در سایت “اخبار روز” مطلبی تحت عنوان “بررسی جایگاه طبقه کارگر ایران و مطالبات آن” درج شده است که فعالین کارگری را به “حمایت از بورژوازی ملی و مولد” فراخوانده است. این مطلب فراخوانی است به کارگران که دست از سوسیالیسم بردارند. مینویسد: “این بورژوازی میتواند متحد کارگران باشد … اگر بورژوازی ملی و مولد نباشد، تولیدی نخواهد بود، تولید نباشد، طبقه کارگر هم نمیتواند وجود عینی داشته باشد.” بله؛ اگر “بورژوازی ملی و مولد” نباشد، اصلا هوا و آسمان و ستارهای نخواهد بود! سراپای نوشته با چنین منطق و استدلالی با کارگر حرف میزند و از فعالین کارگری میخواهد که دست از مبارزه با سرمایهداری بردارند. حمید آصفی، که نویسنده مطلب فوق است، میگوید: “فعالان کارگری و روشنفکران چپ، دغدغههایشان در سطح معیشت، افزایش دستمزد و برخورداری از تشکل مستقل باقی مانده است.” میگوید: “یک آسیب شناسی از وضعیت طبقه کارگر بخصوص از فعالان ارگانیک طبقه کارگر این است که چرا سطح خواسته ها و مطالبات را به بستهها و سیستم رفاه اجتماعی ارتقا نمیدهند خواستهها و مطالباتی همچون: حمل و نقل عمومی، مسکن ارزان، طرح توسعهی اوقات فراغت و حتی فروشگاههای تعاونی مصرف کارگری و خیلی مباحث در این زمینه.” او میگوید اگر مشکلی با بورژوازی دارید، یقه “بورژوازی بزرگ دولتی و رانتی” بگیرید.
ابتدا باید بگویم که اگر فعالین کارگری مطالبات خود را به “بستهها و سیستم رفاه اجتماعی” ارتقاء ندادهاند، حتما باید به حرف حمید آصفی گوش داده و این کار را بکنند؛ منتها مطالبه بالا بردن سطح معیشت، افزایش دستمزد و برخورداری از تشکل هیچگونه مغایرتی با مطالبه سیستم رفاه اجتماعی ندارد. کارگر در عین حالی که دستمزدش را میخواهد، قانون کاری را هم می خواهد که روابط حاکم بر کار را انسانی تر تعریف کند. دولتی که بر جامعه قوانین تبعیض آمیز حاکم می کند را می خواهد براندازد. دولتی را می خواهد که سیستم آموزشی غیرمذهبی داشته باشد. خواهان سوبسید بر مایحتایج اولیه زندگی است. سیستم حمل و نقل بین شهری مناسب و مقرون به صرفه می خواهد. معلوم نیست چرا باید برای خاطر یکی، آن یکی دیگر را کنار گذاشت؟!
بورژوازی ملی و بورژوازی رانتی دولت
“بورژوازی ملی و مولد” حمید آصفی موجودی است جدا از دم و دستگاه دولت جمهوری اسلامی. از فحوای نوشته ایشان چنین برمیآید که او یک لایه ضعیف و حاشیهای از سرمایهداران خصوصی (غیردولتی) را در نظر دارد. ابتدا این نکته را یادآوری کنم که این جدولبندی کردن بورژوازی و بورژواها از جدولبندی کردنهای که در اوایل انقلاب بین چپهای خلقی ایرانی مد بود، متفاوت است. آن دوره “بورژوازی ملی و مترقی” در تقابل با “بورژوازی وابسته و کمپرادور” تعریف میشد و قابل دفاع شده بود! تزی بود که ریشه آن استالین و چپ روسی و حزب توده بود که کمونیستها و کارگران چین را به قتلگاه بورژوازی ملی برده بود. تزی که مبارزه کارگر با “بورژوازی ملی” کشورهای به اصطلاح “جهان سوم” را از دستور خارج کرده بود. بخش عمده چپ رادیکال و خلقی آن را پذیرفته بود که با نقد “اتحاد مبارزان کمونیست” و مشخصا منصور حکمت کنار گذاشته شد.
اما تا آنجا که به رابطه “بورژوازی ملی و مولد” با “بورژوازی بزرگ دولتی رانتی” حمید آصفی برمیگردد، حقیقتا نمیدانم که یک چنین چیزی – اگر وجود داشته باشد، – تا چه حد میتواند مستقل از رژیم جمهوری اسلامی و همان “بورژوازی بزرگ دولتی رانتی” به زندگیاش ادامه بدهد. هر چه که بوده و هست، خصوصی و به اعضای خانواده خود و آقازاده ها واگذار شده دست اندرکاران نزدیک دولتی هاست. اگر رژیم اسلامی کارگران را برای این موجود موهوم سرکوب نکند، یک لحظه هم در برابر خشم کارگرانی که زندگی شان تباه شده دست همین انگلهاست، دوام نخواهند آورد.
لولو خورخوره ها و واقعیتها
هدف من در این یادداشت کوتاه جواب دادن به “اتحاد بین کارگران و بورژوازی ملی و مولد” نیست. خود آصفی هم باور چندانی به عملی شدن یک چنین چیزی ندارد. اگر ضرورتی دست داد، حتما باید به تفصیل به این موجود موهوم، “بورژوای ملی و مولد” باری دیگر هم پرداخت. هدف یک یادآوری به فعالین کارگری است.
حمید آصفی حس کرده است که اتفاقات سرنوشتی سازی در راهند. می گوید که دیگر کسی، نه در کارخانه ها، نه در دانشگاهها و نه در بین تحلیلگران سیاسی و حتی نه در دولت به این فکر نیست که مناسبات تولیدی سرمایه داری را از حوادث و اتفاقات احتمالی آینده نجات بدهد. مینویسد فعالین کارگری و چپ ها در ایران خودشان را بشدت رادیکال کردهاند و چسبیده اند به گذشته. “چسبیدهاند به آب نبات چوبی تاریخ!” حمید آصفی به خودش یادآوری می کند که “طبقه کارگر ایران حماسههای بزرگی در تاریخ معاصر ایران آفریده و هنوز هم ممکن است حماسه بیافریند. اعتصابات از ابتدای صنعت نفت و ملی شدن در ایران و اعتصابات منجر به سرنگونی رژیم شاه شد ولی نباید به اینها دلخوش بود، ما نباید آب نبات چوبی تاریخ را بمکیم.” “آن موقع اتحاد جماهیر شوروی مولود انقلاب اکتبر و ویتنام را دیده است و مثالهای عینی بزرگی وجود داشت که سرمایههای نمادین بزرگی در جهان بود. الان سرمایههای نمادین وجود ندارد، جنبش کارگری در سراسر جهان هم تضعیف شده است.” و در ادامه کارگران را از پولپوت و استالین می ترساند.
پریشانی و اضطراب حمید آصفی نگرانی از حوادث پیش روست. منتها فراموش می کند که امروز آنچه زندگی را بر کارگران تباه کرده، پولپوت و استالین نیستند. کارگرانی که دستمزدشان کفاف زندگی بخور و نمیر را هم نمیدهد، الهام بخش اعتراضاتشان ویتنام و اتحاد جماهیر شوروی نیستند. تلاش برای زندگی صرف راهنمای اعتراض کارگران شده است. امروز ترامپ و پوتین و جمهوری اسلامی و عربستان و اردوغان و بلیر و ترویکا و صندوق بین الملل پول و امثالهم هستند که دنیا را به اینجا کشیده اند. لولو خورخوره استالین و پولپوت کسی را از مطالبه کردن نان و بهداشت و هوای سالم و کرایه خانه منصرف نخواهد کرد. ضرورت داشتن همین دو سه رقم مایحتاج اولیه زنده ماندن است که اعتراض بر علیه هر آنچه که بورژوازی نام دارد را بر تئوری و فلسفه بافی ارجحیت می دهد.
اگر “جنبش کارگری در سراسر جهان تضعیف شده است”، این برای کارگران و فعالین کارگری یک نقطه ضعف است و فعالین کارگری در ایران، باید با مبارزه با کل بورژوازی در مسیر تقویت این جنبش گام بردارند. کارگران نمی توانند به تقویت بورژوازی تحت عنوانی دیگر غل و زنجیر بر پاهایشان را محکم تر کنند.
نان نقل قولها
حمید آصفی تعداد زیادی نقل قول عجیب و غریب از مارکس، لنین و گرامشی آورده است که کارگران را با نقل قول قانع کند تا از مبارزه برای رفاه و دستمزد و زندگی کردن دست بردارند! شک دارم که او حتی یک پاراگراف جدی از هیچ آدم مارکسیستی خوانده باشد. برای قانع کردن کارگر به سواری دادن به بورژوازی، حمید آصفی بهتر است دنبال نقل قول از منشویکها و مائوئیستها بگردد؛ تازه اگر حتی یک آدم با عقل سالم پیدا شود که گوشش به چنین استدلال کردنهائی بدهکار باشد! نقل قول نه تنها برای کسی نان و آب نخواهد شد، بلکه کارگر به حرف کسی گوش میدهد که راه پیشروی و خلاصی از استثمار را نشانش بدهد، نه راه تحکیم زنجیرهای اسارتش را!
٢٢ ژوئیه ٢٠١٧