جدید ترین

گفتگو با مصطفی صابر: تصویری دیگر از کودتای ۲۸ مرداد

 

 

انترناسیونال: هفته گذشته سالگرد کودتای ۲۸ مرداد را داشتیم. بعد از ۶۳ سال درباره این کودتا و وقایع آنروز بحث های زیادی مطرح میشود. دلیل انجام این کودتا چه بود و چه عواملی موجب موفقیت آن شد؟

مصطفی صابر: روایت رایج و مسلط این است که آمریکا و انگلیس از طریق  کودتای 28 مرداد  دولت “ملی دمکراتیک” مصدق را که میخواست نفت را ملی کند، برکنار کردند. این تصویری است که با کمی پس و پیش، نه فقط از جانب نیروهایی مثل جبهه ملی، بلکه از سوی طیف وسیع و عجیبی، از جمهوری اسلامی (بویژه دوم خردادی ها)  گرفته تا  دولت آمریکا که سیا اسناد دخالت شان را منتشر کرده، تا بخش عمده چپ ها در اروپا و آمریکا و تا میدیا و دانشگاهیان و حتی  هالیوود (برای مثال مقدمه فیلم آرگو) اینروزها به شما ارائه میدهند. این تصاویر در بهترین حالت بسیار سطحی و غلط انداز است. البته تصاویری قدری “چپ” تر (نظیر اینکه کودتا  برای زدن حزب توده و جلوگیری از نفوذ شوروی بود) تا تعابیر راست تر، نظیر تعبیر مضحک شاه و سلطنت طلبان، که کودتای ژنرال زاهدی ها و چماق چرخانی شعبان بی مخ ها را “قیام مردمی” و “رستاخیز ملی”  نامیدند، نیز هست. اما کودتای 28 مرداد نقطه عطف تحولات مهم در روندهای سیاسی و اجتماعی داخلی و بین المللی است که در این تعابیرعمدتا مغفول میماند.

برای مثال از این تعبیرها شما دستگیرتان نمی شود مصدق که ظاهرا قهرمان مظلوم این داستان است، خود نقش بسیار مهمی در پیروزی کودتا دارد. متوجه نمی شوید که چرا کودتایی که در فاز اصلی اش (که توسط آمریکا و انگلیس با نام رمز “آژاکس” سازمان یافته و در 25 مرداد شروع شد و به کمک سازمان افسران حزب توده لو رفت) به نحو افتضاحی شکست خورد و موجب فرار شاه از کشور شد، اما در فاز بعدی با نیروی کمتر و آمادگی سازمانی پایینتر توانست به آسانی  پیروز شود. گویی آنهمه نیروی اجتماعی و سازمانی وسیع (حتی در خود ارتش) که در اختیار جبهه ملی و حزب توده بود و بعضا  در 26 و 27 مرداد به میدان آمده و مجسمه های شاه را در شهرها پایین کشیده بود و جشن گرفته بود، یکشبه دود شده و به هوا رفته بود. همینطور در این تعابیر شما منظما میشنوید که گویا مساله محوری سیاسی آن روزگار مساله ملی شدن نفت بوده است. حال آنکه ما در واقع با یک تغییر ریل و جابجایی هژمونی در سرمایه داری جهانی (عبور از دوره هژمونی بریتانیای کبیر و غارت مستقیم منابع به دوره هژمونی آمریکا و ایجاد کشورهای سرمایه داری تحت سلطه در جهان سوم) روبرو هستیم. “ملی کردن” ها از لحاظ ماهیت واقعی شان همراهی با این فاز نوین در سرمایه داری است، چنانکه دیدیم نفت ایران هم نهایتا در دوره خود شاه واقعا ملی شد. به این نمونه ها میشود اضافه کرد، اما نکته اصلی اینست که این تفاسیر سطحی و ناسیونالیستی روی محتوای واقعی تحولاتی که در جامعه ایران در حال وقوع بود خاک میپاشد.

با شروع جنگ جهانی دوم و قطب بندی های جدید بین المللی، ایران که از استبداد و چپاول رضا شاهی به تنگ آمده بود خود در آستانه طغیانها و انقلابات اجتماعی بود. متفقین (آمریکا و انگلیس و شوروی) ظاهرا بخاطر اینکه مبادا رضا شاه به آلمان و  قطب مخالف جنگ بپیوندد و به احتمال بیشتر برای جلوگیری از انقلابات و طغیانهای اجتماعی و حفظ ثبات ایران برای استفاده های نظامی خود در جنگ، این کشور را  در شهریور 1320 (شوروی از شمال و انگلیس از جنوب) اشغال کردند. آنها رضا شاه را خلع و تبعید کردند اما پسرش را به جای او بر تخت نشاندند. این اوضاع جدید سیستم گذشته را حفظ میکرد اما  به دوره استبداد رضا شاه پایان داد و درجه ای از گشایش سیاسی را به دنبال داشت که امکان داد تناقضات درونی جامعه ایران سرباز کند. دوازده سال از مبارزه طبقاتی حاد و گسترده در ایران شروع شد که پایان آن کودتای 28 مرداد سال 32  و تحکیم موقعیت شاه بود. در این دوره چند نخست وزیر و کابینه آمدند و رفتند، احزاب و ائتلافهای گوناگون شکل گرفتند و مضمحل شدند، تظاهرات و اعتصابات عمومی متعدد و قیام های شهری صورت گرفت، دو جمهوری خودمختار در آذربایجان و کردستان پدید آمد و برچیده شدند، جنگ ها و شورش های عشایری بسیاری صورت گرفت، یک رفراندم صورت گرفت، یک کودتا شکست خورد و شاه گریخت و یک کودتا بطور غریبی  پیروز شد که خود سرآغاز دوره قدرقدرتی محمدرضا پهلوی گردید که تنها  با یک انقلاب عظیم در سال 57 پایان یافت.

این دوره دوازده ساله تلاطم سیاسی و طبقاتی در ایران یک موضوع صرفا ایرانی نبود. مترادف بود با تحولات بسیار مهمی در سرمایه داری جهانی و در عین حال مستقیما متاثر از آنها  بود و بدرجه بر آنها تاثیر میگذاشت. در ابتدای این دوره انگلیس و شوروی و آمریکا که مستقیم و غیرمستقیم در اوضاع ایران دخالت میکردند، در جنگ گرم “متفق” یکدیگر بودند ولی با پایان دوره دوازده ساله اینها خود وارد جنگ سرد با یکدیگر شده بودند. همچنین در این فاصله است که انگلیس موقعیت رو به افول ابرقدرتی خود را کاملا از دست میدهد و دو ابرقدرت شوروی و آمریکا در راس دو قطب بزرگ بورژوایی جهانی، بلوک غرب و بلوک شرق، از دل جنگ جهانی دوم سر برمی آورند. به یک معنی ایران و مشخصا کودتای 28 مرداد اولین صحنه شروع جنگ سرد و کلنجار رفتن های قدرت جدید سرمایه داری است، که یکی بر بازار آزاد و “لیبرالیسم” تاکید میکند و دیگر بر اقتصاد دولتی و “سوسیالیسم”. نتیجه این اولین صحنه های  جنگ سرد تا آنجا که به ایران بر میگردد به نفع آمریکا و متحدینش تمام شد. پیروزی کودتای 28 مرداد در واقع اعلام  پیروزی قطعی آمریکا و غرب در تحکیم ایران به عنوان حیطه نفوذ و تسلط سرمایه خود در معادلات جهانی و در مقابله با شوروی و سرمایه داری دولتی بود.

تا آنجا که به تحولات سیاسی بطن جامعه ایران برمیگردد این دوره دوازده ساله عبارت از جدال دو جنبش اصلی بورژوازی ایران، یعنی جنبش ناسیونالیسم پروغرب و جنبش ملی اسلامی، بر سر قدرت سیاسی و شکل دهی به سرمایه داری ایران است. شاه نماینده اصلی جنبش اول است و نیروهای خود را دارد، جبهه ملی و حزب توده نیز جناح راست و چپ جنبش ملی اسلامی اند. در این دوازده سال گاه این جنبش و گاه آن دیگری دست بالا میگیرد. نیروهایی آویزان بینابینی هستند که گاه به این و به آن می پیوندند، اما هیچکدام از این دو جنبش قادر نیست که دیگری را از میدان بدر کند. کودتای 28 مرداد مقطعی است که جنبش ناسیونالیسم پروغرب به رهبری شاه سرانجام قادر میشود که به کمک آمریکا و انگلیس و نیروی ارتش و اوباش و روحانیون، جنبش ملی اسلامی که فاقد رهبری و انسجام است را کاملا از قدرت بیرون براند و سازمان های اصلی آن چه جبهه ملی و چه بویژه حزب توده را قلع و قمع کند.

از لحاظ  مضمون اجتماعی و تاریخی  جدال های این دوره دوازده ساله باید گفت که سرمایه داری ایران نیاز به رفرم های جدی نظیر اصلاحات ارضی، حق رای زنان و کلا برچیدن مناسبات ماقبل سرمایه داری داشت. چیزی که بخصوص در برنامه های  احزاب مختلف اپوزیسیون شاه از حزب توده گرفته تا جبهه کم و بیش مطرح بود. اما کودتای 28 مرداد حکایت از ناتوانی تاریخی بورژوازی ایران داشت که بدون دیکتاتوری و سرکوب و توسل به نهادهایی چون سلطنت و روحانیت قادر به بقاء نیست. دیدیم که چگونه بعد از 28 مرداد و تسلط کامل شاه و جنبش ناسیونالیسم پروغرب بر اوضاع، در جریان “انقلاب سفید” شاه همان رفرم ها نظیر اصلاحات ارضی و غیره به اجرا گذاشته شد و سرمایه داری بطور کامل بر ایران مستقر شد. (این ناتوانی تاریخی بورژوازی ایران را ما در سال 57 که انقلاب بساط سلطنت را برچید و قدرت کاملا به جنبش ملی اسلامی رسید مجددا مشاهده کردیم. بورژوازی ایران تنها توانست زیر عبای خمینی و استبدادی بمراتب خونین تر به حیات خود ادامه دهد.)

با این توضیحات حالا میتوانم به پاسخ مشخص سوال شما بپردازم. کودتای 25 مرداد توسط آمریکا و انگلیس به کمک ارتش و برخی نیروهای طرفدار شاه از جمله روحانیت که به جبهه ملی پشت کرده بود سازمان داده شد. آنها نگران بودند که اوضاعی که در دوره نخست وزیری مصدق بوجود آمده بود خطر به میدان آمدن کارگران و توده های مردم و قدرت گیری بیشتر حزب توده و استفاده شوروی و استالین از این وضع را افزایش داده است. آنها خواهان یکسره شدن تکلیف قدرت سیاسی در ایران و به روی کار آوردن نظامی بودند که کاملا طرفدار غرب باشد. اما کودتای 25 مرداد بطور مفتضحانه ای شکست خورد و بعوض تظاهرات های گسترده ای که حزب توده و عناصر رادیکال جبهه ملی در آن فعال بودند در 26 و 27 مرداد بر علیه شاه و نهاد سلطنت برپا شد. مصدق از این تظاهرات و حرکات وحشت کرد و به شهربانی دستور داد که این حرکات را سرکوب کند و از نظام سلطنت دفاع کرد. شهربانی ضمن سرکوب مردم  و مخالفین شاه در عین حال در هماهنگی با اوباش و روحانیون به تظاهرات طرفداران شاه در 28 مرداد میدان داد و از طرف دیگر بخشی از ارتش به فرماندهی زاهدی به رادیو و مراکز دولتی از جمله خانه مصدق هجوم بردند و کودتای دوم بهمین سادگی پیروز شد. دلیل پیروزی کودتا قبل از آنکه در قدرت و سازماینافتگی کودتاچیان باشد در سردرگمی و عدم انسجام جبهه ملی و طرفداران مصدق بود. علاوه بر شخص مصدق که خود جاده صاف کن کودتای 28 مرداد شد به نظر من رهبری حزب توده هم افقی برای مقابله جدی با کودتا و خلع شاه نداشت. این بعضا میتواند ناشی از سیاست عمومی شوروی و استالین در این دوره باشد که بنظر میرسد نمی خواست بر سر ایران با آمریکا و غرب سرشاخ شود. در هر حال جنبش ملی اسلامی با هر دو بال راست (جبهه ملی) و چپ (حزب توده) آن بدلیل فقدان افق و رهبری شکست خورد.

 

انترناسیونال: نتایج این کودتا چه چه تغییری در معادلات و موازنه سیاسی بوجود آورد؟ و اگر این کودتا انجام نمی شد، روند اوضاع سیاسی در ایران به چه شکل می توانست باشد؟

مصطفی صابر: همانطور که اشاره کردم کودتای 28 مرداد به  دوره 12 ساله ای که دو جنبش اصلی بورژوازی ایران بر سر قدرت باهم کلنجار میرفتند پایان داد. جنبش ناسیونالیسم پرو غرب به زعامت شاه و دخالت و حمایت مستقیم آمریکا پیروز شد و هردو جناح راست و چپ جنبش ملی اسلامی یعنی جبهه ملی و حزب توده نه فقط  از قدرت کنار گذاشته شدند بلکه “منحله” و غیر قانونی و بعضا زندان و اعدام و متواری و زیر زمینی شدند. این مقدمه ای شد برای آنکه شاه قدرت فائقه خود را با تاسیس ساواک در سالهای بعد کاملا مستقر کند و “گورستان آریامهری” را برپا کند. ایران به متحد پروپا قرص غرب و قدرت منطقه ای طرفدار آمریکا تبدیل شد. سرمایه داری در ایران بعد از اصلاحات ارضی دهه 40 شمسی کاملا مستقر شد و بخصوص بعد از ورود دلارهای نفتی دهه 50 رشد و گسترش وسیعی پیدا کرد. بخش عظیم جمعیت از زندگی روستایی و دهقانی به شهرها مهاجرت کرد و به کارگر صنعتی تبدیل شد.  طوری که هفده سال بعد از کودتا که دوباره جامعه ایران وارد یک دوره تحولات و تلاطمات اجتماعی شد و انقلاب 57 رخ داد صحنه کاملا عوض شده بود. میخواهم بگویم کودتای 28 مرداد یک نقطه عطف بسیار مهم در تحول سرمایه داری ایران است.

اما در رابطه با بخش دوم سوال، در مقطع کودتا بنظر میرسید که مصدق کاملا موفق شده است که شاه را به موقعیت “سلطنت کند نه حکومت” براند. اگر کودتا نمی شد آیا مصدق میتوانست آنچه که ادعایش را میکرد یعنی یک نظام سلطنتی مشروطه را برقرار کند که دوام بیاورد و خود را بازتولید کند؟ بنظرم بعید است. دیدیم که چطور مصدق از به میدان آمدن مردم و هواداران حزب توده و حتی جبهه ملی به خیابانها علیه شاه ترسید و دستور سرکوب داد و در عین حال عملا بر فرمان خلع خود امضاء گذارد. میخواهم بگویم برقراری یک سلطنت مشروطه در ایران که آرزوی بزرگ مصدق و بسیاری ازعناصر  بورژوازی ایران بوده و هست بر یک توهم جدی استوار است. این توهم که  بورژوازی ایران گویا میتواند بدون بگیر و ببند و سرکوب به حیات خود ادامه دهد. لااقل همه شواهد تاریخی خلاف این بوده است. و وقتی پای سرکوب و دیکتاتوری سیاسی به میان باشد دیگر شاه نمی تواند سلطنت کند و حکومت نکند. همچنانکه حتی وقتی با انقلاب 57 سلطنت و کل نظام شاهنشاهی برچیده شد و “جمهوری” بر سر کار آمد از همان ابتدا عبای آخوند و سایه اسلام را بر سر خود داشت. دیدیم که چگونه جمهوری اسلامی که  در ابتدای کار به جنبش وسیع ملی اسلامی (از جبهه ملی تا حزب توده) اتکاء داشت دمبدم به همان مسیر دیکتاتوری خشن سیاسی و فردی شبیه حکومت شاه پیش رفت و نه فقط یک نسل کشی تمام عیار علیه جامعه  راه انداخت بلکه در هر قدم “فرزندان خود را خورد”. از جمله بازرگان و جبهه ملی و طرفداران مصدق که در شورای انقلاب و دولت موقت خمینی نقش داشتند کنار گذاشته شدند. میخواهم بگویم خط و جهت مصدق به جایی خیلی بهتر از آنچه رسید، یعنی کودتای و استیلای کامل شاه، نمی رسید.

انترناسیونال: نقش چپ و حزب توده در قبال  این کودتا چه بود؟

مصطفی صابر: من حساب چپ یعنی یک چپ اجتماعی که پایه آن طبقه کارگر است را از حزب توده جدا میکنم. گرچه باید اعتراف کرد که حزب توده بخوبی بخش های مختلف طبقه کارگر نسبتا کم عده ایران را همراه با اصناف و روشنفکران و دانشجویان متشکل کرده بود. در نتیجه چپ اجتماعی در صحنه سیاست نماینده واقعی خود را نداشت و بناچار و عمدتا  به دنبال حزب توده روان بود. اما  حزب توده هم نهایتا افق اجتماعی خیلی متفاوت و فراتر از مصدق و مشروطه خواهی اش نداشت. حداکثر یک سرمایه داری با چهره کمی بهتر و درجه ای از رفرم. حزب توده و جبهه ملی دوبال یک جنبش واحد بورژوازی ایران بودند. گرچه حزب توده توانسته بود طبقه کارگر و بخش هایی از توده زحمتکش را در صفوف خود جلب کند و دم از سوسیالیسم و مارکسیسم بزند و فی الواقع زیر فشار توقعات چپ اجتماعی جنبه های مترقی هم داشته باشد. اما بودند برخی از احزاب و جریانات متعلق به جبهه ملی که آنها هم خود را سوسیالیست و مارکسیست می نامیدند و حتی میکوشیدند کارگران را متشکل کنند. تفاوت عمده در این بود که حزب توده به شوروی نزدیک بود. مصدق و جبهه ملی در هر حال طرفدار غرب بودند.  این باعث میشد که رهبری سیاسی جنبش ملی اسلامی نامنسجم و شکننده باشد. گرچه خیلی مواقع نیروی خیابانی مصدق عملا و عمدتا حزب توده و تشکیلاتش بود، اما هردو طرف به یکدیگر بی اعتماد بودند و میدانستند که هریک ممکن است سر بزنگاه به دیگری از پشت خنجر بزند. کودتاچیان هم دقیقا از همین تمایزات و اختلافات بخوبی سود بردند.

نکته جالب توجه این است که جنبش ملی اسلامی ایران تا بحال هیچگاه نتوانسته است تحت پرچم جناح چپ این جنبش متحد شود. جناح چپ این جنبش یعنی حزب توده و روشنفکران لائیک و سکولار همواره جناح اپوزیسیونی و همیشه بازنده این جنبش که در جایی به او خیانت میشود و دستگیر و اعدام و تبعید میشود، بوده است. این جنبش تاریخا توانسته تنها تحت پرچم جناح راست آن در صحنه عمل سیاسی متحد شود. برای مثال مصدق توانسته بود از راست این جنبش تا چپ آنرا لااقل در مقاطعی متحد کند و به “رهبر ملی” تبدیل شود. در مقطع 57 هم خمینی که توانست از راست تا چپ این جنبش (یعنی از نهضت آزادی و جبهه ملی تا حزب توده و فدایی) را پشت سر خود متحد کند. اما هرگاه غلظت جناح چپ جنبش ملی اسلامی در چهره و رفتار عمومی این جنبش بالا رفته از سمت راست و بطرف جنبش ناسیونالیسم پروغرب و سلطنت طلبی ریزش داده است. این دقیقا حالتی است که در سال منتهی به کودتای 28 مرداد رخ داد و کسانی چون آیت الله کاشانی که در ابتدا متحد مصدق بودند از نزدیکی او به حزب توده بیمناک شدند و طرفدار شاه شدند و بعد  به کودتا یاری رساندند.

نکته دیگر این است که بنظر میرسد که حزب توده علیرغم توان و قدرت سازمانی وسیعی که داشت چشم انداز قدرت گیری را برای خود تعریف نکرده بود یا تماما به پروسه های پارلمانی دلبسته بود. گرچه در مواقعی صحبت از تسلیح کارگران در میان بود و گرچه حزب توده در ارتش سازمان وسیعی درست کرده بود، اما بنظر میرسد اقدام نظامی از جمله آمادگی برای مقابله با کودتا جایگاه جدی در سیاست های آن نداشت. گویی آن حالت اپوزیسیونی و مرغ عزا و عروسی شدن که در خون چپ بورژوایی ایران جریان دارد خود فاکتوری در خدمت پیروزی کودتای 28 مرداد بود.

انترناسیونال: دولتهای خارجی دارای نفوذ در ایران نظیر آمریکا، انگلیس و شوروی چه نقش و تاثیری در کودتا داشتند؟

مصطفی صابر: در رابطه با نقش آمریکا و انگلیس بالاتر مکرر اشاره کردم. اکنون اسناد خود سازمان سیا منتشر شده و رسما پذیرفته اند که از حدود یکسال قبل کودتا را سازمان داده و با انگلیس نیز هماهنگ کرده و اجرا کرده اند. اما در مورد نقش و دخالت شوروی از سند رسمی خبر ندارم. اما بنظر میرسد که سیاست عمومی استالین در قبال ایران این بوده که آنرا بعنوان منطقه نفوذ آمریکا و غرب پذیرفته بوده است. در نتیجه حمایت از حزب توده و یا مثلا جنبش پیشه وری در آذربایجان فقط تا آنجا بوده که امتیازاتی در معادلات قدرت در سطح جهانی و چک و چانه زدنهای بین المللی بگیرد.  شاید این هم فاکتور دیگری باشد در توضیح انفعال و سردرگمی حزب توده در مقابله با کودتای 28 مرداد که قطعا امکانات بسیار فراتر از آنچه رفتار کرد در اختیار داشت. احتمالا این یعنی موضع نسبتا انفعالی استالین و شوروی در قبال تحولات ایران فاکتوری بوده که در محاسبات کودتاچیان دخیل بوده است. این  که شوروی در معادلات جنگ سرد پذیرفته بود که  ایران حیطه نفوذ غرب است و شوروی از نفوذ خود حداکثر به مثابه یک گروه فشار و کسب امتیازات عمل میکند،  فاکتوری است که در جریان انقلاب 57 هم به نفع خمینی و جریان اسلامی عمل کرد. در آن مقطع هم خمینی از طریق ابراهیم یزدی و مصدقیونی که دور برش بودند  به غرب پیغام میداد که ما جلوی کمونیستها و نزدیکی به شوروی را خواهیم گرفت در نتیجه به گزینه غرب برای جایگزین شاه تبدیل شدند که انقلاب کارش را تمام کرده بود. از آنطرف شوروی و حزب توده هم از خمینی و جمهوری اسلامی حمایت کردند چرا که جایگزین بهتری از شاه پروغرب و آمریکایی بود.

انترناسیونال: یک مسئله مهم مورد بحث در کودتای ۲۸ مرداد نقش نیروهای مذهبی در وقایع آنزمان است، بویژه آنان که بعدا دست اندرکاران اصلی جمهوری اسلامی شدند. نظر شما در اینباره چیست؟

مصطفی صابر: همانطور که اشاره شد آیت الله کاشانی که در ابتدا با مصدق همراهی میکرد و از ملی شدن نفت دفاع میکرد، در مقطعی از جبهه ملی جدا شد و بعد در جریان کودتا به کودتاچیان پیوست. نه فقط او از بازگشت شاه اظهار خوشحالی و رضایت کرد بلکه چهره های اسلامی دیگر نظیر آیت الله بروجردی و نواب صفوی هم از بازگشت شاه اظهار خوشحالی کردند. بنظر میرسد که کودتای 28 مرداد کلا شاه و نهاد سلطنت را با روحانیون نزدیکتر کرد. بعد از اصلاحات شاه در سال 41 است که سر و صدای روحانیون بویژه بواسطه حق رای زنان علیه شاه بلند میشود. بنظر میرسد نطقه های جریان خمینی و چیزی که بعدا به اسلام سیاسی تبدیل شد از این مقطع به بعد بسته میشود. لازم است تاکید کنم اسلام سیاسی بصورتی که در جمهوری اسلامی دیدیم محصول متاخری است که بخصوص در انقلاب 57 و بمنظور سرکوب آن انقلاب شکل گرفت و بعدا یعنی با پایان جنگ سرد و دنیای دو قطبی خود به یک فاکتور مهم تحولات و سیاست بین المللی تبدیل شد که هنوز هم شاهد تاثیرات آن هستیم. تا قبل از انقلاب 57 جریان اسلامی افراطی در ایران جایگاه تعیین کننده ای در سیاست ندارد. گاه  با شاه زاویه پیدا میکند و به جنبش ملی اسلامی کاملا نزدیک میشود اما نهایتا  مجبور است علیرغم همه انتقاداتی که به شاه دارد به دفاع از سایه خدا بر زمین بپردازد. کل تحولات 20 تا 32 و بویژه خدماتی که اسلامیون و مشخصا آیت الله کاشانی در کودتای 28 مرداد به شاه کردند سبب شد که شاه به نسبت پدرش روابط نزدیکتری با روحانیت برقرار کند و به نسبت دست مذهبیون را باز بگذارد. برای مثال در سالهای 50 شمسی که رفته رفته جنبش نوینی علیه دیکتاتوری و سرکوب شکل میگرفت در حالی که جریانات چپ و سکولار بشدت زیر منگنه و نظارت ساواک قرار داشتند کسانی چون شریعتی جلسات علنی و پرعده خود را برگزار میکردند. میخواهم بگویم سیاست های شاه در قبال روحانیت بعد از کودتای 28 مرداد  در خدمت شکل گیری جریان خمینی و اسلام سیاسی بعدی قرار گرفت.

در همین رابطه  این نکته  هم جالب است که طلایه های شروع جنگ سرد در ایران و با کودتای 28 مرداد و سازماندهی آن توسط آمریکا و انگلیس دیده شد و همینطور اولین طلایه های  پایان جنگ سرد و عروج اسلام سیاسی بعنوان یک جنبش سیاسی نیز با عروج خمینی مورد حمایت غرب و سرکوب انقلاب 57 مشاهده شد.

انترناسیونال: بنظر شما درسهای کودتای ۲۸ مرداد چه بود؟

 

مصطفی صابر: بنظر من مهترین درسی که کل ماجرای کودتای 28 مرداد دارد این است که جامعه ایران برای اینکه به رفاه و آزادی پایداری برسد باید از شر هردو جنبش بورژوایی و کلا سرمایه داری رها شود. حتی برای بدست آوردن پایدار آزادی های سیاسی و درجه ای رفاه که برای مثال ما در کشورهای اروپای غربی روبرو بودیم در ایران باید از چهارچوبه های بورژوایی فراتر رفت و سرمایه داری را از پیش پا برداشت. این البته  درسی است که شکست تلخ انقلاب عظیم 57 نیز آنرا صدبار بیشتر اثبات میکند. جامعه ایران باید خود را از این منگنه تاریخی و دور باطل برهاند که مقدرات خود را در چهارچوبه افق جریاناتی چون جبهه ملی و حزب توده و سلطنت طلبان و اسلامیون محدود کند. باید همه اینها را به موزه تاریخ بسپارد و طرحی نو دراندازد که حرمت و رفاه و آزادی انسان بر پرچم آن حک شده باشد. سوال واقعی بنظر من این است: اگر اوضاع ایران طلایه دار تحولات مهم بین المللی نظیر شروع جنگ سرد و پایان آن بود آیا اینبار میتواند طلایه دار اوضاع جدیدی باشد که بشریت بطور جدی قد علم میکند تا سرمایه داری را با جنگ و جنایت و مذهب و نابرابری و استثمارش را به گور بسپارد؟ بنظر من این امکان کاملا هست و من تنها نیستم که اینطور فکر میکنم. خیلی ها هستند که برای تحقق امید تلاش میکنند. حزب کمونیست کارگری که محصول عروج طبقه کارگرو جنبش نوین و سومی در انقلاب 57 است تمام برنامه و فعالیت اش برای تحقق این چشم انداز است.

24 آگوست 2016

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *