بعد از یک ماه از حمله تروریستهایحماس به اسرائیل و شروع جنگ سراپاجنایتکارانه در غزه، آتش جنگ نیمی از غزه را در خود کشیده است. ارتش جنایتکار اسرائیل با بیرحمی و ددمنشی تمام شهروندان غزه را زیر باران بمب و راکت و گلوله گرفته است و هر لحظه بر قربانیان بیدفاع افزوده میشود. تا حالا حدود ۱۱ هزار نفر در غزه کشته شدهاند که قریب ۴ هزار نفر از آنها را کودکان تشکیل میدهند. هر روز صحنههایی از بمبارانهای غزه توسط ارتش اسرائیل به وسیلهخبرگزاریهای دست راستی و حامی دولت اسرائیل منتشر میشودو مفسران و کارشناسان نظامی و سیاسی صحنههای دلخراش از جنایات ارتش اسرائیلرا بهعنوان اسناد موفقیت و پیشرویبهسویبهاصطلاح ناکارآمد کردن توان نظامی حماس توجیه و تفسیر میکنند.
آنچه در غزه در جریان است، یک نسلکشیتمامعیار است که به بهانهاجتنابناپذیر بودن آن برای ازبینبردن تهدیدات امنیتی حماس برای اسرائیل و منطقه، توجیه میشود. در چشمانداز این تراژدی انسانی مرگ و نیستیدههزار انسان بیدفاع دیگر و آوارگی و ابهام هولناک آینده میلیونها نفر دیگر نمایان است.
موازنه موقعیت طرفین درگیر در این جنگ ارتجاعی تا حالا به نفع ارتش اسرائیل رقم خورده و تفوق کامل بر جنگ و سرنوشت آن را در دست گرفته است. بعد از دو هفته از ورود ارتش اسرائیل به نوار غزه و محاصره آن، بخش شمالی غزه به اشغال درآمده است. این بخش از غزه به یک مخروبه که در زیر آن هنوز انسانهای زیادی مدفون هستند، تبدیل شده است. دولت دست راستی اسرائیل بر ادامه جنگ و کشتار در غزه تا تصرف کامل آن و حتی در کنترل خود قراردادن غزه برای مدتی اصرار و پافشاری میکند و سران دولتهای غربی و آمریکا هم از ادامه جنگ توسط اسرائیل حمایت میکنند، اما اعلام کردهاند که دولت اسرائیل اجازه اشغال و به دستگرفتن کنترل سیاسی و امنیتی غزه را ندارد.
دولتهای غربی و آمریکا در حال چانهزنی بر سر تعیین شخص یا سازمانی برای به دستگرفتن کنترل نوار غزه بعد از پایان نسلکشی توسط ارتش اسرائیل با حمایت ائتلاف نیروهای بهاصطلاح حافظ صلح از چند کشور عربی و احتمالاً غربی هستند. در حال حاضر بر سر محمود عباس رئیس سازمان خودگردان فلسطین توافق دارند و موضوع را به او پیشنهاد کردهاند.
طرف دیگر مسابقه آدمکشی یعنی حماس و محور مقاومت به سرکردگی جمهوری اسلامی مغلوب و شکستخوردهاند. حماس حتی توان دفاع از خود را هم ازدستداده و حذفشدنبهعنوان یک نیروی تروریستی نظامی حداقل برای مدتهابرایش قطعی است. جمهوری اسلامی توان هیچگونه دفاعی از یکی از متحدان و بازوهای تروریستی خود را ندارد و به حمایتهای به قول سران شیاد حکومت “نمادین” از غزه و حماس همزمان تلاش برای جلوگیری از ورود بقیه تروریستهای تحت حمایتش به جنگ غزه یا حمله به مراکز نظامی آمریکا محدود شده است. جمهوری اسلامی حتی نتوانست یک تجمع و تظاهرات در حمایت از حماس در داخل کشور در حد کاری که اردوغان در ترکیه انجام داد، برگزار کند.
در این مدت بیش از یکماهه جنگ غزه، غیر از موشکپرانیهایی پراکنده و معمول و قابلچشمپوشیحزبالله و حوثیها و حملات محدود و کنترل شدهای در عراق و سوریه به مراکز نظامی آمریکا که باعث هیچ خسارت جدیاینشدهاند، اقدامات دیگری از طرف اردوی تروریسم اسلامی انجام نگرفته است.چهبساتحرکات نظامی تا این حد از سوی فرمانبران حکومت اسلامی مطابق یک توافق انجامگرفته میان آمریکا و جمهوری اسلامی باشد.
آمریکا میداند که آمریکاستیزی بخشی از هویت جمهوری اسلامی از بدو به قدرت رسیدنش است و ۴۴ سال است که آن را با خود حمل میکند و میداند که با حفظ این هویت که امروز دیگر بهخاطر پوشالی بودن قدرت ادعاییاش بیشتر از ژستی نمایشی و نمادین نیست ممکن است بتواندتروریستهای تحت حمایتش را کنترل کند. برای آمریکا کفایت میکند که جمهوری اسلامی و همدستانش در همین وضعیت نسبت به جنگ غزه قرار بگیرند و از طرف دیگر هم جمهوری اسلامیبهخاطر موقعیت شکننده و بحرانی داخلی، منطقهای و بینالمللیاشبهناچار شرایط آمریکا را پذیرفته است.
جمهوری اسلامی برای بیرونکشیدن خود از باتلاقی که دارد به قعر آن میرود دست به هر کاری میزند. با سران حماس قرارومدارمیگذارد تا نسبت به نقش جمهوری اسلامی در حمله حماس سکوت کنند و با حزبالله و دیگر تروریستها دیدار میکند تا از کنترلش خارج نشوند و پایش را به جنگ نکشند.سران شیاد و جنایتکار حکومت از تریبونهای داخلی و بینالمللیدائماً از دخالت نداشتن جمهوری اسلامی در جنگ حماس و اسرائیل و حمله به نیروهای آمریکائی در عراق و سوریه حرف میزنند. نماینده جمهوری اسلامی در سازمان ملل رسماً به دبیرکل سازمان ملل نامه مینویسد که حکومت اسلامی هیچ نقشی در حمله به نیروهای نظامی آمریکا نداشته است.
مواضع مستأصلانه و مهمترازآن، روبه عقبنشینی جمهوری اسلامی در برابر تهدیدات دولت اسرائیل و دولت آمریکادرحالیکه یکی از گروههای تحت حمایتش زیر سهمگینترین حملات ارتش اسرائیل قرار گرفته و در حال نابودی است، موقعیتش رابهعنوان پایگاه و ستاد هماهنگی کننده جنبش اسلام سیاسیشدیداً تضعیف خواهد کرد و گروههای اسلامی موجود، دیگر بهمانند گذشته از اوحرفشنوی نخواهند داشت.
جمهوری اسلامی نهتنها در آینده بعد ازپایانیافتن جنگ و کشتار در غزه، بلکه همین حالا هم دیگر آن جمهوری اسلامی با جایگاه و موقعیت قبل از جنگ غزه در جنبش موسوم به محور مقاومت نیست.
مردم ضدجنگو تروریسم اسلامی در بعضی از کشورها مانند آلمان دولت را مجبور به بستن مساجد و مراکز اسلامی و پرورش تروریسمکردهاند و این فشارهای بینالمللی در حال افزایش و گسترش است.
ادامه این وضعیت، امکانبرونرفترا برای حکومت اسلامی از بحرانهای داخلی و بینالمللیتقریباًغیرممکن خواهد کرد. رژیم که تنها راه نجات خود از بحران داخلی و سرنگونی به دست مردم را بحرانآفرینیمنطقهایمیدانست، با افشاشدنناتوانیاش در رودرروشدن با دولت اسرائیل و رهاکردن حماس در میدان جنگ، این مجال خیالی را نیز از دست داد.