع خصوصی و چه دولتی ربطی به سوسیالیسم ندارد. در ونزوئلا حتی اقتصاد دولتی هم حاکم نیست. سرمایه داری خصوصی و کنترل شده حاکم است. و این هیچ ربطی به سوسیالیسم ندارد. اصلاحات متعددی نظیر بیمه های درمانی و بیکاری و ریشه کن کردن بیسوادی و تشویق شوراها و تشکلهای توده ای و مردمی را شاهد هستیم که از فشار گرایش چپ ناشی میشود. اما این اصلاحات که بعضا مثبت هم هستند یک حکومت را سوسیالیست نمیکند. اینها از حد رفرمهای سوسیال دموکراتیک فراتر نمیروند و در برخی کشورهای دیگر هم انجام شده است. با توجه به کلیت سیستم ونزوئلا به هیچوجه نمیتوان ادعا کرد که این دولت یک دولت سوسیالیستی است، بلکه این یک حکومت ناسیونالیستی و ضد آمریکائی با یک سیستم سرمایه داری است که بر متن فضای چپ آمریکای لاتین خودرا چپ و سوسیالیست میخواند.
موضع چپ در مورد بحران ونزوئلا
نباید در کشاکش میان نیروهای دست راستی و چپهای ناسیونالیست بیطرف ماند. توطئه گریهای سازمان سیا و دولت آمریکا در کشورهای مختلف نفرت انگیز است و در مقاطع تاریخی متفاوتی قربانیان بسیاری از مردم گرفته است. در آمریکای لاتین است حکومتهای نظامی پینوشه و نظامیان شیلی و آرژانتین و چند کشور دیگر را روی کار آوردند و مردم را در مقاطع مختلفی کشتار کردند و فجایع عظیمی بپا کردند. نمونه آشناتر آن کودتا علیه دولت مصدق در ایران است که اخیرا اسناد تازه ای از دخالت سیا و همکاری آخوندها و اوباشان در این کودتا را افشاء کرده است. نمونه هاه بسیارند. از جمله، توطئه و کودتا در برخی کشورهای دیگر مثل اندونزی که یک میلیون نفر از چپها و کمونیستها را در سال ١٩٦٧ ظرف چند ماه قتل عام کردند و زندگی مردم را سیاه کردند. نباید در قبال این توطئه ها ساکت بود. اما باید همزمان از مبارزات و اعتراضات کارگران و مردم برای دفاع از زندگی و خواستهای سیاسی و رفاهی شان دربرابر دولت ونزوئلا دفاع کرد و خودرا در کنار کارگران و مردم قرار داد. متاسفانه دولت ونزوئلا چیز چندانی که از منظر مردم و کارگران و کمونیستها قابل اتکا و قابل دفاع و حمایت باشد، ارائه نداده است. هر آزادیخواهی باید از حقوق و زندگی و آزادیهای سیاسی مردم در برابر هر نیرویی در هرکشوری دفاع کند و در عین حال علیه توطئه گریهای آمریکا و دیگر کشورها و نیروهای دست راستی از جمله در ونزوئلا بایستد. این به معنای دفاع و حمایت از دولت ونزوئلا نیست. حکومت ونزوئلا یک حکومت ناسیونالیست، ضد آمریکائی و البته سرمایه داری است که با سیاستهای اقتصادی نادرست و فساد و یکه تازی نظامیان و محدودیتهای سیاسی برای مردم، پایه اجتماعیش را تا حد زیادی از دست داده است و فشار اقتصادی سنگینی را روی دوش کارگران و اقشار فقیر مردم گذاشته و آنها را تاحد زیادی از خود دور کرده است. این واقعیت سیاسی و اجتماعی است که به تمام توطئه گریهای فوق زمینه رشد داده است.
ماهیت کثیف نیروهای مخالف این حکومت دلیلی برای دفاع از این دولت نیست. حمله به تظاهر کنندگان و دستگیری رهبران اپوزیسیون و رشوه و فساد این دولت را باید محکوم کرد. این رفتار دولت ونزوئلا یک ذره قابل دفاع نیست. در عین نفرت و انزجار از توطئه راست و دولت آمریکا و سازمان سیا، نمیشود از طرف دیگر دفاع و حمایت کرد. چون ربط چندانی به منافع کارگران و مردم و حقوق و رفاه و آزادیهای مردم ندارد.