پاسخی به هلمت احمدیان
هلمت احمدیان برای توجیه سیاست امروز حزبش که همزیستی دوستانه با جریانات ناسیونالیستی و اسلامی کرد را به همگرایی با ناسیونالیستها “ارتقا” داده است، نمونه هایی از اتفاقات تاریخ کردستان و تحولات داخل حزب کمونیست ایران را به یاری طلبیده است. بازخوانی هلمت از آن اتفاقات بعضاغیر واقعی و کلا بدور از یک ارزیابی مارکسیستی است. برای هر ناظر منصف و تیزبینی روشن است که منظور او از بازخوانی این نمونه ها توجیه رویکرد اخیر و همگرایی امروز اهداف سیاسی حزبش با جریانات ناسیونالیست و اسلامی در کردستان است. کومه له امضا کننده و سخنگوی کمپی شده است که تحت عنوان بیانیه مشترک شش جریان سیاسی کردستان برای تحریم انتخابات جمهوری اسلامی منتشر شده است. یک واقعیت سیاسی غیر قابل انکار این است که نطفه همگرایی این طفل شیرین شش جریان کردستان در خانه بارزانی شکل گرفته است. این شش جریان عبارتند از کومله سازمان کردستان حزب کمونیست ایران، سازمان خبات، دو سازمان زحمتکشان و دو حزب دمکرات کردستان ایران.
اولا در تاریخ کومه له این اولین بار است که این سازمان با جریانی اسلامی به اسم خبات و بقیه جریانات ناسیونالیست و قومپرست کردستان ایران بیانیه مشترک امضا میکند و به سخنگوی همه آنها تبدیل میشود. این رویکرد نه تنها ربطی به سیاست کمونیستی ندارد بلکه با کل تاریخ خود کومه له هم خوانایی ندارد. چنین اقدامی برای جریانات چپ ایرانی خط قرمز بوده است. کومه له خیلی تلاش میکند برای توجیه سیاست امروزش سازمان خبات را حزب سیاسی و با شیخ عزالدین حسینی یکی قلمداد کند. خارج از ارزیابی ما که از مقطع تشکیل حزب کمونیست ایران روشن بوده و شیخ عزالدین را یک شخصیت اسلامی و ناسیونالیست دانسته ایم، ترکیب کومه له امروز هم تا سال 90 میلادی در این مورد با ما اختلافی نداشت یا لاقل آنرا به زبان نیاورد. با این حال یکی دانستن خبات و شیخ عزالدین حسینی یک تحریف آشکار و بی انصافی نسبت به خود شیخ عزالدین محسوب میشود. زیرا در تمام دوره حیات شیخ عزالدین او با سازمان خبات تداعی نشد و اجازه نداد کسی او را با این سازمان اسلامی و نوکر صفت تداعی کند.
علاوه بر این در آن دوره مورد اشاره هلمت احمدیان کومه له از کاندیداتوری مسعود رجوی هم دفاع کرد آیا هلمت از آن سیاست هم دفاع میکند؟
ثانیا این بیانیه اخیر حتی ربطی به مسئله ملی و ستم ملی در کردستان ندارد. ثالثا این جریانات ناسیونال اسلامی در دل بحران و رقابتهای منطقه ای آشکارا خود را در کمپ بارزانی اردوغان و دولت عربستان و قطر میدانند. محکوم کردن پ.ک.ک. و دفاع از سیاست بارزانی و اردوغان برای تقابل با پ.ک.ک از جانب حزب دمکرات کردستان ایران و سازمان زحمتکشان نمونه غیر قابل انکار و آشکاری از احزاب سیاسی همپیمان کومه له میباشند. آنها رسما گفته اند نباید نیروهای ارتش اردوغان مستقر در کردستان عراق مورد حمله پ.ک.ک قرار گیرد. این سیاست پرو اردوغان و پرو بارزانی همپیمانان کومه له است. باید دید کومه له چه سیاستی در این رابطه اتخاذ خواهد کرد. محکوم کردن ونقد این سیاست، دفاع از آن و یا سکوت یا دیپلماسی همیشگی؟
اما رجعت به تاریخ و بازخوانی دلبخواهی آن کمکی به توجیه سیاست امروز کومه له نمیکند. زیرا امروز در خاورمیانه همه دولتها و جریانات سیاسی مسلح کوچک و بزرگ در میان دو قطب عربستان و جمهوری اسلامی تقسیم شده اند. کومه له هم در یکی دو ماه اخیر گرایش خود را به سمت یکی از این قطبها نشان داده است. اگر این رویکرد آگاهانه بوده باشد طبعا برگشتن او مشکل خواهد بود. اگر ناآگاهانه به این میدان پاگذاشته باشد باید امیدوار بود که با نقد سیاسی روشن تکلیف خودش را معلوم کند.
رجوع به تاریخ برای تحکیم و توجیه کدام افق؟
توجیهات هلمت احمدیان که فراتر از موضوع مورد بحث است، نه تنها با هدف توجیه سیاست اخیر کومه له ، بلکه قرار است جای خالی سکوت 20 سال قبل را هم پر کند. بررسی چند مورد از آنها را اینجا لازم میدانم.
هلمت احمدیان: “در دوران انشعاب “کمونیسم کارگری” از حزب کمونیست ایران، شعار “کشف” گرایش ناسیونالیستی در کومه له و چپ و راست کردن تشکیلات در عرض 24 ساعت، گوش عالم را کر کرد و از آن به بعد هم، این ادبیات به متدی برای روبرو شدن با کومه له در میان بعضی از اعضا و هوارادان این جریان تبدیل شد. و اکنون هم ما جسته و گریخته و تحت تاثیر یک فضاسازی کاذب، در فضای مجازی، این نگرش را در میان برخی از نیروها و افراد چپ میبینیم.”
1ـ برای هر کسی که اسناد مکتوب آن دوره مورد اشاره هلمت را خوانده باشد روشن است آن نقدها “عرض 24 ساعت” نبود زیرا حد اقل چند سال در درون کومه له آن مباحث جاری بود و از کنگره دوم حزب کمونیست ایران و کنگره پنجم کومه له رسما نقد ما به چپ غیر کارگری و زبان الکن آن چپ نسبت به ناسیونالیسم بطور کلی و نقد ناسیونالیسم کرد آغاز شده بود. سند کنگره پنجم کومه له که تلاش میکند بگوید ناسیونالیسم هست اما در درون کومه له نیست بسیار گویا است. زیرا موضع بینابینی همان چپ است که نمیخواهد بپذیرد چپ در کومه له یک گرایش بازدارنده و نامشروع است.
2ـ آن نقدها برخلاف ادعای هلمت “روبروشدن با کومه له ” نبود بلکه دفاع از کومه له کمونیست و مقابله و روبرو شدن با ناسیونالیسم کرد درون و بیرون کومه له بود. اگر هلمت آن نقدها را روبرو شدن با کومه له میداند جایگاه سیاسی امروز خود و کومه له را نشان میدهد. برای صحت و سقم این ادعا کافی است به کتاب اسناد جنگ خلیج مراجعه کنید.
3ـ اشاره او به “نیروها و افراد چپ” کسانی است که تا دیروز خود را نزدیک و یا در کنار کومه له میدانستند اما امروز به رویکرد اخیر رهبری این سازمان نقد دارند. در نقد سیاسی صراحت و احترام به طرف مقابل شرط اول هر بحث صمیمانه ای است.
4ـ در مورد ” کشف” گرایش ناسیونالیستی”، هلمت میخواهد به کمک این سه کلمه ادعا کند در کومه له چنین گرایشی نبوده و کمونیست کارگریها بهانه گیری کردند! برای پاسخ به این ادعای بی پایه لازم نیست من حتی به اسناد آن دوره استناد کنم. برای هر انسان منصفی کافی است به تحولات کومه له بعد از جدایی ما نگاه کند. چند سال بعد از جدا شدن ما سازمان زحمتکشان از کومه له جدا شد. خود رهبری کومه له علت جدا شدن آنها را ناسیونالیست بودن سیاست آن سازمان دانسته است. چند سال قبل افراد ” روند سوسیالیستی” از کومه له اخراج شدند. خود رهبری کومه له باز هم علت اخراج آنها را ناسیونالیست بودن آن جمع دانسته است. از درون جدا شدگان از کومه له چند جمع و گروه دیگر از همین قماش از همدیگر فاصله گرفته اند.
حالا هلمت و هر کس دیگری که ادعا میکند ما گرایش ناسیونالیستی درون کومه له را “کشف” کردیم که گویا چنین گرایشی نبوده و واقعیت نداشته است، لطفا بگویند بعد از ما چه کسی ناسیونالیستهای درونشان را “کشف” کرد؟ مگر خود رهبری کومه له نمیگوید که سازمان زحمتکشان و روند سوسیالیستی و حزب کومه له و… جریانات ناسیونالیست درون کومه له بودند و به همین دلیل جدا و یا اخراج شده اند؟ این تناقض را رهبری کومه له چگونه میخواهد توضیح بدهد. بالاخره سیاست ما درست بود که گفتیم گرایش ناسیونالیستی درون کومله مشروعیت ندارد و باید مورد نقد کمونیستی قرار گیرد یا سیاست شما که در کنار کسانی قرار گرفتید که بعدا آنها را ناسیونالیست معرفی کردید؟ در این موارد چه پاسخی میتوانید داشته باشید؟ پاسخ هلمت باز هم انکار حقیقت وجودی گرایش ناسیونالیستی در درون کومه له است. صمیمانه بگویم این دور تسلسل انکار و بعد از چند سال قبول آن، کمکی به شما نخواهد کرد. این سیاست پراگماتیستی همزیستی و قهر با ناسیونالیسم کرد همانند زندگی مشترک زوجی است که از یک طرف هم یکدیگر را دوست دارند و نمیتوانند طلاق بگیرند هم به دلایل خاصی با همدیگر چفت نیستند. این سیاست و این زندگی آینده ای ندارد تا کنون بارها نادرست بودن خودش را اثبات کرده است.
هلمت احمدیان برای توجیه سیاست این دوره حزبش باز هم به تاریخ مباحث حزب کمونیست ایران رجوع کرده است و خواسته است با استفاده از گفته ها و نوشته های منصور حکمت در آن دوره مشروعیت برای سیاست امروزشان کسب کند. این در حالی است که هم دوره هیئت نمایندگی سال 58 و هم دهه شصت که نقل قول نادقیق از منصور حکمت آورده شده است آسمان تا زمین با دوره ما متفاوت است. زیرا نه تعادل نیروها و مناسبات دولتها و نه حتی مناسبات قدرتهای جهانی شباهتی به امروز نداشت. اما با این حال در آن دوره منصورحکمت به رهبری کومه له گفت برای جلوگیری از این توهم و سیاست نادرست که مرتب کسانی بخواهند خودمختاری را رادیکال کنند لازم است طرحی مشترک با حزب دمکرات در مورد چگونگی رفع ستم ملی تدوین شود و کومه له تمرکزش را بر وظایف کمونیستی اش بگذارد. زیرا مبارزه برای رفع ستم ملی یک تاکتیک کمونیستها است نه هویت آنها.
هلمت نوشته است: ” محض یاد آوری به منتقدین حزب کمونیست ایران که در صفوف جریان های هوادار منصور حکمت فعالیت می کنند، در رابطه با مسائل مربوط به جنبش عمومی و جنبش رفع ستم ملی، تا وقتی که زنده یاد منصور حکمت در رهبری حزب کمونیست ایران قرار داشت و تا وقتی که هنوز مسیر سیاسی خود را تغییر نداده بود، از مدافعین سرسخت این سیاست بود. بارها و در نوشته های مستندی، رهبری کومه له را به خاطر “موقع شناسی در بکارگیری تاکتیک های سیاسی درست”، ستایش می کرد. و همواره بر “ضرورت تحکیم موقعیت کومه له در جنبش رفع ستم ملی”، تاکید می کرد. کمتر از یک سال قبل از انشعاب از حزب کمونیست و در حالیکه تازه جنگ دموکرات و کومهله پایان یافته بود، به رهبری کومه له توصیه می کرد که به فکر تدوین یک برنامه مشترک خودمختاری با حزب دموکرات باشد.”
منصور حکمت در همان دوره جنگ دمکرات علیه کومه له دیدگاه و سیاست مهتدی را نقد کرد که مدعی بود جنگ حزب دمکرات با کومه له جنگ بر سر رهبری جنبش کردستان و حاکمیت در کردستان است. منصور حکمت همان دوره تاکید کرد که ما دو جناح جنبش ملی کرد نیستیم که بر سر رهبری آن با هم جنگ و جدال بکنیم. بلکه در کردستان دو جنبش سوسیالیستی و ناسیونالیستی وجود دارد و ما حزب جنبش سوسیالیستی هستیم. حزب دمکرات یک حزب بورژوا ناسیونالیست است. چیزی که کومه له امروز از گفتن آن سرباز میزند و حتی خبات را حزب سیاسی کردستانی همپیمان خود میداند. هلمت احمدیان این همکاری را آنقدر ایده آلیزه کرده است که گویا کومه له پایگاه اجتماعیش را مدیون این نوع سیاست و همکاری با جریانات ناسیونال اسلامی است. در حالیکه تمام بنیادهای فکری آن دوره حزب کمونیست ایران بر این فرض شکل گرفته بود که قدرت و نفوذ جنبش کارگری و سوسیالیستی در کردستان زمینه و بستر قدرت اجتماعی کمونیستها است. کومه له با اتکا به این جنبش بالنده اجتماعی توانست در مقابل مفتی زاده و سپاه رزگاری و شیوخ منطقه بایستد و نیرو بگیرد. اما انگار امروز کل این فرضیه ها فراموش شده است و فاکتورهای دیگری که خبات را و سازمان زحمتکشان و احزاب دمکرات کردستان را نیروهای اجتماعی و فعال در کردستان میداند و احزاب کمونیست را غیر اجتماعی و کم تاثیر. چپی که امید خودش را به همکاری با سازمان زحمتکشان و خبات گره زده باشد و علیه کمونیستها بنویسد، آنطور که هلمت به آن همت ورزیده است معلوم است جهان بینی و افق خود را از جنبش دیگری میگیرد. وقتی سازمان خبات اجتماعی میشود و سازمان زحمتکشان احزاب سیاسی موثر معرفی میشوند بقول هلمت احمدیان معلوم است که “جریانهای هوادار منصور حکمت” بعلاوه نیروها و افراد چپ جایگاهی نزد این تفکر نباید داشته باشند و کم سیاسی و منزه طلب محسوب شوند.
9 مه 2017